چند روز پس از استعفای سعد حریری از مقام نخستوزیری لبنان، به نظر میرسد وضعیت در این کشور کمکم به حالت عادی بازمیگردد؛ راههای ارتباطی که معترضان مسدود کرده بودند، بازگشایی شدند و بانکها نیز روز جمعه کار خود را از سرگرفتند.
اما استعفای سعد حریری، پس از روزها تظاهرات اعتراضی در لبنان، به معنای گرفته شدن اهرمهای قدرت از او نیست. نخستوزیر مستعفی لبنان همچنان، بهعنوان رهبر سیاسی سنیمذهبان، یک شخصیت کلیدی در ساختار قدرت این کشور است. به همین دلیل است که میشل عون، رئیسجمهور لبنان، در پاسخ به درخواست استعفای حریری، از او خواست تا تشکیل دولت جدید لبنان به کار خود ادامه دهد.
نفوذ انکارناپذیر سعد حریری در قدرت به حدی است که برخی تحلیلگران سیاسی معتقدند کنارهگیری او «خبر خوش جعلی» برای معترضان لبنانی است که خواستار تغییرات اساسی در کشور هستند.
روزنامه «لوریان دوژور» چاپ بیروت، در مطلبی که بهمناسبت کنارهگیری سعد حریری نوشت، تأکید کرد که او زده زیر میز تا بتواند برای بازگشت خود بهتر مذاکره کند.
همچنین، کریم امیل بیطار، تحلیلگر مسائل لبنان، گفته استعفای سعد حریری به طبقه سیاسی لبنان اجازه میدهد زمان را به نفع خود بخرد و نوعی تاکتیک برای خنثی کردن فشار افکار عمومی است.
یکی از احتمالاتی که این روزها مطرح است این است که سعد حریری بار دیگر به مقام نخستوزیری لبنان انتخاب خواهد شد، ولی این بار با کابینهای ترمیمشده؛ یعنی حذف وزرایی که بیشترین انتقادها متوجه آنان است.
یکی از این وزرا جبران باسیل، داماد میشل عون، است که وزیر خارجه لبنان است. او و حزبالله از مخالفان تشکیل دولت تکنوکراتِ مورد نظر سعد حریری هستند.
همچنین، قوت گرفتن بازگشت سعد حریری به قدرت در شرایطی است که او رقیب جدی برای این مقام ندارد. سه نخستوزیر پیشین لبنان، یعنی فؤاد سنیوره، نجیب میقاتی و تمام سلام، در موقعیتی نیستند که دوباره نخستوزیر لبنان شوند. ضمن آن که، بر اساس قوانین لبنان، استعفای نخستوزیر به معنای برگزاری انتخابات زودهنگام نیست. به این معنا که رئیسجمهور باید بر اساس همین احزاب کنونی در پارلمان، نخستوزیر آینده را انتخاب کند.
سعد حریری چگونه وارد صحنه سیاسی لبنان شد؟
در آوریل سال ۲۰۰۵، دو ماه پس از ترور رفیق حریری، خانواده نخستوزیر پیشین لبنان اعلام کرد که سعد، یکی از پسران رفیق حریری، مشعل سیاسیِ بر زمین مانده در این خانواده را به دست میگیرد و پا به عرصه سیاست لبنان میگذارد.
در بیانیه خانواده رفیق حریری که روز ۲۰ آوریل منتشر شد، آمده بود: «سعد رفیق حریری مسئولیت و رهبری تاریخی همه امور ملی و سیاسی خود را بر عهده میگیرد تا راه بازسازی ملی در همه سطوح» را که پدرش «با هدف لبنانِ باعزت، مستقل و متحد» برای آن «قربانی شده بود»، ادامه دهد.
سعد حریری با اسم کامل سعدالدین رفیق حریری در آن زمان ۳۵ ساله بود و از دانشگاه جورجتاون آمریکا فارغالتحصیل شده بود. او همچنین از سال ۱۹۹۶ مدیریت شرکت سعودی اوجیه را که پدرش بنیان گذاشته بود، بر عهده داشت. مقر این شرکت در ریاض بود و ۳۵ هزار کارمند داشت و تراز مالی آن در آن زمان دو میلیارد دلار اعلام شده بود.
خود سعد حریری هم که سال ۱۹۷۰ در ریاض به دنیا آمده بود، تا پیش از آن که بخواهد به عرصه سیاست لبنان وارد شود، اغلب در عربستان سعودی زندگی میکرد. همچنین در سال ۱۹۹۸ با لارا العظم، دختر سعودی سوریتبار، ازدواج کرد.
اما سعد حریری فوراً تصمیم به جانشینی پدرش نگرفته بود. یکی از نزدیکان خانواده حریری بعداً به مطبوعات گفت که دوران دوماهه عزاداری فرصتی برای این خانواده بود تا درباره آینده سیاسی خود تصمیمگیری کند.
ترور رفیق حریری شوک بزرگی به خانواده حریری وارد کرده بود. اعضای خانواده حریری در ابتدا میخواستند برای همیشه دست از سیاست بشویند. رعد، پسر بزرگ خانواده که قاعدتا او میبایست جانشین رفیق حریری میشد، این تصمیم را عملی کرد و از سیاست کناره گرفت.
خود سعد هم میگفت «کسانی که پدرم را کشتند میتوانند هر کس دیگری را نیز در لبنان بکشند».
اما علاوه بر درخواستهایی که از حریری برای ادامه دادن راه پدر شده بود، خشنود نکردن عاملان قتل پدر نیز دلیل دیگری بود برای کناره نگرفتن او از قدرت.
این خانواده که از همسر حریری و شش فرزند تشکیل میشد، برای اجرای عدالت در مورد قاتلان نخستوزیر لبنان مصمم بود. آنان در بیانیه خود خطاب به عاملان این ترور نوشتند که «لبنان با قتل رفیق حریری نمیمیرد، بلکه به لطف اتحاد ملی بیسابقه علیه این جنایت قیام میکند». آنان اضافه کردند که «اکنون زمان دولت قانون [در لبنان] است».
با این مانیفست سیاسی، قرار بود سعد حریری در انتخابات پارلمانی اواخر ماه مه همان سال شرکت کند. در واقع نمایندگی پارلمان لبنان، که پدرش نیز مدتی عهدهدار آن بود، برای سعد حریری جوان یک «تعمید سیاسی» بود.
اما در آن زمان، علاوه بر سازوکارهای مورد مناقشهای که برای انتخابات لبنان وجود داشت، ورود سعد حریری به عرصه سیاست، بدون رضایت عربستان سعودی و حمایت کشورهای غربی به ویژه فرانسه، ممکن نبود.
یک روز پس از صدور بیانیه خانواده حریری، سعد حریری به پاریس رفت و با ژاک شیراک، رئیسجمهور وقت فرانسه و از دوستان نزدیک خانواده حریری، ملاقات کرد.
در سپتامبر سال قبل از آن، قطعنامه ۱۵۵۹ سازمان ملل متحد به ابتکار پاریس و واشینگتن در شورای امنیت این سازمان به تصویب رسیده بود. بر اساس این قطعنامه، همه نیروهای خارجی باید خاک لبنان را ترک میکردند و انتخابات آزاد و مستقل در این کشور برگزار میشد.
در واقع این قطعنامه موقعیت سوریه و امیل لحود، رئیسجمهور وقت لبنان، را که نزدیک به دمشق بود، تضعیف میکرد. در آن زمان روسیه و چین به این قعطنامه رأی ممتنع دادند.
علاوه بر تأکید بر اجرای این قطعنامه، کشورهای غربی بهویژه فرانسه بر اجرای عدالت درباره عاملان ترور رفیق حریری اصرار داشتند و پاریس خواستار تشکیل یک کمیسیون بینالمللی در این زمینه شد.
شاهزاده عبدالله بن عبدالعزیز، ولیعهد وقت عربستان سعودی، نیز که چند ماه پس از ترور رفیق حریری به مقام پادشاهی رسید، همین سیاست را پیش گرفت. شاهزاده عبدالله به بشار اسد هشدار داد که نیروهای نظامیاش فوراً خاک لبنان را ترک کنند.
بالأخره ۲۶ آوریل سال ۲۰۰۵، حضور نظامی سوریه در لبنان که از سال ۱۹۷۵ آغاز شده بود، به پایان رسید.
همچنین «جریان آینده» (تیار المستقبل) حزب سیاسی رفیق حریری، که در فقدان او رهبریاش به دست سعد حریری افتاده بود، توانست در انتخابات پارلمانی همان سال موفقیت بزرگی کسب کند.
در این انتخابات که اولین «انتخابات آزاد» از سال ۱۹۷۲ توصیف شده بود، ائتلاف «۱۴مارس» که اصلیترین نیروی آن حزب جریان آینده بود، به پیروزی مطلق رسید.
نام این ائتلاف اشاره دارد به روز ۱۴ مارس همان سال که تظاهرات عظیمی با حضور بیش از یک میلیون و سیصد هزار لبنانی در بیروت علیه حضور نظامی سوریه در لبنان به راه افتاد.
سعد حریری که از قبل میدانست در این انتخابات پیروز خواهد شد، در آن زمان به خبرنگاران گفت: «من سایه پدرم را همهجا میبینم. هنوز باور نکردهام که او مرده است.» او در آن زمان برای جابهجاییهایش نیز دردسرهای زیادی داشت. تقریباً یک ارتش کوچک از محافظان همراه او جابهجا میشد.
سعد حریری گفت که رأی لبنانیها برای پدرش بوده و نه خود او: «اگر در آینده نتوانم آنان [لبنانیها] را نسبت به جانشینی پدرم مطمئن کنم، آنان مرا مجازات خواهند کرد.»
سعد حریری همان زمان نیز به مشکلات لبنان بهویژه مشکلات اقتصادی آگاه بود. لبنان در آن زمان، ۲۴ میلیارد دلار بدهی داشت. هرچند جامعه جهانی که در آن زمان از برگزاری انتخابات در لبنان خرسند بود، قول داده بود که کمکهای بیشتری به این کشور بکند.
با این حال، همچنان مخالفان سوریه در لبنان تهدید میشدند و گاهی برخی از آنان به قتل میرسیدند؛ مثل سمیر قصیر، روزنامهنگار لبنانی که ترور شد.
همچنین امیل لحود، بزرگترین حامی سوریه در لبنان، همچنان در سمت رئیسجمهوری این کشور بود و میبایست تا سال ۲۰۰۷ در این سمت میماند و از نظر قانونی نیز پارلمان حق برکناری او را نداشت.
وجود دو حزب شیعی امل و حزبالله که در اعلام وابستگیشان به سوریه بیپروا بودند، نیز راه را بر هرگونه تغییر میبست.
حزبالله که از سال ۱۹۹۲ توانسته بود نماینده به پارلمان لبنان بفرستد، در سال ۲۰۰۵ برای اولین بار وارد دولت لبنان شد.
در اکتبر همان سال، در حالی که حزبالله لبنان متهم به دست داشتن در ترور رفیق حریری بود، سعد حریری با استقبال از گزارش تحقیقی سازمان ملل، خواستار تشکیل یک دادگاه بینالمللی درباره این ترور شد. در آن ترور، علاوه بر نخستوزیر پیشین لبنان، بیست نفر دیگر نیز جان خود را از دست داده بودند.
در گزارش سازمان ملل آمده بود که این ترور «نمیتوانست بدون تأیید مقامات ارشد امنیتی سوریه» انجام شود؛ اتهامی که سوریه آن را رد کرد.
در ژانویه سال ۲۰۰۶، سازمان ملل متحد از تشکیل یک دادگاه بینالمللی در این زمینه خبر داد.
با وجود اتهامهایی که علیه حزبالله و سوریه در داخل لبنان مطرح بود، در فوریه سال ۲۰۰۶، یعنی در اولین سالگرد ترور رفیق حریری، میشل عون در یک چرخش سیاسی با حزبالله توافق کرد.
در ژوئیه همان سال، جنگ ۳۳ روزه حزبالله با اسرائیل آغاز شد. چند ماه بعد، وزرای حزبالله از دولت لبنان کنارهگیری کردند. این کنارهگیری تهدید برای تشکیل دادگاه بینالمللی ترور رفیق حریری ارزیابی شد، زیرا دولت لبنان باید قانون تشکیل چنین دادگاهی را به تصویب میرساند.
بالأخره این قانون به تصویب رسید و شورای امنیت نیز سال بعد آن را تصویب کرد. اما تنشها میان لبنان و سوریه همچنان وجود داشت. در اکتبر ۲۰۰۷، سعد حریری سوریه را متهم کرد که قصد کشتن او را دارد.
سعد حریری در دومین سالگرد ترور پدرش خواستار تظاهرات علیه تهران و دمشق شد. در آن سال، یک میلیون لبنانی در مراسم بزرگداشت رفیق حریری شرکت کردند.
در مه ۲۰۰۸، نیروهای حزبالله در اعتراض به دو تصمیم دولت علیه حزبالله به خیابانهای بیروت ریختند و با مخالفانشان درگیر شدند. دولت لبنان حزبالله را به «کودتا» متهم کرد، اما بعداً در مقابل درخواست حزبالله کوتاه آمد و دو تصمیم جنجالی خود را لغو کرد.
در مارس ۲۰۰۹، دادگاه بینالمللی درباره ترور رفیق حریری در لاهه آغاز به کار کرد و موجی از اتهامها روانه حزبالله شد.
در همان سال، ائتلاف ۱۴ مارس بار دیگر در انتخابات پارلمانی لبنان به پیروزی رسید و سعد حریری که در آن زمان ۳۹ ساله شده بود، برای اولین بار نخستوزیر لبنان شد.
پنج ماه پس از انتخابات، بالأخره حزبالله با تشکیل دولت جدید موافقت کرد. همچنین در دسامبر همان سال، سعد حریری برای اولین بار به طور رسمی به سوریه سفر و در آنجا بر «منافع دو کشور» تأکید کرد.
در اوت ۲۰۱۰، حزبالله برای کم کردن اتهامها علیه خود، اسرائیل را به طرحریزی ترور رفیق حریری متهم کرد.
یک ماه بعد، خود سعد حریری در گفتوگو با شرقالاوسط گفت که متهم کردن سوریه در ماجرای ترور پدرش «اشتباه» بود. این اظهارات سعد حریری را ناظران بینالمللی «نفوذ دوباره سوریه در لبنان» تفسیر شد.
اما دادگاه بینالمللی برخی از اعضای حزبالله لبنان را به دست داشتن در این حمله متهم کرد.
در سال ۲۰۱۱، پیش از آن که اعتراضات و خشونتهای سوریه آغاز شود، بحران در لبنان آغاز شده بود. در ژانویه آن سال، وزرای حزبالله و متحدانش به نشانه اعتراض به حکم دادگاه بینالمللی، با خروج از دولت سعد حریری، موجب سقوط آن شدند.
به این ترتیب، ائتلافی که کمتر از دو سال قبل از آن با نخستوزیر شدن سعد حریری به وجود آمده بود، از بین رفت. بار دیگر هواداران سعد حریری با تظاهرات در خیابانها علیه «کودتا»ی حزبالله شعار دادند.
بیشتر در این باره: داستان سه دهه موجودیت غیرقانونی شبهنظامیان حزباللهاما چند روز بعد، نجیب میقاتی که از سوی حزبالله حمایت میشد، به نخستوزیری رسید. در این شرایط، همه از قدرت گرفتن حزبالله سخن میگفتند؛ هرچند نخستوزیر جدید مدعی بود که هیچ قولی به حزبالله نداده است.
با شروع جنگ در سوریه، سعد حریری که از سوی سوریه تهدید شده بود، به پاریس پناهنده شد. در این دوره، دادگاه ترور رفیق حریری همچنان به کار خود ادامه میداد. دستور بازداشت اعضای حزبالله از سوی این دادگاه صادر شد، اما دولت لبنان از اجرای آن امتناع کرد.
در جریان جنگ سوریه، صحنه سیاسی لبنان نیز به هم خورده بود. کشور به دو دستۀ هوادار و مخالف بشار اسد تبدیل شد و درگیریهایی هم میان این دو گروه روی داد. همچنین حزبالله بدون در نظر داشتن منافع لبنان، به کمک نظامی به بشار اسد شتافت.
در این شرایط، سعد حریری امیدوار بود که دولت بشار اسد سقوط کند.
در مارس ۲۰۱۳ نجیب میقاتی از مقام نخستوزیری استعفا داد و چند روز بعد، تمام سلام به قدرت رسید. در آن سالها لبنان شاهد ورود موج پناهجویان از سوریه بود. همچنین در حملاتی که در بیروت روی میداد، سوریه و حزبالله متهم میشدند.
سعد حریری نیز با این که سوریه را به انجام این حملات متهم میکرد، اعلام کرد که قصد دارد به مقام نخستوزیری لبنان بازگردد.
در اوایل سال ۲۰۱۶، فعالیت شرکت سعد حریری در عربستان سعودی دچار مشکل شد. در اواخر آن سال، پس از مدتها که لبنان رئیسجمهور نداشت، به این مقام انتخاب شد. با فاصله کمی از آغاز ریاستجمهوری میشل عون، سعد حریری بار دیگر به نخستوزیری انتخاب شد.
اما در نوامبر ۲۰۱۷، در سفر به عربستان سعودی در اعتراض به آنچه سلطه ایران و حزبالله بر لبنان خواند، از مقام نخستوزیری لبنان استعفا کرد. با استعفای حریری، لبنان در یک وضعیت مبهم سیاسی فرو رفت. حزبالله استعفای سعد حریری را کار عربستان سعودی قلمداد کرد و از او خواست به مقام خود بازگردد. همزمان شرکت سعد حریری در عربستان سعودی با مشکلات خود درگیر بود و کارمندانش خواستار پرداخت معوقات خود بودند.
چند روز بعد، سعد حریری در بازگشت به بیروت، استعفای خود را پس گرفت. همه چیز گویی به «حالت عادی» بازگشته بود، اما در لبنان هیچگاه هیچچیز عادی نیست.
در همان زمان، صداهایی از اعتراض جامعه لبنان شنیده میشد. در حالی که کشور سالها دچار بیثباتی سیاسی بود، اجرای طرحهای عمرانی بهخوبی پیش نمیرفت. قطعی برق مردم را کلافه کرده بود. در بیروت چهار ساعت از شبانهروز برق نبود و در طرابلس نیمی از شبانهروز بدون جریان برق سپری میشد.
در آن زمان، یک تحقیق سازمان جهانی اقتصاد، لبنان را در رتبه ۱۱۵ جهان از نظر تأمین برق قرار داده بود، یعنی بدتر از نپال در کوههای هیمالیا و بنین در آفریقا. برخی از ناظران معتقدند که دولت سعد حریری نتوانسته در این زمینه کارنامه خوبی از خود برجای بگذارد.
سعد حریری در دو سه سال اخیر، به غیر از ماجرای استعفایش در ریاض، چندان قصد مواجهه مستقیم با حزبالله را نداشته است. شاید این پرهیز از رویارویی مستقیم با حزبالله به این دلیل باشد که او میداند کلید اصلی تضعیف حزبالله لبنان در داخل این کشور نیست، بلکه باید اتفاقات منطقهای در این زمینه روی دهد.
با این حال، این نرمش نسبی در برابر حزبالله لبنان، موقعیت سعد حریری را در جامعه سنیمذهب لبنان تضعیف کرده است. این کاهش محبوبیت را میتوان در نتایج انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۸ دید که موجب از دست رفتن چند کرسی حزب او شد.
با این حال، سعد حریری برای سومین بار به نخستوزیری لبنان انتخاب شد، اما آمارهای اقتصادی که در سال ۲۰۱۹ منتشر شدهاند نشان میدهند که وضعیت اقتصادی لبنان در این مدت وخیمتر شده است.
اکنون ادامه کار سعد حریری بهعنوان نخستوزیر موقت، ممکن است در فقدان یک مصالحه واقعبینانه میان احزاب لبنان مدتها به طول بکشد و این وضعیتِ ورشکستگی سیاسی و اقتصادی به انسدادی تمامعیار تبدیل شود.