نمایش فیلم مستندی به نام «داستانهای هزار و یک روز» ساخته حبیب احمدزاده با حضور پرویز پرستویی در دو شهر ایالت کالیفرنیای آمریکا و اتفاقاتی که در حاشیه و پس از آن رخ داد، یک بار دیگر سینمای ایران را به موضوع اصلی رسانهها و شبکههای اجتماعی تبدیل کرد.
اتفاقی که نمونه دیگری از قرار گرفتن سینمای ایران و دستاندرکارانش در بطن منازعات شدید شکل گرفته در جامعه ایران بود. فضایی که حتی تا جامعه ایرانی مقیم خارج از کشور هم رفته و باعث شکلگیری انبوهی از مباحث مختلف پیرامون موضعگیریها نسبت به محصولات سینماگران ایرانی و اقدامات آنها در واکنش به تحولات سیاسی و اجتماعی سالهای اخیر شده است.
فیلم «داستانهای هزار و یک روز» تا پیش از نمایش در آمریکا تنها در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان در ایران به نمایش درآمده بود. این فیلم ساخته حبیب احمدزاده، سینماگری است که پیشتر به واسطه کتابها و فیلمنامههایش شناخته میشد. دیدگاههای آقای احمدزاده آشکارا نزدیکی به رهبر جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نشان میدهد.
Your browser doesn’t support HTML5
او در برخی دیدارهای علی خامنهای با فعالان فرهنگی و هنری نزدیک به حکومت حضور داشته و در مواردی سخنرانی کرده است. از جمله چند ماهی پس از اعتراضهای سال ۸۸ در حضور رهبر جمهوری اسلامی به بیان نظراتی درباره آنچه «جنگ نرم» نامیده میشود، پرداخت.
همچنین در سال ۱۳۹۳ به فاصله چند روز بعد از انتشار ویدئویی از اظهارات عباس کیارستمی در بیمعنی خواندن جنگ ایران و عراق، گفتوگویی از این فیلمساز جهانی سینمای ایران با آقای احمدزاده در رسانههای داخل ایران منتشر شد که در آن آقای احمدزاده در پرسشهایی عباس کیارستمی را مجبور به توضیح و تصحیح نظراتش میکرد.
مجموع اتفاقات رخ داده در آمریکا واکنشهای به آن، سینمای ایران و سینماگران ایرانی را به خط مقدم فضای دوقطبی شدید شکل گرفته در جامعه ایران برد. این چندمین بار در دو سال اخیر است که به خاطر گفتهها یا عملکرد یک سینماگر ایرانی چنین فضایی برای سینمای ایران ایجاد میشود. علت چیست؟ آیا در محصولات سینمای ایران اتفاقی افتاده یا در شیوه رفتار سینماگران ایرانی؟
پاسخ به این پرسشهای مشکل، بدون درنظرگرفتن مجموع عوامل مختلفی در زمینههای گوناگون ممکن نیست. عواملی به پیچیدگی تحلیل سیاست و اجتماع امروز ایران که ریشه در تحولات عمیق اجتماعی و سیاسی سالهای اخیر و گسترش ابزارهای ارتباطی در دوران قدرتگیری روزافزون شبکههای اجتماعی دارند.
بیشتر در این باره: محصور در دوقطبی اجتماعی، زیر فشار افزایش سانسوراتفاقاتی که جامعه ایران از سال ۱۳۹۶ در فاصله گرفتن از جناحهای سیاسی مرسوم داخل حکومت از سر میگذراند، بیش از هرچیز سینمای ایران را درگیر دشواری تعریف موقعیت خود کرده است. از یک سو حکومت با شدیدترین کردن دامنه سانسور و محدودیت و تأمین سرمایه تولید محصولات نمایشی، از سینماگران ایرانی میخواهد صرفاً دیدگاهها و مسائل مورد علاقه حکومت در زمینههای گوناگون را بازتاب دهد و از سوی دیگر بخشهای زیادی از جامعه با فاصلهگرفتن هرچه بیشتر از حکومت می خواهند سینماگران ایرانی صدای خواستهها و علائق عموماً سرکوب شده آنها چه در آثار و چه در گفتهها و موضعگیریهای عمومیشان باشند.
این وضعیت دشوار با انحصاری شدن هرچه بیشتر تولید و عرضه محصولات نمایشی همزمان با بالارفتن چشمگیر هزینه تولید آثار نمایشی تشدید میشود. در این شرایط، سینماگرانی که در این موقعیت دشوار تلاش برای جلب نظر تمام طرفهای درگیر در این شکاف عمیق دارند، به تناوب با بیشترین حملات و انتقادات روبرو میشوند.
پیشینه موجودیت سینمای بعد از انقلاب ایران و موقعیت خاص آن در مقایسه با هنرهای دیگر در زمینههای مختلف (از بدنه پرتعداد فعال در آن تا موفقیتهای چشمگیر بینالمللیاش) بر حساسیتها پیرامون آن افزوده است. این حساسیتها با مروری بر حضورهای پررنگ سینماگران در تحولات خاص سیاسی چون انتخابات یا اعلام مواضع آنها در بزنگاههای مهم برای حکومت در کنار حضور چشمگیر نهادهای امنیتی و نظامی در سینما بویژه در دهه ۹۰ تشدید شده است.
بیشتر در این باره: جلوه دیگری از دوقطبی امروز ایران در واکنش به فیلم «قهرمان»همه این موارد در کنار زمینههای دیگری چون کارکردهای به شدت چندوجهی مفهوم «سلبریتی» و موضعگیریهای فردی و اجتماعی متناقض نسبت به آن، سینمای ایران را با یکی از دشوارترین مقاطع حیات خود مواجه کرده است. شرایطی که جلوههای بیرونی آشکاری نیز به خود گرفته است.
بیش از دو سال است که فقط فیلمهای کمدی توانستهاند تعداد تماشاگری بیش از ۵۰۰ هزار نفر داشته باشند و پرتماشاگرترین فیلم غیر کمدی این مدت فیلم «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی با حدود ۵۰۰ هزار تماشاگر بوده است. این در حالی است که در سال ۱۳۹۸، سه فیلم از میان ۶ فیلم پرتماشاگر سال، آثار جدی با بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار تماشاگر بودند.
جالب اینجاست که فیلمهای کمدی پرتماشاگر این مدت هم عموماً آثاری هستند که با شوخی و تمسخر نمادهای بیرونی این دوقطبی در زمینههایی چون شوخی با ریاکاری مذهبی و سبک دوگانه متفاوت مذهبی و غیرمذهبی توانستهاند تماشاگرانی را به سینماها جذب کنند.