جمهوری اسلامی استاد عقبنشینیهای موقت و غیراساسی در زمانههایی است که بحران موجودیتش را تهدید کند. در بحرانی که «جنبش مهسا»، همکاری تسلیحاتی با روسیه در جنگ اوکراین و نیز بنبست مذاکرات احیای برجام برای آن رقم زده هم به نظر میآید که عقبنشینی و «ردکردن موج» آغاز شده است. این بار اما شاید این عقبنشینی جواب ندهد.
اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتها و کارمندان آن به مدت ۴۴۴ روز زمانی طلیعه پایان یافت که انتقال قدرت در آمریکا در چشمانداز قرار گرفت و ترس حکومت از روی کارآمدن جمهوریخواهان، بیشتر از آن شد که بتواند گروگانگیری را ادامه دهد.
پیغام کوتاهآمدن به برنده احتمالی انتخابات (ریگان) فرستاد و بعد هم سر و ته قضیه را با قرارداد بحثانگیز الجزایر به هم آورد. فرصتی بود برای تأمل و بازنگری دو سالی که تنش ایران با جهان در اوج بود و اینکه چگونه میتوان دیگر به این مسیر نرفت. اما درسی گرفته نشد و مسیر ادامه یافت، از جمله با تداوم خانمانسوز جنگ ایران و عراق.
جنگ ایران و عراق هم زمانی پایان گرفت که کفگیر به تهدیگ خورد؛ آخرین گندم درون سیلوها را جارو میکردند و به مردم میدادند و سرنگونی هواپیمای ایران ایر بر فراز خلیج فارس و نشانههای دیگر حکایت از رفتن تنش به سطحی بود که حکومت را به آن بیم انداخت که کوتاه بیاید و نهایتاً قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد، در همین حد، نه تأمل و بازبینی کل سیاست منطقهای و بینالمللی؛ تا زمان بگذرد و بحرانی دیگر پیش آید.
سال ۲۰۰۳ که دولت جرج دبلیو بوش بند چکمهها را با حمله به افغانستان و عراق سفت میکرد و از زبان مقامهای آن شنیده میشد که سراغ کشورهای دیگر هم خواهند رفت، باز وقت هول و ولای تهران بود. فوراً جلسه کردند و به دولت بوش نامه حاکی از نرمی و انعطاف نوشتند و قول همکاری در زمینههای مختلف در مسائل منطقهای دادند. اما ارابه جنگی آمریکاییها که کم و بیش در عراق و افغانستان به گل نشست و حمله به جاهای دیگر از دستور کار خارج شد، دوباره تهران همان سیاستهای پیشین را با شدت و حدت بیشتری در پیش گرفت، از جمله توهم در پیشبرد موفق پرونده هستهای و درافتادن با همه بر سر آن و نیز شرکت فعال در رهبری جنگ ۳۳ روزه حزبالله و اسرائیل و ...
کار پرونده هستهای که زیر فشار تحریمها بالا گرفت، «حضرت آقا» انعطاف مختصر واشینگتن در زمینه قبول حدی از غنیسازی در ایران را محملی یافت که از کژراهه پرآسیب خود کمی فاصله بگیرد و با طرح «نرمش قهرمانانه» به میز مذاکرات بیاید. برجام که به دست آمد به این معنا نشد که تهران آن را سکویی برای تأمل و تغییر در سیاست خارجی خود کند. فشارهای ترامپی و تشدید تحریمها هم اثری در افتادن تهران به راه تغییر در سیاستهای خود نکرد. تا «جنبش مهسا» پیش آمد.
فشارهایی که به اوج رفتهاند و احیای سیاست «ردکردن موج»
«جنبش مهسا»، تصادفاً با بنبست مذاکرات احیای برجام، از جمله به تقصیر حکومت تهران، و نیز روشدن کمکهای تسلیحاتی جمهوری اسلامی به روسیه در جنگ اوکراین همراه شد. به عبارتی همه اسباب فراهم شد که دست غرب برای تشدید فشار بر جمهوری اسلامی بسی بازتر از گذشته شود و بدون صحبت از شکست قطعی مذاکرات برجام، اعلام کند که به خاطر رویکردهای حکومت در همکاری با روسیه و سرکوب اعتراضات ادامه آن را از دستور کار خارج کردهایم.
اخراج ایران از کمیسیون مقام زن سازمان ملل، ایجاد بیسابقه یک کمیته ویژه در شورای حقوق بشر سازمان ملل برای رصد سرکوبها در ایران، اعمال یا تشدید این یا آن تحریم، خیز برداشتن برای گذاشتن نام سپاه در فهرست تروریستی، عقبنشینی از انعطاف قبلی در بستن چشم بر فروش نفت ایران به رغم تحریمها، حمایت جدیتر و بارزتر غرب از تلاشهای جاری در میان اپوزیسیون برای شکلگیری یک آلترناتیو در برابر حکومت تهران و توجه بیشتر به مطالبات آن، و نیز بروز رویدادهایی که جمهوری اسلامی بیش از پیش متوجه شد که سیاست نگاه به شرق لزوماً در شرایط تشدید بحران، آبی برایش گرم نمیکند، همه و همه اجزای فشارهای نسبتاً کمسابقه بر حکومت تهران و بیمناکشدن آن از وضعیتی خطرناک برای موجودیت خود در ماههای گذشته بودهاند.
با این همه، در تهران در ۵ ماه گذشته در سرکوب تظاهرات و اعتراضها درنگ نکردهاند که نتیجهاش خلوتشدن نسبی خیابانها از اعتراضات است، بدون آن که پایان قطعی آن باشد و بدون آن که کسی بتواند اثرات فرهنگی و سیاسی جنبش در همین ۵ ماه و به رغم سرکوب شدید آن را منکر شود.
در کنار سرکوب، این درک آمیخته با واقعیت و توهم هم در تهران بیشتر جا باز کرده که اگر مشکلات شدید اقتصادی و معیشتی مردم را با رفع تحریمها کاهش ندهیم، پتانسیل زیرخاکستر جنبش به رغم سرکوبها بالا میماند، لذا بدون که آن رسماً در زمینه مسئله مطالبات اصلی جنبش «زن، زندگی، آزادی» سخنی یا اقدامی حاکی از بازبینی و عقبنشینی در سیاستها عنوان شده باشد، در صدد به جریان انداختن مذاکرات احیای برجام و بروز انعطافهای لازم در این زمینه برآمدهاند.
غربیها هم فعلاً رویکردی دوگانه را در پیش گرفتهاند. آنها از یک سو به بخشهایی از اپوزیسیون که خواهان ادامه تعلیق مذاکرات احیای برجام و کوتاه نیامدن در گذاشتن نام سپاه در فهرست تروریستی هستند این پیام را میرسانند که با مسلط شدن جمهوری اسلامی بر خیابانها و کاهش اعتراضات ادامه امتناع از مذاکره با رژیم، آن هم بر سر یک «مسئله امنیتی جدی در منطقه و ممانعت از هستهای شدن جمهوری اسلامی» و نیز، تروریستی اعلام کردن سپاه که بدون تأثیر منفی بر این مذاکرات نیست، دشوار است، و از دیگر سو به خود حکومت هم پیام میدهند که با کارنامهای که در سرکوب اعتراضات و ادامه همکاری تسلیحاتی با روسیه در جنگ اوکراین پیدا کرده، ادامه مذاکرات هستهای کار آسانی نیست.
«موج» این بار فرونمینشیند
رفتار و رویکرد تهران در زمینه همکاری تسلیحاتی با روسیه نشانهای از تغییر و انعطاف جدی به دست نمیدهد. ولی در زمینه «بهبود وجهه و چهره» و به سایه راندن آنچه در سرکوب اعتراضات پیش بردهاند بنا را بر آزادی بخش قابل اعتنایی از زندانیان سیاسی و بازداشتشدگان مرتبط یا غیرمرتبط با اعتراضها گذاشتهاند. البته عامل فرعی دشواری نگهداشتن این شمار بالای زندانی یا تأثیرگذاری بر ذهنیت بخشی از جامعه در راستای منتقیکردن حمایت آنها از اعتراضات و مطالبات هم احتمالاً در این تصمیم بیتأثیر نبودهاند.
به میدان آوردن زنان و دخترانی بیحجاب در تظاهرات حکومتی ۲۲ بهمن و نیز اعلام برنامهای برای «سهولت رفت و آمد ایرانیان خارج از کشور» از زبان ابراهیم رئیسی در این تظاهرات، به علاوه تأکید بر این نکته را که جمهوری اسلامی از مذاکرات احیای برجام «جز زندهکردن توافقنامه سال ۲۰۱۵ انتظار دیگری ندارد» هم، میتوان به درستی بخشی از سیگنالهایی دانست که یکی از مخاطبان اصلی آنها کشورهای غربی هستند.
تهران امیدوار است که این سیگنالها و حتی آزادسازی احتمالی شهروندان غربی که به گونهای بحثانگیز در زندانهای ایران محبوساند، اگر همه این کشورها را راضی نکند، دستکم به بروز اختلاف در میان آنها منجر شود، ادامه سیاست اعمال فشار بر جمهوری اسلامی به محاق برود و نهایتاً هم راه مذاکرات برجامی هموار شود. امید جمهوری اسلامی از «روی خوش نشاندادن» احتمالی به ایرانیان خارج از کشور این هم است که بخشی از آنها را از صفوف معترضان جدا کند و از قدرت و فراگیری این نیرو تا حد ممکن بکاهد.
مشکل این است که کارنامه سابق جمهوری اسلامی و نیز دیدگاهها و گفتمان فعلی هسته سخت قدرت نشانهای از این به دست نمیدهد که این «انعطافها وعقبنشینیها» از یک تغییر اساسی در سیاستها و راهبردهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ناشی شده باشد.
خط و نشان کشیدن برای «بیحجابها» و «بدحجابها» و «اسلامیسازی» بیشتر عرصههای مختلف اجتماعی و فرهنگی و تشدید رویکردهای مبتنی بر «خودی و غیرخودی» همچنان در رأس سخنان مقامات مختلف است، اخلال در اینترنت با همه عوارض و آسیبهای آن برای گردش آزاد اطلاعات و کار و کسب مردم تغییری نکرده، از سیگنالهایی مبتنی بر آمادگی برای تغییرات اساسی و غیراساسی جهت برونرفت واقعی از بنبست سیاسی کنونی خبری نیست، و در زمینه سیاستهای منطقهای و بینالمللی هم گزافهگویی درباره «نابودی رژیم صهیونیستی و مرتجعان منطقه» یا «انقراض عنقریب قدرت آمریکا» به همان شدت سابق ادامه دارد.
و همه اینها شاید همچنان این شک و تردید را حقانیت دهد که جمهوری اسلامی در این بحران اخیر هم «سردزیدن و ردکردن موج» و تداوم سیاست «ستون به ستون فرج است» را دنبال میکند.
این البته نافی این امر نیست که جامعه با سوارشدن بر عقبنشینیهای ولو سوداگرانه و موقتی جمهوری اسلامی و با روحیه و شجاعت بیشتر، میدان عمل و کنش خود را گسترش دهد، فرصت و امکان را برای بازگشت به قبل از این عقبنشینیها از حکومت بگیرد و همافزایی خود را برای تحمیل فشار و عقبنشینیهای بیشتر بر آن فزونتر کند.
مصاف ادامه دارد، با پایانی نامعلوم، ولی قطعاً نه به سود جمهوری اسلامی.