در تابستان سال ۱۳۶۷ من ساکنِ بندِ ۸ زندانِ گوهردشت بودم. موقعیتِ جغرافیایی این بند که در انتهای زندان مشرف به آمفیتئاتر و حسینیهی زندان واقع شده به گونهای بود که این شانسِ تاریخی را نصیبِ من و دیگر ساکنین تا به سختی و از لای کرکرههای فلزی زندان در یکماههی مرداد و مجاهدکُشی کامیونهای یخچالدار حمل گوشت را در شبهایی که از آسمان گوهردشت کفر میبارید ببینیم...