۲۵ ژوئن (ششم تیرماه) شهروندان تهرانی با صحنهای بسیار غیرعادی روبهرو شدند؛ یک نور قوی نارنجیرنگ که آسمان شب شرق تهران را روشن کرد. مقامهای ایرانی خیلی زود مدعی شدند که آنچه رخ داده، انفجار تانکرهای گاز صنعتی در منطقه عمومی پارچین بوده است.
این منطقه محل تولید گسترده مواد منفجره، راکت و مهمات است. اما با بررسی ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود، به نظر آمد که محل انفجار منطقه خجیر تهران باشد. یک روز بعد، تصاویر ماهوارهای این حدس را تأیید کرد.
پارچین به دلیل نقشی که از پیش از سال ۲۰۰۳ در برنامه هستهای ایران دارد، منطقه خوشنامی نیست، درحالیکه خجیر علیرغم اهمیت بسزایش در برنامه موشکهای بالیستیک ایران، تقریباً از کانون توجه عمومی در امان مانده است.
این منطقه محوطهای بسیار عظیم در میان کوههای شرق تهران است و محل استقرار بخشهای مختلف سازمان صنایع فضایی که خود از زیرمجموعههای وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح محسوب میشود.
دو بخش مهم در این مجموعه، «گروه صنعتی شهید باکری» و «گروه صنعتی شهید همت» هستند. اولی مسئول تولید پیشرانهای سوخت جامد موشک و دومی تولیدکننده موشکهای بالیستیک با سوخت مایع است. هر دوی اینها شرکتهای زیرمجموعهای در خجیر و دیگر نقاط ایران دارند که در روند تولید موشک فعالیت میکنند.
در تأسیسات گوناگونی که در خجیر وجود دارد، میتوان نوعی چینش سازمانی را دید. تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که چگونه فضایی برای پیشران جامد و پیشران مایع در نظر گرفته شده و همچنین جایگاههای آزمایش پیشران موتور مایع و جامد کجاست. خجیر همچنین محل استقرار چندین تأسیسات زیرزمینی است که دقیقاً مشخص نیست به چه منظوری استفاده میشوند.
اما ماجرای انفجار نارنجی نیمهشب در تهران چه بود؟ تصاویر ماهوارهای و ویدئوی کوتاهی که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد، محل دقیق این انفجار را یک تأسیسات کوچک نشان میدهد که دو ساختمان و دو ساختار مسقف دارد که در محدودهای حصارکشیشده واقع شدهاند.
اینکه این تأسیسات به چه منظور استفاده میشود، دقیقاً مشخص نیست. با این حال، تعداد زیادی بشکههای پلاستیکی صنعتی آبیرنگ در تصاویر ماهوارهای دیده میشود که نشان میدهد نوعی از تولید شیمیایی یا کار بر روی مواد شیمیایی در این بخش انجام میشود.
تأسیساتی که در جنب محل انفجار است، همه نشانههای واضح یک محل تولید پیشران سوخت جامد را دارد؛ نشانههایی مثل خاکریزهایی که از ساختمانها در مقابل انفجارهای اتفاقی محافظت میکنند، ساختمانهایی با طراحی و زاویههای غیرمعمول که برای تجهیزات تولیدات شیمیایی در آنها کاربرد دارند، و محلی برای سوزاندن پسماندهای خطرناک سوخت.
از همین رو نیز حدس اصلی این است که محل وقوع انفجار در ارتباط با تأسیسات تولید پیشران با سوخت جامد (شهید باکری) باشد. هنوز تصاویر باکیفیتتر از این مکان منتشر نشده، اما به نظر میآید آسیبهایی که به محل وارد شده، نسبتاً محدود بوده است.
دقیقاً در مرکز محل انفجار، دو ساختار مسقف شبیه همان تصاویری دیده میشود که از تلویزیون جمهوری اسلامی از محل وقوع انفجار پخش شد. در تصاویر ماهوارهای قدیمی از این مکان، تانکرهایی برای انبار کردن و همچنین یک کامیون برای حمل تانکر دیده میشود. با توجه به چنین تصاویری است که موضوع انفجار در محل ذخیره یک ماده مایع یا گاز میتواند محتملترین دلیل این رخداد تلقی شود.
این موضوع اظهارات مقامهای جمهوری اسلامی را بهنوعی تأیید میکند، اما در عین حال مشخص نیست که چه گازی و یا مایعی در این مکان ذخیره شده بوده و البته، برخلاف ادعای این مقامها، این انبار مشخصاً مربوط به یک تأسیسات نظامی است.
مشخص نیست چرا مقامهای ایران تصمیم گرفتند پارچین را به عنوان محل انفجار اعلام کنند که حدود ۲۰ کیلومتر با محل اصلی انفجار فاصله دارد. شاید یک دلیل آن این باشد که به دلیل مخفیکاریهای عملیاتی نمیخواهند درباره خجیر صحبت شود. از پارچین به صورت رسمی در رسانههای داخلی حرف زده میشود و حتی رهبر جمهوری اسلامی هم دو دهه پیش، از این تأسیسات بازدید کرده است.
اما مانند هر انفجار بزرگی در خاورمیانه، سؤال دیگری که در اذهان وجود دارد این است که آیا این انفجار نتیجه یک تصادف بود یا خرابکاری خارجی؟ متأسفانه جواب دادن به این سؤال بسیار سخت است. اینکه در ایران چنین خرابکاریهایی در تأسیسات حساس رخ دهد، سابقه دارد؛ چه حمله سایبری در تأسیسات هستهای و یا وارد کردن اجزای خراب در چرخه توزیع موشکی. اما ایران سابقه اشتباهات نظامی نیز کم ندارد. دو نمونه اخیر این موضوع، سرنگون کردن هواپیمای ۷۵۲ اوکراینی و هدف گرفتن شناور کنارک است.
در همین حال، اینکه وضعیت وخیم اقتصادی در ایران هم بر رسیدگی مداوم، اِعمال احتیاط و رعایت ایمنی تأثیر گذاشته باشد، موضوعی است که بسیاری به آن فکر میکنند.
انفجار سال ۲۰۱۱ در بیدگنه داستانی هشدارآمیز درباره دشواریهای یافتن دلیل یک انفجار است. آن رخداد که انفجاری بسیار مخربتر از انفجار اخیر در خجیر بود، همه تأسیسات توسعه پیشران با سوخت جامد را از بین برد و به مرگ «پدر برنامه موشکی جمهوری اسلامی»، حسن طهرانی مقدم، و دهها همکارش منجر شد. اما امروز، یک دهه بعد از آن رخداد، هنوز عمدی یا سهوی بودن آن انفجار عظیم مشخص نشده است. خود مقامهای جمهوری اسلامی هم ضدونقیض درباره آن صحبت میکنند.
به همین دلیل، مثل بسیاری از اتفاقات دیگر که مربوط به زیربنای نظامی ایران میشود، شاید هیچوقت نفهمیم که دلیل اصلی انفجار خجیر چه بود.