طنزنوشتهای از جلال سعیدی
آقای جنتی تماس گرفت و بابت شروع مجدد بررسی افایتیپیافسیاچکیوآراس(به سرفه افتاد) یا همان لایحه پولشویی در مجمع تشخیص گله کرد.
گفتیم به ما گزارش دادهاند اعضای مجمع آنقدر بیکار شدهاند که در ساختمان به آن گندگی قایمباشک بازی میکنند. با توجه به اینکه در آخرین دور این مسابقات که آقای محسن رضایی گرگ بوده و چشم گذاشته و بقیه قایم شدهاند، احمدینژاد توی کانال کولر گیر کرده و آقایان احمد خاتمی و غلامحسین اژهای به شکلی قایم شدهاند که هنوز هم نیروهای امداد دارند تلاش میکنند آنها را بیابند، این وضع باید اصلاح گردد.
پس ما هم گفتیم به اینها دستور بدهیم بررسی مجدد کنند تا هم سرگرم شوند و هم غربیها فکر کنند خبری هست.
البته در پایان تماسمان متوجه شدیم داریم با دکل تلفن حرف میزنیم چون ظاهرا باطری آقای جنتی تمام شده بود و گوشی دست منزل محترمه ایشان افتاده بود و در نهایت مجبور شدیم کمی از کوکوسیبزمینیهای ایشان تعریف کنیم تا ایشان هم راضی شود.
آقای شمخانی دیدار داشت. پرسید برای گرفتن انتقام سخت به مناسبت سالگرد شهادت سردار سلیمانی چه کار کنیم؟
گفتیم همین نفرین و سینه کوبیدنی که نصیب اینها میکنیم کم است؟ گفت البته نفرین حضرتعالی بسیار هم گیراست و میبینیم که ترامپ به آن دچار شده، ولی بهتر است برای رضایت امت شهیدپرور یک کار همچین تپل هم بکنیم. گفتیم خب همین آقای فیروزآبادی!
بعد ایشان یک سری عکس از کوه و تپه و دشت و دمنهای مختلف عراق جلوی ما گذاشت گفت هر جا را شما اراده کنید، ما میزنیم. گفتیم این یارو ترامپ دوباره توئیت کرده که اگر اتفاقی آمریکایی کشته شود، من ایران را مسئول میدانم. گفت اتفاقا ما هم در همان توئیتر رپیورتش کردیم. گفتیم احسنت! به این میگویند حرکت انقلابی.
پیشنهاد داد برای اینکه دوباره حضور گرم مردمی را در خیابانها داشته باشیم، یک تشییعجنازه نمادین در کشور برای مجسمه سردار برگزار نماییم. گفتیم خب آن موقع با توجه به این نوع جدید ویروس کرونا که ۷۰ درصد بیشتر در آدمها فرو میرود، بعدش باید برای تشییعجنازهکنندگان تشییعجنازه برگزار کنیم و زیرساختهای کشور هنوز برای این امر آماده نیست. در نهایت قرار شد تمام نهادها و ادارات کشور عکس ترامپ را روی زمین پهن کنند و کارمندان انقلابی هم هی روی او راه بروند.
آقای دکتر نمکی وزیر بهداشت تماس گرفت و برایمان شعر خواند:
پرسید ز من رفیق خوب و کلکی
کو دلبرک خوشگل نازت نمکی؟!
معشوق تو کیست؟ بیتأمل گفتم:
سید علی حسینی خامنهای
آورینی گفتیم و یادآور شدیم خامنهای با نمکی و کلکی قافیه نمیشود، ولی چون نیت شما خیر بوده قبول است. همچنین تذکر دادیم اینگونه اشعار عاشقانه را در جمع برای ما نخوانند چون بیم آن میرود که ضد انقلاب سوءاستفاده کند. گفت جون، و با خوشحالی در مورد روند تولید واکسن ایرانی گزارش داد. بسیار خبر خوبی است و انشالله مردم بزنند ببینیم چه میشود.
گفت در حال مذاکره با شرکتهای خارجی تولید واکسن است تا یک واکسن اختصاصی با دوز بالای قوی فقط برای ما تولید کنند تا بزنیم برود جایی که غم نباشد. گفتیم صحبت کنند برای ما تزریقی نباشد. مثلا استنشاقی بزنند یا اسنیف کنیم بره ته ریه. بغض کرد و گفت جامعه پزشکی دنیا تا حالا اصلا عقلش به واکسن کشیدنی یا اسنیف کردنی نرسیده بود و این فرمایش ما علم واکسن را متحول میکند.
در مورد اسم واکسن ایرانی نظرخواهی کرد. گفتیم اگر همه زدند و خوب بود، بگذارند «معظم یک» یا مثلاً واکسن و آقا را ترکیب کنند بگذارند «واقا». اگر هم بد بود یا مشکلی داشت، اکبرِ یک و حسنِ مقدماتی انتخابهای خوبی هستند.
در گزارشهای محرمانه آمده بود آقای مصباح برای بوسیدن پای ما ابراز بیتابی میکند. بیت ایشان نگران است با توجه به اینکه خیلی حالشان خوب نیست آرزو به دل از دنیا بروند.
دفعه قبل که با ایشان روبهرو شدیم، ایشان نشان داد که لیاقت پوشیدن دوبنده تیم ملی کشتی آزاد را دارد از بس که سریع از ما زیرگیری کرده یک خم را به دو خم تبدیل کرد و لبهایش داشت به شست پای ما میرسید که ما سریع بدل زدیم و مسابقه را رو کردیم.
به آقای وحید گفتیم با توجه به اینکه حال ایشان خیلی مناسب نیست، یک پای مصنوعی شبیه پای ما تدارک ببینند، نعلین ما را هم پایش کنند ببرند بمالند به لب ایشان، باشد که رستگار شود.
از آقای محمدی گلپایگانی پرسیدیم این پدر شهید احمدی روشن شغلش چیست؟ گفت صبحها پدر شهید هستند عصرها اسم خیابان عوض میکنند. گفتیم به به! طیبالله انفسهم. انشاءالله مسائل را جوری پیش ببریدتا دفعه بعد ایشان خودش برود توی شورای شهر رئیس شود تا اسم خیابانها را هرجور خواست عوض کند و به جای شجریان مجریان همه آنها اصلا بشود احمدی روشن، احمدی سیر، احمدی خالخالی، احمدی گوجهای، احمدی لجنی، احمدی هرچی اصلاً...