پس از انتشار خبر پیروزی روحانی مهمترین پرسش این است که وی چرا و چگونه پیروز شد و رئیسی چرا و چگونه شکست خورد. دو طرف چه راهبردها و تاکتیکهایی را دنبال کردند؟ چطور دولتی که به بخش قابل توجهی از وعدههایش نتوانست پاسخ دهد، اصالت رسالهی دکترایش مورد پرسش یک گروه تحقیق و یک مولف قرار گرفت، اکثر نهادهای تحت نظر رهبر در پی یک دورهای بودن آن بودند، رئیس دولت در مناظرههای اول و دوم موفق ظاهر نشد، و وضعیت موجود کشور نیز راضی کنندهی اقشار متنوعی نیست (۲۰ میلیون حاشیه نشین، دو سوم زیر خط فقر، بحران محیط زیست، افزایش روز آفزون جمعیت بی خانمان، رکود اقتصادی، و شش میلیون بیکار) توانست پیروز شود؟
پاسخ را در دو نکته می توان جستوجو کرد: مهندسی متقابل انتخابات و اقناع تحریمیها برای مشارکت.
فرایند یادگیری سیاسی
پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام و تجربهی انواع انتخابات، همهی نیروهای درگیر در سازوکار و ساخت قدرت به مهندسی انتخابات مشغول می شوند و این امر صرفا به سپاه و بیت محدود نمیشود. در دههی هفتاد این عمدتا نهادهای انتصابی (امنیتی، نظامی، تبلیغاتی و قضایی) بودند که به مهندسی انتخابات می پرداختند اما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد دولت هم به این بازی وارد شد بالاخص برای تداوم دولت در دور دوم. دولت روحانی برای دور دوم دقیقا از روی دست دولت احمدی نژاد کپی برداری کرده و این کار را در سال ۹۶ انجام داد.
مهندسی موازی
اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در دهههای هفتاد و هشتاد به مهندسی انتخابات اعتراض می کردند اما وقتی دیدند این اعتراضات تاثیری ندارد خود به جریان مهندسی انتخابات با استفاده از امکانات عمومی و هرچه در دست دارند مشغول شدهاند. اگر دستگاههای تبلیغاتی نزدیک به سپاه و بیت (رادیو و تلویزیون دولتی، روزنامههای کیهان و جوان و خبرگزاریهای تسنیم و فارس) یکپارچه و شبانه روزی در خدمت کارزار رئیسی و قالیباف بودند و بدون هیچ تردیدی به گزارش و ساختن فیلمهای تبلیغاتی برای رئیسی اشتغال داشتند دستگاه تبلیغات دولتی (روزنامههای ایران و دیگر روزنامههای شبهدولتی) به تبلیغ به نفع دولت می پرداختند.
آوردن نامزد پوششی وجه دیگری از مهندسی انتخابات بود، کاری که مخالفان روحانی و خاتمی در دورههای قبل کردند و موفق نشدند اما اصلاح طلبان در این دوره انجام دادند و موفق شدند. در دورههای قبل تنها بسیجیان و لباس شخصیها بودند که بنر پاره کرده و آتش می زدند اما این بار بنرهای رئیسی در اصفهان به آتش کشیده شد. اگر ادعای کارزار رئیسی مبنی بر کمبود تعرفه در برخی از حوزههای رای گیری در مشهد درست باشد این نیز یکی دیگر از روشهای مهندسی رای توسط دولت روحانی بوده است.
درست همانند سال ۸۸ که احمدی نژاد حجم قابل توجهی از سفرهای استانیاش را گذاشته بود برای روزهای نزدیک به انتخابات، در سال ۹۶ نیز روحانی که تمایل چندانی از آغاز به سفرهای استانی نداشت در دو ماه قبل از انتخابات مدام مشغول سفرهای استانی با استفاده از منابع عمومی بود. در این سفرهای استانی مقامات به بسیج نیروها برای حضور در گردهماییهای انتخاباتی می پرداختند.
دولت روحانی از ماهها پیش شروع کرد به پرداخت معوقات کشاورزان، کمک به افراد تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیتهی امداد، افزایش حقوق بازنشستگان و کارکنان دولت، سه برابر کردن یارانهی افراد تحت پوشش کمیتهی امداد و حتی اعلام دادن یارانه به کسانی که از یارانه محروم شده بودند. بدین ترتیب کسانی که دغدغهی معیشت داشتند برای دورهی انتخابات تا حدی اقناع شدند. دولت احمدی نژاد در سال ۸۷ تا ۸۸ به همین روشها متمسک شد و از سوی مخالفانش به دستکاری در انتخابات متهم گردید.
یک سقوط دیگر
تقریبا تمام کارهایی را که دولت احمدی نژاد در سال ۸۸ انجام داد تا پیروز بشود و همه مورد اعتراض اصلاح طلبان بود و به عنوان شواهدی برای عدم سلامت انتخابات عرضه می شود در این دوره توسط کارزار روحانی دنبال شد، از جمله پخش پول در دوران نزدیک به انتخابات، پخش بستههای غذایی، سفرهای استانی با هواپیمای دولتی در دوران انتخابات، و آوردن شدن کارکنان دولت به تجمعات روحانی در شهرستانها. اصلاح طلبان و اعتدال گرایانی که می گویند در فرایند انتخابات در جمهوری اسلامی شرکت می کنند تا از فضای ایجاد شده برای پیشبرد برنامههای دمکراتیک و تقویت جامعهی مدنی استفاده کنند خود در انتخابات مهندسی شده استحاله شده و روشهای دولت احمدی نژاد را در سال ۸۸ در پیش گرفتند.
نحوهی برخورد با تحریمیها
اما کارزار روحانی می دانست که وی با رای ۱۸ میلیونی دور قبل (۵۱ درصد) که امکان ریزش بخشی از آن نیز وجود داشت نمی تواند به پاستور برگردد. او علوه بر رای معیشت محوران به رای چند میلیونی تحریم کنندگان برای غلبه بر جناح مقابل نیاز داشت. برای عدم مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ هشت دلیل از سوی تحریمیها ذکر می شد:
۱. دو دهه برای رسیدن به این نکته که رژیم اصلاح ناپذیر است کافی است. تجربهی ناموفق خاتمی و دور اول روحانی به اندازهی کافی گویاست؛
۲. فرایند سیاسی دو هفته امکان گردهمایی و طرح مطالبات و مشکلات هر دو سال (انتخابات دیگر هر یک سال یکبار برگزار نمی شود) آن هم در کادر تعیین شده از سوی حکومت برای جامعه تحقیر آمیز است حتی اگر بسیاری آن را حس نکنند؛ همچنین با شرکت در انتخاباتی که رقبای اصلی یک عنصر امنیتی و یک قاضی جلاد هستند به عادی سازی جنایت و سرکوب در جامعه می انجامد؛
۳. همهی مراحل انتخابات در ایران مهندسی شده است و رای دهنده نمی تواند به حفاظت از رای خود اطمینان داشته باشد؛ انتخابات در جمهوری اسلامی نه آزاد و رقابتی و نه منصفانه و سالم است؛
۴. نامزدها با هم تفاوت دارند اما تفاوت آنها مثل اعدام با دارو، گلوله یا گیوتین است؛ این تفاوتها در سرنوشت مردم تاثیر چندانی ندارد؛ جمهوری اسلامی دارد جامعه را به سمت فروپاشی می برد و رای دهندگان تنها می خواهند سرعت این فروپاشی را کند کنند؛
۵. رئیس قوهی مجریه در ایران قدرتی ندارد. سیاستهای تعیین کننده در روابط بین الملل و سیاست داخلی و اقتصادی توسط رهبر غیر انتخابی تعیین می شود؛ رئیس جمهور نام زیبایی برای کارگزار ارش یا تدارکاتچی رهبر است؛
۶. انتخابات ۹۶ متمرکز است بر مسائل اقتصادی و معیشتی و هیچ یک از نامزدها در این حوزه نمی توانند تحول جدی به وجود آورند؛ تفاوت آنها در تعیین رانت خواران و بهره گیران خواهد بود؛ رقابت میان دو امپراطوری مالی رهبری و سپاه از یک سو و امپراطوری شرکتهای دولتی است و نه میان طرفداران محرومین و غیر محرومین؛
۷. کارنامه چهار ساله روحانی حتی با مطالبات حداقلی قابل دفاع نیست. در دورهی وی جمعیت بی خانمان، ترک تحصیل کردهها، و تخریب محیط زیست در ایران افزایش یافته است. از جمعیت فقیر و بیکار و معتاد کاسته نشده است. بدون روحانی نیز برجام به انجام می رسید چون به بقای حکومت مربوط میشد.
۸. از دورهی احمدی نژاد به این سو انتخابات در ایران برنامه محور نبوده است؛ چهره محور است. تغییر چهرهها نمی تواند به تغییر سیاست ها و برنامهها منجر شود.
اما علی رغم این نکات، میلیونها نفر از کسانی که این نکات را می دانند و نمیخواستند رای بدهند (در شهرهای بزرگ کشور مثل تهران) به سر صندوقها رفته و رای دادند. کارزار روحانی توانست بخش قابل توجهی از این تحریمیها و بالاخص جوانان را با
۱) اشاراتی هر چند کوتاه به جنایات ۳۸ سالهی رژیم (تکرار دو تعبیر اعدام و زندان) و آنکادره کردن جنایات در کارزار رقیب برای کسانی که خود از نزدیک شاهد آنها نبودند،
۲) فراتر رفتن از خط قرمزهای رهبر (در اشاره به سایهی جنگ قبل از برجام و داده شدن اطلاعات غلط به خامنهای) که به تخلیهی اعتراضات جوانان کمک می کند،
۳) به سخره کشیدن اصولگرایان که حامی جدی سرکوبها و ارعابها بوده و هستند، و
۴) ایجاد فضای شاد در گردهماییها (حتی با استخدام دی جی که توسط ستاد رئیسی هم نسخه برداری شد)
به پای صندوقهای رای بیاورد.
البته هیچ یک از اینها به گره گشایی کار کشور کمکی نخواهد کرد چون روحانی و دوستان اولا خود بخشی از کارگزاران اعدام و زندان بودهاند و ثانیا اکثر خط قرمزهای رهبر همیشه خط قرمزهای خود آنها نیز بوده است و در اجرا نیز از آنها فراتر نخواهند رفت.
این رای از حیث احساسی رای نه به «قاضی جلاد» و همراهان سرکوبگر وی و از حیث عقلانی به تاخیر انداختن فروپاشی جامعهی ایران بود. تخریب محیط زیست، افزایش جرائم، افزایش فقر و بیکاری، شدت گرفتن ترک تحصیل، افزایش اعتیاد و دیگر آسیبهای اجتماعی همه حکایت از بدتر شدن اوضاع جامعه دارند. در این حال ناراضیان و منتقدان وضع موجود به کسی رای دادند که فکر می کردند اوضاع را بدتر از این که هست نخواهد کرد.
چرا رئیسی باخت؟
کارزار رئیسی/قالیباف برای اکثر رای دهندگان یادآور احمدی نژاد بود: وعدههای معیشتی که حتی پس از اجرا به بهبود زندگی مردم منجر نشد، افشاگری اموری که هم مردم آنها را می دانند (سوء استفادهی مقامات از قدرت) و هم خود آنها آلودهشان هستند، و تنش زایی با دنیا با اتکا بر غرور ملی (برنامه ی هستهای) که نتایجش را مردم در تحریم ها دیدند. پوپولیسم همیشه موفق نیست بالاخص اگر پوپولیستها به سرعت کوس رسواییشان زده شود. مردم ایران خاطرهی خوبی از فساد و اتلاف با حدود ۷۰۰ میلیارد دلار درامد نفت نداشتند.
کارزار روحانی در تبلیغات شبکههای اجتماعی و مناظرهها و کارزار رئیسی در تبلیغات در نهادهای دینی موفق تر بودند. در تبلیغات خیابانی هر دو کارزار همه نیروها و منابع خویش را به کار گرفتند و تقریبا همسنگ ظاهر شدند. در تبلیغات منفی کارزار رئیسی پرحجمتر وارد شد. با در نظر گرفتن تبلیغات، کارزار روحانی توانست با تکیه بر شبکههای اجتماعی در اطلاع رسانی در مورد گردهماییها و انتقال اخبار هم عرض تبلیغات سنگین مخالفان دولت (به علاوهی رادیو و تلویزیون دولتی) ظاهر شود.
کشتیبانی دیگر؟
در چنین حالتی آیا می توان نوری در انتهای تونل روحانی مشاهده کرد؟ این انتخابات همانند دیگر انتخابات ها در جمهوری اسلامی تنها کارکردی که ندارد کمک به گذار به جامعهی دمکراتیک یا تمرین دمکراسی و کاهش مشکلات جامعه است. در کارزارهای انتخاباتی اصولا چشم اندازی از آینده عرضه نشد چون نامزدها از جمله روحانی نه چشم اندازی دارند و نه به این موضوع می اندیشند. به جای آنکه اتلاف و فساد و مداخلهی خارجی توسط رئیسی کارگزاری شود این کارها توسط دولت روحانی انجام خواهد شد. سیاست در ایران را کشتیبانی دیگر است.
------------------------------------------
یادداشتها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان میکنند و بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.