«مسلماً عدالت واقعی هیچوقت اجرا نمیشود. عدالت واقعی این بود که برگردند، ولی میدانیم که این اتفاق هیچ وقت نمیافتد و هیچ وقت این درد کم نمیشود. تنها کاری که ما میتوانیم برایشان بکنیم این است که حقشان را بگیریم. ما به تکتک آنها بدهکاریم و تنها دلیلی که ما بازماندهها شاید داریم ادامه میدهیم و هنوز از غصه دق نکردیم و رسماً نمردیم، شاید همین است.»
نیما نیستانی، نامزد شادی جمشیدی، یکی از ۱۷۶ مسافر پرواز ۷۵۲ که روز ۱۸ دی ۱۳۹۸ با شلیک دو موشک سپاه پاسداران سرنگون شد، در مصاحبه با رادیو فردا میگوید تنها چیزی که برای او و دیگر خانوادههای جانباختگان باقی مانده، فقط انجام دادخواهی است تا شاید بتوانند یک شب کمی راحت سر بر بالش بگذارند. ضمن آنکه «جمهوری اسلامی باید بترسد چون خانوادهها هیچ چیز دیگری برای از دست دادن ندارند و آدمهای بیدستوپایی هم نیستند.»
شادی جمشیدی ۳۲ ساله و دانشجوی فوقلیسانس در کانادا بود که برای دیدار با خانوادهاش به ایران سفر کرد و به دلیل شلیک موشک سپاه به هواپیمای مسافربری اوکراینی هرگز به خانه بازنگشت.
مسئولان جمهوری اسلامی پس از سه روز کتمان حقیقت و تحت فشارهای بینالمللی اعلام کرد که هدف قرار دادن این هواپیما «سهوی» بوده و پدافند سپاه پاسداران آن را با یک موشک کروز «اشتباه» گرفته است.
نیما نیستانی نامزد شادی میگوید: «سه روز اول که سهل است تا سه ماه کاملاً در شوک بودم. نمیدانستم چی دارد میشود. شادی چرا نیست؟ کجاست؟ اصلاً در مخیله من نمیگنجید که دروغ بگویند. میگفتم یعنی چی که نقص فنی نباشد؟ اینها که خودشان نمیزنند. اگر آمریکا زده بود، تا حالا صد بار گفته بودند، ولی خودشان برای چی باید هواپیمای مسافربری را بزنند. امیدوار بودم که واقعاً اینطور نباشد. تا اینکه بالاخره معلوم شد و جاستین ترودو آمد توی اخبار گفت شواهدی داریم. بعد ترامپ گفت و بعد هم اینها اعتراف کردند.»
خشم و نفرت و عصبانیت حسی است که نیما نیستانی بعد از روشن شدن واقعیت شلیک موشکهای سپاه به هواپیما تجربه کرده است:
«من میدانم که رژیم ایران جنایتکار است و آدم میکشد. چند ماه قبل ۱۵۰۰ نفر را در آبان ماه کشته بود, ولی فکر میکردم که آخر چند آدم بیگناه که نه در اعتراضی شرکت کردند نه چیزی، در یک هواپیمای مسافربری چرا؟ از طرفی هم بعید نمیدانستم که چنین اتفاقی بیفتد. متاسفانه فکر میکردم که کاملاً محتمل است که چنین کاری هم کرده باشند، ولی در عین حال ناباوری هم بود و وقتی که قضیه مسلم شد، اصلاً قابل توصیف نیست میزان خشم و نفرتی که در من و در همه ما ایجاد شد و با آن غم و اندوه عجیب و غریب قاطی شد و اصلاً دیگر نمیدانستم چه احساسی دارم و اسمش را چی باید بگذارم؟ وصفناپذیر است عصبانیت و خشمی که آن موقع وجود داشت و هنوز هم کمتر که نمیشود هیچ، دارد بیشتر هم میشود.»
با این حال و با گذشت یک سال از فاجعه، رفتار جمهوری اسلامی در قبال جانباختگان و خانوادههای آنها خشم را در بازماندگان افزایش داده است: «توی یک سال گذشته جمهوری اسلامی از هیچ تلاشی برای اینکه لاپوشانی کند، حقیقت را نگوید و خانوادهها را عذاب بدهد، دریغ نکرده. دروغهای جمهوری اسلامی اینقدر وقیحانه است که در رفتاری که با این جنایت و همه جنایتهایشان کردهاند دیدهایم. نکته اینجاست که انتظار نداشت که این جنایت یقهاش را اینطور بگیرد. چند وقت پیش از آن ۱۵۰۰ نفر را کشته بودند و آب از آب تکان نخورده بود، میگفتند حالا ۱۷۶ نفر هم روی آنها. ولی خانوادهها ایستادند، مقاومت کردند، فریاد دادخواهی و حقیقت زدند و این مسیر شروع شده است.»
در آستانه سالگرد ساقط کردن هواپیما دولت ایران اعلام کرد که به بازماندگان هر جانباخته ۱۵۰ هزار دلار غرامت میدهد. به اعتقاد نیما نیستانی «این یکی از ترفندهای جمهوری اسلامی است. میخواهند از خانوادهها رضایت بگیرند. الان درِ خانهها میروند و جنگهای روانی را شروع کردهاند که خانوادهها بالاخره رضایت بدهند و اینها میتوانند پسفردا بگویند که خانوادهها شاکی نیستند. این قضیه در حقیقت به بنبست میخورد اگر خانوادهها شکایت نکنند و شکایتشان را پس بگیرند. برای جمهوری اسلامی راه دیگری نیست. دارند فرار میکنند از اینکه این قضیه به دادگاه بینالمللی کشیده شود.»
شب پرواز ۷۵۲، نیما نیستانی با شادی جمشیدی در هواپیما صحبت کرده و از استرسی میگوید که شادی را آزار میداده است: «شادی که در هواپیما بود، تمام مدت من با او در تماس بودم و گفت که ما میدانیم که پایگاه آمریکا را زده. گفت نمیدانی چه استرسی است. گفتم نگران نباش. گفت باورم نمیشود که در این وضعیت من دارم میآیم و بابا را اینجا تنها میگذارم. گفتم تو نگران نباش، اگر هم اتفاقی بیفتد و جنگ شود یا هرچیزی، مطمئنا آمریکا نمیآید مردم عادی را هدف قرار دهد. فقط امیدوارم زودتر هواپیما بپرد و تو از آنجا به قول معروف در بروی. مدام از شادی آپدیت میگرفتم میگفتم چی شد، چرا پرواز نکردید؟ گفت طول دادند سوار کنند. گفتم هواپیما که شروع به حرکت کرد تو به من خبر بده که من خیالم راحت شود. او هم هواپیما که شروع به حرکت کرد آخرین پیامش را به من زد و گفت که داریم حرکت میکنیم و به زودی میبینمت و همهچیز تحت کنترل است.»
«به زودی میبینمت» آخرین جمله رد و بدل شده میان نیما و شادی است و پس از آن «چراغها را خاموش کردم و توی تخت بودم که یکباره دلم شور افتاد. گفتم اخبار را نگاه کنم ببینم خبری نباشد که دیدم نوشته هواپیمای اوکراینی دچار سانحه شد. کمتر از ده دقیقه بود که این خبر پست شده بود. اصلا نفهمیدم چی خواندم. کدام هواپیمای اوکراینی؟ خب این که شاید آن نیست و موبایلم را خاموش کردم و سرم را گذاشتم روی بالش و گفتم نه این نیست.
۱۵ ثانیه بعد گفتم نکند شادی باشد؟ رفتم کامپیوترم را باز کردم و یک سری سایتهای راداری هواپیما را در آسمان نشان میداد. بیقرار شده بودم. کاپشنم را کشیدم تنم و نشستم توی ماشین و شروع کردم رانندگی کردن به سمت خانه مامانم اینها. به آرش، برادر شادی، زنگ زدم و همان موقع بود که گفتم آرش، من فکر میکنم برای هواپیمای شادی اتفاقی افتاده. سکوت شد. شاید صدای من روی اسپیکر بود. از آن طرف صدای سارا، همسر آرش، را شنیدم که یکهو زد زیر گریه.
رفتم آنجا و تمام شب خبر یک ذره یک ذره میآمد. اول گفتند که سقوط کرده و دلیل نقص فنی بوده و به خانههای اطراف خدا را شکر آسیبی وارد نشده. ما شروع کردیم زنگ زدن به این طرف و آن طرف ایران تا ببینیم اطلاعات بیشتری میتوانیم بگیریم یا نه. یعنی چی هواپیما سقوط کرده! یادم است آرش میگفت هواپیما که سقوط کند کسی زنده نمیماند ولی ما هیچکدام آن موقع باور نمیکردیم. بعد یواش یواش خبر آمد و گفتند که بله، همه مردند.»
نیما دیگر به خانهای که با شادی برای آینده زندگی مشترکشان ساخته بود، بازنگشت: «نتوانستم. دلیلش این بود که آن خانه برای من فقط با شادی معنی داشت. بعد از اینکه این اتفاق افتاد، من دیگر حتی یک شب هم نتوانستم آنجا بمانم. توی آن خانه هر طرف که سرم را برمیگرداندم شادی را میدیدم و اصلا نمیتوانستم نفس بکشم. حتی خواب شادی را که میبینم باز توی خانهمان است. جفت ما آن خانه را خیلی دوست داشتیم. هزار و یک جور برنامه برای آن خانه داشتیم و برای من دیگر بدون شادی در آنجا ماندن هیچ معنایی نداشت.»
یک سال پس از این فاجعه، خواستۀ نیما فقط انجام دادخواهی است: «خواسته ما این است که تحقیقات انجام شود و دادخواهی. جمهوری اسلامی نباید بتواند جان ۱۷۶ به اضافه یک نفر را توی آسمان با این وضعیت بگیرد، قتلعام کند و این هم برود در کارنامه جنایتهای دیگری که تا حالا کرده و جوابگو نباشد. جمهوری اسلامی باید جواب بدهد. باید تحقیقات انجام شود و این قضیه باید برود دادگاه بینالمللی لاهه و تمام عواملی که توی این داستان دست داشتند، از خود شخصی که دکمه را فشار داده تا جناب خامنهای که رهبر کل قوا هستند، همه باید جواب پس بدهند و محاکمه شوند.»
روندی که او شاهد است اما فقط «سنگاندازی» از طرف جمهوری اسلامی در فرایند دادخواهی است: «جمهوری اسلامی تنها راهکاری که بلد است، کشتن افراد و خفقان است و تا الان هم خیلی موفق بوده، برای اینکه اینها سلاح دستشان است. میزنند، میکشند و اصلاً هم برایشان مهم نیست. ولی تفاوتی که این داستان هواپیمای اوکراینی با بقیه جنایتها دارد این است که خانوادهها، خیلیهایشان خارج از ایران هستند، صدایشان بلند است و با همدیگر متحدند. جمهوری اسلامی به هر حال سنگاندازی خودش را میکند با خفقان داخلی و با ارتش سایبری. حتی تهدیدهایی که در خارج از کشور میکند و دوست دارد جو رعب و وحشت را ایجاد کند. ولی برای جمهوری اسلامی این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست و در نهایت این قضیه باید به دادگاه کشیده شود.»