مقاله حاضر با توجه به اوضاع و احوال منطقهای و به دنبال يافتن پاسخ به اين سوال نوشته شده است که آيا تحولات سريعی که در بخشی از خاورميانه در شرف وقوع است توان تغيير نقشه جغرافيای سياسی منطقه را دارد؟ اگر جواب مثبت است چه تغييراتی و در کدام نواحی صورت خواهد گرفت؟ به عبارت ديگر تحولاتی که در حال وقوع هستند تا چه حد میتوانند تاثيرات ژئو-استراتژيک در همسايگی خود ايجاد کنند.
در تحولی نه چندان غير منتظره يک گروه اسلامگرای منشعب از القاعده و سلفيون فعال خاورميانه با نام نامأنوس «دولت اسلامیعراق و شام » (داعش) وارد تئاتر عملياتی عراق شد و با عملياتی شنيع که از سر بريدن، کشتار جمعی و ارعاب غيرنظاميان در کنار نظاميان گرفته تا تهديد به تخريب اماکن مقدسه مسلمانان را در بر میگيرد در جهات مختلفی از سرزمين عراق حرکت کرد.
نتيجه فوری اين عمليات که به نظر میرسد از حمايت برونمرزی نيز برخوردار است اين بود که در زمانی کوتاه آنچه که از زمان خروج نيروهای آمريکايی از عراق بيم آن میرفت تحقق پيدا کرد و يک صورتبندی استراتژيک حول سه محور اساسی در منطقه به وجود آمد.
صورتبندی سهگانه از همديگر گريزان ( متنافر) هستند و هر يک به دنبال اهدافی تجميعناپذير بوده و تنها درصدند دو صورتبندی ديگر را تحت سيطره قرار دهند. يعنی ماهيتاً امکان وحدت در ميان آنان وجود ندارد بنا بر اين مخاصمه جو يا در بهترين شرايط تجزیهطلب و جدايیخواه هستند.
۱- دولت رسمی عراق
حدود يک ماه پيش بود که نوری مالکی نخست وزير شيعی مذهب عراق در انتخابات پارلمانی از رقبای ديگر پيشی گرفت اما نتوانست اکثريت آرا را بدست آورد. اين امر اولين سد بندی و مانع مهم در تشکيل دولتی فراگير بود که تا به امروز تشکيل آن ميسر نشده است. همين قضيه موجب تسريع ظهور داعش در عرصه سياسی – نظامی عراق شد و در فاصله بسيار کوتاهی هجوم سبعانه آن به مردم عراق ر ا موجب گرديد. حملاتی که بر اساس آمار سازمان ملل تا به امروز جان بيش از يک هزار نفر(عمدتاً غير نظامی) را گرفته است.
دولت نوری مالکی دست کم دو دوره در قدرت بوده و به نحوی سيستماتيک سعی در منتزع کردن گروههای سنی داشته است به نحوی که شيعيان عمدتا در راس امور و سنیها از مشاغل اساسی، به خصوص نظامی، محروم بودهاند. افزون بر آن اين واقعيت که مالکی با جمهوری اسلامی ايران بهترين روابط را داشته و از ايران کمک میگيرد امتيازی نبود که همه اطرافيان مالکی و به خصوص نظاميان عراق را راضی و در حلقه طرفداران وی نگهدارد.
۲- عناصر تشکيلدهنده داعش
گروه داعش که اصولا در سوريه تشکيل شده به سرعت موفق شد از ميان عناصر ناراضی سنی، وابستگان به حزب سابق بعث، و نظاميانی که پس از اشغال خاک عراق توسط آمريکا طی پروسه «بعثزدايی» از مشارکت سياسی محروم شده بودند يارگيری کند. ظاهراً حلقه مرکزی داعش را چند فرمانده سابق ارتش صدام حسين تشکيل میدهند. چاشنی، مذهبی داعش برای بسياری گيرايی خاص خود را دارد چرا که شيعيان را «کافر رافضی» و ريختن خونشان را واجب میداند. گفته میشود داعش مصمم است سنیهايی را که برای حدود نيم قرن حاکم مطلق عراق بودند مجددا بر اريکه قدرت از دست رفته بنشاند. همين امر به اندازه کافی انگيزه همکاری را در ميان سنیهای عراق ايجاد میکند. احتمال اينکه ساير کشورهای منطقه رابطهای با تشکيل يا حمايت از «داعش» داشته باشند نيز وجود دارد.
۳- اقليم کردستان
کردهای عراق را نمیتوان در گروهبندی مذهبی – سياسی قرار داد. کردها در طول تاريخ خواهان استقلال بودهاند و گرچه در مقاطع مختلف توسط دولتهای ترکيه، عراق و ايران و حتی سوريه انکار شده و يا از طريق ايجاد تفرقه به بازی گرفته شدهاند اما هيچ وقت ايده آل تشکيل يک دولت مستقل را کنار نگذاشتهاند. از زمان سقوط حکومت صدام، اقليم کردستان، توانسته به با ثباتترين بخش عراق تبديل شود و تا حد زيادی از خودمختاری عملی برخوردار بوده است.
کوشش کردهای عراق از تبديل اين کشور به يک سيستم کاملا فدرال نتوانسته است فدراليسم را برای تمام مردم عراق تامين کند ولی تا حد زيادی توانسته است «اقليم کردستان» را از بحرانها و اختلافات داخلی عراق به دور نگهداشته و موجوديت آن را به عنوان يک حکومت خودمختار تثبيت کند. به خاطر اهميت استراتژيک مناطقی از اقليم کردستان که از منابع زير زمينی حائز اهميتی برخوردار است اين منطقه توانسته است با جامعه بينالمللی روابطی جدای از دولت رسمی عراق ايجاد و اخيراً حتی قراردادهای نفتی مستقلی به امضا برساند. عليرغم مخالفت شديد دولت مرکزی اين قرار داد جنبه اجرايی يافته و از طريق بندر جيهان ترکيه محمولههای نفت اقليم کردستان به دريای سياه و از آنجا به دريای مديترانه حمل شده است.
مصاحبه مسعود بارزانی و سی ان ان
اقليم کردستان در خلال در گيریهای داعش با دولت رسمی عراق وضعيت خاصی داشته و توانسته است از خصومت مستقيم داعش مصون بماند ولی به خاطر ثبات نسبی اين بخش از عراق سيل پناهجويان به سمت آن سرازير شده است.
در مقايسه با ساير قسمتهای خاک عراق، رهيافت اقليم کردستان در قبال تهديدات داعش متفاوت به نظر میرسد و میتواند از منظر استراتژيکی تاثير غير منتظرهای بر جغرافيای سياسی منطقه بگذارد. تاثيری که شايد داعش يا ساير بازيگران اين بحران به آن کمتر توجه داشتهاند و تنها پس از مصاحبه اخير مسعود بارزانی رئيس اقليم کردستان با کريستين امانپور خبرنگار شبکه خبری سی ان ان جدیتر گرفته شده است.
آنچه بارزانی در اين مصاحبه مطرح کرد برای عراق و کشورهای منطقه تا حدودی غيرمنتظره بوده است. اين اولين باری است که يک رهبرکرد که خود جزو ساختار حکومتی عراق به حساب میآيد به صراحت بيان کند که تحت شرايط فعلی که «عراق در حال سقوط» است و دولت مرکزی فدرال قدرت کنترل «ارتش، نيرو ها، و پليس» را ندارد، کردستان خواهان استقلال از عراق است. به زبان مسعود بارزانی: «زمان آن فرا رسيده که مردم کردستان آينده خود را تعيين کنند و ما پشت سر اراده مردم خواهيم ايستاد».
وی تاکيد کرد که «پس از وقايع اخير عراق، ثابت شد که مردم کرد بايد از فرصت ايجاد شده استفاده کنند – مردم کردستان بايد هم اکنون آينده خود را تعيين کنند.»
تاثيرات جغرافيايی – استراتژيکی کردستان مستقل در منطقه
اينکه تا چه حد اظهارات مسعود بارزانی عملی و يا اينکه صرفاً بيان آرزوهای دراز مدت مردم کردستان عراق و کردهای منطقه باشد، بحث اين مقاله نيست. موضوع اصلی اين است که تبديل کردستان عراق به يک کشور مستقل کرد چه تاثيرات فوری را در منطقه موجب خواهد شد؟ کشورهای همسايه کردستان چگونه ظهور آن را به عنوان يک همسايه تحمل خواهند کرد و آيا به شناسايی رسمی آن مبادرت خواهند ورزيد؟ آيا تغيير نقشه جغرافيايی در منطقه و ظهور يک کشور جديد، کوچک و محصور در خشکی با خوشامد همسايگان مواجه خواهد شد؟
الف. مرزها- مفروض اول ميتواند اين باشد که داعش در اين ميان با مساعی جمعی کشورهای منطقه و بازيگران خارجی قادر نشود سيطره جغرافيايی پيدا کند و به صورت يک کشور موجوديت نيابد. مفروض دوم اين است عليرغم شکست يا پيروزی داعش، کردستان مستقل شود.
در درجه اول تغيير استراتژيکی جديد موجب میشود که مرزها تغيير کنند و عراق ديگر يک کشور همسايه ترکيه به حساب نيايد. سرتاسر مرز فعلی عراق با ترکيه تبديل به مرز کردستان و ترکيه میشود و علاوه بر آن نيمی از مرز فعلی عراق با ايران يعنی ازحدود کرمانشاه تا اروميه نيز تبديل به مرز مشترک ايران و کردستان میشود. به اين ترتيب ضمن اينکه مرزهای ترکيه با کردستان به لحاظ فيزيکی همان مرزهای ترکيه با عراق باقی میماند، برای ترکيه فقط نام کشور همسايه از عراق به کردستان تبديل میشود؛ در حالي که برای ايران چنين وضعيتی نخواهد بود. ايران به جای همسايه غربی فعلی که امروز عراق ناميده میشود صاحب دو همسايه میشود که دربخش شمال کردستان و دربخش جنوب عراق نام خواهد داشت. علاوه بر آن بخش کوچکی از مرز مشترک سوريه و عراق نيز، همانند ايران و عراق، همسايه جديدی را مشاهده خواهد کرد و به عبارت ديگر سوريه هم از طرفی با کردستان و از طرف ديگر با عراق هم مرز خواهد شد.
ب . موجوديت سياسی - در نتيجه استقلال کردستان يک واحد جديد در منطقهای بحرانی ظهور خواهد کرد. کردستان به عنوان ديگ جوشانی از مليت جديد کرد توسط چهار کشور ترکيه در شمال، ايران در شرق، عراق در جنوب و سوريه در غرب محصور خواهد شد که در حال حاضر تقريبا هيچ کدام آرزوی ظهور آن را به عنوان يک دولت – ملت مستقل ندارند.
در اولين مرحله هر چهار کشور از پذيرش رسمی کردستان خودداری کرده و ظهور و حضور آن را عامل تحريکی در ميان جمعيت کرد خود تلقی خواهند کرد. اين ديگ جوشان مليت کرد که حمايت قدرتهای بزرگ و اسرائيل را با خود خواهد داشت ناچار بايد برای بقای خود به بدهبستان سياسی پرداخته و اطمينان همسايگان خود را جلب کند.
پ . عامل اقتصادی - تنها عامل موثر اقتصادی که کشور کوچک کردستان میتواند با آن بازی کند صادرات کالاهای نفتی و مخصوصاً نفت خام است. در حال حاضر ترکيه بابت هر بشکه نفت خام صادراتی از اقليم کردستان يک دلار حق ترانزيت دريافت میکند و عوايد حاصل از فروش در بانکهای ترکيه سپرده میشوند. میتوان گفت هم دولت کردستان و هم دولت ترکيه دست کم منافع اقتصادی فوری خواهند داشت که نخواهند توانست به سادگی آن را ناديده بگيرند. به قرار اطلاع ارزش اولين محموله صادراتی نفت کردستان يکصد مليون دلار بوده و نهايتا به اسرائيل صادر شده است. دومين محموله به آلمان صادر شده و دست کم دو محموله ديگر تا زمان نوشتن اين مقاله برای صدور آماده میشده است. دولت اقليم کردستان صدور نفت به اسرائيل را تائييد نمیکند و مدعی است فقط به شرکتهای خصوصی نفت میفروشد. به عبارت ديگر آن شرکتها نفت را به هر جا که بخواهند صادر میکنند.
به هر صورت، يک دولت مستقل محصور در خشکی بدون دسترسی به آبهای بينالمللی يا داشتن حق ترانزيت به چنين آبراههايی محکوم به فنا خواهد بود. ترکيه در ازای منافع اقتصادی چنين شاهرگ حياتی را به دولت کردستان واگذارخواهد کرد. اما از آنجا که بر اساس تئوریهای روابط بينالملل کشوری که حق ترانزيت به يک کشور محصور میدهد معمولا خواستههای سياسی خود را نيز در کنار عوايد اقتصادی به آن کشور تحميل خواهد کرد، بنا بر اين ترکيه قادر خواهد بود در برابر واگذاری حق ترانزيتی که هماکنون هم وجود دارد، خواستههای سياسی خود را به کردستان تحميل و تا حدودی نواحی کردنشين خود را از تاثيرات منفی تشکيل يک دولت کردی مصون نگهدارد. علاوه برآن درآمدهای اقتصادی ناشی از اين عبور ترانزيتی به دولت ترکيه کمک خواهد کرد که به توسعه مناطق کردنشين خود همت گمارد و موجب پيوستگی هرچه بيشتر کردهای ترکيه به کشور ترکيه فراهم گردد.
ت - کردستان و سوريه - در خصوص سوريه وضعيت متفاوت است. سوريه امروز در شرايطی قرار گرفته است که نمیتواند توقع برقراری روابط سودمندی را با کردستان داشته باشد. حضور صدها هزار پناهجوی سوری در عراق و در کردستان موجب تنش و درگيری در روابط با کردستان خواهد شد و اين تنش ممکن است دهها سال ادامه پيدا کند. تا زمانی که دولت فراگيری در سوريه بر اوضاع مسلط نشود و خرابیهای چند سال جنگ داخلی را سر و سامان ندهند گرايش جمعيت کرد سوری به سمت خروج از سوريه و لذا در جهت ورود به کردستان خواهد بود که برای کشور کوچکی مانند کردستان يا آسيبپذيری است، مگر اينکه بخشهايی از سرزمين سوريه از آن منتزع و به کردستان بپيوندد. اين صورت قضيه بسيار خطرناکتر است چرا که احتمالا ترکيه و ايران نيز با آن مخالفت شديد خواهند داشت و لذا موجب بیثباتی هرچه بيشتر منطقه خواهد شد.
ث – عراق و کردستان - با فرض بر اينکه يک دولت مرکزی عراق بتواند بين خواستههای سنیها و شيعيان پل بزند و بقای خود را در مقابل داعش تامين و يا حتی به غائله داعش خاتمه دهد، اين احتمال وجود خواهد داشت که چنان دولتی که همسايه جنوبی کردستان خواهد بود همچنان و به نحوی باب مخاصمه با کردستان را باز نگهدارد. مثلاً به خاطر اينکه استقلال کردستان را غير قانونی تلقی کند يا اينکه به قضيه ضميمه کردن کرکوک توسط کردستان تن نداده باشد. بنا بر اين مخاصمات بر سر منابع برای دهههای آينده در منطقه و بين دولتهای کردستان و عراق ادامه خواهد داشت.
ج – ايران و کردستان - ايران امکانات متعددی را در اختيار خواهد داشت اما بعيد است بتوان پيشبينی کرد انتخابهای ايران در قبال اين ميهمان و همسايه ناخوانده کدام خواهد بود. به لحاظ اقتصادی بخشهايی از مناطق کردنشين ايران از کردستان نو ظهور عقب ماندهتر هستند و طبيعی است که يک کردستان مستقل که بتواند نفتش را صادر کند میتواند سرزمين موعودی برای کردهای ايران باشد. همينطور عامل فرهنگی کردها را نبايد ناديده گرفت. يک دولت کردی در منطقه به لحاظ ترغيب احساساسات همبستگی در ميان کردهای منطقه دست کمی از دولت يهودی نخواهد داشت به خصوص اينکه بر منابع نفتی نيز تسلط داشته باشد. اما سوال اين است که آيا کردهای ايران فقط با عبور از کوهستان پناهجوی کشور جديدی میشوند که با آنان همزبان است يا اينکه با سرزمینهايشان قصد پيوستن به کردستان را خواهند کرد؟ طبيعی است انتخاب دوم میتواند تنشهای مرزی و ارضی پايانناپذيری را متوجه ايران کند. شکل معکوس اين سناريو آن خواهد بود که ايران با استفاده از تاثير پذيریهای سنتی طوايف کرد، بخشی از کردهای ايرانی را که دارای احساسات ايرانپرستی بيشتری هستند و وفاداری آنان به ايران سنگينتر است بر عليه دولت کردستان تحريک و به بازی خطرناک طالبانی – بارزانی که در دهه های گذشته معمول بوده بپردازد.
انتخاب ديگر ايران اين خواهد بود که ايران از همان آغاز دولت کردستان را به رسميت بشناسد و مانند ترکيه با آن به عنوان يک کشور دوست و همسايه ارتباطات استراتژيک بر قرار کند. کردستان قطعا نياز خواهد داشت از طريق خشکی راه ترانزيتی ديگری را به آبهای خليج فارس بگشايد و البته هزينه های آنرا نيز پرداخت کند. در چنين صورتی ايران شاهراه وارداتی کردستان از خليج فارس و ترکيه شاهراه صادراتی آن خواهد بود و هر سه کشور خواهند توانست بر موج ملیگرايی فائق آيند. البته چنين شيوهای به درجات بالايی از عقلانيت سياسی نياز دارد که بايد منتظر ماند و در زمان وقوع آن را ارزيابی کرد.
اين بستگی به رژيم تهران خواهد داشت که بين شيوه کهنه و نخنمای طالبانی – بارزانی و انتخاب استراتژيک يکی را انتخاب کند. در عين حال، انتخاب ديگر ايران (در صورت وجود يک دولت مرکزی در عراق) همسويی با آن و اتحاد عليه کردستان خواهد بود. چنين سناريويی در صورت وجود يک دولت شيعی در بغداد امکان تحقق بيشتری خواهد داشت.
چ- دولت داعش و کردستان
اگر برخلاف مفروض اوليه اين مقاله، دولت فراگيری در عراق تشکيل نشود و داعش بتوان سيطره خود را بر عراق اعمال کند شرايط استراتژيکی ديگری را در نظر گرفت که از حوصله اين مقاله خارج است، هرچند که کاملاً منتفی نباشد.
سوالاتی که بايد به آن فکر کرد
آيا يک دولت مستقل کردی تشکيل خواهد شد و آيا اظهارات مسعود بارزانی را بايد به اين معنی گرفت که اراده ملت کرد بر تشکيل چنين دولتی قرار دارد؟
آيا کردستان فقط در شرايطی میتواند به وجود بيايد که مخاصمه و نا امنی منطقه را فراگرفته و شرايطی مانند پايان جنگ دوم جهانی بر آن حاکم شده باشد؟
آيا اصولاً قدرتهای بزرگ جهانی در اين مقطع میخواهند با تروريسم مبارزه کنند يا اينکه اجازه بدهند در حاشيه مبارزه با تروريسم شرايط غير قابل کنترلی پيش بيايد که نقشه صورت بندی جغرافيايی منطقه تغيير کند؟ در حاليکه وزير امور خارجه آمريکا به مسعود بارزانی توصيه میکند که با دولت عراق عليه داعش همکاری کند به نظر نمیرسد استقلال کردستان حمايت بیقيد و شرط آمريکا را به دنبال داشته باشد. گذشته از اينها روسيه از منطقهای که زمانی متحد استراتژيکیاش بود به کلی دور شده است و آنچنان در گير «خارج نزديک» خودش شده است که ديگر توان مداخله در عراق برايش باقی نمانده است. آيا روسيه وارد اين منازعه خواهد شد و آيا ايران و آمريکا قادر خواهند بود در مقابل تراژدی انسانی ساخته و پرداخته داعش دست به اقدامی مشترک بزنند؟
اينها و دهها سوال مهم ديگر هنوز باقی می مانند تا پازل کردستان مستقل در منطقه تکميل شود. بايد هوشيارانه صبر کرد و ديد چگونه نيرو های دست اندر کار آينده منطقه را رقم خواهند زد.
..........................................................................................................................
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.