طنزنوشتهای از جلال سعیدی
در بیت بحث بود که در روز انتخابات ما را برای رأی دادن به سمت صندوق ببرند یا صندوق را به سمت ما بیاورند. آقای وحید به خاطر کرونا بهشدت نگران بود و میگفت بدهیم بچههای سمعی بصری بیت یکی از فیلمهای رأی دادن ما در دورههای قبل را ادیت کنند و از تلویزیون پخش شود. آقای محمدی گلپایگانی میگفت بهتر است آقامجتبی را شبیه ما گریم کنند تا جای ما برود رأی بدهد تا کمی هم برای آینده که رهبر میشود، تمرین داشته باشد.
در نهایت ما گفتیم مسئله این نیست که ما به صندوق برویم یا صندوق به ما، مردم باید بفهمند که رهبرشان رأی میدهد که در هر صورت میفهمند. صلوات بلندی ختم کردند و رفتند صندوق شخصی ما را آماده کنند.
گزارش آمده بود که در تجمعات انتخاباتی آقای رئیسی در تبریز و اهواز تجمع بسیار زیاد بوده و هیچ پروتکل بهداشتیای رعایت نشده. از آقا نمکی وزیر بهداشت پرسیدیم مگر محل مراسم توالت و دستشویی برای وضو نداشت؟ گفت تعدادی توالت بوده. پرسیدیم آب هم که قطع نبوده، پس مشکل چیست؟ گفت کمی نگرانی کرونایی داشتیم ولی خداییش در بازدید نماینده ما توالتها تمیز بوده. گفتیم جای نگرانی نیست و انشالله که خیر است.
نمکی در ادامه درخواست کرد چند نفر را از بیت معرفی کنیم تا واکسن ایرانی کرونا را روی آنها تست کنند. گفتیم در بیت هم توالتها را زود به زود تمیز میکنند. از دفتر رئیسجمهور چند نفر را ببرید و از فرصت کوتاه باقیمانده تا پایان این دولت استفاده کنید و واکسن چند بیماری دیگر را هم رویشان امتحان کنید.
آقای ولایتی وزیر خارجهٔ بیت آمد و از دیدار پوتین و بایدن گزارش داد. میگفت پوتین به بایدن قول داده نگذارد ایران صاحب سلاح هستهای شود. گفتیم برای سفیر روسیه در تهران مقداری پسته و خاویار و تابلو فرش تمثال مقدس ما و تربت حاج قاسم و چفیه تبرکشدهٔ خود ما را بفرستند و از حسن نیت برادران روسی تشکر کند.
پرسید یه کمی هم ازشان گله نکنیم؟ برایش خواندیم:
از پوتین و روسان چه بگویم؟ گلهای نیست
گر هم گلهای هست، دگر حوصلهای نیست
پرسید تربت حاجقاسمش اصل باشد یا از همان کودهای آماده ارسال باغچهٔ بیت استفاده کنیم. گفتیم نه اصل باشد، چون روسها همهچیز را آزمایش میکنند. آن دفعه که پوتین به دیدار ما آمده بود چیزی نمانده بود از ما آزمایش خون و ادرار هم بگیرند تا اجازهٔ ملاقات بدهند. از تیزی و تدبیر داهیانهٔ ما شگفتزده شد و رفت تربت و خاویار تهیه کند.
آقای حداد عادل آمد تا یکی از شعرهای انتخاباتیاش را برای ما بخواند.
خواند:
اگر داری تو دین و دانش و هوش
رئیسی را مکن هرگز فراموش
اگر چشم بصیرت داری ای گل!
ابی بنداز با یک جرعه دمنوش!
گفتیم ابی را عوض کند چون تشابه اسمی دارد با آن خواننده معلومالحال و بهتر است از اسم برادرانی مثل آقای گلریز استفاده شود. «ای به چَشمی» گفت و در حالی که میخواند «چار قدم از حوزه ما که رد شی، رئیسی داره از آسمون میباره» رفت ابی را گلریز کند.