قدردانی از کهنه‌سربازان؛ احتراز از جنگ‌های ناعادلانه

یکی از رژه‌های پیشین روز کهنه‌سربازان، نیویورک

یازدهم نوامبر هر سال، روز «کهنه‌سربازان» یعنی روز تجلیل از سربازان جانباز و بازنشسته آمریکا، مقارن است با روز مشابهی در برخی از کشورهای اروپایی به نام روز «ترک مخاصمه» یا «روز یادبود». عدد یازده برگرفته از یازدهمین ساعتِ یازدهمین روزِ یازدهمین ماهِ سال ۱۹۱۸ میلادی است که جنگ جهانی اول پایان گرفت.

قدردانی

در این روز در آمریکا، بنا به سنت دیرینه، شمار زیادی از شهروندان این کشور برای تجلیل از کهنه‌سربازان به آنها نزدیک می‌شوند و می‌گویند: «از خدمات شما [به کشورمان] سپاسگزاریم.»

این در حالی است که بخش عمده‌ای از کهنه‌سربازان آمریکایی حضور آمریکا در عراق و افغانستان را در دو دهه گذشته، تأیید نمی‌کنند. بر پایه یک نظرسنجی مرکز تحقیقات «پیو» در سال جاری، ۶۴ درصد کهنه‌سربازان، جنگ عراق را بیهوده دانسته‌اند و ۵۸ درصد نظر مشابهی دربارهٔ جنگ افغانستان دارند.

دربارهٔ این روز، یک سرباز پیشین آمریکایی جنگ عراق (افسر پیشین نیروی زمینی) با درج مقاله‌ای در سایت «دیفنس وان» آمریکا، از هم‌میهنانش خواسته است، ضمن تشکر از کهنه‌سربازان، از آنان بخواهند که مردم را برای احتراز از جنگ‌های ناعادلانه یاری دهند.

جنگ ناعادلانه

نظریه «عادلانه بودن» جنگ از یک دکترین قرون وسطایی نشأت می‌گیرد که اولین نظریه‌پرداز آن سنت آگوستین بود. او به این‌گونه جنگ از دریچه مذهب نگریست و به آن جنبه الهی داد. به باور او جنگ در صورتی عادلانه است که دو ویژگی داشته باشد: اقدام‌کننده محقّ به جنگ باشد؛ و جنگ به امر خاص خداوند باشد.

با این حال، یک کهنه‌سرباز آمریکایی که به ویژگی محق یا نامحق بودن آغازکننده جنگ توجه دارد، می‌گوید: «جنگ ناعادلانه است اگر علت محقّانه و مقبولی نداشته باشد یعنی پاسخی به یک حمله یا تهدید در شرف وقوع نباشد. یا اینکه روند آن، اصول مترتب بر جنگ را مد نظر قرار ندهد، از جمله ضرورت توسل به جنگ، فرق گذاشتن میان نظامیان و غیر نظامیان، احتراز از اهداف غیر نظامی، انسانیت، و به تناسب بودن نیروی نظامی برای درگیری مورد نظر.»

به گفته او «جنگ علیه عراق در سال ۲۰۰۳ یک نمونه آشکار جنگ پیشگیرانه بود که از روی حق نبود و هیچ توجیهی نداشت، زیرا نه آمریکا از سوی عراق مورد حمله قرار گرفته بود و نه تهدید حمله قریب‌الوقوعی در کار بود.»

این افسر پیشین نیروی زمینی آمریکا در ادامه می‌گوید: «در واقع، حمله یک کشور علیه کشوری دیگر در غیاب یک تهدید فوری و در حال شکل گرفتن، غالباً تجاوز محسوب می‌شود.»

در مقابل، جنگ در افغانستان یک جنگ عادلانه بود که در واکنش به حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ القاعده به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک صورت گرفته بود.

نویسنده مقاله تصریح می‌کند که اصول مترتب بر جنگ در تاروپود ارتش آمریکا ریشه دوانده است به‌طوری که این ارتش در اغلب موارد با تقبل ریسک‌های بالا برای نظامیان خود، سعی می‌کند که صدمه به غیرنطامیان گرفتار شده در منطقه نبرد را کاهش دهد. علاوه بر این، اگر اصول حقوق بشر در جنگ زیر پا گذاشته شود، عاملان آن باید در مقابل دستگاه قضایی ارتش حساب پس دهند.

هزینه‌های جنگ عراق، آسیب‌های وجدانی

چه کسی از نظر اخلاقی مسئول به راه انداختن جنگ پیشگیرانه مانند جنگ عراق و هزینه‌های آن است؟

جنگ در عراق بیش از دو تریلیون دلار هزینه به‌بار آورد و ۴۴۰۰ نفر از نظامیان آمریکایی نیز در آن جان خود را از دست دادند و شمار زخمی‌شدگان هم فراتر از ۳۲ هزار نفر بود. البته دیگر هزینه‌های برآمده از نتایج این جنگ مانند مقابله با داعش در عراق و سوریه را نیز باید به هزینه‌های آمریکا افزود.

جدا از این هزینه‌ها، هزینه‌های ناآشکاری وجود دارد که دامن هزاران نفر از نظامیان آمریکایی را گرفته است.

شمار قابل توجهی از سربازان جنگ قبلی با عراق نمی‌توانند با آسیب‌های وجدانی ناشی از جنگ کنار بیایند


به برآورد «اداره امور کهنه‌سربازان آمریکا»، بیش از ۲۰ درصد نظامیانی که در جنگ عراق شرکت کردند از «اختلال استرسی پس از آسیب روانی» یا «پی‌تی‌اس‌دی» رنج می‌برند، ضمن اینکه شمار قابل توجهی نمی‌توانند با آسیب‌های وجدانی ناشی از جنگ کنار بیایند.

عبارت آسیب‌های وجدانی به رغم بالنسبه تازه بودن آن، یک فرایافت دیرینه است که هومر [شاعر و داستان‌سرای] یونانی ۳ هزار سال پیش در اثر حماسی خود، به نام ایلیاد، آن را تشریح کرد. آسیب‌های وجدانی عموماً با «پی‌تی‌اس‌دی» اشتباه گرفته می‌شود ولی زخم‌هایی هستند که بر اثر جنگ ناعادلانه ظهور می‌کنند. در واقع ظهورِ اثرات نادیده گرفتن حق و حقانیت در وجدان است که به احساس گناه، شرمندگی، عصبانیت و خشم، و افسردگی منتهی می‌شود.»

خواب‌های تکرارشونده

این کهنه‌سرباز در تشریح حال و هوای خود می‌گوید: «بیشتر روزها درگیر کنار آمدن و دست و پنجه نرم کردن با باورداشت شخصی‌ام هستم و آن اینکه مردان و زنان کشته شده در جنگ عراق بیهوده جانشان را از دست دادند. به خاطر هدفی کشته شدند که ارزش آن را نداشت.

بعد از ترک ارتش، یک خواب تکراری به سراغم می‌آید که در آن یکی از والدین [یک نظامی کشته شده] از من می‌پرسد که پسرم برای چه می‌جنگید؟ و من نمی‌دانم که با دروغ این شخص عزادار را آرامش بدهم یا اینکه شرمندگی عمیق‌ام را با او در میان بگذارم و بگویم که مرگ فرزندت بی جهت بود. قبل از اینکه بتوانم جواب بدهم، از خواب بیدار می‌شوم.»

در ادامه، این نظامی سابق می‌گوید هزینه مردم و جامعه عراق به مراتب بیشتر از آمریکا بود و بیش از یک میلیون عراقی مجبور به ترک خانه و آشیانه خود شدند و بیش از ۱۰۰ هزار نفر در جنگ کشته شدند که در نتیجه آن بی‌ثباتی فراگیر در همه منطقه بود.

کلاوزویتس و ضرورت سه‌گانه برای جنگ

سلسله‌مراتب مسئولان آغاز جنگ عراق کاملاً مشخص است. جورج دابلیو بوش، رئیس جمهور اسبق آمریکا، با تأیید کنگره تصمیم گرفت که جنگ علیه عراق را آغاز کند. اما این تصمیم در خلأ گرفته نشد وافول مسئولیت اخلاقی در جامعه آمریکا هم به این کار کمک کرد.

کارل فون کلاوزویتس، نظریه‌پرداز و اندیشمند نظامی از ارتشیان پروس، در اثر مشهورش به نام «در باب ماهیت جنگ»، از ضرورت سه‌گانه برای دست زدن به جنگ یاد می‌کند: دولت، ارتش و مردم. دولت اهداف سیاسی را تعیین می‌کند؛ ارتش ابزار کار را برای نیل به آن اهداف فراهم می‌کند؛ و مردم شورو هیجان، و اراده جنگ را.

بر اساس یک نظرسنجی در سال جاری میلادی، ۷۰ درصد آمریکاییان موافق حمله پیشگیرانه علیه ایران‌اند


کهنه‌سرباز یادشده با اشاره به فاکتور مردم به عنوان یکی از ضرورت‌های کلیدی برای بر پا کردن جنگ علیه عراق، می‌گوید درست قبل از حمله به عراق، ۳۶ درصد مردم آمریکا، عراق را تهدیدی قریب‌الوقوع برای کشورشان می‌دانستند، ولی سه چهارم همین مردم، جنگ علیه عراق را از نظر اخلاقی موجه و محقانه می‌پنداشتند.

ظاهراً این ارقام نامعقول به نظر می‌رسد ولی نگاهی به آمار مربوط به آمریکاییان که دست زدن به جنگ پیشگیرانه علیه قدرت‌های در حال ظهور یا نوظهور را برای رفع تهدیدهای آنان مجاز می‌دانند، ارقام فوق را قابل فهم می‌کند.

در سال ۲۰۰۳، بر اساس گزارش مرکز تحقیقات «پیو» در واشینگتن، دو سوم آمریکاییان، استفاده از نیروی نظامی علیه کشورهایی که ممکن است در آینده تهدیدی جدی برای آمریکا باشند، موجه قلمداد کردند. حتی در سال ۲۰۱۷، زمانی که اشتباهات جنگ عراق عیان شده بود، بر پایه نظرسنجی همان مرکز تحقیقات، نصف مردم آمریکا کماکان به تصمیم دولت برای برپایی جنگ بی علت و بی جهت علیه تهدیدات آتی و احتمالی از سوی یک کشور، صحه گذاشتند.

همچنین بر اساس یک نظرسنجی در سال جاری میلادی، ۷۰ درصد آمریکاییان موافق حمله پیشگیرانه علیه ایران‌اند تا این کشور را از دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای محروم کنند.

فاکتور مردم، چالش‌های تصمیم‌گیری برای جنگ

بعد از حملات ۱۱ سپتامبر، مردم آمریکا آنچه را که کارل فون کلاوزویتس در تبیین ضرورت‌های جنگ، «شور و هیجان» و «اراده» نام برده، به رهبران‌شان ارزانی داشته‌اند تا به جنگ‌های پیشگیرانه دست بزنند.

کهنه‌سرباز یادشده در ادامه با اشاره به آمار نگران‌کننده فوق می‌گوید، اگر نظر بخش عمده‌ای از مردم آمریکا این باشد که شک و شبهه‌ای نباید وجود داشته باشد، چه در مورد ایران، یا کره شمالی، یا ونزوئلا، در آن صورت آمریکا با توجه به این آستانه تندِ گذر برای جنگ، درگیری‌های پرهزینه‌ای را پیش رو خواهد داشت.

مردم باید تصمیم برای جنگ را به گونه‌ای بررسی کنند انگار که ریسک و خطرات آن متوجه خود و خانواده آنها است.


دیگر اینکه، این‌گونه اعمال آمریکا که داعیه رهبری جهان را دارد، هنجارهای بین‌المللی را از میان خواهد برد. کشورهای دیگر هم با پیروی از آمریکا برای دفع حمله‌های پوشیده احتمالی، دست‌به‌کار خواهند شد. این اقدامات به جنگ، مرگ و نابودی بیشتر منتهی خواهد شد همان‌گونه که در جنگ‌های موازنه قوا در اروپای قرن هیجدهم معمول بود.

این افسر پیشین می‌گوید، تصمیم به جنگ و صلح در نهایت با رهبران کشور ما است؛ ولی مردم آمریکا اختیار آن را دارند که اثرگذار باشند و از رهبران انتخابی خود بخواهند که جنگ‌های آینده باید ضرورت داشته باشد و فقط هنگاهی به جنگ مبادرت ورزند که همه گزینه‌های دیگر بی‌نتیجه مانده باشد.

با این حساب، چگونه می‌توانیم این الگو و قالب‌های خطرناک را تغییر دهیم به طوریکه مردم آمریکا خود صاحب کار و تصمیم‌گیرنده برای جنگ باشند؟

اول اینکه مردم باید تصمیم برای جنگ را به گونه‌ای بررسی کنند انگار که ریسک و خطرات آن متوجه خود و خانواده آنها است. باید وضعیت را صادقانه ارزیابی کنند و از خود بپرسند که آیا به‌شخصه مایلند پسر، دختر یا عزیز دیگری را به جنگ مورد نظر بفرستند تا برای اهداف آن کشته شود؟ اگر جواب منفی است، جنگ مورد نظر احتمالاً محقانه نیست و مردم آمریکا باید نگرانی خود را ابراز کنند و پیام خود مبنی بر عدم حمایت از جنگ غیر ضروری را به واشینگتن ارسال کنند.

با این همه، مردم آمریکا برای رسیدن به یک تصمیم واقع‌بینانه باید از دولت بخواهند که شفافیت بیشتری به‌خرج دهد تا آنان درک بهتری از تهدیدات داشته باشند. با توجه به گستردگی اخبار فراحزبی، شبکه‌های اجتماعی دست‌کاری‌کننده و دست‌ورز، تبلیغات خارجی و تکنیک‌های تأثیرگذار و به شدت مخرب، برای بسیاری از آمریکاییان مشکل خواهد بود که شایعات هراس‌انگیز را از تهدیدات واقعی تمیز دهند، تهدیداتی که نیاز به پاسخ درست و مناسب دارد.

در پایان، این کهنه‌سرباز می‌گوید که از این رو هم ما باید سنجشگرانه و حتی شکاکانه به اطلاعات ارائه شده نگاه کنیم. ما وامدار مردان و زنانی هستیم که می‌خواهیم آنها را به نمایندگی از خود به میدان جنگ بفرستیم و به همین جهت است که در روز کهنه‌سربازان از آنها قدردانی می‌کنیم.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.