دومین شنبه ماه ژوئن که امسال سیزدهم ژوئن برابر با ۲۴ خرداد بود، در تقویم جهانی «روز بافتنی در انظار عمومی» نامگذاری شده است.
بافتنی به عنوان یک کار گروهی، بافتنی به عنوان یک مهارت فردی، بافتنی به عنوان راهی برای تمرکز، آرامش، تجربه احساس خوبِ ساختن و خلق کردن، و بافتنی به عنوان فعالیتی که میتواند آدمها را، از زن و مرد، دور هم در فضای دوستانه جمع کند. آنچنانکه در بسیاری از کشورهای غربی، فضاهای عمومی برای بافتنی دور هم وجود دارد؛ کافههایی برای بافتن.
در خیلی از کشورها برای اینکه شهروندان مهارتهای رفتاری مثل صبر و تمرکز بیاموزند، دورههای بافتنی عمومی برگزار میشود.
حتی در خیلی از زندانها، مثلاً زندان ایالتی بالتیمور در ایالت مریلند آمریکا، برای مردان زندانی کارگاههای بافتنی برگزار میکنند و زندانیان با شرکت در کارگاههای بافتنی، بافتن کلاه و عروسک و تجربه آرامش و تأمل را یاد میگیرند.
چرا در جامعه ایرانی مهارتهایی مثل بافتنی صرفاً زنانه تلقی میشود؟ چهطور است که بافتنی بافتنِ مردان همین امروز در جامعه ایران میتواند عجیب بهنظر برسد؟
Your browser doesn’t support HTML5
حسین قاضیان، جامعهشناس، پاسخ میدهد: «این موضوع که مردان هم شروع کردند به بافتنی کردن، چیز نسبتاً جدیدی است. شما کافی است به همین کمدیهای سالها و دهههای قبل در کشورهای اروپایی و آمریکایی نگاه کنید و ببینید در همین کمدیها، بافتنی بافتن مردان چهطور موضوع مضحکه و کمدی بوده است. نه فقط بافتنی که حتی عوض کردن پوشک بچه یا حتی قبلترش، بچه بغل کردن و ظرف شستن در خانه هم موضوعاتی بوده که از مردانگی مرد کم میکرده است.
در ایران هنوز عجیب است چون درست شبیه همان وقتی است که در غرب عجیب بود. یعنی که جامعه ایران هم با وجود تحولات زیادی که پشت سر گذاشته، هنوز آن مرزهای جنسیتی و تصنعی و دستساز را پشت سر نگذاشته و هنوز که هنوز است بین کار زنانه و مردانه تمایزات جدی و بیمعنا قائل است. در نتیجه، جامعه تا حد زیادی بافتنی را دون شأن مرد بودن میداند و فکر میکند اگر مردی بافتنی میبافد، حداقل یک تخته از مردانگی کم دارد.»
سعید پیوندی، جامعهشناس در حوزه آموزش، هم در پاسخ به این پرسش به جهان پیشامدرن بازمیگردد. او از مسیری میگوید که در جهان طی شده، اما استقرار حکومت ایدئولوژیکی مانند جمهوری اسلامی در ایران، آن را در جامعه ایرانی سد کرده است.
پیوندی: «در نظامهای آموزشی خیلی از کشورهای دنیا در ابتدای قرن بیستم یا اواخر قرن نوزدهم وضعیت به همین ترتیبی بود که یک سری مهارتهای زنانه وجود داشته و به دخترها یاد میدادند و یک سری مهارتها بیشتر مردانه بود که به پسرها یاد میدادند.
ولی در طول دهههای متمادی بهتدریج این درک و ذهنیت عوض شد و الان هم در خیلی از کارهای عملی که در نظام آموزشی به دانشآموزان پیشنهاد میشود، هم برای درک بهتر دروس و هم برای رابطه بهتر با محیط پیرامونی، این تفکیک جنسیتی خیلی کمرنگ شده. حداقل نظام آموزشی سعی میکند که این تفکیک خیلی کمرنگتر بشود.
در ایران، در ابتدای مدرسه مدرن، همین تفکیک وجود داشت. بعد بهتدریج کم شد و از چهل سال پیش با استقرار جمهوری اسلامی و جدا کردن دخترها و پسرها، فضاها هم مردانه و زنانه شد.»
آیا این تفکیک جنسیتی که خود را در دستهبندی مهارتهای روزمره هم نشان میدهد عمدتاً ریشه در مدرسه دارد؟
پیوندی: «از یک طرف نظام آموزشی ما بچهها را برای یک زندگی که در آن زن و مرد دوشادوش یکدیگر در کارها و مسائل اجتماعی شرکت کنند، یا در خانواده در کنار همدیگر باشند، آماده نمیکند؛ درحالی که این نیاز جامعه در دنیای مدرن این است و این دوگانگی فرهنگی باعث میشود یک نوع تنش دائمی بر سر این موضوع در جامعه ما وجود داشته باشد.
تنشی که [برای حل آن] نظام آموزشی اصلیترین جایی است که در مورد آن باید کار کرد؛ ولی نظام آموزشی ما درست کار برعکس میکند. یعنی درواقع از طریق تأکید بر این تفاوتهای جنسیتی تلاش میکند که نگاه سنتی وگذشتهگرا را بازتولید کند.»
آقای پیوندی درباره تناقض این شیوه آموزش با واقعیت زندگی روزمره ما نیز میگوید: «این با واقعیتهای زندگی امروز ما متفاوت است. الان اگر نگاه کنید میبیند که حدود شصت درصد دخترانی که در آموزش عالی ایران فارغالتحصیل میشوند، در بازار کار نمیتوانند جذب شوند. یکی از دلایلاش مردانه بودن بازار کار وعدم تغییر ذهنیت و فرهنگ مردانه در بازار کار ایران است».
اما چهگونه میتوانیم این وضعیت را به نفع برابریهای جنسیتی جامعه و در آموزش کودکان و نوجوانانی که قرار است جهان آینده را بسازند تغییر دهیم؟
آیا از میان رفتن دیدگاههای پدرسالارانه که مرد را همواره در موقعیتی برتر و در حال انجام کارهای سنگین و «مهم» میخواهد، میتواند تغییری در این نظام ارزشی ایجاد کند؟ به شکلی که کارهایی مثل بافتنی کردن برای مردان دیگر زشت و کسر مردانی و اسباب خجالت نباشد؟
قاضیان: «کار خیلی سادهای نیست، چون درختِ این فرهنگ پدرسالاری ریشه در اعماق تاریخ دارد و در کهنالگوهای ما عملاً درج شده است. به اینترتیب من فکر نمیکنم قطع این درخت، اگر تازه ممکن هم باشد، مفید باشد؛ چون به هر حال ریشههایش وجود دارد.
شاید کار مؤثرتر این باشد که ما اینقدر درختهای خوشبر و بار بسازیم که مردم به هوای بهره بردن از سایهسار این درختان و بهرهبردن از میوههایشان این درختهای جدید را قدر بدانند و بهمرور آن درخت کهنسال را عملاً به حاشیههای بیاهمیت زندگی اجتماعی برانند که بود و نبودش چندان تأثیری نداشته باشد.
این کار هم با آموزش غیررسمی و کار اجتماعی میسر میشود و فکر نمیکنم با در دست گرفتن قدرت سیاسی یا آمدن یک حکومت خیلی مترقی یا گماردن یک پلیس سکسیسم یا حتی با ارعاب لیبرالی برای رعایت موازین عمومی امکانپذیر باشد. ما باید کار سخت بکنیم و کار سخت با آموزش و کار اجتماعی ممکن است.»
آقای قاضیان ریشههای مردسالاری در جامعه ایران را کهن و عمیق میداند اما معتقد است نسلهای جدید با دسترسی به امکاناتی مثل اینترنت میتوانند این مرزهای خشک و دستساز مردسالاری را پشتسر بگذارند.
قاضیان: «تقریبا تمام جامعههای پیشامدرن که عمدتا هم پدرسالار بودهاند، رگههایی از این مرزبندیهای مردسالاری را حمل میکنند. جامعه ایران هم از این وضع مستثنا نیست. فرق آن این است که پس از انقلاب یک نظام سیاسی سر کار آمده است که در ایدئولوژی رسمیاش قائل به مرزبندیهای سفت و سخت جنسیتی است؛ تا جایی که معتقد است که زن برای بهرهبرداری مردان خلق شده است.
حالا نسخه امروزیتر آن این است که زن مکمل و تکاملبخشِ مرد است. این موضوع را از طریق آموزشهای رسمی و غیررسمی در ذهن کودکان و نوجوانان مینشانند تا وقتی که آن افراد بزرگتر شوند و به منابع فرهنگی دیگری دست پیدا کنند و ببینند که جور دیگر هم میشود جهان را دید و جور دیگر هم میشود زندگی کرد؛ آنوقت است که فرد تصمیم میگیرد در این نظام فکری بماند یا از آن بگسلد.
تحولات این سالها نشان داده است که عمده این افراد از این نظام فکری میگسلند و بنابراین آن مرزهای ایدئولوژیک جنسیتی را هم پشت سر میگذارند.»
از سعید پیوندی جامعهشناس در حوزه آموزش میپرسم که آیا با آموزشِ ادامهدارِ مهارتهای پایهای مختلف بدون در نظر گرفتن جنسیت به پسران و دختران دانشآموز میتوان به روند تفکیک جنسیتی در یک جامعه پایان داد؟
پیوندی: «مدارس از طریق آموزش کارهای عملی میتوانند یک نوع مشارکت در روندهای جامعهپذیری بچهها بکنند، بهخصوص مهارتهای پایهای که میتواند رابطه آنها را با محیط اطرافشان مستحکمتر کند. اینجا یکی از آن فضاهایی است که میشود علیه تفکیک جنسیتی، تفاوتهای جنسیتی و تبعیضهای جنسیتی اتفاقاً مبارزه کرد و با آن کلیشهها و پیشداوریهای جنسیتی فاصله گرفت.»
بافتنی فقط یکی از مهارتهایی است که جنسیتزده شده است. آشپزی، بچهداری، خانهداری و از آن سو تعمیر وسایل خانه، شستن اتومبیل، سیمکشی یا کارهایی از این دست همه بیآنکه چندان هم چون و چرا کنیم در ذهنمان مردانه و زنانه شدهاند. تقسیمبندیهایی که ای بسا امروز دیگر تنها تعریف تاریخی داشته باشند.