این روزها جنگ روسیه علیه اوکراین، توجه جهانی را به سوی روسیه، ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور و پیشینه آن جلب کرده است.
بسیاری روسیه را میراثدار اتحاد جماهیر شوروی میدانند؛ نظام کمونیستی خودکامه و بیرحمی که به مدت ۷۰ سال به شکلی سیستماتیک، با هدف حذف و انکار فرهنگ و هویت گروههای قومی، نژادی، دینی و فرهنگی، سبب درد و رنج انسانهای بیشماری شد که داستان زندگی هر یک قصه پُرغصهای را حکایت میکند.
برخی از این انسانها زندگی خود و خانوادهشان به تباهی کشیده شد و جانشان را از دست دادند، و برخی دیگر کودکیشان به تاراج رفته است. الکس گرینبرگ یکی از کسانی است که به دلیل تعلق داشتن به یک گروه اقلیت دینی، دوران کودکیاش در روسیه تحت حکومت کمونیستی دوران اتحاد جماهیر شوروی، در ترس و اضطراب گذشت. او از تجارب زندگی و از دوران کودکیاش میگوید و از دوران گذرا، از گذر از تاریکی و ترس به سوی امید و روشنایی.
آقای گرینبرگ، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل ایران است، و به زبانهای عربی، فارسی، انگلیسی، اسپانیایی، روسی، و عربی تسلط دارد. او دانشجوی دوره دکتری در دانشگاه تلآویو است و در حال حاضر سرگرم نوشتن پایاننامهاش با عنوان «اندیشه دینی در ایران دوران پهلوی» است. الکس گرینبرگ مدرک لیسانسش را در رشته زبان و ادبیات عربی و مدرک فوقلیسانس را در رشته مطالعات خاورمیانه، از دانشگاه عبری اورشلیم گرفته است.
او به زبان و فرهنگ ایرانی علاقهمند است و بسیار مایل است که با ایرانیان به زبان فارسی سخن بگوید.
تجربه زندگی در روسیه شوروی بهعنوان یک یهودی
من در مسکو، در یک خانواده لیبرال یهودی «کاملاً ادغامشده» به دنیا آمدم. منظورم از ادغامشده، فقدان کامل هرگونه دانش در مورد فرهنگ و دین یهود است، چه رسد به اسرائیل. دستگاه تبلیغات شوروی همواره اسرائیل را بهعنوان منبع نفرت و ویرانی معرفی مینمود، در حالی که در آن دوران در شوروی دین یهودی و زبان عبری اگر چه بهطور رسمی قدغن نبودند، اما در عمل ممنوع بودند. این تبعیض ناروا و یهودی ستیزی تقریباً تا سال ۱۹۹۰ و در نهایت تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه داشت.
باید یادآور شوم که در دوران شوروی کمونیستی بیشتر یهودیان شوروی [اگر اشکنازی بودند] به اجبار از حق ابتدایی مطالعه زبان و فرهنگ خود محروم بودند، مهم نبود که در روسیه زندگی میکردند، در اوکراین یا در ازبکستان. زمانی که یهودیستیزی استالین به اوج خود رسید، ترس و وحشت هم به اوج خود رسید، به طوری که بهعنوان مثال والدین مادرم حتی میترسیدند در خانه به زبان خود صحبت کنند. زمانی که من بزرگ شدم، کمونیسم هرچند هنوز وجود داشت اما ضعیف و رو به زوال بود. البته دموکراسی نبود، اما ترسی هم دیگر وجود نداشت.
یهودستیزی شوروی به چه معناست؟
وقتی از تبعیض حرف میزنم شما باید بدانید که به چه معناست. شاید اگر در اروپا زندگی میکنید چندان قابل درک نباشد، بنابراین لازم است بیشتر درباره آن توضیح دهم.
بر اساس قانون، اگر شما یهودی بودید هرگز نمیتوانستید رویای قبولی در برخی از دانشگاهها و مشاغل را در سر داشته باشید. یک یهودی به ندرت میتوانست به سمت مدیریت عالی منصوب شود، اصلاً یهودی در وزارت امور خارجه پذیرفته نمیشد و ...
کارت شناسایی اتحاد جماهیر شوروی دارای بند پنجم بدنامی بود که ریشههای قومی شما را مشخص میکرد که به آن «nationalnost» نیز میگفتند. به دلیل وجود این بند پنجم، بیشتر یهودیان حتی اگر صادقانه میخواستند نیز هرگز نمیتوانستند جذب شوند. اکثریت قریب به اتفاق یهودیان شوروی شهروندان با فرهنگ روسی بودند. اما متأسفانه هیچ ایمانی به جامعهای با فرهنگ موزاییکی وجود نداشت. به خاطر میآورم که گاهی اوقات در مدرسه به خاطر یهودی بودنم مورد آزار و اذیت قرار میگرفتم، اما شکوه نمیکنم: در روسیه معمول بود و گاهی فکر میکنم چندان بد هم نبود، فرصت دفاع کردن و به عقب راندن آنان!
من از «فرهنگ قربانی شدن» فعلی متنفرم که در آن همه تظاهر میکنند که قربانی شدهاند، اما هیچکس واقعاً نمیخواهد قربانی شود. زندگی هم در روسیه و هم در اسرائیل سخت بوده، اما اسرائیل خانه و سرزمین مادری من است. مهم نیست اهل کجایید، وقتی به کشور دیگری میآیید هرگز زندگی آسان نیست.
کتمان هولوکاست
مقامات شوروی هرگز جنایات نازیها را پنهان نکردند. با این حال، آنها هویت یهودی نسلکشی نازیها و همچنین وسعت همکاری محلی با نازیها در کشتار یهودیان را پنهان کردند. این درست است که اشغال اروپای شرقی توسط نازیها بیرحمانهتر از مثلاً فرانسه بود، آنها هیچ ابایی نداشتند که همه کسانی را که مظنون به مقاومت در لهستان و اوکراین بودند، بکشند.
با این حال، تنها یهودیان به طور سیستماتیک کشتار شدند، آن هم تنها به این دلیل که یهودی بودند. اوکراین جایگاه ویژهای در هولوکاست دارد. تمام بستگان مادرم در ژیتومیر به قتل رسیدند، اما من چیزی نمیدانم.
عدم امکان مهاجرت
البته این محدودیت تنها برای یهودیان نبود. رژیمهای کمونیستی این ویژگی شریرانه را داشتند که حتی ایران دوران خمینی هم نداشت (اگر اشتباه میکنم، لطفاً تصحیح کنید) و آن این بود که هیچ شخصی نمیتوانست به میل خود از اتحاد جماهیر شوروی خارج شود. بنابراین رژیم از یک سو علیه یهودیان تبعیض قائل میشد، اما از سوی دیگر، برخلاف روسیه تزاری، یهودیان را آزاد نمیگذاشت که از کشور خارج شوند.
با این حال، با ظهور پروسترویکا همه چیز در حال ناپدید شدن بود و من آرام آرام شروع به کشف هویت یهودی خود کردم.
به طور کلی زندگی من با زندگی سایر فرزندان شوروی (از خانوادههای متعلق به روشنفکران) تفاوت چندانی نداشت. بله، رویای سفر به لندن به همان اندازه خندهدار و غیرواقعی بود که رویای من برای پیوستن به تیم فضایی ناسا، یا رویای بازدید از ایران. با این حال، نمیتوانم بگویم که زندگی من خیلی هم تلخ بود. ما میتوانستیم به سرتاسر کشور بزرگی که اتحاد جماهیر شوروی نام داشت، سفر کنیم و دوستانی پیدا کنیم. پدرم دوستان زیادی از جامعه آذری و ارمنی، و همچنین دوستانی فارسیزبان از تاجیکستان داشت که ما در کنار آنان لحظات خوشی داشتیم.
شاید یکی از راهحلها برای دوری گزیدن از استقرار رژیمهای خودکامه و جلوگیری از تکرار تلخ تجربه آنان، گوش دادن به سرگذشت انسانها و شرح احساسات و تجاربشان باشد. انسانهایی که در این رژیمها چون شیء دانسته شده و از هرگونه هویت و موجودیت مستقل محروم میشوند. انسان آزاد و دارای اندیشه و هویت مستقل محصول سیستم آزاد دمکراتیک و نقدپذیر است که در پی گفتوگو در فضایی آزاد و امن پرورش مییابد.
بیشتر بخوانید
یهودیان اوکراین و هراس از پیشینه خونبار یهودیستیزیجنگ اوکراین و موقعیت یهودیان در این کشوریهودیان اوکراین؛ از هیتلر تا پوتیناز دوران پاکسازی بزرگ در شوروی تا یهودستیزی در جهانجنایتی از پیش طراحیشده؛ قتل عام در مقیاس صنعتی