اینکه در کنفرانس ورشو در اتاقهای دربسته و در مذاکرات غیررسمی کدام بحثها و توافقات صورت گرفته، هنوز معلوم نیست، ولی آنچه که آشکار است، کنفرانس دستاور ملموس و معینی نداشته است، چه از جهت طرح ابتکارهای تازه برای تشدید فشار بر تهران که هدف اصلی دولت آمریکا و اسرائیل است، چه به لحاظ جذب متحدانی بیشتر در این راستا، چه در زمینه تشدید شکاف در اتحادیه اروپا به سود منزویسازی آلمان و فرانسه و اسپانیا و ایتالیا و ... (حامیان برجام) و چه از بابت اعلام موفق ولو گوشههایی از «طرح قرن» برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطینیها.
کنفرانس همان روزی برگزار شد که وزرای خارجه فرانسه و آلمان (شاید عامدانه و در دهنکجی به کنفرانس ورشو) در یک مقاله مشترک راهبردی که در آستانه کنفرانس امنیتی مونیخ منتشر شد، یکجانبهگرایی آمریکا را روی میز محاکمه نشاندند و از تشدید تلاش مشترک خود برای حفظ چندجانبهگرایی و نهادهای بینالمللی و حراست از توافقات بینالمللی که برآمد ناسیونالیسم مهاجم و خودمحور را مانع شود سخن گفتند. ورای این که این مواضع در شرایطی که خود اتحادیه اروپا هم با معضل واگرایی و برآمد راست پوپولیست روبرو است تا چه حد ما به ازای عملی پیدا کند، مخالفخوانی ضمنی آن با مباحث کنفرانس ورشو نامریی نبود.
کنفرانس سوچی هم که همان روز پنجشنبه و با حضور روسای جمهور روسیه، ایران و ترکیه برگزار شد عملاً در سایه اعلام خروج آمریکا از سوریه معنا و مفهوم دیگری یافته بود و لزوماً از افزایش قدرت مانور واشینگتن برای تشدید فشار بر ایران در سوریه حکایت نداشت، مگر آنکه دوری تدریجاً ملموس میان مسکو و تهران (با تشویق یا بدون تشویق اسرائیل و آمریکا) در زمین سوریه افزایش یابد و در تلفیق با فشار نظامی اسرائیل، محدودشدن قدرت مانور ایران در این کشور را بیشتر رقم بزند.
در زمینه نزدیکی اعراب و اسرائیل بر مبنای درکی مشترک از تهدیدی به نام ایران، شاید که ماجرا به سود دولت اسرائیل و منزویسازی بیشتر ایران تمام شود، ولی این که کشوری مانند مصر هم در سطحی نازل در کنفرانس شرکت کرده بود و قطر و لبنان و عراق و الجزایر و تونس هم حضور نداشتند امر بیاهمیتی نبود. فقدان هر گونه بیانیه پایانی در کنفرانس نیز نشانی از موفقیت آن به دست نمیداد. تشکیلات خودمختار فلسطین هم ابایی نکرد که بگوید نزدیکی اعراب و اسرائیل و میداندادن به حضور بینالمللی آسانتر این کشور تنها آن را در ادامه اشغالگری مبرمتر و پایدارتر خواهد کرد. اینها همه اما نافی این واقعیت نیست که چه موفقشدن تلاش نتانیاهو به نزدیکی بیشتر به کشورهای عربی و حضوری فعالتر در گستره منطقه و بینالمللی، چه تداوم نخستوزیری او در اسرائیل و چه توفیقش در به حاشیهراندن مسئله فلسطینیها از جهاتی به سیاست تحریکآمیز تهران در مسائل منطقهای و از جمله شعار نابودی اسرائیل و حواشی پررنگ آن مربوط میشود.
از سویی، روزی که آمریکا میخواست به عراق حمله کند، اتحاد برخی از کشورهای اروپای شرقی را بسنده دانست و دونالد رامزفلد، وزیر وقت دفاع آمریکا به ریش آلمان و فرانسه خندید که اگر همراهی نمیکنید، نکنید، به شما نیازی نداریم. در کنفرانس ورشو ولی گله و شکایت مایک پنس، معاون رئیسجمهور آمریکا این بود که چرا متحدان اروپایی دست از حمایت برجام برنمیدارند تا منزویسازی ایران بهتر پیش برود.
لهستان نه توانست این قولش را ثابت کند که کنفرانس جهتگیری ضدایران نخواهد داشت و نه به این مدعا جامه عمل بپوشد که گویا میخواهد به عنوان پلی میان آمریکا و اتحادیه اروپا و نزدیککردن مواضع آنها عمل کند. در عمل دولت لهستان در قیاس با آمریکا و اسرائیل نقشی در هدایت و دستور کار کنفرانس نداشت و بیشتر نقش کترینگ و تر و خشککردن مهمانها را به عهده گرفته بود، با این امید که در راستای مقابله با تهدیدی که از روسیه متوجه خود میداند حضور نیروهای آمریکایی در خاک خود را دائمی کند و با کمک واشینگتن نقشی محوری در تامین انرژی اروپا، به ضرر روسیه و آلمان، به عهده بگیرد.
عدم توفیق اجلاس شورای امنیت در نیویورک در سپتامبر گذشته که قرار بود با ریاست دونالد ترامپ و با محوریت موضوع ایران جبهه مقابله با جمهوری اسلامی را قویتر و منسجمتر کند عملاً در برکناری خانم هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل که مبتکر این جلسه بود، نقش پررنگی داشت. از اینکه توفیق ناملموس کنفرانس ورشو به جدایی تیم ترامپ از این یا آن مسئول برگزارکننده کنفرانس بیانجامد، البته نشانهای در دست نیست، ولی امری صد درصد منتفی نیست.
دستاورد اندک یا متوسط کنفرانس ورشو البته نباید در تهران کسانی را به حقانیت راه و روش خود برساند و به این درک بکشاند که اروپا ولو با تلاش برای حفظ برجام، در برخی از عرصههای دیگر، از جمله مقابله با نوع نگاه ایران به مسئله اسرائیل همراهی نخواهد کرد. خود حضور ولو سطح پایین اروپاییها در کنفرانس نشانه وجود برخی اشتراکات هچنان موجود میان دو سوی اقیانوس است.
در واقع این نهایتاً تهران است که باید به این درک برسد که سیاست نگاه به شرق یا رویکرد مبتنی بر مقابله با تحریمها به هر قیمت و با این استدلال که گویا با رفتن احتمالی ترامپ در دو سال آینده و بدون نیاز به تغییر در مواضع منطقهای و بینالمللی ایران فرجی اساسی حاصل خواهد شد، جواب نخواهد داد. با توجه به بیانیه تازه آیتالله خامنهای به مناسبت چهل سالگی انقلاب ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی هنوز تا رسیدن به این درک و دریافتها فاصله زیادی دارد؛ فاصلهای به بهای پسگشت و سکته کشور در توسعهای که همین حالا هم بسیار از روند مقتضی و مطلوب خود به شدت عقب افتاده است.