رسانههای همگانی علاوه بر اطلاع رسانی تلاش می کنند خبرهای روز را در بافت و سياق تاريخی و اجتماعی و جغرافيايی آنها قرار دهند و از اين طريق مخاطب را با علل و پيامدهای رخدادها آشنا سازند.
به همين منظور، اين رسانهها از گروهی از افراد به عنوان کارشناس دعوت می کنند تا کار تحليل را برای آنها انجام دهند. اين کارشناسان طيف گستردهای از اساتيد دانشگاهها، متخصصان رشتهی مربوط به رويداد مربوطه، کارکنان باتجربهی دستگاههای دولتی و غير دولتی، فعالان نهادهای مدنی، نويسندگان و روزنامه نگاران برجسته و با تجربه، و سياستمداران کارکشته را شامل می شوند.
رسانههای دولتی ايران در اين قلمرو چگونه عمل می کنند؟ کارشناسان آنها چه کسانی هستند، چه باورهايی دارند و چگونه رويدادها را تحليل می کنند؟
در اين نوشته برای پاسخ به سوالات فوق بر تلويزيون دولتی تمرکز يافته و با سه معيار کارشناسان اين رسانه را برگزيدهام: حضور در برنامهها به عنوان کارشناس و نه به عنوان اداره کنندهی برنامه يا مجری (از اين جهت فردی مثل قرائتی در اين مقوله جای نمی گيرد)، حضور مرتب يا دورهای در برنامهها و نه صرفا يک يا دو برنامه، و نزديکی ديدگاه اين افراد به حکومت و به همين جهت بيان شدن ديدگاهها و ايدئولوژی حاکم و منش و رفتار غالب حاکمان از زبان آنها.
مشاور خانواده
کسی که در تلويزيون دولتی ايران به خانوادهها مشاوره می دهد بر اين باور است که «موسيقی های جديد [که در قسمتی ديگر از همين گفته ها را مبتذل می خواند] جوانان را به عشقهای چند روزه و گاه حتی ازدواج هايی می کشاند که نتيجه آن طلاق است. برای همين آمار طلاق متاسفانه هر سال در کشور ما رو به افزايش است، به طوری که طبق آمارهای سال جاری از هر چهار مورد ازدواج، يکی به طلاق ختم شده است.» (سيما فردوسی، تابناک، ۱۸ بهمن ۱۳۸۹)
ناکارشناسی که طلاق را به موسيقی زير زمينی نسبت می دهد طبعا از برهم خوردن نظام هنجاری جامعه، بيکاری و فقر، ازدواجهای کور و بدون شناخت، گسترش اعتياد، و نقش حکومت در حاکم شدن فرهنگ مصرفی و زود به نتيجه رسيدن در حوزهی اقتصادی غفلت می کند.
کارشناس ورزشی
تلويزيون دولتی در برنامههای ورزشی کسانی را به عنوان کارشناس دعوت می کند که نقض غرض به حساب می آيند. به عنوان نمونه در بحث از دوپينگ ورزشکاری دعوت می شود که به علت دوپينگ از مسابقات محروم شده است. (۱۲ مرداد ۱۳۹۰)
کارشناس ديگر تلويزيون در حوزهی فوتبال در يکی از برنامههای ورزشی شبکهی دو آشکارا با خواندن يک بيت شعر و القابی نظير کف بين، رمال و جادوگر به قطبی سر مربی تيم ملی توهين کرد. (رجا نيوز، ۱۷ مهر ۱۳۸۹) برنامههای ورزشی تلويزيون دولتی اصولا مبتنی است بر دعوت کارشناسانی که کمتر اهل تحليل سياستهای ورزشی کشور و بيشتر اهل پرداختن به مجادلات شخصی ميان تصميم گيرانند.
کارشناس مذهبی
کارشناس مذهبی تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی کسی می تواند باشد که در دو بند از سخن خود ده ها بار مداحی رهبر کشور را عرضه کند: «مقام معظم ولايت فقيه، رهبر فرزانه انقلاب شکوهمندمان، به مثابه يک باغبان دلسوز در مزرعه و لاله زار کشور... رهبر معظم انقلاب... رهبر معظم انقلاب اسلامی... رهبر حکيم انقلاب... فرمايشات حضرت آيت الله خامنه ای... فرمان معظم له به عنوان يک مرجع... در جايگاه والای ولايت فقيه.» (سيد محمد باقر علم الهدی، رسالت، ۱۵ آبان ۱۳۸۶)
کارشناس سياسی
در مورد کارشناسان سياسی جمهوری اسلامی کافی است به نقد يکی از روزنامههای اقتدارگرای داخلی نگاهی بيندازيم: «فردی که تحت عنوان کارشناس سياسی با خبر ساعت ۱۴ ديروز شبکه اول سيمای جمهوری اسلامی مصاحبه میکرد، انفجارهای شب جمعه زاهدان را نتيجه خشم دولت آمريکا از شکست در ماجرای شهرام اميری دانست!
عجيب است که تلويزيون با افرادی به عنوان کارشناس سياسی مصاحبه میکند که با اظهارات خود، قدرت آمريکا را در ترتيب دادن چنين انفجارهایی در فرصتی بسيار کوتاه يعنی درست در روز ورود شهرام اميری به تهران به رخ میکشند. هر چند اين شخص قطعاً قصد قدرتمند جلوه دادن دولت آمريکا در انجام اين عمليات در اين زمان کوتاه را نداشت، لکن تلويزيون بايد از کارشناسان زبدهای که قدرت تحليل واقعی رويدادها را داشته باشند استفاده کند و شعور مردم را دست کم نگيرد.» (جمهوری اسلامی، ۲۵ تير ۱۳۸۹)
کارشناس رسانهای
کارشناسان رسانهای تلويزيون دولتی در توطئه پردازی و پيدا کردن اسامی سينمايی برای اين توطئههای توهمی و خيالی خبره هستند. آنها هر آنچه را که خوش نداشته باشند به موجودی خيالی به نام آمريکا نسبت می دهند.
اين آمريکا (معلوم نيست منظورشان شهروندان آمريکايی است، شرکتها، سازمانها يا نهادهای مدنی يا دولت آمريکا) مرتبا دارد برای سقوط جمهوری اسلامی برنامه می نويسد و به اجرا می گذارد و همهی شهروندان و جوامع و شرکتها نيز مثل موم در دست اين «آمريکا» هستند: «آمريکا برای تحقق و عملياتی نمودن هر يک از اين مسائل [طرحهای آژاکس دو يا آنفلوآنزای نيويورکی] برنامههای مختلفی را در دستور کار خود قرار داد چنانچه در خصوص نفرت از ايرانيت ساخت فيلم سينمايی ۳۰۰ را در دستور قرار داد.» (حسن عباسی، الف، ۱۱ مرداد ۱۳۸۸)
مجموعههای تلويزيونی امريکايی مثل ۲۴ يا لاست با تمرکز بر نظريهی توطئه در تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی مورد بررسی و نقد واقع شدهاند.
کارشناس رسانهای تلويزيون در مورد مجموعهی لاست می گويد: «اينها با تلويزيون استراتژيک امروز به جان جهان افتادند. از سينمای استراتژيک عبور کردند. ناتوی فرهنگی امروز در تلويزيون استراتژيک است. امروز در ايران جوانان صرفاً به پای فيلم سينمايی نمینشينند، سريالهای بالای ۴۰،۵۰ قسمت میبينند... پشت صحنه اداره جزيره جهانی [محل وقوع داستان مجموعه]، يهود است... جزيره جهانی همان بهشت ليبراليسم است که بشر راه برون رفتی برای آن ندارد... سيطره آنگلوساکسونها بر جزيره جهانی را نشان میدهد، تقابل و همکاری آنگلوساکسونها و يهود در مديريت و سيطره جهان.» (نقد و بررسی حسن عباسی بر سريال لاست، سياست روز، ۲۸ آذر ۱۳۸۸)
کارشناس تاريخ
خسرو معتضد يکی از کارشناسان تاريخ راديو و تلويزيون دولتی است. وی تاريخ را با رمان تاريخی درهم می آميزد و از تاريخ همان نکاتی را بيرون می آورد که به مزاج اصحاب قدرت خوشايند باشد، چه محمدرضا پهلوی در برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سالهی شاهنشاهی و چه دستگاه ولايت فقيه در تبليغ چادر به عنوان حجاب برتر.
وی در دفاع از «چادر سياه» در برابر نقد مهدی کلهر از آن در ويژه نامهی خاتون می گويد: «ايرانيان از دوران هخامنشيان...به علت غيرتمندی خاصی که داشتند زنان خود را به بيرون از خانه نمی فرستادند. زنان محترمه پای پياده در خيابان ها حرکت نمی کردند. سوار تخت روان می شدند که پارچه ای سياه روی آن می کشيدند و آن را چادر می خواندند...زنان ايرانی همواره بسيار محجوب و متدين و محترمه بوده اند.. زن ايرانی لباس و چادر متين سياه يا سفيد گلدار خود را داشت. در خانه چادر سفيد بر سر می کرد يا بدون چادر در اندرونی زندگی می کرد و در بيرون، چادر سياه می پوشيد... من باور دارم که اسلام به زنان آزادی بسيار داده.» (مجبوری تاريخ بفرمايی، تابناک، ۳۰ مرداد ۱۳۹۰)
مورخ رسمی حکومت همان ديدگاهی را که روحانيت حاکم و رهبر در مورد حجاب دارند منتقل می کند و همه زنان ديگر عالم را که حجاب رسمی دولتی را ندارند جلف و غير محترم و غير متدين معرفی می کند.
از نگاه وی، چادر متين است چون رهبر جمهوری اسلامی چنين می خواهد. تمام محدوديتهای زنان مثل زندانی کردن آنها در اندرونی يا سلطهی مردان بر آنها نيز ناشی از غيرت مرد ايرانی است. سخنان اين کارشناس از حيث مبانی تفاوتی با هتاکی های عناصر حزب اللهی عليه زنان محترم ايرانی ندارد، همان ها که مردی با همسر غير محجبه را بی غيرت می خوانند و زنانی با غير از پوشش چادر سياه را بدکاره می خوانند. وثاقت آثار اين مورخ را با آن سخن وی که در جمهوری اسلامی سانسور وجود ندارد (ايرنا، ۲۹ مهر ۱۳۸۸) می توان سنجيد.
کارشناس پزشکی
مَثَل اعلای کارشناسی پزشکی تلويزيون دولتی، حسين روازاده است.
وی فرضيههای پزشکی و سلامتی حيرت انگيزی به زبان آورده است که نه تحقيق پذيرند و نه ابطال پذير: ربط دادن نرخ بالای خودکشی با خوردن ماهی (با اين فرض که ماهی خوردن افراد را به سمت سکون می برد)، رابطهی خوردن آب زياد و پيری زودرس و چين و چروک صورت، رابطه نشسته دوش گرفتن و تقويت مو و نشات گرفتن دوش از دنيای استکباری، درست شدن اتل متل توتوله توسط استکبار، و رابطهی خوابيدن رو به قبله و کاهش امکان سکتهی قلبی (فيلم های اين سخنان در سايت يوتيوب موجود است).
تنها يک رسانهی تبليغاتی ضد غربی (يا همان ضد علمی) می تواند تريبون خود را به دست کارشناسانی مثل روازاده بدهد.
-------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.
به همين منظور، اين رسانهها از گروهی از افراد به عنوان کارشناس دعوت می کنند تا کار تحليل را برای آنها انجام دهند. اين کارشناسان طيف گستردهای از اساتيد دانشگاهها، متخصصان رشتهی مربوط به رويداد مربوطه، کارکنان باتجربهی دستگاههای دولتی و غير دولتی، فعالان نهادهای مدنی، نويسندگان و روزنامه نگاران برجسته و با تجربه، و سياستمداران کارکشته را شامل می شوند.
رسانههای دولتی ايران در اين قلمرو چگونه عمل می کنند؟ کارشناسان آنها چه کسانی هستند، چه باورهايی دارند و چگونه رويدادها را تحليل می کنند؟
در اين نوشته برای پاسخ به سوالات فوق بر تلويزيون دولتی تمرکز يافته و با سه معيار کارشناسان اين رسانه را برگزيدهام: حضور در برنامهها به عنوان کارشناس و نه به عنوان اداره کنندهی برنامه يا مجری (از اين جهت فردی مثل قرائتی در اين مقوله جای نمی گيرد)، حضور مرتب يا دورهای در برنامهها و نه صرفا يک يا دو برنامه، و نزديکی ديدگاه اين افراد به حکومت و به همين جهت بيان شدن ديدگاهها و ايدئولوژی حاکم و منش و رفتار غالب حاکمان از زبان آنها.
مشاور خانواده
کسی که در تلويزيون دولتی ايران به خانوادهها مشاوره می دهد بر اين باور است که «موسيقی های جديد [که در قسمتی ديگر از همين گفته ها را مبتذل می خواند] جوانان را به عشقهای چند روزه و گاه حتی ازدواج هايی می کشاند که نتيجه آن طلاق است. برای همين آمار طلاق متاسفانه هر سال در کشور ما رو به افزايش است، به طوری که طبق آمارهای سال جاری از هر چهار مورد ازدواج، يکی به طلاق ختم شده است.» (سيما فردوسی، تابناک، ۱۸ بهمن ۱۳۸۹)
ناکارشناسی که طلاق را به موسيقی زير زمينی نسبت می دهد طبعا از برهم خوردن نظام هنجاری جامعه، بيکاری و فقر، ازدواجهای کور و بدون شناخت، گسترش اعتياد، و نقش حکومت در حاکم شدن فرهنگ مصرفی و زود به نتيجه رسيدن در حوزهی اقتصادی غفلت می کند.
کارشناس ورزشی
تلويزيون دولتی در برنامههای ورزشی کسانی را به عنوان کارشناس دعوت می کند که نقض غرض به حساب می آيند. به عنوان نمونه در بحث از دوپينگ ورزشکاری دعوت می شود که به علت دوپينگ از مسابقات محروم شده است. (۱۲ مرداد ۱۳۹۰)
کارشناس ديگر تلويزيون در حوزهی فوتبال در يکی از برنامههای ورزشی شبکهی دو آشکارا با خواندن يک بيت شعر و القابی نظير کف بين، رمال و جادوگر به قطبی سر مربی تيم ملی توهين کرد. (رجا نيوز، ۱۷ مهر ۱۳۸۹) برنامههای ورزشی تلويزيون دولتی اصولا مبتنی است بر دعوت کارشناسانی که کمتر اهل تحليل سياستهای ورزشی کشور و بيشتر اهل پرداختن به مجادلات شخصی ميان تصميم گيرانند.
کارشناس مذهبی
کارشناس مذهبی تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی کسی می تواند باشد که در دو بند از سخن خود ده ها بار مداحی رهبر کشور را عرضه کند: «مقام معظم ولايت فقيه، رهبر فرزانه انقلاب شکوهمندمان، به مثابه يک باغبان دلسوز در مزرعه و لاله زار کشور... رهبر معظم انقلاب... رهبر معظم انقلاب اسلامی... رهبر حکيم انقلاب... فرمايشات حضرت آيت الله خامنه ای... فرمان معظم له به عنوان يک مرجع... در جايگاه والای ولايت فقيه.» (سيد محمد باقر علم الهدی، رسالت، ۱۵ آبان ۱۳۸۶)
کارشناس سياسی
در مورد کارشناسان سياسی جمهوری اسلامی کافی است به نقد يکی از روزنامههای اقتدارگرای داخلی نگاهی بيندازيم: «فردی که تحت عنوان کارشناس سياسی با خبر ساعت ۱۴ ديروز شبکه اول سيمای جمهوری اسلامی مصاحبه میکرد، انفجارهای شب جمعه زاهدان را نتيجه خشم دولت آمريکا از شکست در ماجرای شهرام اميری دانست!
عجيب است که تلويزيون با افرادی به عنوان کارشناس سياسی مصاحبه میکند که با اظهارات خود، قدرت آمريکا را در ترتيب دادن چنين انفجارهایی در فرصتی بسيار کوتاه يعنی درست در روز ورود شهرام اميری به تهران به رخ میکشند. هر چند اين شخص قطعاً قصد قدرتمند جلوه دادن دولت آمريکا در انجام اين عمليات در اين زمان کوتاه را نداشت، لکن تلويزيون بايد از کارشناسان زبدهای که قدرت تحليل واقعی رويدادها را داشته باشند استفاده کند و شعور مردم را دست کم نگيرد.» (جمهوری اسلامی، ۲۵ تير ۱۳۸۹)
کارشناس رسانهای
کارشناسان رسانهای تلويزيون دولتی در توطئه پردازی و پيدا کردن اسامی سينمايی برای اين توطئههای توهمی و خيالی خبره هستند. آنها هر آنچه را که خوش نداشته باشند به موجودی خيالی به نام آمريکا نسبت می دهند.
اين آمريکا (معلوم نيست منظورشان شهروندان آمريکايی است، شرکتها، سازمانها يا نهادهای مدنی يا دولت آمريکا) مرتبا دارد برای سقوط جمهوری اسلامی برنامه می نويسد و به اجرا می گذارد و همهی شهروندان و جوامع و شرکتها نيز مثل موم در دست اين «آمريکا» هستند: «آمريکا برای تحقق و عملياتی نمودن هر يک از اين مسائل [طرحهای آژاکس دو يا آنفلوآنزای نيويورکی] برنامههای مختلفی را در دستور کار خود قرار داد چنانچه در خصوص نفرت از ايرانيت ساخت فيلم سينمايی ۳۰۰ را در دستور قرار داد.» (حسن عباسی، الف، ۱۱ مرداد ۱۳۸۸)
مجموعههای تلويزيونی امريکايی مثل ۲۴ يا لاست با تمرکز بر نظريهی توطئه در تلويزيون دولتی جمهوری اسلامی مورد بررسی و نقد واقع شدهاند.
کارشناس رسانهای تلويزيون در مورد مجموعهی لاست می گويد: «اينها با تلويزيون استراتژيک امروز به جان جهان افتادند. از سينمای استراتژيک عبور کردند. ناتوی فرهنگی امروز در تلويزيون استراتژيک است. امروز در ايران جوانان صرفاً به پای فيلم سينمايی نمینشينند، سريالهای بالای ۴۰،۵۰ قسمت میبينند... پشت صحنه اداره جزيره جهانی [محل وقوع داستان مجموعه]، يهود است... جزيره جهانی همان بهشت ليبراليسم است که بشر راه برون رفتی برای آن ندارد... سيطره آنگلوساکسونها بر جزيره جهانی را نشان میدهد، تقابل و همکاری آنگلوساکسونها و يهود در مديريت و سيطره جهان.» (نقد و بررسی حسن عباسی بر سريال لاست، سياست روز، ۲۸ آذر ۱۳۸۸)
کارشناس تاريخ
خسرو معتضد يکی از کارشناسان تاريخ راديو و تلويزيون دولتی است. وی تاريخ را با رمان تاريخی درهم می آميزد و از تاريخ همان نکاتی را بيرون می آورد که به مزاج اصحاب قدرت خوشايند باشد، چه محمدرضا پهلوی در برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ سالهی شاهنشاهی و چه دستگاه ولايت فقيه در تبليغ چادر به عنوان حجاب برتر.
وی در دفاع از «چادر سياه» در برابر نقد مهدی کلهر از آن در ويژه نامهی خاتون می گويد: «ايرانيان از دوران هخامنشيان...به علت غيرتمندی خاصی که داشتند زنان خود را به بيرون از خانه نمی فرستادند. زنان محترمه پای پياده در خيابان ها حرکت نمی کردند. سوار تخت روان می شدند که پارچه ای سياه روی آن می کشيدند و آن را چادر می خواندند...زنان ايرانی همواره بسيار محجوب و متدين و محترمه بوده اند.. زن ايرانی لباس و چادر متين سياه يا سفيد گلدار خود را داشت. در خانه چادر سفيد بر سر می کرد يا بدون چادر در اندرونی زندگی می کرد و در بيرون، چادر سياه می پوشيد... من باور دارم که اسلام به زنان آزادی بسيار داده.» (مجبوری تاريخ بفرمايی، تابناک، ۳۰ مرداد ۱۳۹۰)
مورخ رسمی حکومت همان ديدگاهی را که روحانيت حاکم و رهبر در مورد حجاب دارند منتقل می کند و همه زنان ديگر عالم را که حجاب رسمی دولتی را ندارند جلف و غير محترم و غير متدين معرفی می کند.
از نگاه وی، چادر متين است چون رهبر جمهوری اسلامی چنين می خواهد. تمام محدوديتهای زنان مثل زندانی کردن آنها در اندرونی يا سلطهی مردان بر آنها نيز ناشی از غيرت مرد ايرانی است. سخنان اين کارشناس از حيث مبانی تفاوتی با هتاکی های عناصر حزب اللهی عليه زنان محترم ايرانی ندارد، همان ها که مردی با همسر غير محجبه را بی غيرت می خوانند و زنانی با غير از پوشش چادر سياه را بدکاره می خوانند. وثاقت آثار اين مورخ را با آن سخن وی که در جمهوری اسلامی سانسور وجود ندارد (ايرنا، ۲۹ مهر ۱۳۸۸) می توان سنجيد.
کارشناس پزشکی
مَثَل اعلای کارشناسی پزشکی تلويزيون دولتی، حسين روازاده است.
وی فرضيههای پزشکی و سلامتی حيرت انگيزی به زبان آورده است که نه تحقيق پذيرند و نه ابطال پذير: ربط دادن نرخ بالای خودکشی با خوردن ماهی (با اين فرض که ماهی خوردن افراد را به سمت سکون می برد)، رابطهی خوردن آب زياد و پيری زودرس و چين و چروک صورت، رابطه نشسته دوش گرفتن و تقويت مو و نشات گرفتن دوش از دنيای استکباری، درست شدن اتل متل توتوله توسط استکبار، و رابطهی خوابيدن رو به قبله و کاهش امکان سکتهی قلبی (فيلم های اين سخنان در سايت يوتيوب موجود است).
تنها يک رسانهی تبليغاتی ضد غربی (يا همان ضد علمی) می تواند تريبون خود را به دست کارشناسانی مثل روازاده بدهد.
-------------------------------------------------------------------------------
* نظرات مطرح شده در این یادداشت الزاما بازتاب دهنده دیدگاه های رادیو فردا نیست.