نگاه فریدون خاوند: شیوع برقآسای ویروس کرونا در سرتاسر سیاره زمین، به کشمکش میان مخالفان و هواداران فرآیند جهانی شدن دامن زده است.
از دیدگاه مخالفان، پراکنده شدن این ویروس در پنج قاره دنیا، آن هم با آهنگی چنین سریع، در کنار مخاطرات دیگری چون گرمایش زمین، محصول مستقیم گسترش سرمایهداری در مقیاس جهانی است و برگ سیاه دیگری است که به پرونده نئولیبرالیسم افزوده شده است. طبعاً هواداران جهانی شدن این موضعگیری را رد میکنند و آن را به کینتوزی جریانهای چپ و راست افراطی علیه آزادی اقتصادی در عرصههای ملی و بینالمللی نسبت میدهند.
پیدایش انواع گوناگون واکسن علیه این ویروس، کفه را به سود کدام یک از این دو جریان سنگینتر خواهد کرد؟
بازگشت به گذشته؟
اپیدمیها (بیماریهای واگیر) و پاندمیها (همهگیریهای جهانی) بخش هولناکی از تاریخ زندگی پر فراز و نشیب انسان را در کره خاکی رقم زده و حتی، در بعضی موارد، مسیر تمدن انسانی را تغییر دادهاند. نخستین همهگیری بهثبترسیده در تاریخ، طاعونی است که در سال ۴۳۰ پیش از میلاد مسیح در شهر آتن، حدود یکچهارم از جمعیت این دولت - شهر یونانی را به نابودی کشاند.
یکی دیگر از مصیبتبارترین و طولانیترین همهگیریهای تاریخ، طاعونی است که از نیمه قرن ششم تا نیمه قرن هشتم میلادی در اروپا و حوزه دریای مدیترانه و بخشی از آفریقا، جان دهها میلیون نفر را گرفت. امپراتوری درخشان «اینکا» در آمریکای جنوبی، عمدتاً زیر فشار بیماریهای واگیرداری که اسپانیاییها با خود به قاره جدید آورده بودند ولی برای خود آنها خطرناک نبود، منهدم شد.
طاعون سیاه قرن چهاردهم اروپا، وبای قرن نوزدهم در همان قاره و نیز آنفلوآنزای اسپانیایی بعد از جنگ جهانی اول در بخش بزرگی از جهان از جمله ایران، که بر پایه ارزیابیهای گوناگون بین پنجاه تا صد میلیون نفر قربانی گرفت، در زمره دیگر همهگیریهای مرگبار تاریخاند. نزدیکتر به زمان ما، ایدز و ابولا و سارس (سندروم حاد تنفسی) در مناطقی از جهان به کابوس بدل شدند.
در مقایسه با این فاجعههای بهداشتی، کرونا از لحاظ سرعت گسترش و ابعاد جغرافیایی در صدر قرار دارد و میتوان آن را نخستین بیماری واقعاً جهانگیر در تاریخ تمدن انسانی به شمار آورد، زیرا کموبیش به تمامی قارههای جهان هجوم آورده است، هرچند شمار جانباختگان آن بسیار کمتر از اپیدمیها و پاندمیهایی است که پیشتر به آنها اشاره کردیم.
از سوی دیگر از یاد نبریم که ویروس عامل بیماری «کووید - ۱۹» تهاجم خود را در شرایطی آغاز کرده که تمدن انسانی از لحاظ امکانات پیشگیرانه، توان سازمانی و دانش پزشکی، نسبت به آنچه در قرنها و حتی دهههای پیشین وجود داشت، فاصلهای نجومی دارد.
بر پایه نظر مراجع معتبر پزشکی و سازمانهای تخصصی بینالمللی، «کووید - ۱۹» نه از دل نظام سرمایهداری جهانی که از بازارهای سنتی شهر ووهان در کشور زیر سلطه نظام کمونیستی چین سرچشمه گرفته است. با این حال سرعت شیوع ویروس که باعث شد بحران بهداشتی در مدت زمانی بسیار کوتاه پهنه اقیانوسها و پیچوخم کوهها را درنوردد، رویدادی است که تنها میتوانست در بازه زمانی کنونی اتفاق بیفتد، با برخوردار شدن از تمامی امکانات فنی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی که پدیده معروف به جهانی شدن در اختیار تمدن انسانی قرار داده است.
در واقع دنیایی که در گذشتهای نه چندان دور بر پایه رسوخناپذیری مرزها و خودکفایی شکل گرفته بود، دیگر پایان یافته و موانع از سر راه ادغام اقتصادهای ملی در اقتصاد جهانی، یکی بعد از دیگری برداشته میشود. در این شرایط، کالاها و خدمات و سرمایهها و انسانها با شتابی بسیار بیشتر از گذشته جابهجا میشوند و، همزمان، راه برای سیالتر شدن عوامل زیانبخش برای انسان، از جمله ویروسهای ناقل بیماریهای خطرناک، نیز گشوده میشود.
با تکیه بر این واقعیتها، افراطیون چپ و راست فرصت را برای تحکیم مواضع خود مغتنم میشمارند، جهانی شدن را به محاکمه میکشند و بازگشت به «دنیای خوش» گذشته را درخواست میکنند.
پوپولیستهای چپ فرایند جهانی شدن را توطئه «سرمایهداران جهانخوار» علیه «تودهها» میدانند. پوپولیستهای راست «حاکمیت ملی» را پیش میکشند و شرکتهای فراملیتی را متهم میکنند که با تکیه بر «جهانگرایی»، نه تنها استقلال ملتها را در عرصه اقتصادی لگدمال کردهاند بلکه حتی حق بستن مرزها و یا تصمیمگیری در عرصه بهداشتی را نیز از کشورها سلب کردهاند.
پرسش این است که پوپولیستهای راست و چپ افراطی، به جای جهانی شدن، چه آلترناتیوی (جایگزینی) را پیشنهاد میکنند؟ آیا میتوان به دوران «چاردیواری، اختیاری» بازگشت؟ آیا میتوان مبادلات رو به گسترش بینالمللی را که بخش بزرگی از مشاغل و فعالان جهان را در خدمت خود دارند، تعطیل کرد؟ آیا میتوان به جابهجایی سالانه صدها میلیون توریست در سطح جهان پایان داد؟
واکسن جهانی
در بحبوحه بحثهای اغلب تکراری و ملالآور بر سر نقش فرآیند جهانی شدن در مصیبتهای دنیای ما از جمله در زمینه بهداشتی، قدرتنمایی اخیر صنعت داروسازی در عرصه مبارزه با ویروس کرونا در صدر خبرهای جهان جای گرفت. سخن بر سر دو واکسنی است که «فایزر- بایون تک» آمریکایی -آلمانی و «مدرنا»ی آمریکایی برای استفاده نهایی به بازار عرضه کردهاند، در کنار دهها واکسنی که در مراحل آزمایشی به سر میبرند.
عرضه واکسن ضد کرونا، آن هم تنها یک سال بعد از پیدایش این همهگیری جهانی، یک بار دیگر ثابت کرد که در عرصه خلاقیت و تولید، اصول بنیادی اقتصاد آزاد و بهویژه اصل رقابت جانشینناپذیرند. در اینجا به گونهای مختصر به واکسن «فایزر- بایون تک» میپردازیم و خواهیم دید که این محصول، تمام و کمال، زاییده نظام سرمایهداری متکی بر فرآیند جهانی شدن است.
در واقع گامهای نخستین واکسن «فایزر-بایون تک»، گذار آن از مراحل گوناگون آزمایشی و آماده شدن آن برای عرضه نهایی به مصرفکنندگان، همه و همه، در فضای یک اقتصاد جهانیشده تحقق یافته است.
اصل واکسن بر تحقیقات علمی یک دانشمند زن مجارستانی تکیه دارد که به آمریکا مهاجرت کرده است. دو پزشک آلمانی ترکتبار، با تکیه بر این تحقیقات، واکسن را در استارتآپ آلمانی «بایون تک» آماده کردهاند. این واکسن توسط شرکت فراملیتی «فایزر» که مدیریت آن را یک آمریکایی یونانیالاصل یهودی بر عهده دارد، به صورت همزمان در آمریکا، چین، آلمان، برزیل، آفریقای جنوبی و ترکیه مورد ازمایش قرار گرفته و تولید آن، توسط همان شرکت، در بلژیک و آلمان و آمریکا سازمان یافته است.
در واقع شرکتهای فراملیتی داروسازی که زیر عنوان «بیگ فارما» (BIG PHARMA) زیر بمباران شدید مخالفان جهانی شدن قرار دارند، هیولاهایی نیستند که مخالفان جهانی شدن از آنها ساختهاند. آنچه در مورد این نخستین واکسن ضد کرونا بیش از همه جلبتوجه میکند، همکاری یک غول عظیم فراملیتی با یک استارتآپ است.
میدانیم که دشمنان لیبرالیسم بلافاصله قیمت این واکسن را پیش میکشند و میلیاردها دلاری که از این راه به جیب سهامداران «فایزر» و «بایون تک» سرازیر میشود. در این زمینه هم چندان جای نگرانی نیست، زیرا در حال حاضر بیش از چهل واکسن در آستانه ورود به مراحل نهایی هستند و شمار زیادی از آنها طی چند ماه آینده وارد بازار خواهند شد.
به بیان دیگر، «فایزر - بایون تک» و «مدرنا» در پی مدتزمانی کوتاه انحصار بازار واکسن را از دست خواهند داد و اصل رقابت، مثل همیشه، دامنه مانور گستردهای را در مذاکره برای خرید واکسن در اختیار دولتها قرار خواهد داد.
تجربه کرونا نشان داد که برخلاف تصورات سادهانگارانه، دولتها در یک اقتصاد جهانیشده نقش خود را از دست نمیدهند. در همه کشورهای دارای نظام اقتصادی آزاد و رقابتی، این دولتها هستند که در مدیریت بحران کرونا تلاش میکنند ملاحظات اجتماعی و بهداشتی و اقتصادی را با هم آشتی دهند. در همه این کشورها، بخش بسیار بزرگی از قربانیانِ رکود بیسابقه ناشی از بحران بهداشتی زیر پوشش حمایتهای دولتی قرار گرفتند.
آیا کرونا و پیامدهای آن هیچ تأثیری بر روابط بینالمللی کنونی نداشته و در پی غلبه بر این همهگیری جهانی، در بر همان پاشنه سابق خواهد چرخید؟
پاسخ این پرسش منفی است. بحران عظیم بهداشتی زاییده «کووید - ۱۹» و پیامدهای دردناک اقتصادی آن، بشریت را رودرروی پرسشی اساسی قرار داده است: در آینده برای مقابله با بحرانهایی مشابه آنچه کرونا در جهان به وجود آورد، چه باید کرد؟
بلافاصله بعد از طرح این پرسش، این سؤال به ذهن میرسد: درحالیکه نظام بینالمللی برآمده از تجربه جنگ جهانی دوم به اوج فرسودگی رسیده، و بهویژه سازمان ملل متحد با فلج مطلق فاصله زیادی ندارد، آیا نباید برای مقابله با مخاطرات نوظهور، از جمله در عرصه بهداشتی، سازمانهای تازهای را در راستای شکل بخشیدن به حکمرانی جهانی بر پایه ضرورتهای قرن بیستویکم میلادی پایهریزی کرد؟
در پیوند با چالشهای کنونی، پرسشهایی نیز در مورد تحولات آتی فرایند جهانی شدن مطرح خواهد شد. به نظر نگارنده این سطور، هسته اصلی این فرایند مرکب از ادغام اقتصاد ملی در اقتصاد جهانی در راستای پیشبرد همگراییهای اقتصادی بینالمللی، زیر پرسش نخواهد رفت. به برکت همین همگرایی، صدها میلیون نفر بهویژه در آسیا از جهنم فقر بیرون آمدهاند و شکاف میان کشورهای در حال توسعه و قدرتهای صنعتی کاهش یافته است.
در عوض، تردیدی نیست که در پرتو تجربههای اخیر، بهویژه آنچه از شیوع کرونا به دست آمده است، در تعریف مفهوم امنیت، هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی، ریسکهای تازهای چون مخاطرات بهداشتی و زیستمحیطی بیش از پیش مورد توجه قرار خواهد گرفت.
اوجگیری دغدغههای بهداشتی و زیستمحیطی طبعاً بر چگونگی جابهجایی کالاها و خدمات و سرمایهها و انسانها تأثیر خواهند گذاشت، بدون آنکه اصل این جابهجایی و ضرورت ارتقای آن زیر پرسش برود.