جنبش سبز از زمان آغاز حیات خود، به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، معادلات سیاسی و اجتماعی بسیاری را در ایران عوض کرده است؛ از بعد سیاسی، با احیا و بازتعریف مفهوم اصلاحطلبی؛ از منظر مدنی، با تولد یکی از گستردهترین جنبشهای اجتماعی مطالبه محور در تاریخ کشور و در ابعاد رسانهای، نه تنها در ایران بلکه در سرتاسر جهان، با نمایاندن ظرفیت تازهای از گزارشگری و روزنامهنگاری شهروندی.
رامین جهانبگلو یکی از پژوهشگران مدنی و نظریهپردازان سرشناسی است، که به بروز چنین تحولی در بافت اجتماعی ایران اعتقاد دارد.
آقای جهانبگلو که پیشتر و پس از انتشار پژوهشها و نظریههای بسیاری از او در زمینه جنبشهای مدنی، و به ویژه حرکتهای عاری از خشونت، در ایران بازداشت شده بود، تالیفات متعددی را در زمینه جریان های اجتماعی و سیاسی، به نام خود ثبت کرده است.
رامین جهانبگلو که روز پنج شنبه هشتم آبان ماه از سوی « موسسه سازمان ملل» در اسپانیا، به عنوان برنده جایزه حقوق بشر این سازمان برگزیده شد، در گفتوگو با رادیو فردا، علاوه بر جنبههای یادشده حرکت اجتماعی اخیر ایران، به تحول دیگری نیز در ساختار مدنی کشور اشاره میکند، و آن را آفرینش ارزشی تحت عنوان «سرمایه اخلاقی» در جریان شکلگیری و بلوغ جنبش سبز میداند.
رامین جهانبگلو: این جایزه را در ارتباط با ۲۰ سال فعالیتهایم چه در ایران و چه در خارج از ایران در مورد طرح بحث عدم خشونت و گفتوگوی میان فرهنگها، دریافت کردم . اگر چه در این میان همواره ارتباط (فرهنگی) من به طور کلی با اروپا و آمریکای شمالی و خاورمیانه خیلی زیاد بوده است . مثلا با هند در طی این سالها ارتباط داشتم ومدتی در اسپانیا و در دانشگاه بارسلون تدریس میکردم و در آنجا چند کتاب هم منتشر کردم .نکته دیگراین است که امروز میبینیم به دلیل نقشی که ایرانیان میتوانند در جامعه جهانی ایفا کنند، برخی از هموطنانمان در سراسر جهان در زمینه حقوق بشر و صلح جوایزی را دریافت کردهاند. من هم خوشحالم یکی از ایرانیانی باشم که در این زمینه فعالیت میکند.
به نظر من اتفاقات شش ماه اخیر ایجاد کننده دو تصویر اصل و مهم -هم برای شهروندان ایرانی و هم برای جهانیان بوده است . یکی مسئله «حقیقت جویی » جامعه مدنی ایران است که بسیار اهمیت دارد. دوم هم «پرهیز از خشونتگرایی » است.
به این دلیل نخست مسئله حقیقت جویی را طرح کردم که به اعتقاد من بازیگران جامعه شناختی جامعه مدنی ایران، یعنی زنان، روشنفکران، دانشجویان و کارگران در این جریانات هدف اصلی خودشان را به نوعی یک مبارزه خشونت پرهیز با اعمال سیاستهای دروغ و غیراخلاقی قرار دادهاند. این وجه جدید که عبارت است از مبارزه با دروغ، موضوع جالبی است و نشان دهنده این است که ممکلت ما از یک بلوغ شهروندی جدید برخوردار شده است . بهویژه [در] دستیابی به آن چیزی که من به آن عنوان «سرمایه اخلاقی» میدهم. ما تا کنون در مورد سرمایههای سیاسی و اجتماعی صحبت میکردیم . اما امروز میبینیم که باید در مورد سرمایه اخلاقی شهروندان ایرانی صحبت کرد که این سرمایه، دموکراسی آتی ایران را با توسل به همین وجه خشونتپرهیز خود خواهد ساخت و این امیدوار کننده است.
به اعتقاد من این جنبش ماندگار است . برای اینکه پرسشی که طرح میکند یک پرسش ماندگار است . برای اولین بار بعد از صد سال تاریخ ایران که سرشار از فراز و نشیبهای بسیاری از دوره مشروطه به این سمت بوده است ، همواره شخصیتهای سیاسی، احزاب و گروهها همیشه مسئله خشونت را به صورت یک امر عمودی از بالا به پایین مطرح میکردهاند، همیشه تغییر خشونت را با تغییر قدرت و قدرتمندان طرح میکردند. اما جنبش مدنی امروز ایران که در حال شکلگیری است، سوالات جدی درباره خشونت سیاسی و شیوههای مبارزه با این نوع از خشونت را با توسل به حقوق شهروندی مطرح میکند. این مسئله، مشروعیت دادن به این خشونتها را زیر سوال برده است. از این نظر من فکر میکنم که جنبش اخیر ایران، نوعی اخلاق ِ مدنی و شهروندی را در میان شهروندان ایرانی ایجاد کرد که بیسابقه است
به نظر من مولفههای مشترک زیادی دارد. به اعتقاد من این حرفی که بسیاری از محافظه کاران ایران میزنند که ممکن است این جنبش از بیانیههای کاخ سفید یا توطئه پنتاگون سردرآورده باشد، حرف بسیار غلطی است. این نوع اظهار اعتراض، فلسفه مشترکی است که در بسیاری از ادیان و فرهنگها و در دورههای مختلفی از تاریخ، نقش خودش را در جوامع مختلف بروز داده است. من فکر میکنم نکات مشترکی بین جنبش امروز ایران و جنبش گاندیستی در هند وجود دارد. حتی نکات مشترکی با جنبش مارتین لوترکینگ در سالهای ۱۹۵۰ و ۶۰ در آمریکا دارد. حتی میشود گفت که با جنبش مردم فلیپین –که به نظر من خیلی فرهنگش با ایران فاصله دارد- نقاط مشترکی دارد.
دلیل این شباهتها در این است که وقتی دارای یک تکنولوژی قدرت هستید میخواهید از زور و اختناق بهره ببرید. در مقابل آن پس از مدتی فرهنگ خشونت پرهیزی ایجاد میشود. خشونت پرهیزی که بعد از اتفاقاتی که در ایران حادث شد، با تظاهرات سکوت نمود پیدا کرد و هیچ گونه ایدئولوژی سیاسی هم در این تظاهرات نمود ندارد.
دلیل آن خیلی مشخص است. ما در ایران در یک دوره «پسا-ایدئولوژیک» قرار داریم. دوره ای که بسیاری از گروهها و احزاب سیاسی و حتی شخصیتها ی سیاسی ، به دلیل اشتباهاتی که در گذشته انجام داده بودند و از گفتمان خشونت و مشروع دانستن خشونتهای سیاسی بهره میبردند، [اینک] فاقد مشروعیت سیاسی و اخلاقی شدهاند.
الان بسیاری از گروهها دارند دنبال مردم میدوند. نمیتوانند دیگر مثل دورههای قبل روبهروی مردم بایستند و بگویند که از ایدئولوژی ما پیروی کنید. امروز بسیاری از شخصیتها و گروههای سیاسی، خودشان را در آیینه اخلاقی شهروندان ایرانی میبینند و توصیف میکنند. قهرمانان امروز ایران افرادی مثل ندا آقاسلطان هستند. نه الزاما افرادی که سیاسی باشند. این یک امر جدید است. این مشروعیت اخلاقی که شهروندان ما بویژه جوانانمان پیدا کردهاند یک سرمایه اخلاقی است که تا کنون بازیگران جامعه مدنی ایران کمتر شاهد آن بودهاند. و امروز این تحول را در جنبش زنان و سایر شاخههای جامعه مدنی نیز شاهد هستیم.
من فکر میکنم خودجوش بودن جنبش یک نکته مثبت است. اما طبیعی است که اگر میشد از دل این خودجوش بودن، شاهد ظهور افرادی مثل ماندلا، لوترکینگ یا گاندی باشیم، رهبران معنوی مهمی به شمار میآمدند.اما این جنبش یک جنبش «فرا-کاریزماتیک» است؛ از این نظر در تاریخ سیاسی ایران جدید است . در تاریخ سیاسی ایران ما همیشه جنبشهایی را دیدهایم که لیدرها و رهبران کاریزماتیک –چه دینی و چه غیر دینی– داشتهاند. ولی امروز شما بیشتر با نمایندگانی برخورد میکنید که بیشتر، خشونت پرهیزند، آدمهای معمولیاند. بسیار معصوماند . کسانی مثل روح الامینی و ندا آقا سلطان را میبینید که رهبر جنبش نیستند. اما در دل واقعه قرار میگیرند و به نوعی از بین میروند. قربانی شدهاند.
اظهارات آن جوانی که در در زندان مورد تجاوز قرار گرفته بود برای من بسیار جالب توجه بود. اظهار میکرد که «دیگر حتی پیش پدر و مادرم هم برنمیگردم اما میخواهم این حقیقت فاش شود که این عمل در کهریزک با من انجام شده است». این حس حقیقت جویی برای من بسیارجالب بود که آن قدر قوی است که به نوعی میخواهد بسیاری از تابوهای اجتماعی را بشکند.
مسئله اصلی ، مسئله جا به جا کردن قدرتمندان نیست. بلکه مسئله اصلی ما این است که این خشونتی را که به طور ساختاری در جامعه ایران ایجاد شده است را محکوم کنیم. تا شاید بتوانیم از این دور باطل خشونت خارج شویم. من فکر میکنم اگر به این مسئله به خوبی توجه کنیم میبینیم که داریم در یک فاز جدید جامعه مدنی قدم برمیداریم.
بله. به نظر من اگر به یک فرهنگ سیاسی و اجتماعی بدل شود بسیار ثمربخش خواهد بود. وقتی این مدنیت بتواند در آگاهی اجتماعی ریشه بدواند. جامعه همیشه این مسئله حقوق بشر را جلوی دید خودش داشته باشد و بداند که مسئله توجه به حقوق بشر، دفاع از دولتها نیست . بلکه دفاع از قربانیان خشونت دولتی است. به نظر من این امر مهمی است که میتواند چنین جنبشی را زنده نگه دارد. برای اینکه به نوعی دارد به ما قابلیتهای شهروندی نسل جدید ایرانی را نشان میدهد. این قابلیتهای مدنی و شهروندی میتوانند در تاریخ آینده ایران موثر باشند. به شرط آنکه افقشان همیشه یک افق ایدئولوژیک نباشد. بلکه یک افق خشونت پرهیز باشد.
رامین جهانبگلو یکی از پژوهشگران مدنی و نظریهپردازان سرشناسی است، که به بروز چنین تحولی در بافت اجتماعی ایران اعتقاد دارد.
آقای جهانبگلو که پیشتر و پس از انتشار پژوهشها و نظریههای بسیاری از او در زمینه جنبشهای مدنی، و به ویژه حرکتهای عاری از خشونت، در ایران بازداشت شده بود، تالیفات متعددی را در زمینه جریان های اجتماعی و سیاسی، به نام خود ثبت کرده است.
رامین جهانبگلو که روز پنج شنبه هشتم آبان ماه از سوی « موسسه سازمان ملل» در اسپانیا، به عنوان برنده جایزه حقوق بشر این سازمان برگزیده شد، در گفتوگو با رادیو فردا، علاوه بر جنبههای یادشده حرکت اجتماعی اخیر ایران، به تحول دیگری نیز در ساختار مدنی کشور اشاره میکند، و آن را آفرینش ارزشی تحت عنوان «سرمایه اخلاقی» در جریان شکلگیری و بلوغ جنبش سبز میداند.
- آقای جهانبگلو، شما در اسپانیا از سوی سازمان ملل، در زمینه فعالیتهای مدنی جایزهای دریافت کردهاید. امکان دارد در مورد این خبر کمی برای شنوندگان ما توضیح دهید؟
رامین جهانبگلو: این جایزه را در ارتباط با ۲۰ سال فعالیتهایم چه در ایران و چه در خارج از ایران در مورد طرح بحث عدم خشونت و گفتوگوی میان فرهنگها، دریافت کردم . اگر چه در این میان همواره ارتباط (فرهنگی) من به طور کلی با اروپا و آمریکای شمالی و خاورمیانه خیلی زیاد بوده است . مثلا با هند در طی این سالها ارتباط داشتم ومدتی در اسپانیا و در دانشگاه بارسلون تدریس میکردم و در آنجا چند کتاب هم منتشر کردم .نکته دیگراین است که امروز میبینیم به دلیل نقشی که ایرانیان میتوانند در جامعه جهانی ایفا کنند، برخی از هموطنانمان در سراسر جهان در زمینه حقوق بشر و صلح جوایزی را دریافت کردهاند. من هم خوشحالم یکی از ایرانیانی باشم که در این زمینه فعالیت میکند.
- آقای جهانبگلو، حالا که بحث عدم خشونت و جریانهای اجتماعی مطرح شد اگر موافق باشید کمی هم در مورد حوادث پس از انتخابات که شاید بشود گفت به شکل بیسابقه ای ایران را در کانون توجهات جهانی قرار داد، گفتوگو کنیم . شما وضعیت فعلی جنبش سبز ایران را به عنوان یک حرکت مدنی چطور ارزیابی میکنید؟ به نظر شما این حرکت مولفههای یک جنبش ماندگار اجتماعی را دارد یا اینکه اساسا به اعتقاد شما، فاقد این مولفههاست ؟
رامین جهانبگلو:
متول سال ۱۳۳۵ در تهران. نظریهپرداز و پژوهشگر ایرانی است. در سال ۱۹۹۸ مدرک فوق دکترای خود را از دانشگاه هاروارد در رشته مطاللعات خاورمیانه کسب کرد. پیشتر در دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه و تاریخ مشغول به تحصیل بوده است. در سال ۱۳۸۵ در فرودگاه مهرآباد تهران به اتهام ارتباط با بیگانگان بازداشت شد. بازداشت او موجی از انتقادهای بینالملل را در پی داشت و در میان معترضان فیلسوفها، محققان و دانشگاهیان مشهور بسیاری نیز حضور داشتند. پس از آن اعترافاتی تلویزیونی و مصاحبهای از او با خبرگزاری ایسنا منتشر و او آزاد شد. او همینک در دانشگاه تورنتو در کانادا مشغول به کار است.به این دلیل نخست مسئله حقیقت جویی را طرح کردم که به اعتقاد من بازیگران جامعه شناختی جامعه مدنی ایران، یعنی زنان، روشنفکران، دانشجویان و کارگران در این جریانات هدف اصلی خودشان را به نوعی یک مبارزه خشونت پرهیز با اعمال سیاستهای دروغ و غیراخلاقی قرار دادهاند. این وجه جدید که عبارت است از مبارزه با دروغ، موضوع جالبی است و نشان دهنده این است که ممکلت ما از یک بلوغ شهروندی جدید برخوردار شده است . بهویژه [در] دستیابی به آن چیزی که من به آن عنوان «سرمایه اخلاقی» میدهم. ما تا کنون در مورد سرمایههای سیاسی و اجتماعی صحبت میکردیم . اما امروز میبینیم که باید در مورد سرمایه اخلاقی شهروندان ایرانی صحبت کرد که این سرمایه، دموکراسی آتی ایران را با توسل به همین وجه خشونتپرهیز خود خواهد ساخت و این امیدوار کننده است.
- یعنی به نظر شما این جنبش یک جنبش ماناست و ادامه مییابد؟ یا اینکه صرفا عکس العملی در برابر انگیزشهای بیرونی و مقطعی است؟
به اعتقاد من این جنبش ماندگار است . برای اینکه پرسشی که طرح میکند یک پرسش ماندگار است . برای اولین بار بعد از صد سال تاریخ ایران که سرشار از فراز و نشیبهای بسیاری از دوره مشروطه به این سمت بوده است ، همواره شخصیتهای سیاسی، احزاب و گروهها همیشه مسئله خشونت را به صورت یک امر عمودی از بالا به پایین مطرح میکردهاند، همیشه تغییر خشونت را با تغییر قدرت و قدرتمندان طرح میکردند. اما جنبش مدنی امروز ایران که در حال شکلگیری است، سوالات جدی درباره خشونت سیاسی و شیوههای مبارزه با این نوع از خشونت را با توسل به حقوق شهروندی مطرح میکند. این مسئله، مشروعیت دادن به این خشونتها را زیر سوال برده است. از این نظر من فکر میکنم که جنبش اخیر ایران، نوعی اخلاق ِ مدنی و شهروندی را در میان شهروندان ایرانی ایجاد کرد که بیسابقه است
- شما از بلوغ شهروندی سخن گفتید. یکی از سوالات من هم در همین زمینه بود. آیا به نظر شما میشود از حرکت مدنی اخیر مردم ایران به عنوان «ورود به یک مرحله جدید از درک مدنی و شعور اجتماعی» نام برد؟ یا اینکه آن را صرفا یک «واکنش در برابر اعمال خشونت از سوی حاکمیت» میدانید؟
«بازیگران جامعه شناختی جامعه مدنی ایران، یعنی زنان، روشنفکران، دانشجویان و کارگران در این جریانات هدف اصلی خودشان را به نوعی یک مبارزه خشونت پرهیز با اعمال سیاستهای دروغ و غیراخلاقی قرار دادهاند. این وجه جدید که عبارت است از مبارزه با دروغ، موضوع جالبی است و نشان دهنده این است که ممکلت ما از یک بلوغ شهروندی جدید برخوردار شده است . بهویژه [در] دستیابی به آن چیزی که من به آن عنوان «سرمایه اخلاقی» میدهم.»
واکنشها که همیشه بوده است . واکنش در تاریخ ایران بویژه در طول صد سال اخیر در مقابل سیاستهای گوناگون وجود داشته است .در طول ۳۰ ساله گذشته هم همواره از سوی احزاب گوناگون و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی ، واکنشهایی درباره عملکرد دولت را شاهد بودهایم . ولی اینجا یک مسئله دیگری وجود دارد. موضوع فقط واکنش نیست. در اینجا یک حس دلسوزی، یک روح همبستگی، و یک نوع پرسشهای جدید وجود دارد که با مسئله اخلاق در سیاست مواجه میشود. پرسشهایی که بحث وقاحت و دروغ پردازی را مورد سوال قرار داده است . چیزی را مورد سوال قرار میدهد که به طور کلی تکنولوژی قدرت است . به جز سرمایه اخلاقی که عرض کردم ، موضوع جدی دیگری که در حال شکل گیری است ایجاد یک نوع حس مسئولیت در قبال آینده ایران است و میبینیم که فعالان مدنی این مسائل را همراه با یک ایدئولوژی طرح نمیکنند، بلکه دارند آن را با روشهای مدنی ارزیابی میکنند که به اعتقاد من یک حرکت کاملا جدید و امیدوار کننده است.- اگر موافق باشید کمی بیشتر به مکانیزم و عملکرد این حرکت اجتماعی –یا همان جنبش سبز به عنوان یک حرکت مدنی عاری از خشونت– بپردازیم. با توجه به اینکه شما درباره جنبشهای مدنی عاری از خشونت در سراسر دنیا تحقیقات زیادی کردهاید. جنبش سبز را تا چه اندازه به حرکتهای پیش از این که در جامعه شاهد آن بودید، یا با سایر حرکتهایی که در سایر نقاط دنیا مثل شرق اروپا و هند اتفاق افتاده است نزدیک میبینید؟
به نظر من مولفههای مشترک زیادی دارد. به اعتقاد من این حرفی که بسیاری از محافظه کاران ایران میزنند که ممکن است این جنبش از بیانیههای کاخ سفید یا توطئه پنتاگون سردرآورده باشد، حرف بسیار غلطی است. این نوع اظهار اعتراض، فلسفه مشترکی است که در بسیاری از ادیان و فرهنگها و در دورههای مختلفی از تاریخ، نقش خودش را در جوامع مختلف بروز داده است. من فکر میکنم نکات مشترکی بین جنبش امروز ایران و جنبش گاندیستی در هند وجود دارد. حتی نکات مشترکی با جنبش مارتین لوترکینگ در سالهای ۱۹۵۰ و ۶۰ در آمریکا دارد. حتی میشود گفت که با جنبش مردم فلیپین –که به نظر من خیلی فرهنگش با ایران فاصله دارد- نقاط مشترکی دارد.
دلیل این شباهتها در این است که وقتی دارای یک تکنولوژی قدرت هستید میخواهید از زور و اختناق بهره ببرید. در مقابل آن پس از مدتی فرهنگ خشونت پرهیزی ایجاد میشود. خشونت پرهیزی که بعد از اتفاقاتی که در ایران حادث شد، با تظاهرات سکوت نمود پیدا کرد و هیچ گونه ایدئولوژی سیاسی هم در این تظاهرات نمود ندارد.
- سوال من هم همین جاست. به نظر شما با توجه به خشونتی که از سوی بازوهای اجرایی در حکومت درباره مهار کردن تظاهرات کنندگان اعمال شد، چطور این جنبش به سمت رادیکالیزه شدن و خشونت گرایی حرکت نکرد؟
دلیل آن خیلی مشخص است. ما در ایران در یک دوره «پسا-ایدئولوژیک» قرار داریم. دوره ای که بسیاری از گروهها و احزاب سیاسی و حتی شخصیتها ی سیاسی ، به دلیل اشتباهاتی که در گذشته انجام داده بودند و از گفتمان خشونت و مشروع دانستن خشونتهای سیاسی بهره میبردند، [اینک] فاقد مشروعیت سیاسی و اخلاقی شدهاند.
الان بسیاری از گروهها دارند دنبال مردم میدوند. نمیتوانند دیگر مثل دورههای قبل روبهروی مردم بایستند و بگویند که از ایدئولوژی ما پیروی کنید. امروز بسیاری از شخصیتها و گروههای سیاسی، خودشان را در آیینه اخلاقی شهروندان ایرانی میبینند و توصیف میکنند. قهرمانان امروز ایران افرادی مثل ندا آقاسلطان هستند. نه الزاما افرادی که سیاسی باشند. این یک امر جدید است. این مشروعیت اخلاقی که شهروندان ما بویژه جوانانمان پیدا کردهاند یک سرمایه اخلاقی است که تا کنون بازیگران جامعه مدنی ایران کمتر شاهد آن بودهاند. و امروز این تحول را در جنبش زنان و سایر شاخههای جامعه مدنی نیز شاهد هستیم.
- در ادامه صحبتهای شما میخواستم درباره مسئله رهبری این حرکت مدنی و انجام هماهنگی آن بپرسم . آن طور که به نظر میرسد عملکرد آقایان موسوی و کروبی بیشتر به عملکرد یک نامزد معترض نزدیک است تا کسی که بخواهد حرکات اجتماعی و مدنی را سازماندهی کند. به اعتقاد شما این نکته مثبتی است که این جنبش به طور خودجوش و از طریق رهبری خود مردم در سایتهای فیس بوک و توئیتر به پیش میرود یا اینکه بهتر بود که جنبش سبز ایران یک رهبر مشخصی داشته باشد؟
من فکر میکنم خودجوش بودن جنبش یک نکته مثبت است. اما طبیعی است که اگر میشد از دل این خودجوش بودن، شاهد ظهور افرادی مثل ماندلا، لوترکینگ یا گاندی باشیم، رهبران معنوی مهمی به شمار میآمدند.اما این جنبش یک جنبش «فرا-کاریزماتیک» است؛ از این نظر در تاریخ سیاسی ایران جدید است . در تاریخ سیاسی ایران ما همیشه جنبشهایی را دیدهایم که لیدرها و رهبران کاریزماتیک –چه دینی و چه غیر دینی– داشتهاند. ولی امروز شما بیشتر با نمایندگانی برخورد میکنید که بیشتر، خشونت پرهیزند، آدمهای معمولیاند. بسیار معصوماند . کسانی مثل روح الامینی و ندا آقا سلطان را میبینید که رهبر جنبش نیستند. اما در دل واقعه قرار میگیرند و به نوعی از بین میروند. قربانی شدهاند.
اظهارات آن جوانی که در در زندان مورد تجاوز قرار گرفته بود برای من بسیار جالب توجه بود. اظهار میکرد که «دیگر حتی پیش پدر و مادرم هم برنمیگردم اما میخواهم این حقیقت فاش شود که این عمل در کهریزک با من انجام شده است». این حس حقیقت جویی برای من بسیارجالب بود که آن قدر قوی است که به نوعی میخواهد بسیاری از تابوهای اجتماعی را بشکند.
مسئله اصلی ، مسئله جا به جا کردن قدرتمندان نیست. بلکه مسئله اصلی ما این است که این خشونتی را که به طور ساختاری در جامعه ایران ایجاد شده است را محکوم کنیم. تا شاید بتوانیم از این دور باطل خشونت خارج شویم. من فکر میکنم اگر به این مسئله به خوبی توجه کنیم میبینیم که داریم در یک فاز جدید جامعه مدنی قدم برمیداریم.
- به اعتقاد شما این حرکت مدنی در آینده ایران ثمر بخش خواهد بود؟
بله. به نظر من اگر به یک فرهنگ سیاسی و اجتماعی بدل شود بسیار ثمربخش خواهد بود. وقتی این مدنیت بتواند در آگاهی اجتماعی ریشه بدواند. جامعه همیشه این مسئله حقوق بشر را جلوی دید خودش داشته باشد و بداند که مسئله توجه به حقوق بشر، دفاع از دولتها نیست . بلکه دفاع از قربانیان خشونت دولتی است. به نظر من این امر مهمی است که میتواند چنین جنبشی را زنده نگه دارد. برای اینکه به نوعی دارد به ما قابلیتهای شهروندی نسل جدید ایرانی را نشان میدهد. این قابلیتهای مدنی و شهروندی میتوانند در تاریخ آینده ایران موثر باشند. به شرط آنکه افقشان همیشه یک افق ایدئولوژیک نباشد. بلکه یک افق خشونت پرهیز باشد.