سه سال پیش از این، ازبکستان نخستین تحرک بزرگ سیاسی خود را طی چند دهه اخیر تجربه کرد. درگذشت اسلام کریموف، که از زمان استقلال ازبکستان یعنی از سال ۱۹۹۱ بر این کشور حاکم بود، در سپتامبر ۲۰۱۶ اعلام شد.
دو ماه بعد، نخستوزیر وقت یعنی شوکت میرزایف، با اکثریت قاطع به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. این انتقال قدرت بحث و گفتوگویی را در داخل و خارج ازبکستان برانگیخت با این مضمون که آیا این کشور قرار است اکنون به سمت سیاستی بازتر برود یا وضعیت جدید ادامه همان حکومت خودکامه خواهد بود، تنها با یک رهبر دیگر.
از سال ۲۰۱۶، نشانههایی آرام اما آشکار از تغییر دیده میشود: سرمایهگذاری خارجی و گردشگری رو به رشد است و ازبکها بدون اجازه رسمی قادر به سفر به خارج از کشور شدهاند.
پیوتر تروتسنکو، خبرنگار سرویس قزاقستان رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، در ماه نوامبر به ازبکستان سفر کرد تا این صحنه متغیر را از نزدیک نظاره کند. او با ازبکها در مورد تغییراتی که شاهدش بودهاند و اینکه آیا امید به تحولات بیشتری دارند، صحبت کرده است. آنچه در زیر میآید گزارشی است از او:
افزایش قیمتها و فرصتهای بیشتر در تاشکند
قطار از آلماتی قزاقستان به تاشکند ساعتها در مرز گیر کرد. یک مرزبان تنومند ازبک رو به من گفت «گذرنامه لطفاً» و پس از بررسی دقیق مدارک من تأیید کرد که همه چیز درست است.
او سپس کنار رفت و مأمور دیگری با یک سگ وارد شد و گفت: «کیف را باز کنید. چه دارید؟ داروهای ممنوعه؟ داروهای روانگردان؟» او کوپه قطار را هم بازرسی کرد و بالاخره راهی تاشکند شدیم، شهری که در یک ساعتی ما قرار داشت.
در ایستگاه، رانندگان تاکسی ما را محاصره کردند اما افراد محلی به من توصیه کردند از خدمات آنها استفاده نکنم. گفتند از یاندکس.تاکسی (Yandex.Taxi) استفاده کن که ارزانتر و مطمئنتر است؛ سرویسی بر اساس یک اپلیکیشن متعلق به یک غول اینترنتی روسی. همین که سوار ماشین رانندهای به نام محمود شدم، به من گفت که رقابت در مسافرکشی طی سه سال گذشته شدیدتر شده است.
او گفت: «بله، خیلی چیزها تغییر کرده است. یاندکس.تاکسی سال گذشته آمد. در سراسر شهر ساختوساز زیاد است. خانه و مرکز خرید میسازند. عصرها که کارم تمام میشود گرد و غبار همه ماشینم را میپوشاند. البته قیمتها بالا رفته. قیمت بنزین خیلی بالا رفته؛ برای همین خیلیها از گاز طبیعی استفاده میکنند. ارزانتر است.»
محمود میگوید در کنار افزایش قیمتها، فرصتهای شغلی هم بیشتر شده است. گردشگرها بیشتر شدهاند، بهخصوص در تابستان و خارجیها، در درجه اول چینیها، برای کار به ازبکستان میآیند.
محمود میگوید: «البته در زمان کریموف [رئیس جمهور پیشین] گردشگر زیاد بود اما الان بیشتر هم شده.»
او اضافه میکند: «الان تقریباً هیچکس نیست چون فصلش تمام شده اما چینیها زیادند. پنج بار در روز مسافر چینی دارم. مردم میگویند آنها برای کار اینجا آمدهاند. من سلام کردن به چینی را یاد گرفتهام.»
فرهنگ قهوه در پایتخت
در مرکز تاشکند با یک تاجر جوان به نام دِلمراد (که نام اصلی او چیز دیگری است و از من خواسته از نام واقعیاش استفاده نکنم) ملاقات کردم. این جوان ۲۵ ساله برنامهاش این است که به همراه دوستانش یک سرویس تحویل قهوه به منازل و دفاتر در تاشکند افتتاح کند. او میگوید که با ورود برندها و شعبههای جدید شرکتها به کشور، فرصتهای شغلی بطور قابل توجهی بیشتر شده است.
دلمراد میگوید: «مشاغل در شهر رونق بزرگی به خود دیده. میخواهیم کسبوکار خود را به صورت زنجیرهای باز کنیم. قهوه در تاشکند به تازگی مد شده است و بازار هنوز هم جا دارد. برنامه کاری خود را تهیه کردهایم و به نظر میرسد سود زیادی بشود برد.»
دلمراد خاطرنشان میکند که سفرهای خارجی هم آسانتر شده است. ازبکستان در ابتدای سال ۲۰۱۹ ویزای اجباری خروج از کشور را برای شهروندانش لغو کرد و بازپرسی از شهروندان به هنگام بازگشت به کشور را هم کنار گذاشت.
دلمراد توضیح میدهد: «دوستان من مجبور بودند با این وضع کنار بیایند. آنها بیرون از کشور که میرفتند موقع برگشتن، سرویسهای امنیتی از آنها بازپرسی کردند که 'کجا بودید، چرا آنجا بودید، با چه کسانی ملاقات کردید، چه کارهایی در خارج از کشور انجام دادید؟'» او میگوید که هنوز هم این اتفاق میافتد اما خیلی کمتر از گذشته.
خودرویی که دلمراد با آن در تاشکند میراند یک شورولت مونتاژ ازبکستان است. این تقریباً تنها مدل اتومبیل است که در جادهها میبینیم. خودروهای وارداتی مشمول تعرفههایی هستند که میتواند به ۳۰ درصد از هزینه آنها برسد، بنابراین بیشتر رانندگان محدود به خرید وسایل نقلیه تولید شده در کشور هستند.
اما گزینه دیگری هم برای جابجایی در تاشکند وجود دارد: متروی پرنقشونگار دوران شوروی. در سال ۲۰۱۸، مقامات ممنوعیت گرفتن عکس در شبکه مترو را لغو کردند و خارجیها هم از آن زمان توانستند ایستگاههای مجلل آن را ببینند. قطارهای این مترو هم که عمرشان به دهه ۱۹۷۰ میرسد به تدریج دارند جایگزین میشوند.
وضعیت مترو حالتی امنیتی داشت. پلیس در هر ایستگاه حضور داشت و تابلوهایی به روسی و ازبکی به مسافران هشدار میداد که هوشیار باشند. اما اهالی به من گفتند که تحت نظارت دقیق پلیس و دوربینهای فیلمبرداری احساس امنیت میکنند.
مقامهای تاشکند نیز برای رساندن اطلاعات به مردم از مترو استفاده میکنند. ویدئوهایی که از صفحههای تلویزیون در قطارهای مترو پخش میشود، خدمات درمانی شهر، برنامههای آموزشی و جاذبههای گردشگری را تبلیغ میکنند.
من و دلمراد در امتداد خیابان سیلگاه قدم زدیم، یکی از راستههای اصلی شهر که به طنز به آن «برادوی» میگویند. پیادهروها پر از فروشندگان مواد غذایی و سوغات بود؛ پهلو به پهلوی دلالهای اجناس زمان اتحاد شوروی، اجناسی مثل مدال و مجسمه لنین.
دلمراد گفت که «چند سال پیش، هیچ نوازندهای در اینجا نبود و مردم مجاز نبودند تا دیروقت بیرون بمانند. میگفتند برای جلوگیری از وقوع جرم و شورش در مرکز شهر این قانون را گذاشته بودند. اما در سال ۲۰۱۷، دوباره به نوازندگان اجازه دادند و خیابان خوبی شده. الان جاهایی برای غذا خوردن هم باز شده. سال گذشته، اولین کیافسی هم افتتاح شد.»
اما دلمراد میگوید که تغییرات مثبتی که در تاشکند دیده میشود لزوماً به مناطق روستایی گسترش نمییابد.
او میگوید: «بیرون از تاشکند، مردم به همان روشی که همیشه زندگی میکردند، زندگی میکنند. من اغلب برای بازدید از بستگان یا کار بیرون شهر میروم. مردم پول ندارند. برق و گاز مرتباً قطع میشود.»
او اضافه میکند که «اما حتی در آنجا هم تغییراتی وجود دارد. خانههای جدید ساخته میشود. بعضی از کشاورزان هستند که بهتر از کارگران شهری زندگی میکنند. کسانی که پول دارند سعی میکنند در تاشکند آپارتمان بخرند.»
مقبره جواهرنشان کریموف
قطار سریعالسیر مسیر ۳۰۰ کیلومتری تاشکند تا سمرقند را دوساعته طی میکند. سرویس داخل قطار، با مهمانداران مؤدب و صبحانهای که دادند، شبیه هواپیما بود.
سمرقند یکی از اصلیترین جاذبههای گردشگری ازبکستان است و جذابیت آن از سال ۲۰۱۶ بیشتر هم شده است. پس از به خاک سپردن اسلام کریموف در اینجا، ازبکها و خارجیها شروع به بازدید از محل دفن او کردند.
یک راهنمای محلی به نام «شهرت»، من را به آرامگاه کریموف برد. وی در اکثر بازدیدهای ما از اماکن تاریخی در اتومبیل ماند و توضیح داد که میخواهد از دید پلیس جهانگردی دور بماند.
او گفت: «هنوز به اندازه کافی درآمد ندارم که مالیات بدهم.»
کریموف در محوطه مسجد قدیمی حضرت خضر که در فهرست میراث یونسکو است به خاک سپرده شده است. در سال ۲۰۱۸، یک مقبره مرمری سفید و سبز جدید بر روی قبر او ساخته شد. فضای داخلی مقبره هم با سنگهای نیمهقیمتی تزئین شد.
نیروهای امنیتی بازدیدکنندگان را از ماندن کمی طولانیتر در مقبره بازمیداشتند و با هرکسی که سعی میکرد عکس بگیرد، برخورد میکردند. من سعی کردم دوربین خود را مخفی کنم و با این حالت چند عکس گرفتم.
در داخل و بیرون آرامگاه، یک دعای ضبطشده از بلندگوها پخش میشود که در آن به طور متناوب نام کریموف به گوش میرسد.
شهرت میگوید: «مردم زیادی برای بازدید گور میروند. همه موفق نشدند موقعی که زنده بود او را ببینند.» شهرت به چوبکاریها و سنگتراشیهای ظریف آرامگاه اشاره میکند و میگوید که در خرج و هزینه هیچ کم نگذاشتهاند.
برخلاف اکثر افرادی که با آنها صحبت کردم، شهرت معتقد بود که زندگی در زمان کریموف بهتر بود.
وی گفت: «قیمت مواد غذایی و بنزین پایین بود. الان همه چیز گرانتر شده، از آب و برق گرفته تا گوشت و گاز. نمیدانم چرا اینگونه است، اما مردم ناراضی هستند و عصبانی هم نمیتوانید بشوید. اگر چیزی بگویید، شما را به زندان میاندازند. از هیچ چیز نمیشود انتقاد کرد.»
شهرت گفت که در سمرقند کمبود شغل وجود ندارد، اما دستمزدها پایین است. او با ماهانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ دلار خانواده خود را اداره میکند، اما دیگران درآمد کمتری دارند و خیلیها برای پوشش مخارج باید شغلهای دوم داشته باشند.
در سالهای اخیر تعداد گردشگران در سمرقند تقریباً دو برابر شده و شهرت امیدوار است که این روند ادامه پیدا کند. برنامههایی در نظر گرفته شده تا طی سه سال آینده یک فرودگاه بینالمللی جدید در شهر احداث شود و گردشگران از شهرهای خارجی مستقیم به آنجا پرواز کنند.
قبل از ترک شهر، شهرت مرا به مکان گردشی دیگری برد: بازار سمرقند. آنجا انواع و اقسام میوهها، آجیلها و شیرینیها، به اضافه خوراکیهای خاصی که در بازارهای قزاقستان ندیده بودم فروخته میشد. شهرت پیشنهاد کرد مرا پیش قابل اعتمادترین فروشندهها ببرد، هرچند به نظر میرسید همه فروشندهها کالاهای مشابه را به همان قیمتها میفروشند.
مغازههای سوغات بازار، لباس، قوری و سینیهای بزرگ پلوخوری میفروختند. اما تعداد کمی هم بودند که سوغاتیهایی با تصاویر کریموف برای فروش گذاشته بودند.
یک مغازه را کشف کردیم که پرتره او را در یک بشقاب تزئینی عرضه میکرد، و مغازهای دیگر که عکسهای حاکم سابق را میفروخت. فروشنده، تصویری از کریموف و ولادیمیر پوتین را به من پیشنهاد کرد. وقتی فهمید که اهل قزاقستانم، گفت که متأسفانه هیچ تصویری از رئیسجمهور پیشین قزاقستان، نورسلطان نظربایف، که حتی بیشتر از کریموف حکمرانی کرده بود، ندارد.
شهرت مرا به ایستگاه رساند و من را تشویق کرد که دوباره بهار برگردم، تا شهری را ببینم که فصل، آن را دگرگون کرده، و نه فقط تغییرات سیاسی آرام و آهسته.