اسمش را گذاشتهاند فاصله سنی معکوس؛ ازدواجهایی که در آن زن با فاصله سنی قابل توجهی از مرد بزرگتر است. موافقانش میگویند این کاری بوده که مردان همواره انجام دادهاند و کمتر هم عجیب به نظر رسیده یا نقد شدهاند.
مخالفان اما میگویند تکرار انتخابی از این دست از سوی زنان الزاماً تجربهای رهاییبخش به دنبال نخواهد داشت. آنها میگویند روند پیری در زنان سریعتر از مردان است و وقتی با مردی که سالها از خودشان جوانتر است ازدواج میکنند احتمال آسیب دیدن خود را افزایش میدهند.
اما انگار ما بخواهیم یا نخواهیم تغییراتی در الگوی ازدواج خانواده در حال رخ دادن است. بر اساس آخرین آمار سازمان ثبت احوال ایران تنها در ۹ ماه اول ۹۵، ۹۴۲ مورد ازدواج مردان ۲۰ تا ۲۴ سال با زنانی بزرگتر از خود -در ردههای سنی مختلف- ثبت شده است. این آمار البته در سالهای قبل از ۹۵ بیشتر هم بوده است. آیا تابوی حساسیت درباره سن ازدواج زنان در حال شکسته شدن است؟
دکتر مهرنگ خزاعی، رواندرمانگر بالینی و محبوبه عباسقلیزاده، فعال حقوق زنان در این برنامه از تابو بر سر همین موضوع بحث میکنند.
Your browser doesn’t support HTML5
خانم خزاعی شما که روانشناس بالینی هستید و به زنان و مردانی که به شما مراجعه میکنند مشاوره میدهید؛ شاید بد نباشد این بحث را باز بکنید که اساساً آیا چنین ازدواجی منفی است؟ این که زن فاصله سنی قابل توجهی از مرد داشته و از او بزرگتر باشد از نظر شما و با توجه به تخصصتان چه معنایی دارد؟
مهرنگ خزاعی
مهرنگ خزاعی نویسنده و روانشناس بالینی مقیم آمریکاست.
مهرنگ خزاعی: قرنهاست که مردان گاهی اوقات با زنانی ازدواجی میکنند که ۲۰ یا ۳۰ سال از خودشان کوچکترند اما ما هیچ وقت نمیپرسیم چرا. چون آنقدر این مسئله برای جامعه عادی به نظر میرسد که هیچ کس در پی تحلیل آن نیست اما ازدواج زنهای بزرگتر با مردهای جوان رابطهای است که در جامعه کمی بحثانگیز است و به آن نگاه منفی دارند در حالی که در دنیای مدرنی که ما در آن زندگی میکنیم اختلاف سنی در ازدواج دیگر اهمیتی ندارد. چرا؟ چون آنچه اهمیت دارد توافق بین زوجهاست.
متأسفانه وقتی صحبت ازدواج پیش میآید همه درباره تاریخ تولد نظر میدهند که دو نفر برای هم مناسبند یا نه در حالی که به نظر من چیزی که در زندگی مشترک اهمیت دارد درک عمیق از احساسات یکدیگر و شرایط زندگی است. حالا زنانی که با فاصله سنی ۲۰ یا ۲۵ سال با مرد جوانی ازدواج میکنند، معمولاً زنانی هستند که یک بار از قبل تجربه زندگی مشترک را داشتهاند، بر خودشان تسلط دارند. میدانند چه کسی هستند و به چه چیزی در زندگی نیاز دارند و این باعث میشود که جذابیتشان زیاد شود تا بتوانند یک مرد جوان را به خودشان وابسته کنند و به خاطر تجربهای که دارند مرد را بهتر میفهمند و تلاش نمیکنند او را تغییر دهند. انتظارات کمتری نسبت به مرد دارند و این چیزهاست که زنان جوان معمولا با آن مشکل دارند و بیشتر دعواهای زناشویی زوجهای جوان سر همین مسئله و انتظارات بالاست.
خب خیلی نکات جالبی بود که خانم خزاعی مطرح کردند. خانم عباسقلیزاده مهمان دیگر ما هستید، همین نکته که خانم خزاعی گفتند که درک دو نفر از هم است در ازدواج مهم است؛ اما آیا این مسئله درک اساساً به سن مربوط نیست؟
محبوبه عباسقلیزاده
محبوبه عباسقلیزاده، روزنامهنگار ایرانی، و از فعالان شناخته شده حقوق زنان است. خانم عباسقلیزاده دانشآموخته الهیات است.
محبوبه عباسقلیزاده: ببینید یک بخش از قضیه همین است. این یک معنای دیگر هم دارد و آن اینکه فهم دو طرف از همدیگر متعادل نیست. برای این که یک نفر بیشتر میفهمد و بیشتر تجربه دارد و یک طرف نمیفهمد. در واقع این یک رابطه والد و کودک یا رابطهای نابرابر را میتواند ایجاد کند در حالی که یکی از مهمترین مسائل در ازدواج این است که آدمها رابطه برابر داشته باشند، با هم تجربه کنند و با هم بزرگ شوند و خود این که بتوانند یک مسیری را با هم طی کنند یکی از مهمترین بخشهای ازدواج و شراکت در زندگی است. نه اینکه یک نفر یک بار بیشتری را حمل کرده و حالا به یک مرحلهای رسیده و دارد یک نفر دیگر را روی شانههای خودش میکشد تا به آن مرحله برسد.
فکر میکنم که ایرادهای خیلی زیادی به این وارد است؛ بیشتر از حسنهایش. یکی از ایرادهای مهماش این است که تجربههای نسلی یکی نیست و در نتیجه تجربههای تاریخی یکی نداریم، تجربه از موسیقی، از اتفاقاتی که در جامعه برای هر دوی ما افتاده، تجربههای بزرگ شدنمان در فراز و نشیبهای اقتصادی، در کسب شغل. برای این که وقتی آدم جوان است از یک مرحلهای شروع میکند و همین طور میآید بالا و بالا. یا حتی از نظر هورمونی؛ برای این که در دورههای مختلف بخشهای مختلفی از زنان یا مردان فعال میشود و اصلا نگاهشان به زندگی سال به سال تغییر میکند…
خانم عباسقلیزاده، ببخشید قبل از این که بحثتان را ادامه بدهید؛ نکته مهمی را گفتید. گفتید که تجربههای نسلی، نوع زندگی که آدمها پشت سر گذاشتهاند، تجربههای تاریخی... اینها با هم فرق میکند. خانم خزاعی اشاره کردند که مردان سالها این کار را کردهاند و کسی هم سؤال نمیکند و برای کسی عجیب نیست. شما چه پاسخی به این میدهید؟
عباسقلیزاده: ببینید چون مردان از قدرتشان استفاده کردهاند و خواستهاند که با دخترهای جوانتر و پرطراوتتر و زیباتر و باکرهتر و این حرفها ازدواج کنند؛ بنابراین حالا ما بیاییم برعکساش را عمل کنیم و ما برویم سراغ پسران کوچکتر از خودمان که لطیفتر و زیباترند و حس زندگی و جوانی را که ما در دوره میانسالی به آن نیاز داریم به ما میدهند. ولی این صرفاً یک رفتار واکنشی است.
من از نظر فمینیستی دارم میگویم. از نظر فمینیستی این نیست که هر کاری که مردان میکنند خیلی عالی است که ما هم انجام بدهیم. نه ما باید آن را نقد بکنیم نه این که بیاییم خودمان هم آن را انجام بدهیم و بگوییم که حالا پس ما برابر شدیم با هم.
بسیار خوب خانم خزاعی صحبتهای خانم عباسقلیزاده را شنیدید. در مورد این تفاوت تجربهها که شما به عنوان نکته مثبت از آن صحبت کردید خانم عباسقلیزاده آن را نکته منفی میبینند که میتواند رابطه با نابرابر کند. آیا ممکن است در این مورد توضیح بیشتری بدهید؟
خزاعی: ببینید در زمانهای که ما زندگی میکنیم که هر روز شاهد تغییر در رفتارها و سنتها هستیم و ازدواج سفید که امروز در ایران خیلی رایج شده که در آن زن و مرد به طور توافقی زیر یک سقف زندگی میکنند و پیوندی به مدت نامعلوم برقرار میکنند؛ بنابراین ازدواج یک زن بزرگتر با یک مرد جوان مسئله مهمی نباید باید باشد. در ضمن ما باید به این موضوع هم توجه کنیم که هر انسانی با انسان دیگر متفاوت است.
نیازهای احساسی هر کسی متفاوت است و این که چرا بعضی مردها جذب زنان بزرگتر میشوند به خاطر شرایط فکری و نیازهاشان است. اگر مرد یا زن جوانی خوشبختیاش را با زندگی با زن یا مردی که از خودش بزرگتر است پیدا میکند به نظر من اشکالی ندارد. اگر در رابطه قدرت راحت هستند این انتخاب آنهاست و باید به انتخابشان احترام بگذاریم. همان طور که جامعه ازدواج مردهای بزرگتر با زنان جوان را پذیرفته باید ازدواج زنان بزرگتر با مردان جوان را هم به عنوان یک انسان بپذیرند.
نکته جالب برای من خانم عباسقلیزاده در صحبتهای خانم خزاعی این بود که اگر دو نفر در رابطه قدرت راحت هستند این را باید پذیرفت. شاید شما بخواهید در این مورد توضیح بدهید.
عباسقلیزاده: نه اشکالی ندارد. عشق، عشق است ولی ما از عشق صحبت نمیکنیم. ما اینجا صحبت از یک رابطه عاشقانه رمانتیکی که یک زن و یک مرد با فاصله سنی زیادی با هم درگیرش شدهاند و حالا میخواهند مدتی با هم باشند و آن را تجربه کنند، صحبت نمیکنیم. ما درباره این صحبت نمیکنیم. ما داریم درباره ازدواج صحبت میکنیم.
الزاماً این نیست که اگر دو نفر عاشق همدیگر هستند حتماً باید با هم ازدواج کنند. اگر مردی در ۲۵ سالگی عاشق زنی میشود که ۴۵ یا پنجاه سالش است؛ خب چه قدر شانس باروری برایش وجود دارد؟ برای این که به هر حال بحث بچه میآید وسط. ما داریم درباره ازدواج و خانواده صحبت میکنیم. در مورد ازدواج و خانواده [این] فاصله سنی ریسک خیلی بالایی دارد چه برای مرد باشد و چه برای زن. اما در رابطه با این که اگر زنی دوست دارد در رابطه قدرت بگیرد اشکالش چیست؟ نه اشکالی ندارد. من اگر از آن رابطه قدرت دارم لذت میبرم اشکالی ندارد ولی تا زمانی که عامل سرکوب برای من نشود.
به این ترتیب اگر که زنی ۲۰ سال، ۲۵ سال از یک مرد بزرگتر باشد شما رابطه عاشقانه بین این دو را رابطه بیمشکلی میدانید اما رابطه ازدواجشان را رابطهای میدانید که مشکلساز است. خانم خزاعی این نکته به نظرتان جایی برای پاسخ دارد؟
خزاعی: الان آمار طلاق را که نگاه کنید میبینید که چهقدر بالاست و بیشترشان هم جوانها هستند و بیشتر به خاطر همان مسئولیتها و تفاوتهاشان است ولی مردی که میآید در یک رابطه قدرت با زنی که بزرگتر از خودش است وارد میشود برای پر کردن خلأ درونیاش است. برای این که آن زن چیزی به آن میدهد که زن جوان نمیتواند بدهد و بعد هم رابطه احساسی، عاطفی و عاشقانه در هر سنی برای ما انسانها رخ میدهد. حالا اگر یک مرد جوان بیاید با خانمی که از او بزرگتر است ازدواج کند و بعد فکر کنیم که بعد از مدتی میرود با یک زن جوان.
عین همین هم ممکن است برای همان زن پیش بیاید. آن زن هم اگر که توانسته یک پسر جوان را به خودش جذب کند مسلماً میتواند مردهای همسن خودش را هم به خودش جذب کند برای این که او در وجودش جذابیتی دارد که میتواند مردها را [جذب کند]. بنابراین ما در دنیای مدرن زندگی میکنیم. همه چیز در حال عوض شدن است؛ دنیای اینترنت و از لحاظ فرهنگی، سطح تحصیلی مردم بالا رفته. یکی از نهاهایی که تغییرات نسلی خیلی در آن اثر گذاشته همین نهاد خانواده است.
چالشهایی بین زندگیها و ازدواجهای سنتی با ارزشهای مدرن [به وجود آمده] و مهمترین شکاف نسلی در همین موضوع ازدواج است. به طوری که از آن قالبهای سنتیاش آمده بیرون و قید و بندها کمتر شده. برای همین است که مردهای جوان ازدواجهایی میکنند که در آن زن میتواند با فاصله سنی قابل توجه از آنها بزرگتر باشد. جوانان دنبال تغییرند.
خانم خزاعی از شما به عنوان روانشناس میپرسم. خیلیها میگویند که «زنان زودتر از مردان شکسته یا پیر میشوند» و اینکه شما میگویید که خب آن زن هم میتواند برود مرد دیگری برای خودش انتخاب کند وقتی که همسرش چنین کاری کرد این پرسش را ممکن است برای شنوندگان ما به وجود بیاورد که در موارد زیادی دیدهاند که این طور نبوده و مثلاً خانمی که فاصله سنی قابل توجه ۳۰ ساله داشته با آقایی؛ این اتفاق برایش این طور افتاده که شکستخورده و آزار و آسیبدیده از رابطه بیرون آمده یا ترک شده.
خزاعی: البته زنان به دلیل فرآیند یائسگی و تغییرات فیزیکی که در بدنشان به وجود میآید زمان محدودتری دارند هم برای بچهدار شدن دارند و هم برای آن شادابی اما خب الان دورهای شده که زنان دیگر مثل گذشته شکسته نمیشوند. همه به خودشان میرسند، ورزش میکنند، غذای خوب میخورند، به صورت و بدنشان میرسند، دیگر مثل قبل نیست. ولی در هر رابطهای همیشه این چالشها وجود دارد که میتواند رابطه را به مخاطره بیاندازد. این چالشها میتواند در زندگی با یک مرد جوان باشد، با یک مرد مسن باشه، با یک زن جوان باشد...همیشه این چالشها هست. بستگی به شخصیت درونی زن است که چهطور بتواند خودش را بعد از شکست عشقی مراقبت کند.
خانم عباسقلیزاده آیا این چالشهای عمومی که در رابطه آدمها با هم یا در رابطه ازدواج هست تفاوتی ندارد؟ میزان و شکل چالشها تغییر نمیکند؟
عباسقلیزاده: ببینید من دارم به این فکر میکنم که یک زن ۴۵ ساله با یک مرد ۲۵ ساله وارد رابطه میشوند. دو- سه سال اول که کلاً در همه رابطهها ماه عسل است. ولی همین طوری که این جلوتر میرود و میخواهد پختهتر شود و همین طور مرد بالغتر میشود، جهانبینیاش تغییر میکند و نگاهش به کار به دنیا به زنانگی و به سکچوالیتی تغییر میکند و زن هم همین طور.
حالا فرض کنید که اینها میخواهند با هم وارد حوزه اجتماعی بشوند، با هم بروند مهمانی و رستوران. در رستوران عموماً اشتباه میشود که «شما و مادرتان». خب من میخواهم ببینم که اگر یک بار یک نفر به این [شوهرِ] زن بگوید که برای مادرتان چه غذایی سفارش میدهید - میخواهم بحثهای روزمرهای را که اتفاق میافتد بگویم - خب احساسی که به زن دست میدهد چیست؟ یا اگر به زن بگویند «پسرتان»؟ چه احساسی میدهد؟ میخواهم بگویم ما که در جامعهای زندگی نمیکنیم که قضاوت نکند درباره ما. آن قضاوت تأثیر میگذارد در رابطه ما.
این طوری نیست که ما بگوییم الان دوره و زمانه عوض شده و زنها به خودشان بیشتر میرسند. خب چقدر زنها به خودشان برسند؟ زنها از صبح تا شب باید به خودشان برسند برای این که برای یک مردی باطراوت باشند؟ من میخواهم در پنجاه سالگی در سن پنجاه سالگیام باشم. من میخواهم چین و چروکهای صورتم موقعی که پنجاه ساله هستم دیده شود. من دوست دارم موهایم را سفید نگه دارم موقعی که دارد سفید میشود. چرا باید به خاطر مردی مرتب مجبور باشم که خودم را شبیه زنی جوان نگاه دارم تا مورد پسند او باشم.
بله زنان ۴۵ تا ۵۰ ساله هستند که در اوج زیبایی و قدرتند. ولی آیا این روند را احساس میکنند که خب بعد از این چهقدر اینها صورتهاشان با هم فرق میکند وقتی که در آینه نگاه میکنند؟ آیا زن احساس نمیکند که آسیب میبیند وقتی میبیند که آن پسر دارد بچهای را که در پارک بازی میکند نگاه میکند یا توجهش به دختری جلب شده؟ ما وقتی میگوییم دوره و زمانه عوض شده کدام دوره و زمانه را میگوییم؟ آیا دوره و زمانه ایران را میگوییم یا دوره و زمانه آمریکا را؟ در دوره و زمانه ایران این اتفاقها میافتد.
خانم خزاعی به قضاوت اجتماعی ایشان اشاره کردند. اتفاقاً شاید خیلی سؤال عمومی ولی واردی باشد. چه احساسی به لحاظ روانی در آن زن و مرد به وجود میآید با این جور قضاوتهای اجتماعی و از طرفی اشاره کردند که یک زن شاید بخواهد ویژگیهای سن خودش را حفظ کند و مدام در تلاش برای این که شبیه سن پایینتر از خودش باشد خودش را قرار ندهد. مایل هستم بدانم شما به عنوان روانشناس چه پاسخی به این نکات دارید؟
خزاعی: وقتی یک مرد جوان میرود سراغ زنی که از خودش بزرگتر است برای رابطه و بعد فراتر از آن هم میرود و میخواهد ازدواج کند به خاطر این است که این انتخاب اوست و به او جذب شده. به خاطر این است که شاید یک شباهتی با رابطه با مادرش دارد که برایش احساس امنیت میآورد.
دوم این که خب خیلی زنان هستند که میخواهند خودشان باشند وقتی که به سن پنجاه میرسند، میخواهد میکآپ نکنند و همه حالتهای طبیعی بدنشان را نگه دارند. آن هم انتخاب خودشان است. کسانی هم که میخواهند خودشان را جوانتر نگه دارند باز انتخاب خودشان است. بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم که چون که مرد جوانی رفته با زنی که از خودش بزرگتر است اینها حتما باید به مشکل بیافتند. آن زنی که میرود با یک مرد جوان ازدواج میکند این آگاهی را دارد که جامعه در مورد من چه خواهد گفت. من وقتی که به رستوران میروم امکان شنیدن این کامنتها را دارم. وقتی هم که با آنها صحبت کنید که چرا با یک زنی که سن مادرت است رفتهای میگوید برای این که زنان جوان من را نمیفهمند و من هم آنها را نمیفهمم.
یک چنین ازدواجهایی کمک به آزادی فردی انسانها و شکسته شدن تابوی سن زنان کمک میکند. این نیست که حتماً اگر یک مرد جوان رفت با یک زن بعد از یک مدت خسته شود و بخواهد برود با یک دختر جوانتر. این اتفاق میتواند خیلی راحت - که هر روز هم میافتد - با یک زن جوان و با دختری که همسن خودش است بیافتد. شما بروید آمار طلاق را نگاه کنید تمام مال جوانانی است که به مشکل برخوردهاند. اتفاقاً ازدواجهایی که زنان سنشان بالاتر از مردان است به نظر من پایدارتر است.
خانم دکتر شما به نوعی خلأ عاطفی اشاره کردید و اینکه مردانی مادرشان را جستوجو میکنند. ممکن است از شما پرسیده شود که این خلأ ممکن است روزی از بین برود و با افزایش سن آن مرد دیگر احساس نکند که باید مادرش را در یک زن جستوجو کند.
خزاعی: ببینید معمولاً زنان بزرگتر به خاطر آن حس مادری که در آنها قوی است مرد را و وضع مرد را بهتر میفهمند. برای آنها مال و قدرت اجتماعی او اهمیت ندارد و بیشتر به درون مرد اهمیت میدهند. اگر مرد وضع مالی خوبی نداشته باشد به او کمک میکنند. چون مردی را که با آنها ازدواج کرده دوست دارند و مسائل را شخصی نمیکنند. میدانند که یک رابطه بالا پایین دارد و صبورند. این باعث میشود که مرد بیشتر جذبشان بشود. وقتی که زن این چیزها را به مرد میدهد، وقتی که مثل یک مادر با او صبور است و با او راه میآید و برای او احترام قائل است، این مرد بیشتر جذب او میشود.
بنابراین آن مرد جوان با آنها احساس امنیت میکند و با آنها میماند. خب درست است در خیلی از ازدواجها ممکن است مرد اصلا آن ازدواج را ول کند و برود. در خیلی از ازدواجهای جوانان هم ممکن است ول کند برود. خیلیها ممکن است تا آخر عمر بمانند. بنابراین ازدواج تنها چیزی است که هیچ تضمینی روی آن نیست.
عباسقلیزاده: نه من فکر میکنم که کلاً چارچوب این منطقی که ما داریم که زنانی که بزرگتر میشوند با منطقشان وارد رابطه میشوند؛ ممکن است در بعضی موارد باشد. کل قاعده نیست. کما اینکه به نظر من الان اصلاً فهم نسل جوان از رابطه عاطفیشان، اصلاً فهمشان از عشق با آن چیزی که نسل من از عشق دارد متفاوت است. در نتیجه آن عشقی ماندگارتر است و شانس بیشتری دارد که همجنس هم باشد، همدوره همدیگر باشد و یک مراحل و توالی را دنبال کند.
من به رابطه مادر و پسری یک جور دیگر نگاه میکنم و به آن میگویم رابطهای که رابطه کاریزماتیک یا اساطیری است و خیلی به دوران مختلف تجربه زندگی ما بستگی دارد. یک دورهای از زندگی است که ما تحت تأثیر شرایط آرمانگرایی و روابط کاریزماتیک هستیم و دورههایی هست که واقعبینتر میشویم و فردگراتر میشویم.
یک نکته دیگری که وجود دارد این نگاه است که همه چیز «غیرهمجنسخواهانه» است. یعنی که رابطه زن و مرد صرفاً رابطه زن و مرد است. نه رابطه زن و مرد گاهی اوقات رابطه یک زنی است که از نظر توالی نحوه علاقه و گرایش جنسیاش به مرد لطیفتر و ظریفتر و جوانتر توجه میکند. اگر در آن توالی «کوییر» نگاه کنیم و نگوییم که همه غیرهمجنسخواه هستند و همه جهان به زن و مرد تقسیم شده.
اگر ما این را در توالی کوییر ببینیم که گرایشهای جنسی طیفهای مختلف دارد میشود این جوری هم نگاه کرد. در نتیجه اگر یک زن یک پسر جوان را دوست دارد این برنمیگردد به این که این زن باتجربه است و با قدرت است، این است که این زن نوعاً در بخش مردانهاش به زنانگی نزدیکتر است و عاشق چنین تیپی است و همیشه با این تیپ بوده حتی موقعی که جوانتر بوده.
بسیار خوب. خانم خزاعی اگر که جمعبندی داشته باشید ما میشنویم و من این پرسش را هم با شما مطرح میکنم که این طور که صحبت کردید و این طور که گفته میشود زنان در چنین رابطهای خیلی سریع ممکن است احساس مادری بکنند برای مردی که شریک زندگی آنهاست. آیا اساساً چنین رابطهای که شما هم تأکید کردید که مردانی هستند که مادر خودشان را در رابطه با یک زن جستوجو میکنند- آیا چنین رابطهای اساساً سلامت هست؟ حالا اگر مستقل از بحثهایی که تا به حال کردهایم بخواهیم فقط به بحث سلامت روان بپردازیم.
خزاعی: البته من باور دارم که ازدواج معقول از همه بهتر است. ازدواجی که به هر حال سنهاشان به طور معقول باشد ولی خب ما انسانها باید این را بدانیم که موجودات بسیار پیچیدهای هستیم با نیازهای متفاوت و اگر در یک رابطه دو نفر احساس راحتی و خوشبختی میکنند دیگر مهم نیست که حالا سنشان چقدر است.
الان زنان در جامعه جایگاه خودشان را دارند و حتی بعضی وقتها موقعیتهاشان از مردان برجستهتر است. بنابراین بزرگتر بودن زن از مرد در ازدواج به نظر من یک آزادی فردی است که باید به آن احترام گذاشت و این تابو را شکست. باید ببینیم که سلامت را چهطور تعریف میکنیم. اگر که آن زن بیاید و خلأ آن مرد را پر کندو به او احساس خوبی بدهد این رابطه سالمی خواهد بود. همیشه رابطه با کسی که بزرگتر است دلیل نمیشود که ناسالم باشد.
و خانم عباسقلیزاده جمعبندی شما را هم بشنویم ولی من هم میخواهم این پرسش را طرح کنم که شما بر نهاد خانواده تأکید داشتید،چقدر چنین ازدواجهایی میتواند به نفع نهاد خانواده باشد و چقدر این روابط نشانه گسترش آزادیهای زنان است؟
عباسقلیزاده: تا زمانی که یک رابطه عشقی و رمانتیک و حتی به صورت یک ازدواج شرعی موقت است -اگر که در ایران این طوری ترجیح میدهند که زندگی کنند به عنوان یک رابطه عشقی- خب بله انسانها آزادند انتخابشان را بکنند و لذت ببرند و یک دورهای را هم با این وضعیت بگذرانند منتها وقتی که ما وارد آنچه که در شرع اسلام و قوانین ایران به عنوان ازدواج هست میشویم؛ ازدواج دائم شرعی با قوانینی که در ایران هست و مرد میتواند برود به قاضی بگوید که زن من یائسه است و من نیاز دارم بچه داشته باشم؛ این ازدواج با توجه به این که رابطه رلبطه برابری نیست ریسک خیلی بالایی را در درازمدت در خانواده ایرانی خواهد داشت که بازنده اصلیاش زنان خواهند بود.
بسیار سپاسگزارم مهرنگ خزاعی و محبوبه عباسقلیزاده.