یکی از شگفتانگیزترین آثار هفتاد و دومین دوره جشنواره آوینیون، رقص تازهای است از ساشا والتز، طراح رقص آلمانی با عنوان «انسان» (Kreatur) که مفهوم قدرت را در اصلیترین عنصر رقص یعنی بدن میکاود و میشکافد و فارغ از هیاهو و شعار، اثر درگیرکنندهای خلق میکند که جدای از زیبایی بصری حیرتانگیز، تماشاگرش را به مداقه و کنکاش درباره مفاهیم مورد نظر خالقش وامیدارد.
چهارده رقصنده خلاق و طراز اول، ایدههای والتز را به بهترین نحو با مخاطب قسمت میکنند. هر کدام از آنها از نژاد مختلفی هستند و خالق اثر جدای از توانایی تک تک آنها، ترکیب نژادی را به مسئله مهمی در انتخاب آنها بدل کرده است؛ از موطلایی تا موسیاه و مو سرخ، از سفید پوست تا سیاه پوست و زرد پوست، همه هارمونی غریبی از نژادهای مختلف را در کنار هم قرار میدهند تا بتوانند موقعیت بشر و همه رازها و اسطورههایش را از دنیای کهن تا به امروز حول و حوش مفهوم قدرت مورد کنکاش قرار دهد.
«برخورد» به عنوان عنصری تماتیک، بخشهای مختلف رقص را به هم پیوند میزند: در بخشهای گوناگون رقصندهها به شکلهای مختلف به هم میخورند و در صحنهای رقصنده موسرخ -که با قد بلند اما پیکری آسیبپذیر نگاهها را به خود خیره میکند- در میانه چند مرد قرار میگیرد و مجبور میشود برای بقا به شدت سینه به سینه با مردان برخورد کند و پیکرش به میدان نبرد بیانتهایی بدل میشود که او سرانجام از آن سربلند بیرون میآید و از این دایره بسته میگریزد.
مفهوم قدرت تنها در جنبه فمینیستی و مفهوم زنان در برابر مردان مورد توجه قرار نمیگیرد، بلکه در جایی، زنی- با بدنی آشکارا قویتر از دیگران- کنترل همه را به دست میگیرد و زن یا مرد، همه باید از او اطاعت کنند. والتز نظامیگری را به سخره میگیرد و امر و نهیهای این زن، آشکارا تماشاگر را به باید و نبایدهای ارتش ارجاع میدهد.
همین زن در انتهای این بخش، دختر موسرخ را به اسارت میکشد، در حالی که او را گریان میبینیم و بدن بلندش، آسیبپذیرتر از همیشه در چنبر قدرت به صلابه کشیده میشود. زن تنومند از او میخواهد گریه نکند، بعد به او امر میکند که نفس بکشد و بعدتر او را وا میدارد تا نفس نکشد.
این جملات -از معدود جملاتی که در تمام طول اجرا به زبان میآیند- عصاره جهان اثر را شکل میدهد؛ تعیین تکلیف کردن به نفس کشیدن یا نکشیدن یا در واقع امر کردن به زنده ماندن یا نماندن.
مفهوم بردگی به مفاهیم اسطورهای پیوند میخورد و قطعه چوبی که وارد صحنه میشود، آشکارا نمادی است از صلیب و جور دیگران را به دوش کشیدن تا شاید مفهوم آزادی از لابلای آن بتواند متبلور شود(میتواند؟).
برهنگی و لذت جنسی بخش مهمی از رقص والتز را شکل میدهد. آویختن به سینههای برهنه یا حتی بوسه زدن به کفل عریان، بخشی از دنیای اجرا را شکل میدهد. شروع اثر زمانی است که رقصندگان در پیلهای -همچون پروانه- دیده میشوند، اما خیلی زود دریدن این پیله و نزدیک شدن به هم، به عنوان مقاومتی در برابر مفهوم قدرت، خودنمایی میکند و سینههای برهنه از پیلهها بیرون میآیند تا در صحنه عشقبازی که در آن مفهوم جنسیت هم به زیر سؤال میرود، به اوج میرسد تا در جهانی عاری شده از عشق، مفهوم قدرت -و گریز از قدرت- در رابطه جنسی با اشکال مختلف آن واشکافی شود.
موسیقی مورد استفاده در اجرا، ترکیب غریبی است که با استفاده از صداهای کارخانهها شکل گرفته و به طرز شگفتانگیزی با فرم و محتوای اثر پیوند میخورد. صدای کارخانههایی در ایتالیا، آلمان و روسیه مورد استفاده طراحان صدای این اثر قرار گرفتهاند تا مفهوم بردگی و مفهوم قدرت را در دنیای معاصر مؤکد کنند؛ و عجیب اینکه این صداهای ناهنجار، رفته رفته به ویژگی و خصوصیت اثری بدل میشود که بدون آن نمیتوان این رقص را متصور شد.