یادداشت: انقلاب ۵۷؛ چالش عقل و علم و عرف جامعه‌ ایران و جهان

انقلاب ۵۷ و نظام سیاسی برآمده از آن در آستانه ورود به چهل سالگی خود هستند. جمهوری اسلامی دیگر باید از دوران کودکی و نوجوانی و جوانی عبور کرده و به سن بلوغ رسیده باشد. دیگر نمی توان وضعیت امروز را به رژیم های قاجار و پهلوی نسبت داد و با عنوان انقلابی بودن از مسئولیت گریخت. اتفاقا دستگاه تبلیغاتی رژیم در بافت و سیاق اعتراضات دی ماه و اعتراض به حجاب اجباری، در بهمن ۹۶ مدام به ارائه‌ی دستاوردهای نظام مشغول بوده است. خلاصه‌ی این دستاوردها چالش عقل و علم و عرف جامعه‌ی ایران و جامعه‌ی جهانی است.

مهم ترین دستاوردهای تاسیس حکومت جمهوری اسلامی در چهار دهه‌ی اخیر شکل گیری حکومتی همیشه یاغی (تحت عنوان فریب آمیز «انقلابی»)، تبدیل کشور به کشوری غیر عادی در جامعه‌ی جهانی و تبدیل جامعه به جامعه‌ای آشفته، نابهنجار و آشوب‌زده بوده است. هیچ جامعه‌ای هرچند با نهادهای مدنی و سنت‌های قدرتمند نمی‌تواند در طی چهار دهه با وجود یک حکومت یاغی (منکر و نقض کننده‌ی همه‌ی قوانین بین المللی و قوانین خودساخته‌ی داخلی) به صورت جامعه‌ای با سروسامان باقی بماند، چه برسد به این که نهاد‌های مدنی و سنت‌ها نیز به هنگام شکل گیری این حکومت ضعیف و پا در هوا بوده باشند.

ماشین قدرتمند حکومت (با در اختیار داشتن درآمدهای نفتی و معادن و جنگل‌ها و دیوانسالاری اداری و نظامی و دینی) این توهم را برای مقامات ایجاد کرد که می توانند جامعه را به هر طریقی که می خواهند دستکاری کنند و انسان طراز مکتب را در یک خط تولید مونتاژ کنند اما جامعه مقاومت کرد و نتیجه شد آشفتگی و آشوب‌زدگی و نابهنجاری هرچه بیشتر. حکومت دینی نه تنها در عرصه‌های بین‌المللی و داخلی با نقض هر گونه مقرارت و روال‌ها و تنش زایی و مداخله‌ی نظامی و سرکوب یاغی بوده بلکه برای توجیه این وضعیت تلاش کرده روال‌ها و روندهای جامعه و نهادهای دولتی را نیز هر چه می تواند برهم زده و در نتیجه غیر عادی سازد. کار نهادهای انقلابی که دست بالاتر را در رتق و فتق امور داشته‌اند نهادینه کردن بی سروسامانی بوده است.

حکومت پس از چهار دهه هنوز با جامعه در ده‌ها جبهه و در صدها سنگر در حال جنگ است: درویشان، مسیحیان تبشیری، اهل سنت، همجنسگرایان، نویسندگان و هنرمندان غیر رانت‌خوار و حتی بخشی از رانت‌خواران آنها، جوانان، دختران و زنان، اقلیت‌های قومی، کارگران، دانشجویان و ده‌ها گروه و قشر دیگر. در هریک از این جبهه‌ها هم ده‌ها سنگر موضوعی جدال وجود دارد مثل مبارزه‌ی زنان با حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی، تبعیض جنسیتی، و قوانین تبعیض آمیز خانواده. نتیجه‌ی این جنگ ده‌ها-جبهه‌ای و صدها سنگری فرسایش جامعه و بر هم ریختگی هرچه بیشتر شرایط بوده است.

جامعه‌ی ایران در این چهار دهه مثل همه‌ی جوامع تغییر یافته، اما تغییرات آن در شرایط یک جامعه‌ی عادی صورت نگرفته است. جامعه‌ی عادی جامعه‌ی ساکن و غیر متحول نیست. جامعه‌ی عادی تغییر می کند اما تغییر آن هم روال‌های عادی از مجرای اعتراضات غیر خشونت آمیز و محافظت شده از سوی حکومت، گفت‌وگوی میان طرف‌های درگیر، کارزارهای اطلاع رسانی و قانون‌گذاری، نهادهای مدنی (صنفی، حرفه‌ای، کارکردی و قشری)، انتخابات و رسانه‌های آزاد، و سیاستگزاری جمعی دارد. نه تنها در ایران نهادی برای حل منازعات وجود ندارد بلکه حکومت خود مایه‌ی افزایش منازعات بی‌دلیل و بی‌پایه بوده است.

روابط خارجی غیر عادی

رفتار جمهوری اسلامی در عرصه‌ی بین‌المللی آن قدر یاغی‌گرایانه بوده که وقتی تحلیلگران می بینند مقامات در مواردی از مذاکره و گفت‌وگو و تنش‌زدایی و احترام به سفارتخانه‌های دیگر کشورها سخن می گویند (و چند روز بعد به سفارتخانه ای دیگر حمله می‌شود) تنها با عناوینی مثل تلاش برای «عادی سازی» می توانند این رفتارهای «عجیب و غریب» را توضیح دهند. افراد مشکل می‌توانند سخنانی از این جنس را باور کنند. سیاست خارجی‌ای که مقامات نظامی اداره کنند و هدف آن «آمدن رئیس جمهور امریکا خدمت مقام معظم برای شیعه شدن» باشد (گفته‌ی فرمانده بسیج) نتیجه‌ای غیر از تنش دائمی نخواهد داشت. جمهوری اسلامی آب‌های آزاد بین‌المللی را به رسمیت نمی شناسد، امنیت سفارتخانه‌ها را تامین نمی‌کند و رهبران نظام از حملات به سفارتخانه‌ها دفاع می کنند، قطعنامه‌های شورای امنیت برای آن «کاغذ پاره» است و پیمان‌هایی که دولت ایران امضا کرده هر روز نقض می شود. تصفیه حساب هتل شیعیان لبنانی و پرداخت همه‌ی خسارات آنها (تا حد مبلمان) پس از جنگ با اسرائیل و جای دادن زلزله زدگان کرمانشاهی در چادر در فصل زمستان غیر عادی است.

فرهنگ غیر عادی

چهار دهه است که در ایران فرهنگ و رسانه و اطلاع‌رسانی وجود ندارد. هرچه هست تبلیغات و مهندسی افکار عمومی است و تحولات و رخدادها را میان سطور مهندسی فرهنگی باید جستجو کرد. رادیو و تلویزیون دولتی انحصاری، سانسور کتاب قبل از انتشار، فیلتر کردن میلیون‌ها سایت اینترنتی، بستن روزنامه و مجله و تعطیلی موسسات نظر سنجی همه غیر عادی‌اند. جشنواره‌ی فیلم و تئاتر و موسیقی دولتی عادی نیست چون قرار است آثار تبلیغاتی «سربازان نظام» ساخته شده با منابع عمومی در آنها برای قشر نزدیک به حکومت به نمایش درآید.

اینها از بس غیرعادی‌اند که وقتی کنه ماجرا را برای شهروندان دیگر کشورها توضیح می‌دهی باور نمی کنند. چه کسی باور می کند که در سال ۲۰۱۸ هنوز وقتی شما می خواهی کتابی را منتشر کنی باید یک نسخه به «اداره‌ی حقیقت» بدهی، آنها بعد از چند ماه آن را بخوانند و بگویند «اینجاهایش را در بیاور»؛ شما با آنها چانه بزنی و چند تا تخفیف بگیری و در نهایت کتابت را با چند صد کلمه یا چند فصل یا ده‌ها صفحه‌ی حذف شده منتشر کنی. این که بخشی از خوانندگان و نوازندگان و بازیگران و کارگردانان ایرانی مجبور باشند برای تداوم کار در تبعید زندگی کنند غیر عادی است. خوابیدن زنان در فیلم‌های ایرانی با روسری، نشستن زنان زیر سشوار در این فیلم‌ها با روسری، و حذف بوسه از زندگی مردم غیر عادی است.

جمهوری اسلامی آمار و ارقام مهندسی‌شده به سازمان‌های بین‌المللی می دهد و بعد از قول آنها همین آمار را به خورد جامعه می دهد.

سیاست غیر عادی

نظارت استصوابی، مجلس خبرگان رهبری متشکل از روحانیون، و خود ولی فقیه (مادام العمر، نظارت‌ناپذیر و فراقانون) در روزگار ما غیرعادی هستند و تنها با زور اسلحه‌ی سپاه پاسداران برقرارند. کمیسیون ماده‌ی ۱۰ احزاب، حدود سیصد حزب مجوز گرفته‌ی روی کاغذ، تظاهرات اتوبوسی، پول‌های کثیف در انتخابات، پرونده سازی برای تک تک فعالان سیاسی با ۳۰۰ هزار پرسنل، ائتلاف‌های فصلی و انتخاباتی که مدام عکس و عنوان و شعار عوض می کنند، بازداشت هزاران معترض در عرض چند روز، و نظامیانی که دوره‌ی انتخابات لباس درآورده و سیاستمدار می شوند غیرعادی است. کسانی که خواستار منطق این روال‌ها و نهادها هستند و سوالات سخت بپرسند در نهایت سروکارشان به دار و درفش می‌افتد.

جامعه‌ی غیر عادی

شلاق زدن کارگر به خاطر اعتراض به عدم پرداخت دستمزد و فرد تشنه و گرسنه به خاطر نوشیدن آب و خوردن غذا در ماه رمضان، مانکن‌های بدون سر، قطع دست و انگشتان افراد با گیوتین و چرخ گوشت به هر دلیل، فروش اموال عمومی با قیمت پایین به افرادی که وام کم بهره می گیرند، اندرونی- بیرونی در ادارات، اعدام افراد در مقابل چشمان کودکان و نوجوانان، کودکان کار و زباله گرد، و ازدواج کودکان دختر در سنین ۹ تا ۱۵ سالگی غیر عادی و دلخراش است. فرار مغزها، سیل مهاجرت، دادن بیش از سالانه دو میلیون تذکر برای رعایت حجاب اجباری، نفس وجود گشت ارشاد، ۶۰ برابر شدن تعداد زندانیان در طی چهل سال، تفکیک دختران و پسران از دبستان تا دانشگاه و منع ورود زنان به ورزشگا‌ه‌ها غیر عادی است.

حتی مبارزه با فساد در ایران غیر عادی است. موسسان و اداره‌کنندگان نهادی که ماموریت خود را مبارزه با فساد می داند (دیدبان شفافیت و عدالت) خود از رانت خواران و تاراج کنندگان منابع عمومی هستند. در جامعه‌ی غیر عادی مجرمان در مقام قاضی و دادستان و دزدها در مقام مبارزه با فساد قرار می‌گیرند.

در جامعه‌ی غیر عادی (به ادعای مقام‌های امنیتی و انتظامی و دستگاه تبلیغاتی حکومت) افراد بدون هیچ بیماری روانی و اختلالی وقتی در برابر بسیجیان قرار می گیرند خودشان را می زنند و می کشند، روی سر خود اسید می‌پاشند، از پل خودشان را به پایین پرتاب می کنند، زیر خودروی نیروی انتظامی رفته و خود را می کشند و وقتی دستگیر می شوند قرص می خورند تا بمیرند یا با کیسه‌ی پلاستیک به ادعای عضو مجلس خود را «به روش آفتاب-مهتاب» قطع نخاع می‌کنند (معلوم نیست چگونه). و حتی اگر فرض کنیم همه‌ این ادعاها درست باشد: تنها در جامعه‌ای نابهنجار و آشوب زده چنین اتفاقاتی می‌افتد.

اقتصاد غیر عادی

دلار فروشی دولت، اسکله‌های سپاه و قاچاق ده‌ها میلیارد دلار کالا توسط پاسداران و امنیتی‌ها، کولبری، اختلاس‌های چند هزار میلیارد تومانی، قرار داشتن کلید صندوق توسعه در دست ولایت فقیه، دادن یارانه به ۷۶ میلیون نفر، قرار داشتن ۸۰ درصد از منابع کشور در دست حکومت، ۴۰ میلیون نان‌خور دولت، و دادن ۱۵۰ هزار میلیارد تومان وام بانکی به کسانی که نمی‌خواهند پس بدهند غیر عادی است. تخصیص میلیاردها دلار از منابع کشور به مداخله‌های نظامی در کشورهای دیگر و نیز تخصیص میلیاردها دلار به ساختن مقبره برای امامان شیعه، مساجد، حوزه‌ها و مراسم مذهبی در حالی که بیکاری و فقر در کشور بیداد می کند و زیرساخت‌ها در حال فروپاشی است غیر عادی است. انحصار منابع و کسب و کار به سه امپراتوری دستگاه رهبری، سپاه و شرکت‌های دولتی غیر عادی است.

دین غیر عادی

استفاده از مسجد و امامزاده به عنوان پایگاه بسیج و تبدیل آنها به بازداشتگاه موقت در شرایط اعتراضات سیاسی، ساخت مسجد توسط شهرداری‌ها و موسسات دولتی و نیروهای نظامی، بیشتر بودن طلاب شیعه از طلاب اهل سنت در مصر و عربستان سعودی (با ده برابر بودن جمعیت اهل سنت نسبت به شیعه) و دانشجویان علوم دینی در واتیکان، تزریق ۲۰ هزار روحانی به مدارس برای درست کردن کار برای آنها، شهریه دادن رهبر به طلاب از منابع عمومی، ریختن پول شهرداری در جیب هیئت‌های مذهبی، اجباری بودن آموزش قرآن برای کودکان و منع آموزش زبان خارجی برای آنها و در نهایت سرمایه‌گذاری بیشتر بر دانشجویان علوم دینی تا بر تربیت ریاضیدان و فیزیکدان و شیمیدان غیر عادی است. اختصاص سالانه ده‌ها هزار میلیارد تومان منابع حکومتی و دولتی و عمومی به نهادهای دینی غیر عادی است.

روند عادی‌ها و غیر عادی‌ها

در عبارات فوق فقط به ده‌ها مورد از هزاران مورد غیر عادی در جامعه‌ی ایران‌ بعد از انقلاب اشاره کردم. جمهوری اسلامی منشا همه‌ی این امور غیر عادی و عجیب و غریب است. هنوز تبعیض و تحقیر و اتلاف و تقلب در ایران برای اکثریت مردم غیرعادی‌اند و از این جهت گهگاه گریبان حکومت را می گیرند. اما با تلاش پیگیر «نظام» دروغ، شایعه، نظریه‌ی توطئه و فساد در ایران دیگر غیر عادی نیستند. اگر این حکومت چهل سال دیگر بر قرار باشد امکان این هست که تقلب و تحقیر و تبعیض هم به اموری عادی برای اکثر مردم تبدیل شوند.

هرچه نظام برآمده از انقلاب ۵۷ معرف آن است خلاف عرف و عادت بین‌المللی و داخلی است. کسانی که می خواهند کشورشان را نجات دهند و می‌دانند که کشور و رژیم سیاسی یکی نیستند پیش از هرچیز باید تلاش کنند جامعه به وضعیت عادی خود برگردد. ذره ذره‌ی ایده‌ها و رفتارهایی که جمهوری اسلامی نماینده‌ی آنهاست با این عادی سازی در تقابل قرار می گیرد.

————————————
یادداشت‌ها و مقالات آرا و دیدگاه‌های نویسندگان خود را بازتاب می‌دهند و بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.