«فلوری چه قدر دلش میخواست که الیزابت هم همانند او برمه را دوست داشته باشد... اما او از یاد برده بود که آدمها فقط موقعی میتوانند در یک کشور خارجی به آرامش و آسودگی دست یابند که مردمش را زیردست و دون به حساب بیاورند.»
این جملاتی از رمان «روزهای برمه» نوشته جورج اورول نویسنده بزرگ انگلیسی است که نزدیک به ۱۰۰ سال پیش، به مدت چند سالی به عنوان پلیس سلطنتی در برمه که حالا به آن میانمار میگویند، خدمت میکرد. این رمان که بر اساس تجربیات اقامت نویسنده در این منطقه از آسیاست، مانیفستی علیه استعمار به شمار میرود.
اما حالا صد سال پس از تجربه و سپس اثر ادبی ماندگار اورول، که دوران استعمار در این کشور به پایان رسیده و دههها از استقلال آن میگذرد، داستان این روزهای میانمار چگونه است؟
کودتای سانسور
یکی از پیامدهای کودتای اخیر در میانمار که به روند استقرار حکومتی دموکراتیک در این کشور پایان داد، قطعی تقریباً کامل اینترنت در روزهای نخستین آن بود.
با این حال و با وجود انواع دیگر سرکوب در میانمار، مردم به اعتراضات علیه کودتای نظامیان ادامه دادند و همچنان ادامه میدهند.
هرچند که اکنون نگرانیها از افزایش سانسور در حوزه اطلاعرسانی، رسانهها و نشر کتاب در میانمار بیشتر شده، اما بنا بر گزارش نهادهای بینالمللی مدافع آزادی بیان، روند نزولی آزادیهای مدنی و بیان از مدتها پیش از این کودتا آغاز شده بود.
حکومت میانمار که بیش از هشت سال پیش رسماً به سانسور ۵۰ ساله مطبوعات در این کشور پایان داد و زمینه را برای تضمین آزادیهای مدنی و رسانهها فراهم کرد، اکنون بار دیگر به دوران تاریک گذشته خود بازگشته است.
وضعیت آزادی بیان در میانمار در سالهای پس از لغو سانسور به طور معناداری بهبود یافته بود؛ به طوری که این کشور رتبه خود در ردهبندی جهانی سازمان گزارشگران بدون مرز در زمینه آزادی رسانهها را از ۱۶۹ در پیش از لغو این قانون، به رتبه بیستم در سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۷ ارتقا داد.
اما در دو سه سال اخیر، بار دیگر وضعیت آزادی رسانهها در این کشور بحرانی شده و این رتبه در سال ۲۰۲۰ به ۱۳۹ تنزل یافت.
شیوع ویروس کرونا در جهان نیز فرصتی را به حکومتهایی همچون حکومت میانمار هدیه کرد تا اعمال سانسور را افزایش دهند.
خانه آزادی، نهاد مدافع حقوق بشر و آزادیهای سیاسی که مرکز آن در واشینگتن است، پنج ماه پیش، میانمار را جزو کشورهایی اعلام کرد که از همهگیری ویروس کرونا به عنوان بهانهای برای تشدید کنترل در شبکه اینترنت و سرکوب مخالفان و دگراندیشان استفاده میکنند.
چند ماه قبل از آن، میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد هشدار داده بود که در چند کشور آسیایی از جمله میانمار، مبارزه با اطلاعات نادرست درباره کرونا به بهانهای برای سانسور هدفمند تبدیل شده است.
اما قبل از همهگیری کرونا نیز نشانههای ناامیدکنندهای از وضعیت آزادی بیان در میانمار دیده میشد. مثلاً محکومیت هفت سال زندان برای دو خبرنگار رویترز در ماه سپتامبر ۲۰۱۸، نمونهای از فشارها بر رسانهها در میانمار بود که فقط به دلیل تلاش این دو خبرنگار برای بررسی قتلعام غیرنظامیان روهینگیا صادر شده بود.
بازگشت سانسور به میانمار در سالهای اخیر نشان میدهد که این بحران فراتر از مسئله حکومت نظامیان است و یک معضل بسیار ریشهای است.
بنا بر گزارش سازمان گزارشگران بدون مرز که پیش از کودتای اخیر منتشر شده، سه موضوع اقلیت روهینگیا، آیین بودایی و خود شخصیت آنگ سان سوچی که از سوی اکثریت مردم به عنوان «مادر ملت» خوانده میشود، موجب بیشترین اعمال سانسور و خودسانسوری در میانمار بوده است.
در چنین شرایط بحرانی، رسانههای دولتی به رسانههای تبلیغاتی دولت تبدیل شدهاند و میل و گرایش به «خودسانسوری» در رسانههای غیردولتی نیز افزایش یافته است.
پیشینه سانسور در میانمار
پیش از لغو قانون سانسور در میانمار، هرگونه خبر، کتاب، سرود و دیگر تولیدات هنری باید قبل از انتشار توسط تیمی از سانسورگران دولتی بازبینی میشد و اعضای این تیم هر گونه پیام سیاسی یا انتقاد را از این متون حذف میکردند.
اما سانسور فقط به مسائل سیاسی ختم نمیشد و به عرصههای اجتماعی نیز راه یافته بود. به عنوان نمونه، در سال ۱۹۹۴، بخشهایی از یک رمان «نو نو یی» (Nu Nu Yi) نویسنده زن مطرح میانمار که قهرمانانی همجنسگرا داشت، سانسور شد.
این نویسنده بعداً در اواخر سال ۲۰۱۲، توانست این رمانش را بدون سانسور منتشر کند. انتشار بدون سانسور این رمان، همان زمان سندی بر محدودیتهای غیرسیاسی در دهههای گذشته میانمار به شمار رفت.
در کل، سانسور در میانمار بر این اساس صورت میگرفت هیچ چیزی نباید برای «فرهنگ بومی» تکاندهنده و شوکهکننده باشد، با حفظ این «فرهنگ بومی» بود که حکومت توتالیتر نظامی میتوانست اختیار جامعه را به راحتی در دست گیرد و راه را برای هر نوع دگراندیشی ببندد.
جورج اورول نیز در رمان خود در توصیف میانمار آن دوره به کنایه نوشته که یک برمهای خوب هیچ وقت افکار عمومی را زیر سوال نمیبرد.
همچنین در حالی که میانمار در میان کشورهای جنوب شرق آسیا از نظر اقتصادی از دیگر کشورهای منطقه عقب افتاده، نوشتن از تبعیضهای اجتماعی برای نویسندگان از جمله نو نو یی آسان نبود.
این نویسنده در آن سالها جزو نویسندگانی بود که آثارش را خارج از مرزهای میانمار منتشر کرد و جوایزی جهانی را نیز به دست آورد.
سانسور در میانمار با کودتای مارس سال ۱۹۶۲ نهادینه شد. در آن موقع، به دنبال تشکیل «شورای انقلابی» که قصد داشت کشور را «در مسیر سوسیالیسم» به پیش ببرد، کنفرانسی در نوامبر همان سال در شهر یانگون که آن زمان پایتخت بود، برگزار شد تا ادبیات را نیز به ابزاری در این مسیر تبدیل کند.
سپس یک سازمانی برای اعمال سانسور تشکیل شد تا محتواهایی را که مغایر با «منفعت کارگران و سوسیالیسم» نیست مورد بازبینی قرار دهد.
در سال ۱۹۷۷، یک بخشنامه ۱۱ مادهای دقیقاً مشخص کرد که چه چیزی از سوی این اداره به عنوان موارد قابل سانسور تلقی میشود. این بخشنامه نویسندگان میانماری را به شدت ناامید کرد و بسیاری از آنان به خودسانسوری یا پناه بردن به کار ترجمه روی آوردند.
با این حال، برخی از نویسندگان به دلیل احساسات میهنپرستی خود در طرح وحدت ملی حکومت مشارکت کردند و به حمایت از ارزشهایی پرداختند که در این زمینه در نظر گرفته شده بود.
مثلاً در رمانی با عنوان «فقط اگر کوهها فرو بریزند» (۱۹۶۶) نوشته «سین سین» (Sein Sein) نشان داده میشود که چگونه دوستی و همکاری میتواند اقلیتهای قومی مختلف میانمار را به یکدیگر نزدیک کند. این در حالی است که در همان زمان، اقلیتهای قومی در میانمار در حال اعتراض به وضعیت خود بودند.
یا مثلاً «ما ساندار» نویسنده معروف میانمار در زمانی با عنوان «سایه» (۱۹۷۷) یک خانواده کارگر، میهنپرست و بودایی را در مقابل یک خانواده مرفه، غربگرا و شهری قرار میدهد.
کمکم فهرستی از نویسندگان ممنوعالقلم نیز به وجود آمد. اعمال محدودیت درباره نویسندگان این فهرست چنان سفت و سخت بود که حتی دیگر نویسندگان نمیتوانستند در آثارشان به آثار این نویسندگان اشارهای کنند یا نامشان را ذکر کنند.
در دهه ۱۹۹۰، اوضاع کمی متفاوت شد. انتشار ماهنامه و نشریات ادبی در میانمار رونق گرفت و نویسندگان و شاعران به انتشار آثار حتی ممنوعه خود در این نشریات پرداختند.
انتشار آثار ادبی در این نشریات گرچه سود چندانی نصیب نویسندگان نمیکرد، اما نوعی مصونیت به آنان میبخشید، زیرا در صورت برخورد با اداره سانسور، این مسئولان نشریه بودند که مسئول انتشار آثار شناخته میشدند.
در این دوران، ادبیات میانمار در دو جهت حرکت میکرد؛ یکی به صورت محدود بازتابدهنده مشکلات روزمره مردم بود، و دیگری نوعی «رئالیسم اجتماعی» که فاقد هرگونه اطلاعات درباره نگرانیهای روزمره مردم بود.
اورول زنده است
جورج اورول هفتاد سال پیش درگذشت، اما آثار او از جمله دو رمان «قلعه حیوانات» و «۱۹۸۴» همواره به عنوان هشدارهایی در گوش جهانیان نسبت به پیامدهای وخیم توتالیتاریسم میپیچید.
خانه اورول در شهر کاتا در میانمار همچنان حفظ شده است. اگر او امروز زنده بود و بار دیگر به میانمار سفر میکرد، بدون شک مردم را به ادامه اعتراضاتشان تشویق میکرد، اما میدانست راهی که آنان در پیش دارند طولانی است: «جهان آنها دنیای حفقانآوری است... جهانی که در آن، هر واژه و هر فکری گرفتار سانسور است.»