لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۵۲

فعالیت رسانه‌ای ـ امنیتی سپاه علیه روزنامه‌نگاران


احسان مازندرانی (راست) و عیسی سحرخیز
احسان مازندرانی (راست) و عیسی سحرخیز

«ابراهیم گلستان فیلمساز و داستان‌نویس ایرانی که اکنون در لندن زندگی می‌کند و خانه‌اش محفلی برای ضدانقلاب می‌باشد جاسوس دولت انگلستان بوده و علیه مبارزات ملی ملت ایران و به نفع انگلستان جاسوسی می‌کرده است. این جاسوس کهنه کار بخش اعظمی از ثروتی که اکنون در اختیار دارد را از راه جاسوسی برای اینتلیجنت سرویس انگلستان وعلیه ملتش به دست آورده است. طبق اسناد به جا مانده از ساواک او با کمک انگلیسی‌ها شرکت سازمان فیلمبرداری گلستان را تأسیس کرده است.»

این نمونه‌ای از نوشته‌هایی است که خبرگزاری بسیج ایران این روزها منتشر می‌کند. خبرگزاری‌ای که وابسته به سپاه پاسداران است و چنان‌که حسام‌الدین آشنا مشاور حسن روحانی رئیس جمهوری ایران می‌گوید هزینه آن از محل بودجه دفاعی ایران تأمین می‌شود.

آن چه درباره ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز برجسته ایرانی نوشته شده است بخشی از نوشته بزرگتری است که هدف آن حمله به روزنامه دولتی ایران و نشریه اندیشه پویاست. حمله به اندیشه پویا به دلیل انتشار مطالبی مانند مصاحبه با ابراهیم گلستان و حمله به روزنامه ایران به این دلیل که خبر انتشار دوماهنامه اندیشه پویا را منتشر کرده است.

حمله به این دو روزنامه در چارچوب نوشته‌های خبرگزاری بسیج در معرفی نفوذ دشمن در رسانه‌های کشور و روزنامه دولت صورت گرفته است. چند روز پس از انتشار این مطلب سامان صفرزایی عضو تحریریه اندیشه پویا و آفرین چیت‌ساز عضو تحریریه روزنامه ایران در چارچوب موج اخیر بازداشت روزنامه نگاران در ایران، به همراه عیسی سحرخیز مدیرکل پیشین مطبوعات داخلی و احسان مازندرانی مدیر مسئول روزنامه فرهیختگان بازداشت شدند.

نوشته‌های خبرگزاری بسیج که در آن دلیل و شاهدی برای سخنان و ادعاهای خود درباره افراد ذکر نمی‌شود، منحصر به کسانی مانند ابراهیم گلستان نیست که دستشان از ایران کوتاه است. حتی شامل کسانی می‌شود که دستشان از دار دنیا هم کوتاه است: «روزنامه ایران در صفحه فرهنگ وهنر، بخش روی خط خبر به برگزاری سومین دوره جایزه گنجینه پژوهشی ایرج افشار پرداخته است. این در حالی است که ایرج افشار، یک به اصطلاح ایرانشناس نزدیک به محافل بهایی است که پس ازانقلاب نیز با «بنیاد مطالعات ایران» (به ریاست اشرف پهلوی) همکاری نزدیک داشته است.» ظاهراً هیچ ‌یک ازنویسندگان خبرگزاری بسیج اطلاع ندارند که پایگاه اطلاع‌رسانی رهبر جمهوری اسلامی پس از مرگ ایرج افشار در سال۱۳۸۹، متنی را منتشر کرد که بازگوکننده نامه علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی به ایرج افشار و در ستایش نوشته‌های او در زمان سردبیری نشریه سخن بود. خبرگزاری بسیج بر اساس همین نوشته‌ها در ارزیابی خود از روزنامه ایران نوشته است: «کارشناسان فرهنگی معتقدند، بخش فرهنگی روزنامه ایران در ماه‌های اخیر با انحراف شدیدی به خط ضدانقلاب، بهاییت و سلطنت‌طلبان در حال نزدیکی است.»

در خبرگزاری متعلق به سپاه پاسداران نقاشی های یک هنرمند پس از انقلاب به عکس‌های یک عنصر سلطنت طلب و فاسد تبدیل می‌شود تا بهانه‌ای شود برای حمله به گالری ای که در ۳۷ سال اخیر به طور قانونی در ایران فعالیت کرده است.

نمونه دیگری از نفوذی که خبرگزاری بسیج در پی برملا کردن آن است: «روزنامه دولتی و ارگان رسمی دولت در حمایتی آشکار به تبلیغ نمایشگاه عکس یک عنصر فاسد، سلطنت طلب و بهایی پرداخته است. ایران در تاریخ ۱۴مهر ۹۴ در صفحه فرهنگ وهنر، در بخش روی خط خبر به بیان خبر برگزاری نمایشگاه «انسان بی‌تاریخ» در گالری سیحون پرداخته است.»

نویسنده این مطلب حتی تفاوت میان نمایشگاه نقاشی و عکس را نمی‌دانسته است. آن چه در گالری سیحون برپا بوده نمایشگاه نقاشی‌های حمید هادی‌نژاد است که چند سال پیش از انقلاب به دنیا آمده و طبیعتا هیچ سابقه کار هنری پیش از انقلاب ندارد. در جمله بعد با استناد به نمایشگاهی که برگزار نشده خبرگزاری بسیج به گالری سیحون تاخته است: «مدیریت گالری سیحون در ابتدا با معصومه سیحون (نوشین)، نقاش و همسر هوشنگ سیحون معمار بهایی که پس از مرگ او در سی و یکم اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ به پسرش نادر سیحون واگذار شد.»

به این ترتیب در خبرگزاری متعلق به سپاه پاسداران نقاشی های یک هنرمند پس از انقلاب به عکس‌های یک عنصر سلطنت طلب و فاسد تبدیل می‌شود تا بهانه‌ای شود برای حمله به گالری ای که در ۳۷ سال اخیر به طور قانونی در ایران فعالیت کرده است. بر اساس سابقه خبرگزاری بسیج حالا باید حمید هادی‌نژاد و نادر سیحون نگران باشد تا ببیند کی سپاه پاسداران به سراغ آنان می‌آید.

در نمونه‌ای دیگر به هوشنگ دولت‌آبادی و علی دهباشی و نشریه بخارا حمله شده است: «روزنامه ایران ضمن معرفی هوشنگ دولت‌آبادی نوشت: «صبح روز پنجشنبه شانزدهم مهرماه، کتابفروشی آینده با همکاری مجله بخارا میزبان «هوشنگ دولت آبادی» پزشک (متخصص متابولیسم و غدد درون‌ریز) و محقق و نویسنده در زمینه ادبیات، تاریخ، فرهنگ و جامعه‌شناسی بود.»

البته این روزنامه دولتی اشاره‌ای به ماهیت واقعی و افراد پشت پرده این مجله نمی‌کند! برای روشن شدن افکار عمومی و توجه هرچه بیشتر دستگاه‌های نظارتی به عرصه مطبوعات و ممانعت از حضور هر چه بیشتر دشمنان انقلاب و اسلام در مطبوعات لازم است ذکر شود که «مجله بخارا» به مدیر مسئولی علی دهباشی پوشش عناصر وابسته به اشرف پهلوی را بر عهده دارد. این مجله پیشتر با چاپ شعری از حجاب، نماد عفاف و حجاب را به سخره گرفته بود چندی پیش نیز با چاپ مقاله‌ای از داریوش شایگان از سردبیران فصلنامه «ایران‌نامه» (ارگان اشرف پهلوی) چاپ خارج در آخرین شماره فصلنامه بخارا با عنوان «سفر من در قرن پانزدهم میلادی» به دفاع از ارتداد پرداخت.» به این ترتیب زمینه صدورحکم ارتداد برای علی دهباشی (برای اتهامی که پیش از این آقای دهباشی به خاطر آن به دادگاه رفته است و به چنین حکمی منجر نشده است) و داریوش شایگان نیز فراهم شده است. جالب اینجاست که در همه این موارد همه چیز به سرمایه گذاری فرهنگی اشرف پهلوی ختم می‌شود.

در موردی دیگر درباره روزنامه شرق هنوز شماره اول یک نشریه به دست خوانندگان نرسیده، بر اساس معرفی آن در روزنامه شرق، پرونده‌ای برای روزنامه شرق و آن نشریه باز می‌شود:

«روزنامه شرق در ستون پیشنهاد فردای خود ضمن رپورتاژ برای یک ماهنامه به سردبیری یک عنصر حامی کودتای آمریکایی – اسرائیلی سال ۸۸ نوشت: «شماره نخست ماهنامه «تهران» به مدیرمسئولی احسان میرابزاده و سردبیری پژمان موسوی در قطع، فرم و محتوایی متفاوت منتشر شد. در شماره نخست «تهران» که زمینه‌ای اجتماعی- فرهنگی دارد، صفحاتی به موضوع کودکان یا همان «شهروندانِ کوچکِ غایب» اختصاص داده شده است. در بخش ادبیات، گلی ترقی، نویسنده شهیرِ ایران، از تهرانِ قصه‌هایش گفته است و این که «تهران به ما مربوط است».

و پس از این معرفی که تکلیف کل نشریه روشن شده پرونده یک روزنامه نگار و یک نویسنده باز می‌شود: «گفتنی است پژمان موسوی از روزنامه نگارانی است که با حکم دستگاه قضایی به سبب خوشخدمتی برای سایت‌های معاند و ضد انقلاب و همکاری با دشمنان نظام در اواخر سال ۹۱ همراه تنی چند از روزنامه‌نگاران مطبوعات زنجیره‌ای حامی فتنه دستگیر شده است. او سابقهٔ همکاری با روزنامه شرق و اعتماد را داشته و همچنین با سایت ضدانقلاب روزآنلاین همکاری داشته است و بسیاری از مطالب وی در این سایت انتشار می‌یافت. همچنین گلی ترقی از نویسندگان حامی فتنه و فمنیست است. حضور چنین عناصر تابلوداری در این ماهنامه خط مشی آن چه «تهران» به مخاطب ارائه خواهد داد را روشن کرده است!!!! (تعداد علامت تعجب مهم است به این دلیل که نشان دهنده شدت جرم است) در حالی که شاهد جولان چنین ماهنامه‌هایی بر روی دکه‌های روزنامه فروشی هستیم که برخی از مطبوعات به سبب انتقاد از برجام تذکر دریافت می‌کنند!»

آن چه در مورد پژمان موسوی گفته شده برمی‌گردد به دستگیری گروهی از روزنامه نگاران در بهمن ۱۳۹۱ که طی مراجعه ماموران سپاه پاسداران به چند روزنامه صورت گرفته و هیج ارتباطی با ماجرای اعتراضات سال ۸۸ نداشته است. در آن ماجرا پژمان موسوی که در آن زمان دبیر رسانه روزنامه بهار بود سه هفته بعد از بازداشت آزاد می‌شد. به این ترتیب یک دستگیری بی دلیل و بدون اتهام به دستاویزی برای پرونده سازی‌های بعدی تبدیل شده است. آن چه درباره همکاری آقای موسوی با سایت روزآنلاین گفته شد دروغ است. ادعای خبرگزاری بسیج مبنی بر همکاری با سایت روزآنلاین با استناد به این است که سایت روزآنلاین یادداشت آقای موسوی در روزنامه شرق را به نقل از این روزنامه منتشر کرده است.

سپاه پاسداران شیوه پیش بینی شده در قانون برای رسیدگی به جرایم مطبوعاتی و تخلف روزنامه نگاران را نادیده می‌گیرد و عملاً نه فقط وزارت ارشاد را در برابر اقدام انجام شده قرار می‌دهد، بلکه این وزارت را به نوعی به عنوان متهم و مقصر معرفی می‌کند.

فهرست این پرونده‌سازی‌های بی اساس بسیار است و آن چه در اینجا به آن اشاره شده فقط مربوط به یک هفته پیش از دستگیری‌های اخیر در یکی از رسانه‌های وابسته به سپاه است. نظیر این گونه اقدام‌ها در سایر رسانه‌های وابسته به سپاه مانند خبرگزاری‌های فارس و تسنیم به طور روزمره دنبال می‌شود. شواهد روشن نشان می‌دهد که این پرونده سازی‌ها از جانب دستگاه‌های امنیتی و حتی قوه قضاییه حمایت می‌شود.

چند هفته پیش حسین سلامی جانشین فرمانده سپاه پاسداران در دفاع از فعالیت رسانه‌ای سپاه گفت: «برخی رسانه‌ها منعکس کننده بخشی از دیدگاه‌های سپاه هستند و رسانه‌های امروز یکی از ابزارهای دقیق عملیات روانی هستند و نیروهای انقلابی باید رسانه داشته باشند و ما با زبان و قلم و سلاح خود می‌جنگیم.» آقای سلامی در اینجا به روشنی به نقش فعالیت رسانه‌های وابسته به سپاه به عنوان فعالیتی که در چارچوب عملیات روانی برای فعالیت امنیتی صورت می‌گیرد اشاره کرده است. شاید همین دیدگاه توضیح دهد که چرا رسانه‌های سپاه مقید به درستی و نادرستی آن چه منتشر می‌کنند نیستند و فقط به عنوان توجیه فعالیت امنیتی که سپاه انجام می‌دهد مطالب خود را منتشر می‌کنند.

پس از این مرحله یعنی ساختن زمینه روانی، کار دستگیری روزنامه نگاران و صدور حکم (حکمی که پیش از دادگاه و بدون دسترسی متهمان به وکیل از رسانه‌ها اعلام می‌شود) نیز توسط سپاه صورت می‌گیرد. به این ترتیب سپاه پاسداران شیوه پیش بینی شده در قانون برای رسیدگی به جرایم مطبوعاتی و تخلف روزنامه نگاران را نادیده می‌گیرد و عملاً نه فقط وزارت ارشاد را در برابر اقدام انجام شده قرار می‌دهد، بلکه این وزارت را به نوعی به عنوان متهم و مقصر معرفی می‌کند.

در چنین فرایندی فعالیت رسانه‌ای ـ امنیتی سپاه به فعالیتی برای بستن دست دولت و کنترل افکار عمومی از طریق ترساندن همه منجر می‌شود. اقدامی که به این علت صورت می‌گیرد که سپاه پاسداران با در اختیار داشتن ده‌ها رسانه بزرگ و تیم گسترده تحت استخدام و تسلط بر صداوسیما و منابر روحانیون همچنان از در اختیار گرفتن کنترل افکار عمومی در ایران ناتوان است. مقام‌های فرهنگی و امنیتی سپاه پاسداران و مقام‌های سیاسی ارشدی که حامی آنان هستند ترجیح می‌دهند به جای اندیشیدن به این پرسش که چرا سپاه رسانه‌ای گسترده آنان در اقناع مردم ناتوان است، با توسل به بگیر و ببند به سراغ روزنامه نگاران بی‌پناهی بروند که نسبت امکاناتی که در اختیار دارند و میزان آزادی عمل و گفتار آنان در برابر رسانه‌های سپاه پاسداران همچون کاهی در برابر کوه است.

XS
SM
MD
LG