فرهاد و بیان اعتراضی معاصر؛ گفتوگو با پیمان سلطانی
۲۰ سال پیش فرهاد همانطور که در «کتیبهاش» خوانده بود، «گرم و زنده بر شنهای تابستان» با زندگی وداع کرد. خوانندهای که کیفیت موسیقیاش کمیت آثارش را جبران کرده است. در «مرد تنها» است که او بیان آوازیاش را در رفتوآمدی میان فریادهای پر سرو صدا و واژهبندیهای ترانه بیوزن شهیار قنبری به رخ میکشد. تا این ترانه و صدای فرهاد و خالقش اسفندیار منفردزاده دیباچهای شوند بر ترانه و موسیقی معترض در ایران. همکاریهای گزیده او از کوچینی به این سو در چند فیلم تکرار میشوند، شاید او از معدود خوانندگانی باشد که ترانههایش برای فیلمها هم حیاتی مستقل از فیلم پیدا کردهاند؛ مرد تنها برای رضا موتوری، جمعه برای خداحافظ رفیق، و سقف برای ماهیها در خاک میمیرند. همکاری با بهترینهای موسیقی پاپ، اسفندیار منفردزاده، محمد اوشال، واروژان، حسن شماعیزاده، منوچهر اسلامی و آندارنیک در کنار شاعران و ترانهسرایان نوپرداز آن روزگار شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز، تورج نگهبان، عباس صفاری، احمد شاملو، و سیاوش کسرایی، صدای متفاوت او را در ساختار ملودیک و ریتمیک به جایی تشخص بخشیده است. با پیمان سلطانی موسیقیدان و رهبر ارکستر ملل در تهران همراه شدیم تا از دریچهای دیگر به شهرت موسیقایی فرهاد نگاهی کنیم.