«کشتارگاه» یکی از فیلمهایی بود که در هفتههای گذشته به دنبال شیوع ویروس کرونا و تعطیلی سینماها به صورت آنلاین پخش شد. فیلمی اجتماعی با بازی امیرحسین فتحی، مانی حقیقی، باران کوثری و حسن پورشیرازی که مضمونی درباره قاچاق ارز و مناسبات اقتصادی ناسالم دارد.
عباس امینی کارگردان فیلم کشتارگاه پیشتر دو فیلم «والدراما» و «هندی و هرمز» را ساخته بود که هر دو در بخش نسل جشنواره فیلم برلین شرکت کرده بودند.
فیلمهایی با مضامینی درباره کودکان کار و ازدواج زودهنگام که تولیداتی کم هزینه با بازیگران ناشناخته بودند و میتوانستند آثاری از جریان سینمای مستقل ایران محسوب شوند. آنچه که آنها را به کل از «کشتارگاه» که تولیدی از جریان اصلی سینمای ایران است، متفاوت می کند.
Your browser doesn’t support HTML5
گفتوگو با عباس امینی را با پرسش درباره دلایل این تفاوت آغاز کردم:
«کشتارگاه» چهارمین فیلم من است. پس از «والدراما» و «هندی و هرمز» فیلمی ساختم به نام «من اینجا هستم» که با «کشتارگاه» در یک سال ساخته شد و هنوز به نمایش در نیامده است. اما در رابطه با سؤالتان، فیلمهای «والدراما» و «هندی و هرمز» هر دو سعی میکردند که یک معضل اجتماعی را بگویند.
فیلم «والدراما» درباره بچههای بیشناسنامه بود و «هندی و هرمز» درباره ازدواجهایی زیر سن قانونی. در «کشتارگاه» هم تمام تلاش من این بود که یک موضوع روز اجتماعی را که همه داریم با آن دست و پنجه نرم میکنیم به تصویر بکشم. موضوع قاچاق دلار به خاطر وسعت موضوع و قصههای اطرافش حجم کار بیشتری میبرد، هم به لحاظ لوکیشن و بازیگر و هم نوع ظرافتهایی که در خود قصه بود.
در واقع این درخواست خود فیلم از من بود که احتیاج به بازیگر داشت، احتیاج به یک پروداکشن بیشتر داشت. و طبیعتا وقتی من میروم سراغ بازیگر، به خاطر هزینههایی که حضور بازیگر برای فیلم ایجاد میکند، مجبور هستم به اکران داخل ایرانش حتماً فکر بکنم. اما در قصههای «هندی و هرمز» و «والدراما»، خود حجم قصه باعث میشد که خیلی پروداکشن زیادی نخواهد و متأسفانه در ایران نتوانستند اکرانهای خوبی داشته باشند.
به خاطر ورود به سینمای جریان اصلی بود که ناچار از تغییر در زاویه نگاهتان شدید؟
بیشتر در این باره: «کشتارگاه»؛ سیطره دلار و عشق ناکامببینید، واقعاً تغییری در نگاه من رخ نداده. من هر جا احساس کنم ضرورتی وجود دارد نسبت به موضوعی که باید گفته شود و قابلیت به زبان تصویر درآمدن داشته باشد، حتما آن را تبدیل به فیلم میکنم. خب موضوع دلار، موضوعی خیلی پیچیدهای است و در این سالها اقتصاد ما از آن بسیار آسیب دیده است.
ما در مرحله پژوهش با حسین فرخزاد -نویسندهای که با هم کار میکنیم-، دیدیم این موضوع یک هزارتوی پیچیده ای است که پرداختن به تمام ابعادش خارج از توان و قدرت ماست. اینکه چرا قیمت دلار این قدر بالا و پایین میشود و به سرعت دارد بالا میرود.
حالا بخشی از آن دلایل اقتصادی دارد، و تحریمها، و هزاران موضوع دیگر. ولی یک بخشی بود که ما میتوانستیم به اطلاعاتش دسترسی پیدا کنیم، آن هم بخش دلارهای چمدانی بود. یعنی در تحقیقات متوجه شدیم بخشی از کالاهای ما به صورت قاچاق از ایران میرود بیرون، عمدتاً به کشورهای همسایه، و به صورت قاچاق به اسم دلارهای چمدانی پولهایی وارد میشود. و این دلارها میرود در بازارسیاهها و بازارهای زیرزمینی و تاثیر داشتهاند در نوسانات دلار. بعد فکر کردیم این موضوع مهمی است.
در کنارش بحث قاچاق گوشت را هم انتخاب کردیم و دیدیم با ورود گوشتهای برزیلی و قیمتی که گوشت برزیلی در ایران تمام میشود، باعث میشود خیلی از دامهای ما این جا کشتارشان در ایران به صرفه نباشد و صادراتش برای تولیدکنندگان دام به صرفهتر باشد. این دو موضوع را سعی کردیم با همدیگر در یک بستر و یک قصه بگوییم.
برخی اتفاقات فیلم و انگیزههای شخصیتها در اقداماتی که انجام میدهند تاحدودی برای بیننده مبهم میماند. از جمله قتل ابتدای فیلم، تا دلایل همراهی شخصیت جوان فیلم با صاحب کشتارگاه.
من چنین تصوری ندارم که برخی چیزها خیلی مبهم میماند. به لحاظ عادت داشتن ما به قصههای ملودرام، فکر میکنیم هر آن چیزی که در فیلم رخ میدهد، حتماً باید دلایلش را بدانیم. عمدتاً در «کشتارگاه» سعی شده خیلی بیشتر به موضوع پرداخته شود تا به خرده قصههای آدمها که ما دلایلش را بدانیم. عمدتاً هم فیلم موضوع قتل را دنبال نمیکند. در واقع بحث از بین بردن و حذف کردن است.
مناسبات امروز تولید سینمای ایران، ناشی از مسائل مختلفی از جمله دخالت نهادهای حکومتی، بسیار پیچیده شده. تهیهکننده فیلم شما، جواد نوروزبیگی هم از چهرههای بسیار بحثانگیز سینمای امروز ایران است. چطور با این مناسبات همراه شدید؟
سه فیلم قبلی من همه با پروانه ویدیویی ساخته شدهاند. عمدتاً از آنجا که چهرههای اصطلاحاً سلبریتی و بازیگر معروف نداشتند، خیلی برای اکرانشان در ایران دلخوش نبودم. برای همین در این کار، در تجربهای که با سرمایهگذار، آقای طلوعی داشتیم و دلمان میخواست دوباره با هم یک فیلم کار کنیم، درخواست پروانه سینمایی دادیم. درخواست هم چون نه من مجوزش را داشتم و نه خود آقای طلوعی، پذیرفته نمیشد و ایشان با آقای نوروزبیگی یک تفاهمی کردند که ایشان در واقع به عنوان تهیهکننده وارد پروژه بشوند.
ولی خب تجربه من، تجربه خوبی بود. به این علت که مداخله تهیهکننده را نداشتم خیلی. و همان روحیه مستقل در تولید وجود داشت و فقط به لحاظ اداری ما مجبور بودیم آن شرایط ارشاد را انجام بدهیم، به خاطر بحث پروانه ساخت و پروانههای دیگر.
فیلم شما یکی از آثار حاضر در دوره پیشین جشنواره فیلم فجر بود که از سوی گروه قابل توجهی از چهرههای فرهنگی تحریم شد. حالا که چند ماه از آن رویداد گذشته، به حاصل شرکت فیلمتان در جشنواره فیلم فجر که نگاه میکنید، از اتفاقات رخ داده راضی هستید؟
جشنواره فجر جدا از بحثها و حاشیههایش، تنها رویدادی است که محصول یک سال سینمای ایران آن جا دیده میشود و شما میتوانید بروید و یک ارزیابی کنید اما حالا این جشنواره با حاشیهها و مداخلات ارگانها و سازمانهای مختلف، تبدیل به یک رینگی شده برای این که یک سری با همدیگر مبارزه کنند و موفقیت فیلمها خیلی به قدرت تهیه کننده، قدرت ارگانی که پشت فیلم است، ایدئولوژیها، ... و هزاران موضوع دیگر بستگی دارد.
من از شرکتم در جشنواره فجر پشیمانم. از اولش هم دلم نمیخواست در این جشنواره شرکت کنم به این علت که مناسباتش، دیگر سینمایی نیست. ولی همیشه به عنوان یک رویداد سینمایی، خیلی دوستش داشتهام و جشنوارهای بوده که از بچگی همه ما را عاشق سینما کرده.
اما در سالهای اخیر، فکر میکنم آن قدر مسیرش از مسیر یک جشنواره فرهنگی هنری جدا و عوض شده که بیشتر جشنوارهای سیاسی شده و در واقع دیگر قدرتها تصمیم میگیرند که چه فیلمهایی آنجا جایزه بگیرند. اگر فقط یک بررسی ساده بکنیم با مروری بر اعتراضها و داوریهای سالهای گذشته، میتوانیم بفهمیم چه اتفاقاتی در آن افتاده. از آن اعتبارش کم شده است.
به نظر من حق «کشتارگاه» و خیلی از فیلمهای دیگر که شرکت نکردند یا به نوعی دیده نشدند، خورده شد. در مورد فیلم «کشتارگاه» واقعاً ظلم شد در حق این فیلم، به خاطر بی درایتی مدیران آن جشنواره. این فیلم در بخش [فیلمهای] فیلمساز اول قرار گرفت در حالی که فیلم چهارم من بود و در این، یک عمدی مدام وجود داشت و علت این عمد را واقعا من نفهمیدم و اصرار بر این حرکت اشتباه را.
یک چیز دیگر هم که باید اضافه کنم به این موضوع، این که در واقعیت، فیلمساز کمترین سهم قانونی را دارد به لحاظ تصمیم برای شرکت در این جشنواره، یا انصراف از آن. صاحبان فیلم به عنوان سرمایهگذار و تهیهکننده، تصمیمگیرندههای نهایی هستند و تو هم به عنوان کارگردان، یکی از عواملی هستی که به آن پروژه دعوت میشوی و کار انجام میشود.
و چطور حاضر به اکران آنلاین فیلمتان شدید؟ از نتیجه به دست آمده این اکران آنلاین راضی هستید؟
قرارداد اکران خوبی بسته بودیم برای خردادماه که در واقع بتوانیم فیلم را در عید فطر اکران کنیم. اما به دلیل ویروس کرونا که همه دنیا درگیرش شده اند، ما هم مستثنی نبودیم از این ماجرا و با تصمیم سرمایهگذار و تهیهکننده فیلم، که فکر میکردیم فیلم به هر حال ساخته شده و باید دیده شود و این برایمان مهمترین موضوع بود، تن به اکران آنلاین دادیم و اتفاقی هم که افتاد، میدانید که از دقایق اول، فیلم قاچاق شد.
تجربه خوشایندی برای سرمایهگذار من نخواهد بود. اما جدا از بحث اقتصاد، به لحاظ دیده شدن فیلم، من فکر میکنم این شرایط کمک کرد تا فیلم «کشتارگاه» بیشتر دیده شود.