)در قسمتهای پیشین به اینجا رسیدیم که بعد از پایان جنگ جهانی دوم، سران شوروی تصمیم گرفتند با تشکیل احزاب سیاسی جداییطلب، به تنشهای قومی در شمال ایران دامن بزنند. نتیجه این سیاست، دستورات ویژهای بود که با امضای استالین به میرجعفر باقروف، دبیر اول حزب کمونیست جمهوری آذربایجان ابلاغ شدند.)
در مصوبه تیرماه حزب کمونیست شوروی آمده بود که باید حزبی به نام «فرقه دموکرات آذربایجان» تشکیل شود. میرجعفر باقروف برای این کار باید در نخستین قدم برای این حزب یک رهبر انتخاب میکرد.
به گفته جمیل حسنلی، از نویسندگان پروژه مطالعات جنگ سرد دانشگاه هاروارد، او برای انتخاب رهبر فرقه، گزینههای مختلفی داشت:
«در مورد رهبری حزب، باقروف گزینه های مختلفی از جمله شبستری، پیشه وری و سلام الله جاوید را داشت که این افراد با هواپیمای نظامی مخفیانه به باکو برده شدند و مذاکراتی با آنها انجام گرفت. باقروف انتخاب پیشهوری به رهبری حزب را مناسب تر از دیگر گزینه ها میدانست و در پیشنهاد خود نوشته بود برای حزبی که قرار است تشکیل شود، رهبری پیشهوری مفیدتر است.
در واقع پیشه وری از نظر اندیشه و آگاهی تئوریک نیز از دیگر نامزدها برتر بود، چون در کمینترن یا انترناسیونال سوم فعالیت کرده بود، تجربه وزارت کشور حکومت شوروی گیلان را داشت، در آذربایجان شوروی زندگی کرده بود، فعالیت مطبوعاتی داشت و در ایران روزنامه آژیر را منتشر کرده بود.»
بعد از انتخاب پیشهوری به عنوان رهبر تشیکلات، گام بعدی ایجاد زمینه لازم برای تشکیل چنین حزبی در آذربایجان ایران بود. در اوایل ماه اوت یعنی میانه تابستان ۱۳۲۴ و یکماه بعد از دستور استالین، احمد یعقوباف، مستشار سفارت شوروی در تهران به تبریز سفر کرد تا به کارهای مقدماتی برای تشکیل فرقه سرعت ببخشد.
در این زمان، سران حزب توده از فعالیتها برای تشکیل فرقه دموکرات مطلع شدند و برخی از شخصیتهای این حزب، به صراحت با این کار مخالفت کردند.
همزمان برخی مقامهای نظامی شوروی در ایران در دیدارهایشان با مقامهای ایرانی، از آنچه بیتوجهی حکومت مرکزی به آذربایجان میخواندند گله کردند.
سرانجام در پایان مرداد ماه، کمیسیونی به ریاست سرلشکر امانالله جهانبانی، از چهرههای برجسته ارتش ایران به تبریز فرستاده شد تا آنچه را که اوضاع ناآرام آذربایجان توصیف میشد، بررسی کند. سرلشکر جهانبانی بعد از دیدار از تبریز، مساله ناآرامی آذربایجان را شایعه خواند. او در عین حال به احمد یعقوباف در کنسولگری شوروی در تبریز گفت خواستههایی را که از سوی نمایندگان اصناف و حزب توده به او منتقل شده، به اطلاع مقامات در تهران خواهد رساند.
بیانیه ۱۲ شهریور
همزمان با این تحولات کار بر روی بیانیه اعلام موجودیت فرقه دموکرات انجام شد و اسامی کسانی که قرار بود این بیانیه را امضا کنند به باکو فرستاده شد تا فهرست اسامی به تایید باکو و مسکو برسد.
بعد از نهایی شدن متن این بیانیه، سرانجام در روز ۱۲ شهریور سال ۱۳۲۴، دقیقا یک روز بعد از آنکه ژاپن به شکل رسمی قرارداد تسلیم شدن در جنگ جهانی دوم را امضا کرد و پرتلفاتترین جنگ تاریخ بشریت به آخرین ایستگاهش رسید، مردم آذربایجان در ایران با اعلامیهای روبهرو شدند که به شکل گسترده در سراسر این استان منتشر شده بود؛ با امضای میرجعفر پیشهوری و حدود ۸۰ تن از فعالان سیاسی و روحانیون آذربایجان.
تورج اتابکی، پژوهشگر ارشد موسسه بینالمللی تاریخ اجتماعی در هلند، محتوای این اطلاعیه را چنین شرح میدهد:
«این بیانیه ۱۲ بند دارد و در آن به استقلال و تمامیت ارضی ایران اشاره شده. در عین حال در بیانیه از نیاز آذربایجان به خودمختاری بیشتر صحبت شده. اینکه فرقه به دنبال مختاریت مدنی با خودمختاری فرهنگی برای مردم آذربایجان است.
همچنین به مساله تدریس زبان آذربایجانی در کنار زبان فارسی اشاره شده و بعد اهمیت حمایت از صنایع و اقتصاد آذربایجان و نوعی اصلاحات ارضی که باید در این ایالت لحاظ بشود.
و سر آخر اینکه آذربایجان با چهار میلیون نفر جمعیت در آن زمان، باید کرسیهای بیشتری در مجلس شورای ملی در تهران داشته باشد و به جای ۹ کرسی، در این بیانیه پیشنهاد می کنند که آذربایجان باید ۲۰ کرسی داشته باشد. این بیانیه در واقع نخستین اثری است که ما از فرقه داریم.»
بدین ترتیب شش ماه قبل از تاریخی که شوروی متعهد شده بود قوای خود را از ایران خارج کند، در آذربایجان ایران حزبی به نام «فرقه دموکرات آذربایجان» تاسیس شد که حتی نامش حدود دو ماه زودتر در مسکو انتخاب شده بود؛ حزبی که موضوعاتی مانند خودمختاری آذربایجان یا تقویت هویت قومیتی را در صدر اهداف خود قرار داده بود.
حمایت مردمی
این میان، همزمانی تاسیس این حزب با اشغال شمال ایران توسط شوروی، سابقه میرجعفر پیشه وری به عنوان یک کمونیست معروف و همچنین همنامی جغرافیایی دو سوی ارس، نقطههایی بودند که اگر کسی آنها را به هم میچسباند، یک تهدید جداییطلبانه جدی، رخ مینمود.
مسایل فرهنگی مهمی وجود داشت. به عنوان نمونه مساله زبان ترکی بود، یا تحقیرهای قومیتی و جوکهایی که درباره ترکها گفته میشد، قطعا زمینه را برای جنبش اعتراضی مستعد میکرد.عباس میلانی
آیا چنین ایدهای در آذربایجان در آن زمان، هیچگونه زمینه سیاسی-اجتماعی قابل ردگیری داشت؟ یا اصل ماجرا به کلی وارداتی بود؟
عباس میلانی، استاد دانشگاه در استنفورد به این سئوال چنین پاسخ میدهد:
«من فکر نمیکنم که زمینهای برای یک جنبش جداییطلبی وجود داشت، اما حتما زمینهای برای جنبش اعتراضی وجود داشت. مسایل فرهنگی مهمی وجود داشت. به عنوان نمونه مساله زبان ترکی بود، یا تحقیرهای قومیتی و جوکهایی که درباره ترکها گفته میشد، قطعا زمینه را برای جنبش اعتراضی مستعد میکرد. اما اینکه این جریان بخواهد به شکل واقعی به یک جریان جداییطلب تبدیل بشود (چنانکه شورویها و فرقه تلاش کردند که آنها را به این سو سوق بدهند)، به نظر نمیآید که پایگاهی داشت.»
اینگونه بود که گروهی از فعالان اصلاحطلب آذربایجانی که به فکر پیدا کردن راهی برای بهبود شرایط بودند نیز به فرقه دموکرات آذربایجان پیوستند. یا اینکه از تشکیل و فعالیتهایش حمایت کردند.
ضمن اینکه شرایط ایران در روزهای پایان جنگ جهانی دوم، شرایط بسامان و باثباتی نیز نبود. در این مقطع تاریخی تنها چهار سال از آغاز اشغال کشور و فروپاشی ناگهانی نظم آهنین رضاشاهی گذشته بود. و نه شرایط اقتصادی حاکم بر ایران تعریفی داشت و نه تحولات سیاسی، چشمانداز مثبتی پیشروی ناظران قرار میداد.
عباس جوادی، از پژوهشگران تاریخ آذربایجان معتقد است که این نابسامانی که بر سراسر کشور سایه انداخته بود نیز در شکلدهی انگیزههای مردمی تشکیل فرقه، بیتاثیر نبود:
«باید در مجموع اوضاع جنگی ایران را در این دوره در نظر گرفت. ضمن اینکه شکایتی هم وجود دارد از سنن و شیوه های حاکم، از جمله سیستم زمینداری مالکین، فساد، تعصبات و خرافات و غیره. از این مساله که زبان تدریس در ایران، فارسی است، در حالی که مردم در آذربایجان به ترکی یا در کردستان به کردی حرف میزنند هم استفاده شد.»
بدین ترتیب انگیزههای مختلف موجب شد تا وقتی در میانه سال ۱۳۲۴، زمزمههای تشکیل «کنگره بزرگ خلق آذربایجان» و تشکیل یک پارلمان محلی در این منطقه شدت گرفت، به طور جدی عدهای به وعدههای این حزب نوپا دلبستند و حتی برخی حاضر شدند به خاطرش اسلحه دست بگیرند و خود را «فدایی» بخوانند.
(در بخش بعدی برنامه فرقه، واکنشها به تاسیس فرقه دموکرات را بررسی میکنیم و اینکه قدرتهای بینالمللی درباره این تحولات در آذربایجان ایران، چه موضعی داشتند؟)