روز ۱۴ اسفند ۱۳۸۷، دادگاه کیفری بینالمللی لاهه، حکم بازداشت عمر البشیر را در رابطه با نسلکشی ۳۰۰ هزار نفر و آواره کردن ۳.۵ میلیون نفر در منطقه دارفور صادر کرد.
دو روز پس از آن، علی لاریجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، برای حمایت از عمر البشیر وارد سودان شد.
رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در بدو ورود خود به فرودگاه خارطوم، «حمایت همهجانبه ایران از سودان» به عنوان یک کشور «دوست و برادر» را اعلام کرد.
بعد از آن نیز مشخص شد که جمهوری اسلامی ایران در تولید اسلحه در سودان «نقشی اساسی» داشته و در عین حال دومین تأمینکننده سلاح برای دولت سودان بوده است؛ تأمین سلاح برای دولتی که در کشتن صدها هزار نفر و تجاوز جنسی سیستماتیک به تعداد بیشماری از زنان و کودکان دست داشته است.
برای دنبالکنندگان خبرها ممکن است این پرسش مطرح بشود که چرا علی لاریجانی، به نمایندگی از کلیت جمهوری اسلامی، هیچ مشکلی با قتل و جنایت علیه انسانهای بیدفاع در دارفور نداشته است؟ آیا بیرون بودن مردم سیاهپوست دارفور از حوزه عربیت و اسلامیت دلیل آن است؟ آیا معیار دلسوزی برای انسانیت در جمهوری اسلامی تنها مسلمان بودن انسانها است؟
علی لاریجانی در نشستهای متعددی این جمله را بیان کرده که «مقوله انسانیت به عنوان یک ارزش در غرب سقوط کرده است» و «اسلامیت در مردمسالاری دینی، انسانیت را بسط میدهد نه حیوانیت را.»
اما اگر از این گفته بگذریم و معیار برای دلسوزی در جمهوری اسلامی را همان «مسلمان بودن» اقوام مظلوم در نظر بگیریم، باز این پرسش به میان میآید که مگر اویغورها و مردمان روهینگیا مسلمان نیستند؟
چین مدتی است برای محو کامل فرهنگ اسلامی از منطقه سینکیانگ دست به تغییر گسترده بافت جمعتی آن منطقه زده و حدود یک میلیون مسلمان اویغور را بازداشت کرده و راهی اردوگاههای اجباری اسلامزدایی کرده است.
سکوت کامل جمهوری اسلامی نسبت به این اقدام چین باعث شد که مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا، در پیامی که با هشتگ «رژیم ریاکار» همراه است به این نکته اشاره کند که رهبر جمهوری اسلامی تاکنون هیچ واکنشی به بازداشت و حبس هزاران مسلمان اویغور در چین نداشته است.
واکنشها در جمهوری اسلامی به تاراندن حدود ۳۷۰ هزار نفر از مسلمانان روهینگیا از خانه و کاشانهشان در میانمار نیز دیرهنگام بود بهطوری که علی مطهری، نائب رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، از اینکه مقامهای ایران به «کشتار» مسلمانان «بیتوجهاند»، انتقاد کرد و گفت جمهوری اسلامی بیشتر به فکر شیعیان است.
آیا معیار دلسوزی برای انسانیت، در جمهوری اسلامی، نزدیکتر بودن منطقه مورد نظر به ایران است؟ آیا بیاعتنایی به ترکستان شرقی (سینکیانگ) و میانمار به خاطر بُعد مسافت است؟
اما اگر به نزدیکترها هم نگاه کنیم میبینیم که جمهوری اسلامی با کشتار نزدیک به ۴ هزار و ۶۹۶ شهروند غیرنظامی چچن در فاصله اوت ۱۹۹۹ و فوریه ۲۰۰۰ توسط روسیه هم مشکلی نداشت؛ چچنهایی که هم مسلمانند (از شاخه سنی) و هم منطقه سکونتشان فاصله چندانی با ایران ندارد.
در آن دوره، دکتر رامین احمدی، که در سال ۲۰۰۲ از سوی سازمان پزشکان هوادار حقوق بشر از چچن دیدار کرد و گزارش خود را در این باره به کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل ارائه داد، در مصاحبه با رادیو فردا گفت در صورتی که یک دولت اسلامی مثل جمهوری اسلامی از نقض حقوق بشر توسط روسیه در چچنستان به دادگاه جنایی بینالمللی شکایت ببرد، «به قدری مدرک علیه روسیه وجود دارد که دولت روسیه زیر بار آن مدارک میتواند مدفون شود.» کاری که جمهوری اسلامی به آن فکر هم نکرد.
آیا حلقه انسانیت و معیار دلسوزی و توجه مقامات ایرانی، آنطور که علی مطهری میگوید تنها به شیعه بودن گروه هدف ختم میشود؟
اما باز، نگاه دقیقتر نشان میدهد که این هم نمیتواند معیاری واقعی باشد.
حکومت جمهوری اسلامی نه تنها در جنگ بین جمهوری آذربایجان (با اکثریت شیعه) و ارمنستان کمک چندانی به شیعیان آن مناطق نکرد بلکه اخیراً در فروردینماه امسال هم به خاطر ارسال فرآوردههای نفتی و مواد غذایی به اراضی مورد تصرف نیروهای ارمنی در قرهباغ کوهستانی، اعتراض جمهوری آذربایجان را برانگیخت.
کشتن حدود ۵۵۰ نفر و مجروح کردن بیش از ۳۰ هزار نفر در سرکوب اعتراضات اخیر مردم شیعه جنوب عراق که به خاطر وضع وخیم اقتصادی به خیابانها آمدند نیز بهطور کلی با استقبال مقامهای جمهوری اسلامی همراه بوده و اظهار تأسفی در خصوص بُعد فجیع انسانی این رویداد در کلام آنها شنیده نشده است.
در همین حال، برنامه کشتار غیرنظامیان شیعه هزاره از سوی گروههای سنی تندرو در افغانستان و پاکستان همچنان ادامه دارد و از جمهوری اسلامی هنوز اقدامی عملی برای حفاظت از آنها یا مطرح کردن این امر در مجامع جهانی دیده نشده است.
آیا در ذهن دستاندرکاران جمهوری اسلامی انسانها به طبقات مختلفی چون «انسان نالایق برای توجه»، «انسان ویژه» و «انسان محبوب» تقسیم میشوند؟
این موارد در کنار موارد بیشماری قرار میگیرد که وزیران خارجه جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی بیشتر نقش وزیر امور خارجه فلسطین را بازی کردهاند تا وزیر خارجه ایران.
اعلام حمایت ادامهدار جمهوری اسلامی از فلسطینیان (سنیمذهب شافعی) و توجهات شبانهروزی این حکومت به موضوع فلسطین بر همگان هویداست اما باز هم این سؤال بهجا میمانند که معیارهای «انسانی» این اندازه از مشغولیت ذهنی ویژه و اختصاصی با یک قوم و گروه چیست؟
آیا اگر پایمال شدن حقوق انسانی افراد در ذهن دستاندرکاران جمهوری اسلامی مطرح است، در ذهن آنها انسانها به طبقات مختلفی چون «انسان نالایق برای توجه»، «انسان ویژه» و «انسان محبوب» تقسیم میشوند که بتوان نوع توجهات «بشردوستانه» جمهوری اسلامی را با آن توضیح داد؟
از جمهوری اسلامی گاه در حد کلامی، «توجهی» به حقوق برخی گروهها در کشورهایی که رابطه سیاسی خوبی با ایران ندارند دیده شده، اما هیچیک به اندازه توجه تمامعیار به فلسطین تا حد صرف کردن بیشتر منابع و توان کشور در راه آنها نیست.
برخی کشورها و اقوام به صورت تاریخی با یکدیگر حس همیاری دارند که میتواند به موضوع همتبار بودن (مانند روسها و صربها) یا همزبانی (مانند بریتانیا و ایالات متحده) و مواردی از این دست برگردد. اما این مبناها هم در ارتباط با ایرانیان و فلسطینیان نمیگنجد.
عوامل سیاسی و ژئوپولیتیکی به کنار، مسئولان جمهوری اسلامی همچنان بر فاکتور «انسانیت» در قضیه فلسطین تأکیدی ویژه دارند، اما در این حوزه، معیار آنها برای محدود و مختص کردن این «نجات انسانیت» به تنها یک گروه ویژه و یک محدوده کوچک از جهان مشخص نیست.