هنگامی که اوباما قدرت را در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷ به ترامپ تحویل داد و از کاخ سفید اسباب کشی کرد گزارشگران و تحلیلگران با دیدن این دو در کنار هم از فاصله و تفاوت بنیادی میان آنها سخن گفتند. غیر از شخصیت و برنامهها و سیاستها، از جمع طرفداران این دو نیز میتوان به تفاوتهای بنیادی میان آنها وقوف یافت. با توجه به این فاصله، با تغییر ریاست قوهٔ مجریه در ایالات متحده انتظار کدام نوع تحول را در سیاستها و برنامهها و اصولاً فضای سیاسی آمریکا میتوان داشت؟
با نگاه به سخنان ترامپ در کارزارهای انتخاباتی، در مناظرهها، و سخنرانی روز تحلیف و نیز سخنان اعضای پیشنهادی کابینهٔ وی به سنا در جلسات بررسی کارنامهٔ آنها میتوان چشماندازی از جهت گیری دولت ترامپ در چهار سال آینده به دست آورد.
مبانی سیاستگذاری و شکل دادن به برنامهها
ترامپ در سخنرانی بعد از ادای سوگند خود نظرات و وعدههای دوران انتخابات را در سه موضوع خلاصه کرد: ۱) تقدم آمریکا در برابر جهانگرایی،
۲) عدم مداخله جویی در امور دیگر کشورها در برابر دولتسازی و ملتسازی دول گذشته (مثل اقدامات دولت بوش در عراق و افغانستان)، و
۳) وعده اشتغال و رفاه و پیشرفت به قشرها فراموش شده که مشاغل خود را در سه دههٔ گذشته با رفتن صنایع از آمریکا از دست دادهاند و تقدم بخشیدن به محصولات و نیروی کار آمریکایی.
این سه موضوع روابط ایالات متحده را با همسایهٔ جنوبی خود (مکزیک)، تجارت با شرق آسیا، نحوهٔ برخورد با مهاجرت و مهاجران غیرقانونی، و سیاست خارجی آمریکا در برابر دشمنان و رقبا را تعیین خواهد کرد. ترامپ در این سه موضوع بیشتر به خواستهای پایگاه اجتماعی خود که وی را به ریاست جمهوری رساند توجه دارد و خوشایند مخالفان را- حتی برای ایجاد همبستگی ملی- جستجو نمیکند. وقتی او از «پاکیزهسازی مرداب» واشینگتن در دوران انتخابات یا کنار گذاشتن اقلیتی که منافع خود را بر منافع عمومی ترجیح میدهد سخن میگوید در واقع کسانی را مد نظر دارد که با این سه مبنا مخالفت میکنند.
تصحیح نگاه به دمکراسی
کسانی که از منظری نخبهگرایانه به ترامپ و همکارانش نگاه میکنند توجه ندارند که دمکراسی «حکومت مردم متوسط توسط مردمان متوسط (مثل یک بساز و بفروش و همسر مهاجر اسلوونیایی وی) و برای مردمان متوسط» است (در این عبارت تغییر اندکی با اضافه کردن تعبیر «متوسط» به سخن معروف ابراهام لینکلن در سخنرانی گتیسبرگ وی در دوران جنگ داخلی دادهام). ترامپ در در پی گیری سیاستها و برنامههایش بر اساس سه موضوع فوق در پی راضی کردن نخبگان تحصیلکردهٔ دانشگاهی نیست در حالی که اکثر همکارانش را برای اجرای سیاستها از میان همانها انتخاب کرده است. به همین لحاظ با در پرانتز گذاشتن نخبه گرایی بخشی از تحولات سیاسی در ایالات متحده قابل فهم میشود.
ترامپ از حیث تحصیلات و منش اجتماعی و ادبیات بیشتر با افراد متوسط (و نه قشر بالاهاروارد و پرینستون رفتهها) نزدیک است و از همین جهت نگاه آن قشر به او از ابتدا نگاهی منفی بوده است اما مردم معمولی آمریکا ادبیات و نوع برخوردهای وی را بیشتر به خود نزدیک میدانند و از همین جهت حدود ۶۳ میلیون نفر به وی رای دادند. از شهرهای بزرگ آمریکا که خارج شویم اکثریت رای را در اکثریت قریب به اتفاق کانتیها (تقسیمات کشور زیر ایالت) ترامپ به دست آورد همان مردمی که نخبگان آنها را کم سواد و کم ثروت و کم منزلت تصور میکنند.
ملت تقسیم شده
ترامپ در حالی قدرت را در ۲۰ ژانویه به دست گرفت که ملت امریکا یک ملت تقسیم شده بر اساس شکافهای سیاسی و اجتماعی است (بسیار فراتر از شکاف اقتصادی).رفتار ترامپ در ۱۸ ماه گذشته نشان می دهد که وی در پی کم کردن این شکافها نیست و حتی سخنرانی مابعد سوگند وی بیشتر جهت گیری منفی علیه مخالفان خود دارد تا جهت گیری مثبت. او حتی در این سخنرانی از حضور رقیب خود هیلاری کلینتون که در رای مردمی تا حدود سه میلیون بیشتر از وی رای آورد ذکری به میان نیاورد (گرچه بعدا در ضیافت نهار از وی و شوهرش با تجلیل یاد کرد). به نظر می آید که همان طور که تیم اوباما و دمکراتها در هشت سال گذشته به دنبال راهبرد دو- حزبی برای قانونگذاری و پیدا کردن مخرج مشترکها نبودند ترامپ هم همان رویهی تک حزبی را دنبال خواهد کرد.
اگر به سخنرانیهای تاریخی روسای جمهور معروف امریکا در مراسم سوگند خود یعنی کسانی مثل جرج واشینگتن، ابراهام لینکلن، فرانکلین روزاولت، و جی اف کندی نگاه کنیم با لحنی همگرایانه و متمرکز بر همبستگی ملی مواجه می شویم. اما این لحن در سخنان ترامپ در مراسم سوگند وی که دیگر رقابتی وجود ندارد نیز به چشم نمی خورد. او کسانی را خطاب قرار می دهد که به زعمش بخش فراموش شده جامعه هستند و با انتخاب وی تَرَک بزرگی در حباب ذهنیت مردمان ساکن در سواحل شرقی و غربی ایالات متحده ایجاد کردهاند. البته کسانی هستند که نمی خواهند این ترک را ببینند یا سیاستهای ترامپ در برخورد با این ترک را نمی پسندند.
خون تازه در رگ دمکراسی
علی رغم نگرانیهایی که در باب جهت گیری دمکراسی امریکا در دوران ترامپ در چهار سال آینده وجود دارد (به علت باور وی به نظریهی توطئه، عدم نگاه به روسیه به عنوان مخاطرهی استراتژیک، برخورد دشمنانه با رسانهها، و ادبیات غیر مدنی) نفس انتخاب ترامپ از سه جهت به دمکراسی امریکا خون تازهای را تزریق کرده و خواهد کرد. اول آن که رای دهندگان با رای دادن به وی بر عمر سیاسی دو خانوادهی قدرتمند یعنی کلینتونها و بوشها پایان دادند و دمکراسی امریکا را از این که در این خانوادهها دست به دست شود نجات دادند.
انتخاب ترامپ از سه جهت به دمکراسی امریکا خون تازهای را تزریق کرده و خواهد کرد. اول آن که رای دهندگان با رای دادن به وی بر عمر سیاسی دو خانوادهی قدرتمند یعنی کلینتونها و بوشها پایان دادند و دمکراسی امریکا را از این که در این خانوادهها دست به دست شود نجات دادند.
دوم آن که آمدن تیم جدید با برنامههای متفاوتی که برخی از آنها به تجربه گذاشته نشدهاند و بخشی از جامعه مطالبه می کند خون تازهای در دیوانسالاری دولت فدرال تزریق خواهد کرد. دمکراتها هشت سال فرصت داشتند برنامهها و سیاستهای خود را اجرا کنند. دولت اوباما در دوره دوم حرف و برنامهی تازهای برای اجرا نداشت و تحرک خود را از دست داده بود.
و سوم آن که بخشهایی از جامعهی امریکا که مطالبات خود را نه در برنامههای دمکراتها و نه در برنامههای معمول جمهوریخواهان می دیدند به ترامپ رای دادند. همین انرژی که با آمدن بخشی از فعالان سیاسی باورمند به ترامپ به فضای سیاسی آزاد خواهد شد به دمکراسی امریکا (با افزودن مشارکت سیاسی) جانی تازه خواهد بخشید. در عین حال افراد و گروههایی که قبلا فعال بودهاند فعال باقی خواهند ماند. تفاوت دمکراسیها با دیکتاتوریها تنها در جابهجا شدن نخبگان حزبی نیست بلکه همیشه نیروهای تازهای که در پشت سر برخی از نامزدها قرار گرفتهاند در جریان تغییر دولت به عرصه می آیند.
بختهای ترامپ
ترامپ از سه جهت خوشاقبال است. اول آن که انتظارات نسبت به وی در موفقیت در مقام ریاست جمهوری پایین است. او حتی با تلاش اندک برای تحقق برخی از وعدههایش می تواند گروههایی از کسانی را که وی را اصولا شایسته این مقام نمی دیدند راضی و به خود امیدوار کند. بخت دیگر وی افتراق در دمکراتهاست: گروهی از آنها می خواهند با وی همکاری کنند (بالاخص دمکراتهای جنوبی) و گروهی (حدود یک سوم اعضای دمکرات مجلس نمایندگان) مراسم سوگند وی را بایکوت کردند. همچنین دمکراتها هنوز شکست خود را به درستی هضم نکردهاند و شکست در انتخابات را نه به ضعفهای خود بلکه به عوامل بیرونی مثل دخالت رئیس اف بیآی یا هک روسها یا حماقت رای دهنگان به ترامپ نسبت می دهند.
عامل سومی که به خوش اقبالی ترامپ در سیاست خارجی (و نه در سیاستهای داخلی) کمک خواهد کرد پیش بینی ناپذیری وی است. دشمنان و رقبای ایالات متحده هنوز نمی دانند اقدامات دولت ترامپ دقیقا چه خواهد بود و از این جهت در نوعی سردرگمی به سر می برند در حالی که همهی رفتارهای اوباما برای آنها پیش بینی پذیر بود.
عامل سومی که به خوش اقبالی ترامپ در سیاست خارجی (و نه در سیاستهای داخلی) کمک خواهد کرد پیشبینیناپذیری وی است. دشمنان و رقبای ایالات متحده هنوز نمی دانند اقدامات دولت ترامپ دقیقا چه خواهد بود و از این جهت در نوعی سردرگمی به سر می برند در حالی که همه رفتارهای اوباما برای آنها پیشبینیپذیر بود.
نگرانی دمکراتها و گروههای "نه به ترامپ"
در دو ماهی که از انتخابات ریاست جمهوری میگذرد دمکراتها به دلیل ۱) احتمال زیاد تغییر سیاستها و تلاش جمهوریخواهان برای پاک کردن میراث اوباما، ۲) بیتجربگی ترامپ و برخی از اعضای پیشنهادی کابینه به کنگره، و ۳) محبوبیت پایینتر ترامپ در آغاز کار نسبت به روسای جمهور قبلی در آغاز دورهشان، نگران هستند.
اما این نگرانی چندان معقول نیست. در تغییر دولتها تلاش برای تغییر سیاستها امری طبیعی است. در دولتهای قبل نیز انبوهی از مدیران کمتجربه یا بیتجربه به کار گرفته شدهاند. از اقتضائات دمکراسی و چرخش نخبگان یکی هم این است که افراد کمتجربه و بیتجربه ممکن است به مشاغلی دست یابند که با تخصص و تجربهٔ آنها فاصله داشته باشد. هستههای کارشناسی و نهادها که با تغییر دولتها در دمکراسیها جابهجا نمیشوند این مشکل را تخفیف میدهند. از حیث محبوبیت نیز میتوان بدین موضوع اشاره کرد که اگر هیلاری کلینتون رئیس جمهور میشد او هم با محبوبیت اندکی کار خود را شروع میکرد.
----------------------------------------------------------
یادداشتها و مقالات، آرای نویسندگان خود را بازتاب میدهند و بیانگر دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.