لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۴۶

«انقلاب فرهنگی»؛ سروش و دولت آبادی در برابر یکدیگر


عبدالکریم سروس (راست) و محمود دولت آبادی
عبدالکریم سروس (راست) و محمود دولت آبادی
روزنامه اعتماد ملی روز دو شنبه تیتر اصلی خود را به انتشار پاسخ عبدالکریم سروش به محمود دولت آبادی در مورد ماجرای «انقلاب فرهنگی» اختصاص داد.

«انقلاب فرهنگی» در سال‌های ابتدایی تاسیس جمهوری اسلامی، این روزها – همزمان با موضع گیری های انتخاباتی- یک بار دیگر به سوژه تقابل و ابراز عقیده جریان‌های مختلف تبدیل شده است.

ماجرا از آنجا آغاز شد که در روز ۲۲ اردیبهشت ١۳۸۸، محمود دولت‌آبادی نویسنده مشهور ایرانی در جمع حامیان میرحسین موسوی از نامزدهای مطرح اصلاح‌طلبان در سخنانی به نقش عبدالکریم سروش در انقلاب فرهنگی پرداخت و گفت:«ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند.»

این سخنان در نشست شاعران و ادیبان حامی میرحسین موسوی بیان شد که عصر آن روز در تالار مسجد امیرالمومنین بلوار مرزداران توسط اعضای ستاد ۸۸ برگزار شده بود.

دولت آبادی در ابتدای سخنان خود با ذکر این موضوع که «من نیامده ام برای کسی تبلیغ کنم چرا که اینکاره نیستم» گفته بود:«فقط می‌خواهم مروری داشته باشم بر دورانی که در آن به طرز مضاعفی پیر شدیم؛ یعنی ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند. و این بیش از آنکه از نظر من امری تراژیک باشد، یک سوال است.»

وی در بخشی از سخنان خود یادآور شده بود:«من نویسنده مملکت ایران هستم. از نظر من انقلاب فرهنگی اقدامی غیرقانونی بوده است و به هیچ وجه مشروعیت ندارد. من به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رای دادم و تنها آن قانون را می‌پذیرم و آثار ادبی و فرهنگی ما باید بر اساس همین قانون مورد قضاوت قرار بگیرد. پای این قضاوت هم می‌ایستیم. انقلاب فرهنگی که شیخ آن دکتر سروش بود تقلیدی مضحک از امری سخیف بود که در چین انجام شده بود. آن انقلاب فرهنگی دامن یکی از چهره‌های معاصر جهان را برای همیشه لکه دار کرد؛ یعنی مردی که مردم پریمیتیو کشوری را به دنیای بزرگ معرفی کرد، با آن انقلاب در چین به لکه‌ای سیاه دچار شد. بنابراین تقلید از آن انقلاب تقلید از یک شناعت بود.»

محمود دولت آبادی، عبدالکریم سروش را خطاب قرار داده و گفت: «آقای سروش، شما علمدار رفتار شنیعی شدید که باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذارند بروند تا شما شعر مولانا را حفظ کنید و به ما تحویل بدهید و تحویل بدهید و بازهم تحویل بدهید.»

سخنان دولت آبادی در جمع حامیان موسوی در حالی بیان می‌شد که سه روز پیش از آن، عبدالکریم سروش در موضع‌گیری رسمی از نامزدی مهدی کروبی دیگر نامزد اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو حمایت کرده بود.

مواضع دولت آبادی علیه سروش، بی‌پاسخ نماند. عبدالکریم سروش در نوشته‌ای که روزنامه اعتماد ملی روز دو شنبه منتشرش کرد به تندی اقدام به پاسخگویی کرد.

سروش در ابتدای نوشته خود آورده است: «به جستجو برآمدم كه قصه چیست و محمود دولت‌آباد كیست، خبر آوردند خفته‌ای است در غاری نزدیک دولت‌آباد كه پس از ۳٠ سال ناگهان بی‌خواب شده و دست و رو نشسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت كرده و صدا درشت كرده و با سخافت و شناعت از معلمی به نام عبدالكریم سروش سخن رانده و او را شیخ انقلاب فرهنگی خوانده و دروغ در دغل كرده و متكبرانه با حق جدل كرده است و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به نام و حمایت از میر حسین موسوی كه در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است.»

وی در ادامه، نوک پیکان حملات خود را به سوی میر حسین موسوی نشانه رفت و نوشت: «زافه و یاوه بسیار شنیده بودم اما این گاف‌های گزاف واقعا نوبر بود، از جنسی دیگر بود، از هیچكس چندان نرنجیدم كه از میرحسین، آخر او می‌توانست به این خفته پریشان‌گو بیاموزد كه انقلاب فرهنگی را (برای بستن دانشگاه‌ها) دانشجویان به راه انداختند نه سروش و ستاد انقلاب فرهنگی را (برای گشودن دانشگاه‌ها) امام خمینی بنیان نهاد، نه سروش و لذا آن شناعت و سخافت و تقلید مضحك (به زعم او) كار دیگری بود نه سروش و ستاد انقلاب فرهنگی هفت عضو داشت (و اینك ۳٠ عضو) نه فقط یك عضو و آن هم سروش و آقای میرحسین موسوی از ۳٠ سال پیش عضو ستاد انقلاب فرهنگی بود و امروز عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نه سروش كه ۲۶ سال پیش استعفا داد (و تنها عضو مستعفی ستاد بود).»

سروش با اشاره به اینکه «ستاد انقلاب فرهنگی همه‌گونه شیخی داشت جز سروش كه نه روحانی بود و نه كهنسال و نه كهنه‌كار سیاسی» ادامه داد: « گر ستاد انقلاب فرهنگی شیخی داشت این شیخ كسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود كه پاره‌ای از جلسات ستاد در دفتر نخست وزیری و زیر اشراف و صدارت او برپا می‌شد».

سروش با اشاره به دولت آبادی ادامه می‌دهد: «اگر آن پریشان‌گوی بی‌خبر شكوه‌ای از ارشادیان دارد به مهندس موسوی شكایت كند كه آیین‌نامه برایشان تنظیم كرده است نه سروش كه خود قربانی آن آیین‌نامه‌ها است و كتاب‌هایش در ارشاد غمباد كرده است.»

نویسنده این یادداشت تاكید می‌كند: «حالا بنگرید خفته در غاری كه فرق انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی را نمی‌داند و اعضایشان را نمی‌شناسد و از كارهاشان خبر ندارد و دیروز و امروز را به هم می‌بافد و زمان را در می‌نوردد و دروغ بر دروغ می‌انبارد و جهل بر جهل می‌تند، چون ماموری نامعذور به امید پاداشی موعود حمله بر معلمی یک قبا می‌آورد كه از دیدگاه استالینی جز استقلال رای و مسلمانی و دموكراسی‌خواهی (و لابد عدم حمایت از میرحسین موسوی) جرمی و خطیئه‌ای ندارد.»

ماجرا(های) انقلاب فرهنگی و تبعاتش هر از چندگاهی به موضوع داغی در ایران تبدیل می شود. پیشتر در روزنامه اعتماد ملی چنیدن رودررویی قلمی بین سروش و محمد ملکی، رئیس دانشگاه تهران در اویل انقلاب، در گرفته بود.

انقلاب فرهنگی رویدادهایی را در بر می‌گیرد که در دانشگاه‌های ایران و به طور کلی در ساز و کار آموزش عالی ایران در سال‌های نخست انقلاب ایران رخ داد. در این زمان دانشگاه‌ها تعطیل شدند و بخشی از استادان و دانشجویان از آن اخراج شدند.

در خرداد ماه ۱۳۵۹ ستاد انقلاب فرهنگی به دستور آیت‌الله خمینی تشکیل شد. برنامه اصلی این ستاد -آنطور که رسما اعلام شد- تغییر برنامه آموزشی و بازگشایی دانشگاه‌ها متناسب با آموزه‌های اسلام عنوان شد.

آیت‌الله خمینی برای تشکیل این ستاد در پیامی بر ضرورت «انقلاب اساسی در دانشگاه‏‌های سراسر كشور»، «تصفيه اساتيد مرتبط با شرق و غرب» و «تبديل دانشگاه به محيطی سالم برای تدوين علوم عالی اسلامی» تأكيد كرده بود.

منتقدان انقلاب فرهنگی می‌گویند ستاد انقلاب فرهنگی در این دوره به تصفیه افراد، چهره‌ها و نیروهای مخالف حکومت ایران پرداخت.

دانشگاه‌های ایران در آغاز انقلاب فرهنگی عمدتا با خشونت به تصرف «دانشجویان مسلمان» در آمدند. پس از تصرف دانشگاه‌ها نیز خشونت ادامه پیدا کرد. در آذرماه ۱۳۶۱ دانشگاه‌های ایران مجددا باز شدند.

ستاد انقلاب فرهنگی نخست با عضویت علی شریعتمداری، محمدجواد باهنر، مهدی ربانی املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد، جلال‌الدین فارسی و به ریاست علی خامنه‌ای تاسیس شد. در آذر ۱۳۶۳، این ستاد به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. «نظارت عالی» بر این شورا بر عهده رهبر جمهوری اسلامی ایران است.
XS
SM
MD
LG