یادداشتی از جلیل روشندل: مقامات وزارت خارجه ایران منتظر طلوع آفتاب صبح روز یکشنبه ۱۸ اکتبر نشدند و در ثانیههای آخر نیمهشبِ قبل از آغاز ۱۸ اکتبر به وقت ایران اعلام کردند که «از امروز، همه محدودیتهای انتقالِ اقلام تسلیحاتی به و از جمهوری اسلامی ایران و همچنین اقدامات و خدمات مالی مرتبط با آن و تمامی ممنوعیتهای ورود یا عبور از قلمرو دولتهای عضو ملل متحد که پیش از این علیه برخی از شهروندان و مسئولین نظامی ایران تحمیل شده بودند، به صورت خودکار خاتمه یافت».
معمولاً بیانیههای دولت جمهوری اسلامی ایران در ساعات اداری منتشر میشود چراکه در ساعات نیمهشب ایران، در اروپا و آمریکا هنوز روز تقویم نچرخیده و روز قبل است، اما این مورد خاص نشان میدهد تا چه حد جمهوری اسلامی برای رسیدن به این لحظه ثانیهشماری کرده بود.
این بیانیه پیشاپیش مژده میدهد که روش «لغو به صورت خودکار» برای لغو «محدودیتهای موشکی در سال ۱۴۰۲ (۲۰۲۳) و نیز پایان کامل پرونده هستهای در شورای امنیت در سال ۱۴۰۴ (۲۰۲۵) هم پیشبینی شده است». [تأکیدها از نگارنده است.]
مدیریت بحران
روش مدیریت بحران در ایران عامل اصلی این فرآیند است. چالش و خودداری از اجرای کامل برجام هرجا که مقدور باشد، گریز از گفتوگو و مذاکره، خلق بحرانهای جدید با شعار «مرگ بر…» و مشابه آن، روشی است که در چهل سال اخیر ادامه داشته و با حمایت و مشارکت در منازعات منطقهای گره خورده و البته تاکنون راه به جایی نبرده است.
از حدود ده ماه پیش آقای روحانی با بوق و کرنا اعلام کرد «بهزودی میتوانیم به هرکس که بخواهیم اسلحه بفروشیم و از هر کس که بخواهیم اسلحه بخریم».
این سخن تا روز جمعه هم تکرار و سپس در ثانیههای پایانی روز شنبه با این بیانیه جشن گرفته شد. اما تعجیل ده ماهه روحانی همه دنیا را بیدار کرد و موجب اقدام آمریکا برای تصویب قطعنامه جدید یا فعال کردن مکانیسم ماشه شد. البته به دلیل محکم بودن مواضع حقوق بین الملل و حمایت اروپا، چین، و روسیه اقدامات آمریکا نتیجه نداد، و حالا ایران بار دیگر میگوید از این پس میتوانیم چنین و چنان کنیم.
نگرش اروپا برای رسیدن به یک توافق با آمریکا ناظر بر پایان یافتن محدودیت موشکی در سال ۲۰۲۳ بوده و هنوز هم اروپاییان بر این باورند که این محدودیتها باید تا آن زمان استوار بماند. به همین اعتبار و به احتمال زیاد معاملات تسلیحاتی اروپا با ایران تا زمانی که نگرانی از تحریم آمریکا جدی باشد، یا اصولاً شروع نخواهد شد و یا اینکه به ابزارها و آلات و قطعات بیاهمیت توسط کمپانیهای کوچکتری محدود میشود که بتوانند از چشم تحریم مخفی بمانند. این در شرایطی است که ایران بیش از هر چیزی به تانک و هواپیما نیاز دارد.
نمونه آن را در معامله باطلشدهای مشاهده میکنیم که با بریتانیا از زمان انقلاب ۵۷ لاینحل مانده و سپس گریبان نازنین زاغری، شهروند دو تابعیتی ایرانی-بریتانیایی، را گرفته که در انتظار پرداخت بدهی بریتانیا قریب به پنج سال در حبس بوده و تازه با طرح یک اتهام جدید امکان محکومیت نامحدود دیگری پیش رو دارد.
اوایل فوریه سال جاری،ایران و آلمان دو زندانی را مبادله کردند، اما در همین چند روز اخیر ناهید تقوی، ۶۶ ساله، شهروند دو تابعیتی ایرانی-آلمانی بدون اعلام جزئیاتی در مورد چرائی قضیه بازداشت شده است. زندانی شدن فریبا عادلخواه، پژوهشگر ایرانی-فرانسوی، روابط ایران و فرانسه را تیره کرده، درحالیکه باقر و بابک نمازی، زندانیان دوتابعیتی ایرانی-آمریکایی، نیز در ضلع دیگری از این لیست قرار میگیرند و با لاینحل ماندن اینگونه حبسها موجب بقای نام ایران در ردیفهای بالای ناقضان حقوق بشر میشوند.
سفرای جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی بارها برای ادای توضیحات درباره اینگونه بازداشتهای خودسرانه، وضعیت زندانیان سیاسی و بازداشت شهروندان دوتابعیتی و این اواخر بهخاطر اعدام مشکوک نوید افکاری مورد سؤال قرار گرفتهاند.
در نتیجه، اروپاییان دقیقاً بر همین رفتارهای مغایر با اصول حقوق بشری ایران بیشتر تأکید میکنند و حاضر به امتیازدهی در سایر زمینهها نیستند.
ایران در منطقه
در عرصه بینالمللی نام ایران با تحولات سوریه و لبنان و همچنین عراق و یمن عجین شده است. ایران در سوریه از رژیم بدنام بشار اسد، و در لبنان از حزبالله حمایت میکند و علاوه بر آن از طریق حزب الله و یا مستقیماً از فلسطین و گروههای تندرو فلسطینی پشتیبانی میشود.
ایران در مناطقی نزدیک به مرز سوریه و لبنان نیروهای مسلح نیابتی دارد که به عقیده اسرائیل مأموریتشان ایجاد ناامنی در اسرائیل است. اسرائیل بهدفعات مناطق حضور نیروهای نیابتی ایران را بمباران و موجب کشته شدن دهها تن از این نیروها شده است، ولی تاکنون دو کشور رویارویی مستقیم نداشتهاند. به نظر میرسد خط قرمز اسرائیل بیشتر حول فعالیتهای اتمی ایران ترسیم شده باشد، گرچه حضورش از طریق آذربایجان تا مرزهای شمال ایران احساس میشود.
دو کشور دیگری که ایران در آنها نیروهای نیابتی فعال دارد، یمن و عراق هستند. جنگ یمن یکی از مرگبارترین جنگهای منطقه است که در آن بر اساس آمارها، بیش از ۱۱۲ هزار نفر جنگجو یا غیرنظامی کشته شدهاند. برخی رسانهها جنگ یمن را جنگ نیابتی ایران با عربستان سعودی میدانند.
جالب است که ساعاتی قبل از صدور بیانیه مزبور در مورد لغو محدودیتهای تسلیحاتی و ممنوعیت مسافرتی ایران، سعید خطیبزاده، سخنگوی وزارت خارجه ایران، اعلام کرد که حسن ایرلو، سفیر تامالاختیار و فوقالعاده جمهوری اسلامی ایران، وارد صنعا شده و بهزودی استوارنامه خود را به هشام شرف، وزیر خارجه «دولت نجات ملی»، و مهدی مشاط، رئیس شورای عالی سیاسی یمن، ارائه خواهد کرد.
باید یادآوری شود که یمن عملاً دارای دولت دیگری بنام «دولت قانونی یمن» نیز هست و معمر الاریانی، وزیر اطلاعرسانی این دولت، به انتخاب و اعزام حسین ایرلو اعتراض دارد و وی را از نیروهای وابسته به قاسم سلیمانی میداند که در آغاز سال جاری میلادی در حمله پهپادی در عراق کشته شد.
این در حالی است که چند ساعت بعد در بیانیه وزارت خارجه میخوانیم که «متأسفانه معاملات سودآور تسلیحاتی-عمدتاً میان کشورهای غربی و برخی کشورهای منطقه - به طرز قابل توجهی به ارتکاب جنایات جنگی در منطقه -همانند تجاوز علیه مردم بیدفاع یمن- کمک نموده و به آن دامن زده است».
در بیانیه وزارت خارجه اشارهای تلویحی به نکات مهم دیگری نیز شده است؛ از جمله اینکه در سال ۲۰۲۳ محدودیتهای موشکی و سپس در سال ۲۰۲۵ پرونده هستهای در شورای امنیت به « پایان کامل» میرسند و در هر دو مورد لغو محدودیتها به صورت خودکار بوده و نیازی به اقدام دیگری ندارد. در حالیکه تفسیر موسع قطعنامه ۲۲۳۱ حاکی از این است که هنوز کمیسیون برجام و شورای امنیت میتوانند بر این پروسه نظارت و اثرگذاری داشته باشند.
موضع اروپا
در سال ۲۰۱۷ که اولین فشارها از جانب دونالد ترامپ بر توافق هستهای وارد شد و محمد جواد ظریف هنوز مورد تحریم آمریکا واقع نشده بود، در مصاحبهای با فرید زکریا، مجری تلویزیون سیانان، گفت که ایران در زمان مذاکرات برجام حاضر به پذیرش هیچ محدودیتی خارج از پیمان منع گسترش اتمی نبود، اما سرانجام به یک «حد وسط رسیدیم که مدت زمان آن ۱۰ سال است». این مدت ۱۰ سال که تا ۲۰۲۵ ادامه خواهد داشت، فقط ناظر بر تحریمهاست، ولی افزایش حجم اورانیوم کمتر غنیشده ممنوعیتی ۱۵ ساله دارد.
بیانیه وزارت خارجه و اشاره به همین تاریخها از هماکنون چراغهای اخطار قرمز را در مورد اهداف آتی جمهوری اسلامی برای اتمی شدن در پایتختهای برخی کشورها روشن کرده است. ظریف هم در همان مصاحبه با سیانان بهوضوح میگوید: «عقبنشینی از برجام و بازگرداندن برنامه هستهای به سرعت قبل، یکی از گزینههای ایران است.»
واقعیت مطلب این است که بله، در تئوری این تحریمها خاتمهیافته تلقی میشوند، ولی آیا تحریمهایی که توسط آمریکا در دو سال اخیر اعلام شده نیز خاتمه یافته است؟
خوانش جمهوری اسلامی لغو تحریمهای برجامی بر مبنای پایان مهلت مقرر در قطعنامه ۲۲۳۱ است، ولی وزارت خارجه آمریکا خوانش دیگری را جایگزین کرده که بر اساس آن «از روز ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۰، تمامی تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران بازگردانده و فعال شدهاند. بر همین اساس، خرید و فروش تسلیحات با ایران نقض قطعنامههای ۱۹۲۹ و ۱۷۴۷ شورای امنیت سازمان ملل به شمار میرود.» یعنی همان تحریمهایی که از نظر ایران در ذیل توافق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ لغو شدهاند، از نظر دولت دونالد ترامپ در جای خود باقی هستند و با روش دیگری ادامه دارند!
میتوان گفت گرچه پرونده از نظر شورای امنیت به پایان مهلت قانونی خود رسیده ولی تحریمهای آمریکا تابع توان تحریمی و اجرایی ایالات متحده است و نه سازمان ملل. علاوه بر آن، مایک پومپئو در توئیتر گفت که آمریکا آماده است از «قدرت داخلی خود برای تحریم افراد حقیقی و حقوقی که در تجارت اسلحه با ایران دست دارند، استفاده کند». اینگونه اعمال قدرت را تا همین یکی دو روزه اخیر با تحریم وزیر انرژی ایران مشاهده میکنیم.
دو آمریکا، یک مسئله
آمریکا در آستانه انتخابات ریاستجمهوری قرار دارد. شخص ترامپ معتقد است ایران منتظر است او برنده شود تا با ایالات متحده وارد مذاکره مستقیم گردد؛ امری که برخی اشارات مقامات ایرانی نیز آن را تأیید میکند.
در عین حال ایران نیز بهزودی انتخابات ریاستجمهوری خواهد داشت که در آن صحبت از یک فرد نظامی در رأس امور است. ولی به نظر میرسد در ایران بین دونالد ترامپ و رقیب انتخاباتی وی، جو بایدن، تمایل و امیدواری به جو بایدن بیشتر باشد.
باید بدانیم انتخاب بایدن به معنای لغو اتوماتیک تحریمها نیست و باید فرایند پیچیدهتری طی شود. هیچ معلوم نیست دموکراتهای کنگره مایل باشند یا بتوانند بدون توافق جدیدی که به صورت نامحدود حرکت به سمت اتمی شدن را از ایران سلب کند، امتیازی به ایران بدهند؛ حتی اگر ادبیات و استفاده از حربه تهدید به جنگ در کلام ترامپ با بایدن متفاوت باشد.
هر دو گروه نسبت به فعالیتهای اتمی و منطقهای ایران بهشدت حساس و خواهان محدود کردن آن هستند و هر دو گروه با اسرائیل به عنوان عامل تأثیرگذار در تصمیمگیریهای آمریکا در قبال ایران رابطه بسیار خوبی دارند. آنچه شرایط فعلی را علیه ایران رقم میزند، قرار گرفتن تحریمها در ذیل بندی است که ایران را در لیست کشورهای تروریست قرار میدهد.
نمونه سودان
هفته پیش برای اینکه سودان بتواند (علیرغم مخالفتهای داخلی احزاب) با اسرائیل در مورد برقراری رابطه به توافق برسد، معلوم شد اول باید ۳۳۵ میلیون دلار به خانوادههای آمریکایی غرامت بپردازد تا از لیست کشورهای تروریستی خارج شود.
میزان دعاوی حقوقی علیه ایران بر سر همین نوع اتهامات به میلیاردها دلار میرسد و حتی اگر دونالد ترامپ مجدداً انتخاب شود، باز هم باید اول ایران از لیست کشورهای تروریستی خارج شود تا بتواند با آن به توافق برسد.
به این ترتیب مهم نیست برنده انتخابات چه کسی باشد؛ باید اول فکری به حال ایران کرد که در لیست کشورهای تروریست قرار دارد.