این مقاله صِرفاً برای ارائه اطلاعات جامعی در مورد تاریخچه مذاکرات هستهای بین ایران و غرب نوشته شده است. هدف ورود به این مبحث نیست که آیا ایران در مقطعی در دوران پس از انقلاب تمایل یا برنامهای برای ساخت تسلیحات اتمی داشته یا این که فقط در صدد کسب تکنولوژی اتمی برای مقاصد صلحآمیز بوده است. هرچند که نگرانی از توانایی هستهای ایران برخی کشورهای منطقه را به صورت بالقوه و بالفعل به دشمنی با ایران واداشته است. برای نمونه عربستان سعودی خواسته است «سر مار [ایران] را بزنند» یا این که اسرائیل تبدیل به یک طرف پرنفوذ در دعاوی علیه ایران شده و حتی تا تهدید به جنگ یا ترغیب آمریکا و سایر اعضای جامعه بینالملل به جنگ علیه ایران پیش رفته است.
سرتاسر تاریخچه مذاکرات اتمی ایران روال کم و بیش مشابهی دارد. از یک طرف یک مسیر فشار و از طرف دیگر یک مسیر ترغیب برای همکاری به موازات همدیگر پیش میرود. در پارهای موارد مذاکرات راهی به سمت همکاری باز میکند و به موازات آن با تغییرات جو بینالمللی یا سیاستهای داخلی طرفین گامی در جهت بهرهبرداری از ابهامات موجود در توافقها برمی دارند. در پارهای موارد بازیگران جدیدی اضافه میشوند همان گونه که تا قبل از دور دوم ریاست جمهوری اوباما، آمریکا فقط به نحوی غیرمستقیم در مذاکرات شرکت داشت، ولی اکنون تبدیل به بازیگر اصلی در صحنه مذاکرات شده است.
مذاکراتی که از دوم ژوییه در ژنو آغاز شد به منظور خاتمه دادن به بنبست اتمی ایران و مکتوب کردن سند نهایی توافقنامه اقدام مشترک است که طی آن به طور خلاصه ایران نسبت به تامین نظر و کسب اعتماد جامعه بینالملل در مورد غیرنظامی بودن برنامه هستهایاش اقدام عملی خواهد کرد و در مقابل جامعه بینالملل نسبت به برداشت تحریمهای اقتصادی و برقراری روابط سیاسی و اقتصادی عادی با ایران گام برخواهد داشت.
هنوز معلوم نیست که در نتیجه این مذاکرات روابط ایران و ایالات متحده آمریکا به سطح عادی برمیگردد یا این که فقط بخش اقتصادی آن به جریان خواهد افتاد. آن چه مسلم است تغییر رفتار جامعه بینالملل با ایران به پرچمداری ایالات متحده صورت گرفته و در بسیاری موارد شخص رئیس جمهور آمریکا نسبت به تعدیل نظرات مخالف داخلی و بینالمللی از خود هزینه کرده است.
هنوز بخشی از سیاستمداران دنیا و آمریکا در مورد نتایج نهایی این مذاکرات تردیدهایی دارند. رفتار ایران چندان قابل پیشبینی نیست و نگاه ایران به جامعه بینالملل از منظر بدبینی و متأثر از تئوری توطئه است که معمولاً عامل مثبتی در مذاکرات به حساب نمیآید. از طرف دیگر جامعه بینالملل هم نگرانیهایی دارد که عمده آن در زمان محمود احمدینژاد تشدید شده است. در دورهای که محمود احمدینژاد بر مسند ریاست جمهوری تکیه داشت، رابطه ایران و دنیا به اندازهای آسیب دید که برای ترمیم آن سالها کار لازم است. انتظار میرود که حسن روحانی و تیم وزارت خارجه بتوانند تاثیرات منفی گذشته را از پرونده ایران بزدایند و به نتایج مطلوب و قابل قبولی برای طرفین مذاکره برسند.
برنامه اتمی شاه
سازمان انرژی اتمی در ایران توسط شاه بنیان گذاشته شد و خیلی زود پای شرکتهای معتبر غربی از آمریکا، آلمان و فرانسه به تهران باز شد. در لیست کشورهایی که تا قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در زمینه تکنولوژی هستهای با ایران همکاری داشتهاند یا مهندسین ایرانی را آموزش دادهاند نام آفریقای جنوبی و نامیبیا نیز دیده میشود. عمر تکنولوژی هستهای در ایران قبل از انقلاب کوتاه بود و نتوانست به صورت موثر جا بیفتد. هرچند کار ساختمان رآکتور اتمی بوشهر (که در اصل دو رآکتور بود) در سال ۱۹۷۴ شروع شده، قرارداد همکاریهای تکنولوژیک از سال ۱۹۷۶ به امضا رسید. البته ایران یکی از ۵۱ کشوری بود که ازهمان آغاز پیمان معروف به منع تولید و تکثیر تسلیحات هستهای، انپیتی، را امضا کرده بود.
پس از خروج شاه از ایران و سقوط نخست وزیرش شاهپور بختیار (که اخیراً یکصدمین سالروز تولدش را پشت سر نهادیم) و استقرار نظام اسلامی، آیتالله خمینی علاقهای به پیگیری برنامه هستهای شاه نداشت و همه چیز در بوشهربه صورت متروکهای درآمد. تنها رآکتور پنج مگاواتی آزمایشی انتهای خیابان امیرآباد تهران به فعالیت خود که بیشتر جنبه تجربی و دانشگاهی دارد ادامه میداد.
جنگ ایران و عراق: ماشه اتمی کشیده میشود
در خلال جنگ هشت ساله با عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) با مشاهده فعالیتهای اتمی در عراق ناگهان اندیشه پیگیری برنامه اتمی شاه احیا و به عنوان یک عامل در قدرت ملی مورد توجه نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت. در آن دوران ایران به بیش از بیست کشور دارای توان هستهای مراجعه میکند تا بتواند برنامه هستهای خود را براه بیندازد، ولی هیچ کشوری حاضر به همکاری نیست. ظاهراً ماجرای گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی به اندازه کافی به روابط ایران و جهان صدمه زده است. از ۱۹ ژانویه ۱۹۸۴ نام ایران به لیست دولتهای حامی تروریسم افزوده شده وبه علت تحریمهای ناشی از آن هیچ کشوری حاضر نبود در مقوله هستهای به ایران کمک کند.
اواخر دهه ۱۹۸۰ شبکه دانشمند پاکستانی عبدالقادرخان الگویی را در اختیار ایران قرار میدهد که بعدها اولین سانتریفیوژها از روی آن الگو ساخته میشوند.
سالهای تحریم
به دنبال قراردادی که از سال ۱۹۸۷ با کشور آرژانتین امضا شده بود، رآکتور آزمایشگاهی پنج مگاواتی تهران که در واقع با سوخت اورانیوم با غلظت بسیار بالای ۹۳ درصد کار میکرد برای کار با سوخت کمتر از ۲۰ درصد تبدیل و بازسازی میشود. علیرغم کوچکی رآکتور سوخت بسیار غلیظ آن میتوانست مورد مصارف نظامی قرار بگیرد. عملیات تبدیل بسیار کند پیش میرود و پس از شش سال در ۱۹۹۳ خاتمه مییابد. اولین محموله سوخت را هم به میزان ۱۱۵ کیلوگرم خود آرژانتین تحویل ایران میدهد. اولین تحریمهای مهم در ارتباط با فعالیتهای نظامی دو کشور ایران و عراق به طور توأمان نتیجه مصوبه قانونی کنگره آمریکا در سال ۱۹۹۲ است که انتقال تکنولوژی را به هر دو کشور ایران و عراق ممنوع اعلام میکند. در آن دوران دولت ایالات متحده از استراتژی تحریم مضاعف ایران و عراق برای ایجاد موازنه در ضعف استفاده میکرد.
در ژانویه ۱۹۹۵ ایران و روسیه قراردادی را به مبلغ ۸۰۰ میلیون دلار امضا میکنند که بر اساس آن روسها تعهد میکنند طی یک دوره چهار ساله یکی از دو رآکتور اتمی بوشهر را که در خلال جنگ چند بار توسط نیروی هوایی عراق بمباران شده بود بازسازی و با تبدیل تکنولوژی سازنده اصلی آلمانی به تکنولوژی روسی آن را به راه بیندازند. این همان قراردادی است که سر انجام به جای چهار سال در پانزده سال به ثمر میرسد و در سال ۲۰۱۰ تکمیل میرسد، ولی رآکتور مزبور هنوز در مقاطع مختلف دچار نقصهای اعلام شده و نشده فنی است و از کار باز میماند.
در تابستان ۱۹۹۶ قانون معروف به ایلسا (Iran and Libya Sanction Act) از تصویب کنگره آمریکا گذشته و به امضای بیل کلینتون رئیس جمهوری وقت ایالات متحده رسید. این قانون ممنوعیتهای قبلی را قانونی کرده و از هر گونه سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی در لیبی و ایران ممانعت به عمل میآورد و یکی از پایههای مهم تحریمهای آمریکا علیه ایران حساب میشود.
تا این مرحله (۱۹۹۶) و علیرغم محدودیتهای ایلسا هنوز فشار تحریمها در حدی نیست که بتواند اقتصاد ایران را فلج کند. اما سیر حوادث و اقدامات بعدی طرفین شرایط را روزبهروز برای ایران مشکلتر میکند. شاخه سیاسی مجاهدین که از زمان جنگ ایران و عراق در عراق پناه جسته بودند در سال ۲۰۰۲ از طریق یک سری عملیات اطلاعاتی از درون ایران تاسیسات اتمی ایران در نطنز و اراک را افشا میکنند. البته ایران همان موقع ادعا میکند که نسبت به ساختن این تاسیسات به سازمان بینالمللی انرژی هستهای اطلاعرسانی کرده بوده، ولی به هر حال قضیه پیچیدهتر از آنی بود که با یک اطلاعرسانی فیصله یابد و این تاریخ در حقیقت نقطه عطفی در تاریخ فعالیتهای اتمی تلقی میشود.
در سپتامبر ۲۰۰۳ هیئت حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای(IAEA) قطعنامهای تصویب و از ایران میخواهد که هرگونه اقدامات به عمل آوردن و غنیسازی را به حالت تعلیق درآورد. به عقیده البرادعی، مدیرکل آژانس انرژی هستهای، ایران از تعهدات خود نسبت به پیمان عدول کرده و اجازه بازدید از کلیه تاسیسات خود را به سازمان نداده است تا بتوانند نسبت به عدم وجود فعالیتهای نظامی و اعلام نشده اطمینان حاصل کنند.
اولین مذاکره مهم ایران
اولین مذاکره حائز اهمیت ایران در جهت ابهامزدایی و کاهش نگرانی جامعه بینالملل در ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳ و در زمان دولت محمد خاتمی صورت میگیرد. به منظور جلوگیری از رأی شورای امنیت سازمان ملل، ایران مذاکراتی را با بریتانیا، فرانسه و آلمان (موسوم به گروه EU-3) آغاز میکند. متعاقب این مذاکرات ایران موافقت میکند که موقتاً کلیه فعالیتهای تبدیل اورانیوم و غنیسازی را «به حالت تعلیق درآورد» و علاوه بر آن با امضای پروتکل الحاقی اجازه بازدیدهای اتفاقی و سرزده آژانس را فراهم کند.
کمتر از سه هفته بعد البرادعی مدیرکل آژانس اعلام میکند که ایران پذیرفته است «کلیه فعالیتهای هستهای خود را به روشنی تحت کنترل آژانس قرار بدهد».
اما روابط بین ایران و آژانس مجدداً دچار فراز و نشیبهای خاص خود میشود و بار دیگر البرادعی در ژوئن ۲۰۰۴ اعلام میکند ایران از ابهامات موجود در مفهوم «حالت تعلیق» بهرهبرداری کرده و به تولید قطعات قابل استفاده در سانتریفیوژها پرداخته است. علاوه بر آن ایران به اقدامات تجربی در سطح کوچکی مبادرت ورزیده است. آن چه بیشتر موجب نگرانی آژانس در این مقطع بود کسب اطلاعاتی بود که نشان میداد ایران طرحهای اجزای سانتریفیوژها را در دو دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به طور مخفیانه از طریق یک «واسطه خارجی» وارد کرده است. علیرغم انکار ایران در آن زمان، بعدها و در سال ۲۰۰۷ ایران اقرارکرد که این واسطه همان شبکه توزیع عبدالقادرخان پاکستانی بوده است.
(در بخش دوم مذاکرات ایران و غرب تا به امروز بررسی خواهد شد.)
جلیل روشندل، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارولینای شرقی آمریکا