حلقه آنهایی که در بازی قدرت بختی داشتند، هیچوقت وسیع نبود. اما حلقه همین مقربین و معتمدین هم در بیست سال گذشته بهتدریج بستهتر و تنگتر شد، تا جایی که آن «اصلاحطلبها» هم که از دل نظام برآمده بودند و دل در گرو نظام داشتند، دیگر جایی در آن نداشته باشند.
آنها هم حالا پیوستهاند به بیشمار فعالان سیاسی لیبرال و چپ و راست و سکولار و غیرخودی که از همان ابتدا هیچوقت از غربال حکومت رد نشدند.
روند رد صلاحیتهای این دور از انتخابات مجلس، حتی «اصلاحطلب» و «اصولگرا» نمیشناسد و کسی مانند علی مطهری را هم تاب نمیآورد. حالا دیگر نقد حداقلی هم حتی در همان دایره خودمانی تحمل نمیشود.
گویی تحمل آن گلایههای خودیها در بازی قدرت، انحرافی بود از اصل؛ که حالا قرار است تصحیح شود. حاکمیت عزم کرده است که آرایش سیاسی خود را یکدستتر کند؛ نزدیکتر به نیمه دوم دهه ۶۰ و نیمه اول ۷۰.
Your browser doesn’t support HTML5
تلاش برای چنین رجعتی، فقط در همین حوزه هم به چشم نمیخورد. سیاست «سطح تحمل حداقلی» در برابر اعتراض، سرکوب بیپروا و خشونت بیپرده، که میتواند صدها نفر را در کوتاهمدتی به گلوله ببندد هم بیشتر یادآور دهه ملتهب ۶۰ است.
اگر شکی درباره هر یک از این نشانهها وجود داشت، آیتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در یکی از سخنرانیهایش پس از سرکوب خونین اعتراضات آبان، جای تردیدی باقی نگذاشت؛ هنگامی که خواهان الگوبرداری بسیج در زمینه سرکوب از کمیته انقلاب اسلامی شد. نهادی که برای میلیونها نفر از شهروندانی که دهه ۶۰ را زیستهاند یادآور فضای رعب و وحشت است؛ چه در خیابان و چه در خانه.
بیشتر در این باره: ردصلاحیتهای مجلس؛ خامنهای به دنبال چیست؟در سوی دیگر این معادله اما جامعه ایستاده است؛ جامعهای که هویت و تعریفش با جامعه دهه ۶۰ تفاوتهای عمدهای دارد.
در دهه ۶۰ قریب به اتفاق نیروهای فعال سیاسی در ایران، انقلاب را از آن خود میدانستند. نیروهای مخالف حکومت در آن روزها، رقبایی انقلابدوست بودند. آنها که برای پیروزی انقلاب دوشادوش یکدیگر جنگیده بودند، حالا تبدیل به مدعیانی شده بودند که هر یک سهم خود را از «دستآورد» خود طلب میکردند.
امروز اما فضای حاکم بر فعالیتهای سیاسی و جو اعتراضات خیابانی فرسنگها با سالهای نخستین انقلاب فاصله دارد.
بخش بزرگی از نیروهای مخالف، بهویژه آنها که رشته اعتراضات ۹۶ به اینسو را رقم زدند، نهتنها انقلاب را از آن خود نمیدانند، بلکه با آن بیگانهاند، علیه آن موضع میگیرند و برای براندازی حکومت انقلابی جان میدهند.
و البته مولفه دیگر، تحولات عظیم ارتباطاتی، امکان اطلاعرسانی بیواسطه و قدرت شبکههای اجتماعی در جلوگیری از پنهانکاری است.
در این برنامه به ابعاد مختلف این مسائل میپردازیم. به اینکه آیا حکومت به دنبال بازتولید دهه شصت است؟ و اگر اینگونه است، بخت آن در این راه چقدر است؟