هفتاد و پنجمین دوره جشنواره فیلم کن از روز سهشنبه در جنوب فرانسه آغاز به کار کرد. از سینماگران ایرانی امسال دو فیلم در بخش مسابقه این جشنواره به نمایش درمیآید. یکی از آنها «عنکبوت مقدس» نام دارد که ساخته علی عباسی، فیلمساز ایرانی - سوئدی، با بازی زر (زهرا) امیرابراهیمی، مهدی بجستانی، آرش آشتیانی، فروزان جمشیدنژاد، آلیس رحیمی، نیما اکبرپور، سارا فضیلت، سینا پروانه و مصباح طالب است.
مضمون این فیلم موضوع قتلهای زنجیرهای زنان تنفروش در اواخر دهه ۷۰ در شهر مشهد توسط فردی به نام سعید حنایی است. فیلمبرداری این فیلم در کشور اردن انجام شده است و سرمایه تولید بیش از یک میلیون یورویی آن را شرکتهایی از دانمارک، سوئد، آلمان و فرانسه تامین کردهاند.
اما «عنکبوت مقدس» تنها فیلمی نیست که این روزها با موضوع قتلهای زنجیرهای سعید حنایی به نمایش درمیآید.
در ایران نیز بهتازگی فیلمی با نام «عنکبوت» ساخته ابراهیم ایرجزاد اکران شد که آن هم مضمونی درباره همین اتفاق دارد؛ فیلمی که البته به دلیل سانسور شدید حاکم بر ایران روایت کامل و همهجانبهای از ابعاد مختلف آن اتفاق ارائه نداده و حتی در آن اشارهای به وقوع آن قتلها در مشهد و اعتقادات ایدئولوژیک سعید حنایی نمیشود.
اکتای براهنی، نویسنده فیلمنامه و ابراهیم ایرجزاد کارگردان این فیلم، در گفتوگویی با ماهنامه «فیلم امروز» گفتهاند که از مستند «و عنکبوت آمد» در جریان تحقیقات مربوط به ساخت فیلمشان استفاده کردهاند.
مستند «و عنکبوت آمد» سال ۱۳۸۰ ساخته شد؛ مستندی تکاندهنده و تاثیرگذار که جدا از آشکارکردن ابعاد اعتقادی و تفکری سعید حنایی، زمینههای مهیا در قوانین حکومت جمهوری اسلامی ایران و عمق نفوذ تفکرات بنیادگرایانه در اذهان افراد مختلف جامعه را نشان میدهد.
از نکات جالب این مستند حضور غلامرضا منصوری، قاضی، است که سال ۱۳۹۹ به شکل مشکوکی در کشور رومانی درگذشت. او آن زمان قاضی رسیدگی به اتهامات سعید حنایی بود.
مستند «و عنکبوت آمد» حالا پس از بیش از دو دهه بهعنوان یک سند تصویری مهم از یک واقعه بحثانگیز تاریخی، کارکردی الهامبخش برای فیلمسازان پیدا کرده است. مازیار بهاری کارگردان این مستند بود و رؤیا کریمی مجد، روزنامهنگار اجتماعی که بعدها به رادیو فردا پیوست، پژوهش این مستند را بر عهده داشت.
رؤیا کریمی مجد در همین باره به ابعاد مختلف آن مستند و ویژگیهای مهمش اشاره میکند: «به نظرم بخش عمدهای از اینکه ۲۰ سال بعد از اعدام سعید حنایی در ایران، دو فیلم سینمایی یکی در داخل و دیگری در خارج درباره آن ساخته میشود، برمیگردد به خوراک اطلاعاتی غنی که مستند «و عنبکوت آمد» فراهم کرده است.
این مستند فقط بر شخصیت سعید حنایی تکیه ندارد، بلکه همه جوانب قتلهای زنجیرهای آن سالها در مشهد، از فضای عمومی شهر گرفته تا خانواده قربانیان و سعید حنایی و حتی قاضی پرونده را لحاظ میکند. توجه دوباره به قتلهای زنجیرهای مشهد نشاندهنده توان و ظرفیت ساخت مستند در جوامعی است که محدودیتهای سیاسی و اجتماعی مانع از انجام کار واقعی رسانهها میشود و یک مستند میتواند مدارکی را برای سالها ثبت و ضبط کند تا بعداً خوراک کار فیلمسازان در اقصی نقاط جهان شود.»
رؤیا کریمی مجد، درباره تفاوت دو فیلم ساختهشده در ایران و خارج از ایران از یک اتفاق واحد، به محدودیتهای حاکم بر ایران اشاره میکند: «مهمترین تفاوت این دو فیلم در آزادی کارگردانهای آنها در نگاه کردن به موضوع است. من این شانس را داشتم که با هر دو کارگردان صحبت کنم و پاسخگوی سؤالات هر دو آنها باشم. از همان ابتدا اختلاف نگاه و دیدگاهی که آنها نسبت به موضوع داشتند، کاملاً مشخص بود.
معلوم بود که آقای ایرجزاد با محدودیتها و سانسوری که در جمهوری اسلامی حاکم است، بسیاری از موارد مطرحشده در پرونده را نمیتواند بهصراحت مطرح کند و همانطور که در فیلم نهایی هم دیدیم، حتی بهطور مشخص اشارهای به شهر مشهد، که قتلها در آن اتفاق افتاده، نشده و بسیاری از موضوعاتی که در پرونده مطرح شده بود، در این فیلم نادیده گرفته شده است.
در مقابل اما آقای عباسی با توجه به اینکه در فضای بدون سانسور کار کردند، توانستهاند نکات بیشتری را در مورد پرونده مطرح کنند و مواردی را که گاهی حتی بهطور مشخص و واضح در رسانهها در داخل ایران مطرح نشده بود اما در پرونده وجود داشت، بهراحتی به تصویر بکشند.
در نهایت این مخاطب است که میتواند تصمیم بگیرد کدام فیلمساز موفقتر بوده و توانسته تصویر نزدیکتری به واقعیت و البته با درام بیشتری از اتفاقی که سالها پیش در مشهد رخ داده، ارائه کرده و چقدر چهره واقعی یک دیندار واقعی را به تصویر کشیده است.
درباره مستند «و عنکبوت آمد» با مازیار بهاری، سازنده آن مستند که چند سالی است خارج از ایران به کارش به عنوان مستندساز و ناشر وبسایت ایرانوایر ادامه میدهد، گفتوگو کردم.
Your browser doesn’t support HTML5
- با نگاهی از نقطه فعلی، فکر میکنید چه شده که مستند شما از پس این سالها توانست نوعی کارکرد مرجعیت و الهامبخشی پیدا کند درباره یک واقعه تاریخی؟
خوشحالم که به هر حال این مستند هنوز بعد از سالها دیده میشود؛ بهخصوص این چند هفته اخیر بیشتر دیده شده که به خاطر فیلم «عنکبوت» است که در ایران اکران شده است. ولی فکر میکنم چیزی که دوستان را به مستند من علاقهمند کرده، در حقیقت موضوع فیلم بوده؛ موضوع سعید حنایی و کشتن ۱۶ زن بیگناه توسط فردی که در ذهنش خودش را در حقیقت یک مقام حکومتی تلقی میکرد؛ فردی که فکر میکرد افکار پریشان و مالیخولیاییایش در جهت نظام است و به خاطر همان، تصمیم گرفت آن کار را انجام بدهد.
اگر آن سالها را یادتان باشد، تا آن موقع کسی دربارهٔ بهقول اینها زنان خیابانی یا کارگران جنسی صحبت نمیکرد، اما به هرحال ما میدیدیم که کارگران جنسی در خیابان بودند. کافی بود پنج دقیقه در ایران پیاده راه بروید و ببینید این خانمها را. تا آن موقع کسی از آنها صحبت نمیکرد تا ماجرای سعید حنایی اتفاق افتاد. از طرف دیگر، حنایی یک قاتل مذهبی بود. خیلی فرق میکرد با بیجه یا افراد دیگری که به هرحال به بچهها تجاوز کرده بودند یا کلاً کاری که کرده بودند در راستای افکار نظام نبود.
کاری که حنایی کرد، شاید مثلاً چندماه بعد از صحبتهای مصباح یزدی در نمازجمعه اتفاق افتاد که گفت ما به نوابصفویها احتیاج داریم. نواب صفوی چه کار کرده بود؟ نواب صفوی کسی بود که شمشیر یا قمه دستش میگرفت و سعی میکرد کسانی را که گناهکار میشناخت، به قتل برساند. مریدان نواب صفوی احمد کسروی را کشتند، دو سه تا نخستوزیر را کشتند و به هرحال سعید حنایی خودش را به یک صورتی نواب صفوی دوران خودش میشناخت. در فیلم هم میبینید که پسرش میگوید پدر من مثل محمود کاوه است، یعنی یک سردار جنگی که در مشهد خیلی مشهور است.
با همکاری خانم رؤیا کریمی مجد توانستیم کاری کنیم که افکار این فرد و خانوادهاش و داستان قربانیان را به صورتی به تصویر بکشیم و مستند کنیم. به خاطر همین فکر میکنم که به هرحال این مستند به عنوان یک اثر تاریخی میمانَد دیگر. نه به خاطر این که مثلا من کار خارقالعادهای انجام داده باشم، برای اینکه توانستیم یک واقعه مهم را ثبت بکنیم.
- در مستند شما به زمینههای اجتماعی و حتی سیاسی اقدامی که آقای حنایی انجام داد، اشارههایی میشود. حتی در مستند، در مورد موضوع مثلا «بند قانونی مهدورالدم» بحثهایی میشود. فکر میکنید در پرداختهای مرتبط با ساخت این فیلم، -حالا نسخهای که در ایران ساخته شده به نمایش درآمده و نسخهای هم که در راه است و در روزهای آینده در کن به نمایش در میآید،- امکان دارد وجوهش در ساخت آثار سینمایی مورد توجه قرار بگیرد؟ در نسخه ایران به نظر میرسد بنا به دلایل قابلحدسی از کنار این وجوه گذشتهاند. اما به نظر میرسد باید به زمینههای شکلگیری چنین پدیدهها و زمینههای اجتماعی و سیاسیاش توجه شود. حتی شهری که این اتفاق آن جا افتاده -یعنی مشهد بهعنوان یک شهر مذهبی که حساسیت نسبت به آن زیاد است- هم میتواند به عنوان یکی از زمینههای این پدیده تلقی شود. در مستند شما البته همه اینها هست و در فیلم سینمایی که در ایران ساخته شده، نیست.
بله. زمانی که شنیدم آقای ایرجزاد میخواهند این فیلم را بسازند، تعجب کردم که اصلاً چگونه میتوانند در ایران به چنین موضوعی، بهخصوص در یک فیلم سینمایی، بپردازند. من فیلم مستندی را که ساختم، مستقل ساختم. یعنی با پول خودم و با یک دوربین، رفتم مشهد، از جاهای مختلف فیلمبرداری کردم و بعد فیلم را خودم مونتاژ کردم. جاهای مختلف فیلم را نشان دادیم و در ایران هم امکان نمایش نداشت و فقط از طریق یوتیوب بود که بعداً مردم در ایران دیدند و الان هم در اینستاگرام و جاهای دیگر هست. ولی خب آقای ایرجزاد در صنعت سینمای ایران، که صنعتی در حقیقت دولتی است، کار میکند و طبیعتاً نمیتواند به یک سری موضوعات بپردازد. برای من عجیب بود که ایشان اصلاً چرا این موضوع را انتخاب کردهاند.
اما آقای علی عباسی که فیلم را در اردن فیلمبرداری کردهاند و فیلم در حقیقت محصول دانمارک محسوب میشود، من سناریوی آن فیلم را خواندم و دیدم که خیلی بازتر توانستهاند به موضوع بپردازند. متأسفانه من هنوز فیلم را ندیدهام، ولی فکر میکنم راحتتر توانستهاند به بستر تاریخی، جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی این موضوع بپردازند.
راستش برای خود من هم قتلهای سعید حنایی و این که ۱۶ نفر را کشته بود، به خودی خود جذاب نبود. چیزی که برای من جذاب بود این بود که یک مسئله و معضل بسیار بزرگتری را نشان میداد. در واقع چندین معضل را ما داریم در فیلم نشان میدهیم: وضعیت یک کارگر جنسی، تأثیر خاطرات حنایی از جنگ، صحبتهایی که خانواده و دوستانش میکنند و... برای من آن موضوعها و بستر موضوع بیشتر جذاب بود. ولی خب متاسفانه با شرایطی که در ایران هست، آقای ایرجزاد حتی با وجود اینکه به هرحال تهیهکننده فیلم عضو سابق سپاه بوده و به نظر میرسد که در حقیقت امکانات خیلی زیادی در ایران داشته باشد، نمیتوانسته بهخوبی به این موضوع بپردازد و برای من انتخاب این موضوع از سوی او عجیب است.
فکر میکنم فیلمسازها زمانی که شروع میکنند به فیلمسازی، باید به امکانات خودشان و به عاقبت کار یک مقدار فکر کنند و متأسفم که آقای ایرجزاد با آنکه به نظر میرسد فیلمساز با استعدادی هستند، این فیلم را در ایران ساختهاند و نتوانستهاند آن جور که باید و شاید به این موضوع به این مهمی بپردازند.
- شما در مستند، به فرزندان افراد مختلفی که درگیر این موضوع هستند، توجه ویژهای دارید، از جمله فرزندان آقای حنایی و فرزندان زنان تنفروش. این ایده از کجا آمد؟
قبل از هرچیز بگویم که ما، هم از فرزندان قربانیان و هم از پسر آقای حنایی، با اجازه سرپرستهایشان فیلمبرداری کردیم. اگر اجازه به ما نمیدادند، فیلمبرداری نمیکردیم. برای من خیلی مهم بود که چند نسل را در فیلم نشان بدهیم. یعنی خود حنایی میتواند نماینده دو نسل باشد، نسل انقلاب (یا نسل جنگ)، و نسلی که در دهه ۷۰ شمسی رشد کرده و وارد جامعه شده. این قتلها را هم اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ شمسی انجام داده بود.
به خاطر همین، برای من خیلی مهم بود که هم با مادر سعید حنایی صحبت کنم و هم با پسرش و بدانم پسرش در موردش چه فکری میکند. چون وقتی من با برادرش یا با برادرزادههایش که بزرگسال بودند، صحبت میکردم، آنها به هرحال داستان را با سانسور برای ما تعریف میکردند. ولی میدانستم پسرش میتواند بدون سانسور داستان را برای ما تعریف کند، یعنی همان جوری که در خانه برایش تعریف کرده بودند یا از دوستان سعید حنایی شنیده. در فیلم هم میبینید که میگوید به من گفتهاند بیا کار پدرت را ادامه بدهیم. پس او میتواند داستان را برای ما تعریف کند. برای همین با پسر سعید حنایی صحبت کردم.
در مورد قربانیان هم بگویم که متاسفانه زنان کارگر جنسی نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا از مظلومترین افراد هستند. یعنی افرادی هستند که اکثراً رابطه خوبی با خانواده ندارند، خیلیهایشان اصلاً خانواده ندارند. خیلیهایشان آدرس ندارند و اکثراً آدمهای بیسرپناه و بینامونشانی هستند. برای یک آدم بیمار روانی قاتل مثل سعید حنایی، برای رسیدن به هدف ایدئولوژیکش یعنی در حقیقت نابودکردن مفسدان فیالارض، راحتترین کار این است که بیاید و کارگران جنسی را بکشد. چون اگر میآمد و با راننده کامیونی که مشتری این زنان بود دستبهیقه میشد و او را میکشت، پدر و مادر آن راننده کامیون و دوستانش و خانوادهاش میآمدند و به هرحال قاتل را خیلی سریع پیدا میکردند.
ما نمیتوانستیم با کارگران جنسی صحبت کنیم. البته با یکی صحبت کردیم که جزو قربانیان نبود، اما بهخاطر اینکه مظلومیت این کارگران جنسی را نشان بدهیم، با فرزندانشان صحبت کردیم، آن را هم سعی کردیم به صورت نمایندگان چند نسل نشان بدهیم. با پدر و مادر یکی از قربانیان صحبت کردیم و با فرزندان یکی دیگر از قربانیان.
- تا زمانی که در ایران بودید، دیگر پیگیر این پرونده و بهخصوص سرنوشت بچهها نشدید؟
پیگیر بودم اما متأسفانه ارتباطم با این بچهها، سحر و سارا، قطع شد، حدود ۸سال پیش. من درباره موضوعات تلخ زیادی کار کردهام؛ درباره هولوکاست، ایدز در آفریقا، تحولات عراق و افغانستان و... همیشه هم سعی میکنم تحت تأثیر موضوعات فیلمهایم قرار نگیرم. اما در مورد سحر و سارا واقعاً نمیتوانستم تحت تأثیر قرار نگیرم.
از طریق یک بنگاه خیریه در مشهد تا مدتی توانستیم خانواده سحر و سارا را بهصورتی مورد حمایت مالی قرار دهیم. ولی متأسفانه حدود هفت هشت سال پیش، آن دوستی که رابط ما بود، فوت کرد و مثل اینکه خانواده هم از آن جایی که بودند، رفته بودند و الان هیچ خبری ندارم از ایشان. در میان تمام فیلمهایی که من کار کردهام، ماجرای این دوتا دختر معصوم واقعاً مرا بیشتر از همه تحتتأثیر قرار داد.