میزبان/ مری آپیک
میزبان: مری آپیک
میهمانان: سرگئی پروکفیف، آنتوان چخوف، سارا برنارد، میلوش فورمن و پل سایمون
موسیقی: سمفونی فانتاستیک اثر هکتور برلیوز
منوی شام: رشته پلو با مرغ
میزبان این هفته ما، مری آپیک است. مری آپیک هنرپیشه سینما و تئاتر است و از جمله هنرمندانی است که در نوجوانی به شهرت رسید؛ با بازی در سریال تلویزیونی معروف اختاپوس.
او دختر آپیک یوسفیان از هنرپیشههای قدیمی تئاتر و سینمای ایران است. در مدرسه باله و پیانو فرا گرفت ولی بعدها بیشتر به سینما و تئاتر روی آورد. او با برخی از بزرگترین کارگردانهای سینمای ایران کار کرد از جمله با مسعود کیمیایی در فیلم داش آکل، با ابراهیم گلستان در فیلم اسرار گنج دره جنی.
او بیشترین همکاری را با پرویز صیاد داشته است و برای بازی در فیلم بنبست به کارگردانی آقای صیاد جایزه بهترین هنرپیشه زن را در فستیوال فیلم مسکو در سال ۵۷ شمسی دریافت کرد.
خانم آپیک در خارج از کشور به فعالیتهای خود ادامه داد از جمله با بازی در فیلم فرستاده و کارگردانی نمایشنامه در پوشش حجاب. او فعال حقوق زنان و حقوق بشر است و در چند سال اخیر به کوشش او رژه نوروزی ایرانیان در لسآنجلس برپا میشود.
مری آپیک در لسآنجلس زندگی میکند و من در منزلش با او دیدار کردم.
درباره مری آپیک
مری آپیک هنرپیشه سینما و تئاتر، دختر آپیک یوسفیان از هنرپیشههای قدیمی تئاتر و سینماست. در مدرسه باله و پیانو فرا گرفت ولی بعدها به سینما و تئاتر روی آورد. او با برخی از بزرگترین کارگردانهای سینمای ایران کار کرده است؛ از جمله با مسعود کیمیایی، ابراهیم گلستان، و پرویز صیاد.
خانم مری آپیک خیلی خوش آمدید به برنامه میزبان. میشود قبل از هر چیز از شما خواهش کنم بگویید برای مهمانی شامتان چه کسانی را میخواهید دعوت کنید؟
تعداد اشخاصی که من به آنها علاقه دارم از نظر هنری اصولاً لیست بلندی است.
بله به خاطر اینکه شما کارهای مختلف کردید از موسیقی و سینما و تئاتر و باله...
بله. ولی خب به هرحال از آقای سرگئی پروکفیف، آقای آنتوان چخوف، سارا برنارد و آقای میلوش فورمن و پل سایمون خواننده معروف. همین دیگر! شما گفتید پنج نفر.
بله پنج نفر. متأسفانه بیشتر نمیشود.
نمیتوانیم؟
چون میزتان شش نفره است!
بله با خود من میشویم شش نفر!
بله. بنابراین بیشتر از پنج نفر نمیشود. پس شد چخوف، پروکفیف، میلوش فورمن، پل سایمون و سارا بارنارد که بعداً حتماً برای شنوندگان ما توضیح میدهید که علاقه شما به این شخصیتها چیست. ولی قبل از آن میخواستم از شما بپرسم که برای مهمانهایتان چه موسیقی میخواهید بگذارید خانم آپیک؟ البته این هم کار سختی است. نه؟!
مری آپیک/ فانتاستیک
موسیقی انتخابی: سمفونی فانتاستیک
ساخته: هکتور برلیوز، آهنگساز فرانسوی
خیلی خیلی! برای اینکه وقتی من راجع به سرگئی پروکفیف صحبت میکنم مسلماً برای اینکه به کارش خیلی علاقه دارم. ولی یکی از کارهای ممتازی که نوشته شده در موسیقی کلاسیک سمفونی فانتاستیک هکتور برلیوز است. این است که فکر میکنم اگر یک قسمتهایی از آن را انتخاب کنیم باید جالب باشد.
کی اولین بار این موسیقی را شنیدید؟ یادتان هست؟
من تمام کارهایی را که شنیدم در دورهای بود که در هنرستان عالی موسیقی تحصیل میکردم. شاید بین ده سالگی تا هجده سالگی. چون ما همه اینها را تحصیل میکردیم و یاد میگرفتیم قطعات مختلف را. رشته من هم باله و پیانو بود. بنابراین از نظر باله من درهنرستان باله ملی ایران بودم از طرف هنرستان عالی موسیقی و پیانو هم اجباری بود آن زمان هرکس هر رشته که داشت پیانو را هم باید کار میکرد. یعنی فرضاً اگر شما چلو را انتخاب میکردید و قره نی را یا هر ساز دیگری پیانو اجباری بود.
پیانو ساز مادر بود و همه باید یاد میگرفتند.
ساز مادر و همه باید مثل سلفژ این را یاد میگرفتند.
فکر میکنم دوره نوجوانی بسیار خوبی داشتید که آشنا میشدید با چنین آدمهایی و چنین آثاری و چنین کارهایی. درست است؟ یعنی خوشحالید که چنین نوجوانی داشتید؟
دقیقاً. من در یک دوره خیلی آرتیستیک بزرگ شدم. مادرم خودش یکی از پایههای اصلی تئاتر و سینمای ایران بودند. با اشخاصی کار کردم از پرویز صیاد تا آقای کیمیایی تا آقای ابراهیم گلستان. تعداد فیلمهایی که کار کردم و کارهای تلویزیونی من همهاش با اساتید تلویزیونی بوده. هم نگرش من به مادر. مادر روی صحنه تئاتر اسکوییها و جعفری و سفرهایی که داشتند.
من از دوسالگی از پشت پردههای تئاتر ایستادم و به مادر نگاه کردم. کارهای فوقالعادهای که در آن زمان با خانم لورتا و با اسکوییها خانم مهین اسکویی، آقای اسکویی، جعفری و خیلی... بنابراین من در تئاتر و سینما بزرگ شدم و بعدش هم تلویزیون آمد و موسیقی یک دریچهای را باز کرد. چون من قبل از آن یک مدرسه کاتولیکهای فرانسوی را میرفتم. برای چهارسال مدرسه انستیتو مریم رفتم. آنجا به چهار زبان [درس میخواندیم] انستیتوی مریم داودیه بود. فرانسه و انگلیسی و فارسی و ارمنی.
از کلاس پنجم ابتدایی رفتم هنرستان عالی موسیقی. بنابراین آنجا بود که موسیقی در زندگی من حضور پیدا کرد. بعد باله... اصلا دنیایی است رمانتیک با موزیک... تالار رودکی که به وجود آمد و ما با گروه باله ملی ایران به سرپرستی خانم و آقای احمدزاده با آقای دوبارن که یکی از طراحان بسیار مهم جهانی بود که با ما همکاری میکردند و تمام این بالهها را به ما یاد میدادند. با موسیقی مثل موسیقی پروکفیف، چایکوفسکی... من اینها را کار کردم. بنابراین زندگی من یک ادغام جالبی بود و خیلی متفاوت.
من فکر میکنم خیلیها غبطه میخورند از فرصتی که شما در زندگی داشتید و خوب ازش استفاده کردید. مهمان اولی که انتخاب کردید پروکفیف بود. از موسیقیدانان بزرگ روسیه.
میهمانان مری آپیک/ سرگئی پروکفیف
سرگئی پروکفیف (۱۸۹۱-۱۹۵۳ م.): آهنگساز و پیانیست روس
آثار: چهار کنسرتو برای پیانو، دو کنسرتو برای ویولن، رومئو و ژولیت، و آثار دیگر
دلیل دعوت: کار پروکفیف خیلی متفاوت است. یعنی از نظر کار کلاسیک وقتی بررسی کنیم کار سادهای نیست و از نظر ذهنی کار پیچیدهای است. این است که یکی از مهمانان من آقای پروکفیف است.
اولین باری که موسیقی پروکفیف را شنیدم در باله ملی ایران برای رومئو و ژولیت بود. این قسمت پرولوگ اولیه که باز میشود، یعنی آن تراژدی عشق رومئو و ژولیت آنچنان تاثیری گذاشت روی ذهنیات من و آن ظرافتی که در عشق آنها هست و قسمتهایی که جنگ دو خانواده با هم هست و بعد مرگ رومئو و مرگ ژولیت...
کار پروکفیف خیلی متفاوت است. یعنی از نظر کار کلاسیک وقتی بررسی کنیم یک کار سادهای نیست و کار کمپلکسی است از نظر ذهنی. حتی قطعاتی که بعدها برای پیانو نوشته خیلی متفاوت است. حتی با گوستاو مالر هم میشود او را شباهت داد.
یعنی اینقدر عمیق بود؟
خیلی عمیق است. کارش فوقالعاده است و این است که یکی از مهمانان من آقای پروکفیف است.
میرسیم به مهمان دوم تان آنتون چخوف. او هم البته روس است ولی نمایشنامه نویس بوده. چرا چخوف؟
میهمانان مری آپیک/ آنتوان چخوف
آنتوان چخوف (۱۸۶۰-۱۹۰۴ م.): نمایشنامهنویس و داستانپرداز روس
آثار: از دفترچه خاطرات یک دوشیزه، بوقلمون صفت، بانو با سگ ملوس، مرغ دریایی، سه خواهر و آثار دیگر
دلیل دعوت: چخوف نویسنده شاهکاری است و وقتی کار او را میخوانید یا بررسی میکنید انگار که دارید خانواده خودتان را بررسی میکنید. یعنی به زندگی شباهت دارد؛ زندگی که به صورت معمول میگذرد.
چخوف هم برای نوشتههای فوقالعاده تئاتری که داشته. میدانید او در اصل پزشک بوده. در ضمن تئاتر کار میکرده و تئاتر تمام عشق و زندگیاش بود.
نویسنده شاهکاری است و وقتی کار او را میخوانید یا بررسی میکنید انگار که دارید خانواده خودتان را بررسی میکنید. از نظر ذهنیات و پرورش شخصیتها و کاراکترهایی که در آن هست. یعنی به زندگی شباهت دارد. زندگی که به صورت معمول میگذرد. بدون هیچ نوع هیجان شاید ولی با تمام مشکلاتی که هر خانواده و هر انسانی با آن مواجه است.
شما هیچ موقع فرصتی داشتید نمایشنامههایش را بازی کنید؟
در ایران نه. من از مورای شیسگال کار کردم که نمایشنامهنویس آمریکایی بود. در تئاتر کوچک تهران ۱۸ ماه روی صحنه بودیم. هر شب. با نمایشنامه ماشیننویسها و ببر. من و آقای صیاد دو تایی روی صحنه بودیم.
شما با آقای صیاد خیلی کار کردید. درست است؟
بله. من اصلاً آغاز کارم با آقای صیاد و آقای کاردان بود و مادرم. امیرارسلان نامدار که یک سریال تلویزیونی بود و مامان من فرخلقای خالدار را بازی میکردند و پرویز هم امیر ارسلان نامدار. آقای کاردان هم مینوشتند و کارگردان سریال هم بودند. و نقشی هم در آن برنامه داشتند. بعد از آن به اختاپوس و برنامههای تلویزیونی و تئاتری و برنامههای داستانهای جاوید ادب و بعد با کارهای سینمایی که آغاز کردم ادامه پیدا کرد.
همهاش درخشان و همهاش یادم است.
یادتان هست!؟
همه آنها درخشان است. آن دوره دهه پنجاه و اواخر دهه چهل به یادماندنی است. مهمان سوم شما پل سایمون است. پل سایمون خواننده درجه یک آمریکایی.
میهمانان مری آپیک/ پل سایمون
پل سایمون (۱۹۴۱- م.): آهنگساز و خواننده آمریکایی
شهرت: از مشاهیر سبک راک اند رول، پایهگذاری گروه سایمون و گارفانکل
دلیل دعوت: پل سایمون، به نظر من شاعر معاصر مهمی است، و کارش و نحوه پرداخت موزیکش و قصههایی که برای اجتماع دنیا و اجتماع آمریکا خصوصاً میگوید و عمق کارهایش اهمیت دارد.
پل سایمون یک شاعر بسیار مهم است. به نظر من شاعر معاصر مهمی است و کارش و نحوه پرداخت موزیکش و قصههایی که برای اجتماع دنیا و اجتماع آمریکا خصوصا میگوید و عمق کارهایش... من توی ماشینم مدام به پل سایمون گوش میکنم. به خصوص آن آلبومهای قدیمی...
گریسلند (Graceland)؟
گریسلند هم بله ولی من بیشتر ترجیح میدهم کارهایی که با آرت گارفانکل (Art Garfunkel) کرده و آن نوشتهها... اصلاً برای من اولد فریندزش یک چیز غریبی است. یک سری کارهای کلاسیک دارد که فوقالعاده است ولی یک سری کارهای منحصر به فرد متفاوت دارد تویش. مورد علاقه من هست. چقدر خوشحالم که هم عقیده هستیم. در ضمن توی هواپیما یک بار پهلویشان نشستم از نیویورک تا لسآنجلس.
به او گفتید که دوستش دارید؟ منظورم صدایش است.
بله. بهشان گفتم. یک آقای کوچولویی است از نظر قد و اینها...
بله کوچولو است.
با هم کلی راجع به ایران صحبت کردیم. راجع به پروژهای که من داشتم درباره ایران و برای فیلمسازی. میگفت چه خبر است آنجا؟! چه اتفاقاتی دارد میافتد؟
کی بود؟
صحبت ۸۱ و ۸۲ است.
یعنی دو سه سالی بعد از انقلاب. ۸۱ میلادی.
میگفت هیچکس نمیفهمد چه اتفاقی میافتد. مطمئنم الان دیگر کاملاً واقف هستند که چه اتفاقی میافتد.
والله فکر نمیکنم هنوز هم معلوم باشد که دقیقاً چه اتفاقی افتاده!
بله.
پل سایمون همچنان هم کنسرت میدهد.
بله همچنان. ولی شنیدم که متأسفانه آرت فانکل یک گرفتاری با صدایش پیدا کرده.
چه حیف! برای خواننده یک فاجعه است.
شما فکرش را بکنید!
هیچوقت توانستید کنسرت پل سایمون را بروید؟
بله. یک کار از پل سایمون یک سال و نیم پیش دیدم که با استینگ (Sting) دوتایی روی صحنه بودند.
استینگ هم یکی از درخشانترین خوانندهها است.
شاهکار است!
دوتایی با هم اجرا کردند؟
دوتایی با هم...
در کجا؟
در فوروم لسآنجلس. بعد آهنگهای همدیگر را میخواندند.
به به! باید شب فراموش نشدنی بوده باشد. پل سایمون و استینگ با هم...
بله. پل سایمون و استینگ با هم بودند.
مهمان دیگر شما میلوش فورمن کارگردان سینماست.
میهمانان مری آپیک/ میلوش فورمن
میلوش فورمن (۱۹۳۲- م.): کارگردان برجسته چکتبار
شهرت: دریافت چندین جایزه معتبر سینمایی از جمله دو اسکار، سه گولدن گلوب و جوایز دیگر
آثار: دیوانه از قفس پرید، آمادئوس، مردم علیه لری فلینت، و آثار دیگر
دلیل دعوت: کارگردان فوقالعادهای است. فیلم آمادئوس را کار کرد و کلی هم جوایز مختلف گرفت که به نظر من یکی از شاهکارهای سینما است. فکر هم نمیکنم دوباره چنین کاری تکرار شود.
بله. میلوش فورمن میدانید اهل چکسلواکی است. کارگردان فوقالعادهای است. فیلم آمادئوس را کار کرد و کلی هم جوایز مختلف گرفت. به نظر من یکی از شاهکارهای سینما است. فکر هم نمیکنم دوباره چنین کاری تکرار شود. زمانی هم که خودش داشت اسکار را میگرفت گفت: وقتی شما فیلم موتسارت را دارید درست میکنید خصوصاً در اروپا، درست مثل این است که یک گاو شاخداری هستید که دارید در چینی فروشی راه میروید...
(میخندند)
که ممکن است هر لحظه...
...هر لحظه امکان دارد بشکند و خیلی حساسیت هست روی موتسارت و من وحشت داشتم که دست بزنم به چنین کاری. درست مثل کار شکسپیر است. هرکسی که میرود طرف شکسپیر به خاطر حساسیتی که رویش هست وحشت میکنند نزدیک شوند. برای یک کارگردان یا تهیه کاری که مربوط به شکسپیر باشد. همینطور موتسارت. ولی کاری که برای این فیلم شد و بازیگرانی که انتخاب شدند شاهکار بود. هر لحظهاش شاهکار است این فیلم و من افتخار میکنم که ایشان مهمان من هستند. (میخندد)
ایشان هم خوشحال میشود که شما را ببینند. شاید شما را دعوت کند به یکی از فیلمهایش که در آن بازی کنید.
میدانید که کار جک نیکلسون را هم ایشان کار کردند. پرواز بر فراز آشیانه فاخته...
دو تا فیلم معروف ایشان است. میرسیم به آخرین مهمان شما خانم سارا برنارد.
میهمانان مری آپیک/ سارا برنارد
سارا برنارد (۱۸۴۴-۱۹۲۳ م.): بازیگر فرانسوی
فیلمها: سارای کشیش، هملت، مادران فرانسوی، کامی، و آثار دیگر
دلیل دعوت: سارا برنارد یکی از مهمترین بازیگران زن فرانسوی در دنیا بود که اسمش را گذاشته بودند بهترین بازیگر زمان خودش. برایم جالب است برای اینکه آن دوره برای اینکه بازیگر زن به چنین اهمیتی در صحنه برسد و تمام اروپا و دنیا بشناسندش جالب بود.
سارا برنارد یکی از مهمترین بازیگران زن فرانسوی در دنیا بود که اسمش را گذاشته بودند بهترین بازیگر زمان خودش.
زمان خودش کی بود؟
ایشان در دورهای که کار کردند ۱۸۴۰ به دنیا آمدند و در چند فیلم صامت کار کردند و بعد در سال ۱۹۲۳ فوت کردند.
خب سارا برنارد را برای چه دوست دارید؟ نوع کارش برایتان جالب است، از او به عنوان یک هنرمند الهام گرفتید؟ چرا برایتان جالب است؟
برایم جالب است برای اینکه آن دوره برای اینکه بازیگر زن به چنین اهمیتی در صحنه برسد و تمام اروپا و دنیا بشناسندش جالب بود. برای اینکه آن زمان فیلم به این شکل نبود و صدا از روی صحنه بود.
من وقتی فکر میکنم میگویم کاش روزی میتوانستم نقش ایشان را بازی کنم. روی سارا برنارد این حساسیت هست به عنوان شخصی که تمام پایههای تئاتر را برای زن گذاشته و به عنوان یک زن آمده در دورهای که خیلی سخت بود به عنوان زن کار کردن.
مسلماً میدانید که در دوره شکسپیر مردها بودند که نقش زن را بازی میکردند. بنابراین جزو بازیگرانی است که من خیلی برایش احترام قایلم برای نقشهای متفاوتی که روی صحنه کار کرده و اینها به هر حال کسانی هستند که پایههای سینما و تئاتر دنیا را برای زن روی صحنه گذاشتند. قبل از هر کسی و در هر جای دیگری. این است که سارا برنارد برای من اهمیت دارد.
بسیار خب برای این پنج مهمان محترمی که دارید و دوستشان دارید، چه غذایی میخواهید بدهید؟
خیلی ساده است غذای مورد علاقه من. من از بچگی عاشق رشته پلو بودم با مرغ. مادر بزرگم رشته پلو را به خاطر من درست میکرد. زیرش هم ته دیگ سیب زمینی میگذاشت. با ماست در کنارش. اصلاً شاهکار است رشته پلو. شما خوردید؟
بله بله. رشته پلو، با مرغ و ماست.
ماست حتماً باید کنارش باشد. پلو را به صورت معمولی ایرانی که آب میریزید و هنوز وقتی کاملاً پخته نشده این را در میآورید و بعد زیر دیگ روغن زیتون میریزید و سیب زمینی را میچینید و رشته را قبلاً توی آب خیس کنید و بعد یک رج رشته و یک رج برنج و همه را میریزید و مرغ را هم که قبلا تهیه کردید به شکل های مختلف با کشمش یا هر چیزی، دورش میگذارید و بعد دم میکنید.
مرغ را جداگانه سرخ میکنید؟
سرخ نمیکنم. آب پز هم نمیکنم. تمام چیزهایی را که مثل ادویه و نمک باید رویش بریزم یا یک مقدار سبزیجاتی که هست میگذارم و توی فویل آلومینیوم میپیچم بعد میگذارم توی اجاق. برای یک ساعت و نیم. فویل را برمیدارم که یک مقدار رنگ بگیرد.
یعنی وقتی رج رج برنج میگذارید مرغ را هم همانجا میگذارید؟
نه.
موقع سرو کردن مرغ را اضافه میکنید؟
نه. دو نوع است. میتوانید موقع سرو کردن بگذارید یا لحظه آخر مرغ را بگذارید با برنج دم بکشد. بعد دیگ را برمیگردانید همان حالتی که خانمهای ایرانی میکنند درست مثل کیک میشود. میتوانید مثل کیک ببرید.
من عاشقش هستم. اصلاً حرفی درش نیست. (میخندند) حتی چلوکباب و این و آن نه. رشته پلو برای من بهترین است.
اینطوری که شما تعریف کردید دهان من آب افتاد! حالا این مهمانهایی که دارید که همه غیرایرانی هستند فکر میکنید از رشته پلو خوششان بیاید، مثلاً چخوف؟
من اصلاً شک ندارم. خب مرغ که مرغ است. برنج هم چیز خوشمزهای است. حالا این رشته یک مقدار قضیه را عوض میکند چون حالت ایتالیایی دارد. بعد شما رشته را با برنج چطوری مخلوط میکنید! وقتی مزه را ببینند بگذارند توی دهنشان که چقدر خوشمزه است با ته دیگ سیب زمینی که شاهکار است.
یعنی غذایی نیست که کسی بخورد و خوشش نیاید!
بعدش هم ماست خوب. ماست یا باید ایرانی باشد یا به قول ایرانیها گریک (یونانی) و از این مساتهای کمچرپی هم نباید باشد. میدانید. ماست واقعی حسابی.
جاندار باشد!
جاندار باشد! (میخندد) این را من به شخصه خیلی دوست دارم و اصولاً من با غذا آب سرو میکنم. یعنی کوکا موکا و این جور صحبتها نیست.
غیر از کوکا و آب چه؟
خب مثلا یک لیوان هم شراب قرمز بهشان میدهم چون میدانم همه شراب را دوست دارند. شراب هم میدانید چیزهای متفاوتی دارد و پینو نوار (Pinot Noir) خیلی خوب است. یک چیز سبک. نه سنگین.
یک خورده به عنوان مزه.
شراب خوب است یک لیوان شراب قرمز میگویند برای قلب خوب است. البته من شراب قرمز هر روز نمیخورم. میگویند خیلی چیز خوبی است. برای سلامتی...
بله ما هم شنیدیم.
شما هم شنیدید؟ فکر میکنید واقعاً درست است؟
من فکر میکنم ضرری ندارد. ولی زیاد خوردنش حتماً ضرر دارد.
نه زیاد خوردنش صد در صد. ولی اصولاً وقتی سن هم میرود بالاتر خیلی چیز خوبی است. حالا چرا نمیدانم.
امیدوارم مهمانان شما خوششان بیاید از رشته پلویی که شما درست کردید. سر میز شام در آخر کار این مهمانهای شما چه گفتوگویی میتوانند با هم داشته باشند؟ چه چیزی اینها را به هم پیوند میدهد؟
در وهله اول موسیقی، تئاتر، سینما و همه اینها یک مجموعه کاملی است. یک مجموعه هنری روشنفکرانه از موزیک گرفته تا... چون وقتی پروکفیف با چخوف صحبت میکند یا میلوش فورمن که موتسارت را درست کرد تمام افکاری که دور این میز خواهد بود بسیار روشنفکرانه، زیبا و از هم دیگر یادگرفتن است بیشتر از هر چیز دیگر. از هنرهای همدیگر.
شما هم حتماً خیلی کیف میکنید که این آدمهایی که خیلی دوست دارید در مهمانی شام مجازی شما هستند.
کاش کاش کاش. کاش من این شانس را داشتم و اینقدر خوشبخت میبودم که میتوانستم با همه اینها دوستی میداشتم و ازشان یاد میگرفتم به شکلهای مختلف. هر روزی که شما زندگی میکنید از هرکسی یاد میگیرید. تا لحظه آخر زندگی تنها چیزی که مهم است شناخت بیشتر از زندگی است و این سئوال مهم که چرا میآییم و چرا میرویم و جواب کلی انسانها روی این کره خاکی چیست؟
خانم مری آپیک، من مطمئنم به شما و مهمانان شما خوش میگذرد. حتماً چخوف و غیره از این رشته پلو که شما درست کردید کیف میکنند ولی وقت برنامه ما دارد تمام میشود. آنها حتما دارند در مورد موسیقی و هنرشان و تئاترشان صحبت میکنند. شما هم خوشحال هستید. خیلی ممنون از شما که در برنامه میزبان شرکت کردید.
خیلی متشکرم.