یادداشتی از علی افشاری: خاتمی و ۱۸ تیر ۷۸

۱۸ تیر ۷۸،دانشگاه تهران، عکس از حسن سربخشیان

هجدهمین سالروز حمله اقتدار گرایان به کوی دانشگاه تهران با بحث‌های تازه‌ای در خصوص نقش سید محمد خاتمی درآن رویداد مهم سیاسی همراه شد.

البته خود ۱۸ تیر و پرونده باز آن در افکار عمومی که اینک برای جنبش دانشجویی و مدافعان آزادی‌های آکادمیک جنبه آئینی یافته ، به خودی خود بحث بر انگیز است. هر سالروز فرصتی است تا جنبه‌های جدیدی از فاجعه تخریب هولناک اتاق‌های دانشجویان مورد توجه قرار گرفته و بر ضرورت دادخواهی و درمان زخمی که هنوز زنده است و پیکر دانشگاه را رنج می دهد، تاکید شود.

جنبش اعتراضی ۱۸ تیر و فاجعه‌ای که در پی واکتش خشونت بی‌رحمانه به شعار‌های اعتراضی دانشجویان و تسویه حساب با رویارویی جنبش دانشجویی با استبداد دینی رخ داد، هم مسائل ناگفته هنوز کم ندارد و هم عملادر ۱۶ سال گذشته توسط عده‌ای مصادره شده است. کسانی که در آن رویداد تاریخی حضور نداشتند یا نقش حاشیه‌ای داشتند و یا قربانی سرکوب حکومت و سناریوی دستگاه امنیتی برای انتساب این حرکت به بیرون از مرز‌ها بودند، در تصور افکار عمومی به غلط بگونه‌ای جلوه داده شده اند که نقش محوری در آن رویداد ایفا کرده اند. در حالی که چه در شب حادثه و چه در جریان سازماندهی حرکت اعتراضی مشخص است که چه افراد و جریان هایی در ماجرا دخیل بودند و اقبال اکثریت دانشجویان وقت به کدام سمت بود.

اما در این مطلب به بازخوانی رابطه سید محمد خاتمی و ۱۸ تیر پرداخته می شود. پاراگراف قبلی فقط اشاره‌ای گذرا به مظلومیت ۱۸ تیر و از آن بزرگ تر معضل بزرگ واژگونگی واقعیت‌های تاریخ معاصر ایران و فقدان ساز و کاری است که توان بازدارندگی موثر در برابر بازسازی نادرست رویداد‌های تاریخی داشته و یا دستکم در رسانه‌های اثرگذار روشنگری کند.

اما عملکرد ضعیف خاتمی به معنای مخالفت با خواسته‌های دانشجویان و همراهی با سپاه نبود. او از مطالبات دانشجویان و اعتراضات درون دانشگاهی حمایت کرد و تا چند روز در برابر خواسته سپاه در گرفتن کنترل شهر مقاومت نمود. به همین دلیل هم ۲۴ فرمانده سپاه در نامه‌ای تند و تحریک آمیز که مصداق باز مداخله غیر قانون نظامیان در سیاست بود، وی را آشکارا تهدید کردند.خاتمی در سخنرانی‌اش در همدان چند روز بعد از راهیمایی حکومتی ۲۳ تیر اعلام کرد، حمله به کوی دانشگاه تهران تاوان پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای بود که به صورت تلویحی آدرس داد چه کسانی آن فاجعه را سازمان دادند.

اظهارات سرلشگر حسن فیروز آبادی فرمانده سابق ستاد نیرو‌های مسلح آغاز گر ماجرا بود که مدعی شد سپاه با دستور و خواست سید محمد خاتمی وارد ماجرا شده و مدیریت انتظامی شهر تهران و برخورد با معترضان را در دست گرفته است. به عنوان کسی که ناظر دست اول آن روز‌های پر حادثه بوده و در متن همه اتفاقات خرد و کلان آن بوده ام، مستقل از ارزیابی پیرامون عملکرد سید محمد خاتمی در جنبش اعتراضی ۱۸ تیر ، اظهارات فوق را نادرست می دانم . در واقع فیروز آبادی با روایت ناقص و گزینشی واقعیت‌ها و طرح جهت دار بخشی از آنها صورت بندی کاذبی انجام داده و به تحریف تاریخ روی آورده است.

محاکمه خاتمی

اقتدار گرایان و مدافعان فرهاد نظری فرمانده یگان نیروی انتظامی که حریم دانشگاه را شکست و به تخریب اتاق‌های دانشجویان دانشگاه تهران پرداخت، در همان روز‌ها نیز مدعی بودند که حمله به کوی دانشگاه تهران با دستور و تایید وزیر کشور وقت یعنی سید عبدالحسین موسوی لاری انجام شده است. استدلال ان مبتنی بر تفویض اختیارات رهبر حمهوری اسلامی در مدیریت نیروی انتظامی به وزیر کشور بود. در حالی که واقعیت‌ها و ساختار حقیقی قدرت نشان می داد که این تفویض صوری بوده و نه تنها مسئولان ارشد نیروی انتظامی اعتنایی به دیدگاه‌ها و شیوه مدیریتی وزیر کشور نداشتند، بلکه کاملا در مسیر برنامه‌های دولت و بویژه تامین امنیت تجمعات اعتراضی و انتقادی مسالمت آمیز کارشکنی می کردند. فرهاد نظری بعد‌ها جلو تر رفته و در جریان رسیدگی به اتهاماتش که با جانبداری قوه قضائیه تبرئه شد، خواستار محاکمه سید محمد خاتمی شد!

در ادامه دلایل رد ادعای فیروز آبادی شرح داده می شود.

برنامه سپاه برای امنیتی کردن شهر تهران

به عنوان کسی که در جریان تحرکات نهاد‌های مختلف حاکمیتی و نوع ورود شورای امنیت ملی به فاجعه کوی دانشگاه بودم و یک بار در جلسه شورای امنیت ملی درآن ایام شرکت کرده و بار‌ها با مسئولان دبیر خانه آن نهاد گفتگو و مذاکره کردم، شاهد تمایل و اراده مسئولان ارشد و میانی سپاه پاسداران برای در اختیار گرفتن کنترل امنیت شهر تهران بودم. سازمان بسیج دانشجویی و طور مشخص بسیج دانشجویی تهران با میدان داری کسانی چون علیرضا زاکانی و مردانی در سطح میدانی برنامه‌های سپاه را جلو می بردند.

البته مسئولان ارشد سپاه در آن مقطع اتفاق نظر نداشتند. امارحیم صفوی فرمانده وقت سپاه در کنار معاونانش موضعی تندی در قبال حرکت اعتراضی داشته و با سوء ظن به اقدامات فعالان دانشجویی نگریسته و خواهان توقف اعتراضات بودند. اما حسین علائی رئیس وقت ستاد مشترک سپاه با این رویکرد مخالف بود وبه همراهی سپاه با خواست‌های دانشجویان در عین ضرورت حفظ امنیت کشور ومقابله با خط آشوب باور داشت . در نتیجه سپاه از همان روز اول اعتراضات موضع تهاجمی اتخاذ کرده ودولت را آماج انتقاد قرار داد که چرا اعتراضات را جمع نکرده و شرایط اداره شهر تهران را اضطراری اعلام نمی کند. اما دولت خاتمی در روز‌های جمعه تا شه شنبه مورخ ۸۹ تا ۲۲ تیر مقاومت کرد و حاضر نشد سپاه کنترل امور را در دست بگیرد.

خاتمی و مطالبات دانشجویان

جهتگیری کلی دولت خاتمی بر حمایت از خواست‌های دانشجویان تمرکز داشت. بیشترین همراهی با دانشجویان توسط وزارت علوم وقت انجام شد و در مرحله بعد وزارت کشورو بخصوص معاونت سیاسی آن مصطفی تاجزاده فعال بوذ. دکتر مصطفی معین وزیر علوم رسما و در جمع دانشجویان در اعتراض به فاجعه رخ داده استعفا داد. درآن زمان مطالبات دانشجویان در جنبش اعتراضی ۱۸ تیر صرفا خواسته‌های درون دانشگاهی و محدود به فاجعه رخ داده بود. معذرت خواهی از دانشجویان و دانشگاه، دفاع از کیان دانشگاه، انتشار روزنامه سلام، برکناری هدایت الله لطفیان فرمانده وقت نیروی انتظامی و مجازات آمران و عاملان حمله به کوی دانشگاه مطالبات اصلی را تشکیل می داد که در ان شرایط عقلانی و قابل دفاع بودند و حالت حداکثری نیز نداشتند.مطالبات و خواسته‌های بیرون از این چارچوب تناسبی با جنبش دانشجویی نداشت و در بیرون از دانشگاه توسط جمع ناهمگونی از مخالفان سیاسی، ماجرا جو ها،دانشجو‌های خشمگین ، جمعی از قربانیان خشونت دولتی در ایران بعد از انقلاب و نفوذی‌های اقتدار گرایان دامن زده می شد. البته خشم و ناراحتی از عمق فاجعه و بی‌حرمتی به دانشجو و دانشگاه نیز به طور طبیعی کسانی را به سمت بزرگ کردن جنبش اعتراضی و تبدیل آن به حرکتی برای تغییر سیاسی سوق می داد. اما این رویکرد به دلیل برخورد غیر واقعبینانه و نداشتن طرح و برنامه حالت اعتراض کور را داشت و در نهایت به آشوب و هرج و مرج دامن می زد.

شوربختانه وقتی حرکت اعتراضی با چالشی درونی همراه شد و عده‌ای به سمت حرکت کور اعتراضات خیاباتی رفتند وخاتمی نیز قدرت ابتکار عمل را از دست داده و کنش پذیر شده بود، در این شرایط خط آشوب در رسانه‌های محافظه کار انچنان برجسته شد که به مسئله اصلی شورای امنیت ملی تبدیل شد. در این فضا تفویض موقت اداره شهر تهران به سپاه در شورای امنیت ملی تصویب شد که نیمی از اعضا شورای گرایش غیر اصلاح طلبی داشتند. در واقع این مصوبه به خاتمی تحمیل شد و مطابق روال قانونی توسط رئیس شورا به دفتر رهبر جمهوری اسلامی اطلاع داده شد و بعد از موافقت وی به فرماندهی سپاه ابلاغ شد.

استقبال سپاه از انحراف اعتراضات به آشوب

اکثریت وقت مسئولان سپاه و اقتدار گرایان در روز‌های اولیه که جریان حمله کنندهبه کوی در واکنش غیر منتظره و خیزش عظیم دانشجویان و جامعه مجبور به عقب نشینی شده بود، نیاز به آشوب برای توجیه حرکت خود و جلوگیری از به خطر افتادن موقعیتش و بر ملا شدن اسرار داشت. از اینرو بر مبنای مشاهدات و دیگر نشانه ها،تخریب‌ها و آتش سوزی‌هاغیر طبیعی به نظر می رسید. نگارنده در روز شنبه ۲۰ تیر ماه جمعیت انبوهی اعم از دانشجو و غیر دانشجو که در مقابل ساختمان وزارت کشور تجمع کرده بودند و با خط دهی نفوذی‌ها قصد ورود و حمله را داشتند،را مجاب نمودم تا ازاین کار منصرف شده و به کوی دانشگاه تهران بروند. در نهایت خواسته‌های آنها را پذیرفتم که حضور در کوی دانشگاه تهران از طریق راهپیمایی انجام شود. آن جمعیت چند ده هزار نفره و پر شور که مسیر خیابان فاطمی را از طریق ولی عصر، بلور کشاورز و کارگر به کوی دانشگاه در خیابان امیر آباد طی نمود ، کاملا مسالمت آمیزرفتار کرد و حتی یک خرده سنگ هم در جریان آن راهپیمایی عظیم پرتاب نشد که در آن شعار‌های رادیکالی چون "قاتلین فروهر لای عبای رهبر" سر داده شد. اما از روز‌های بعد در جریان حرکت جمع‌های کوچک به ناگاه اخباری پیرامون به آتش کشیدن مساجد و اتوبوس‌ها و شکستن شیشه‌های مغازه‌هاوبانک‌ها مطرح شد!

عملکرد ضعیف خاتمی

برنامه دفتر تحکیم وحدت که جبهه دوم خرداد نیز با آن موافق بود، برگزاری یک تجمع اعتراضی بزرگ و پذیرش مطالبات دانشجویان از سوی حکومت بود. در روز‌های اول اعتراض تحکیم خواهان حضور خاتمی در کوی دانشگاه تهران و اعلام حمایت از مطالبات آنها و پیگیری جدی اعتراضات بود. بعد از حضور خاتمی، دانشجویان به وی وقت می دادند تا اقداماتش را انجام دهد و اعتراضات نیز به شکل مناسب و با فرجامی پایان می یافت. خاتمی در آن مقطع ضعیف عمل کرد و این پیشنهاد را نپذیرفت. در حالی که اگر مانند قتل‌های زنجیره‌ای محکم وارد عرصه می شد وریسک نه چندان زیاد این حرکت را قبول می کردآنگاه ماجرا سرنوشت دیگری پیدا می کرد. بخصوص باید توجه داشت که خامنه‌ای در آن شرایط در موقعیت آسیب پذیر و شکننده‌ای قرار داشت. تقریبا با ضریب اطمینان بالا می توان گفت تنها زمانی که خامنه‌ای در دوران رهبری خود ضعف نشان داد ۱۸ تیر۷۸ بود که در مقابل دوربین تلویزیون گریه کرد. نمایندگان دفتر تحکیم وحدت با بیت رهبر نیزدر خصوص تحقق مطالبات دانشجویان مذاکره می کردند. موضع مسئولان بیت پایین بود و حتی موافقت کردند که آقای خامنه ای تغییر رئیس وقت نیروی اننظامی را بررسی می کند. محکومیت حمله به کوی دانشگاه تهران از سوی خامنه‌ای بخشی از نتیجه این مذاکرات بود.

خاتمی و تحمیل سپاه

اما عملکرد ضعیف خاتمی به معنای مخالفت با خواسته‌های دانشجویان و همراهی با سپاه نبود. او از مطالبات دانشجویان و اعتراضات درون دانشگاهی حمایت کرد و تا چند روز در برابر خواسته سپاه در گرفتن کنترل شهر مقاومت نمود. به همین دلیل هم ۲۴ فرمانده سپاه در نامه‌ای تند و تحریک آمیز که مصداق باز مداخله غیر قانون نظامیان در سیاست بود، وی را آشکارا تهدید کردند.خاتمی در سخنرانی‌اش در همدان چند روز بعد از راهیمایی حکومتی ۲۳ تیر اعلام کرد، حمله به کوی دانشگاه تهران تاوان پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای بود که به صورت تلویحی آدرس داد چه کسانی آن فاجعه را سازمان دادند.

شوربختانه وقتی حرکت اعتراضی با چالشی درونی همراه شد و عده‌ای به سمت حرکت کور اعتراضات خیاباتی رفتند وخاتمی نیز قدرت ابتکار عمل را از دست داده و کنش پذیر شده بود، در این شرایط خط آشوب در رسانه‌های محافظه کار انچنان برجسته شد که به مسئله اصلی شورای امنیت ملی تبدیل شد. در این فضا تفویض موقت اداره شهر تهران به سپاه در شورای امنیت ملی تصویب شد که نیمی از اعضا شورای گرایش غیر اصلاح طلبی داشتند. در واقع این مصوبه به خاتمی تحمیل شد و مطابق روال قانونی توسط رئیس شورا به دفتر رهبر جمهوری اسلامی اطلاع داده شد و بعد از موافقت وی به فرماندهی سپاه ابلاغ شد. بنابراین حضور سپاه به دعوت خاتمی انجام نشد بلکه نتیجه فشار سپاه و نیروی‌های همسو و مساعد شدن شرابط میدانی برای تحمیل خواست و برنامه خود بود.

البته در شورای امنیت ملی تصویب شد که پایان اعتراضات دانشجویی با راهپیمایی مردمی صورت بگیرد که محور اصلی آن خواسته‌های قانونی دانشجویان باشد و آرامش به شهر باز گردد. قرار بود سخنران دکتر مصطفی معین باشد. اما باز با فشار سپاه ومحافل اقتدار گرا رهپیمایی در لحظات آخر تغییر یافته و حسن روحانی که درآن زمان مواضعی همسو با ساختار سرکوب و جریان ضد اصلاحات داشت، سخنران شد و به نوعی محافظه کاران آن برنامه رادر اختیار گرفتندو نتیجه‌اش راهپیمایی حکومتی ۲۳ تیر شد که با وارونه شدن ماجرا دانشجویان متهم شدند!

جنبش اعتراضی ۱۸ تیر نافرجام شد وعلاوه بر مطالبات معطل باقی مانده ، کشف حقیقت این پرونده و برخورد با وارونه سازی آن به خواسته‌ای تاریخی تبدیل شده است. سپاه پاسداران از متهمان اصلی این پرونده مهم تاریخی است. از این رو با توجه به این واقعیت می توان دریافت چرا هر ساله حجم انبوهی از مطالب کذب در مورد ۱۸ تیر توسط اقتدار گرایان منتشر شده و سعی می گردد تا پروپاگاندای حکومت در تحریف این پرونده تاریخی جا انداخته شود. اظهارات فیروز آبادی نیز در این چارچوب قابل تامل است.

—————————————————————
یادداشت‌ها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.