محققان هشدار میدهند که زمین در عصر ما، وارد ششمین عصر انقراض بزرگ تاریخ خود شده است. انقراض بزرگی که این بار حاصل رفتارهای یکی از گونههای زنده این جهان است: انسانها.
انقراض گونهها داستان تازهای در تاریخ حیات روی سیارۀ ما نیست. اگر انقراضهای کوچک و بزرگ نبود، بسیاری از گونههایی که امروز بر زمین زندگی میکنند، فرصت ظهور و کامیابی نداشتند.
کسانی که تاریخ تحولات حیات پیشرفته و متنوع را روی سیاره زمین دنبال میکنند، معتقدند روند انقراض گونهها و ظهور گونههای جدید بخشی از داستان دائمی تکامل است. آنها از «نرخ انقراض زمینه» صحبت میکنند، به این معنی که در شرایطی که همهچیز در تعادل باشد و حال زمین خوش، بهطور طبیعی در هر سال تعدادی از گونههای گیاهی و جانوری و سایر نمونههای حیات منقرض میشوند.
اما داستان سیارۀ ما داستان آرام و یکسانی نبوده و نیست.
بررسیهای انجامگرفته روی فسیلها و آثار باقیمانده از دوران کهن زمین حداقل پنج دورۀ زمانی را مشخص میکند که در آن بازهها زمین در مدتزمانی کوتاه شاهد انقراض بخش قابلتوجهی از موجودات خود بوده است. این دورهها به انقراضهای بزرگ تاریخ معروفاند.
اما این داستان قدیم نیست. تحقیقات مختلف نشان میدهد که امروزه زمین به دوران انقراض بزرگ ششم وارد شده است.
این بار اما، برخلاف دورههای قبل، این انسان است که نقش موتور پیشران این انقراض را بازی میکند و البته که اگر این روند ادامه یابد، خود او باید هزینههای کلانی بابت این اقدام خود بپردازد؛ هزینهای که شاید در حادترین حالت، رسیدن خود او به مرز و آستانۀ انقراض باشد.
پنج انقراض بزرگ
- انقراض اردوویسین-سیلورین
(Ordovician-Silurian Extinction)
در حدود ۴۴۳ میلیون سال پیش تغییرات ناشی از یخبندان و کاهش سطح آب دریاها باعث شد در مدت کوتاهی (بهنسبت تاریخ حیات روی زمین) بین ۶۰ تا ۷۰ درصد همۀ گونههای حیاتی که در آن زمان روی زمین زندگی میکردند، نابود شوند. بیشترین گونههای نابودشده مربوط به زیستبومهای آبی بودند.
- انقراض دوونین پَسین
(Late Devonian Extinction)
بین ۳۷۵ تا ۳۶۰ میلیون سال پیش بار دیگر زمین شاهد انقراضی عظیم بود. محققان هنوز در تلاش برای درک علل اصلی این انقراض هستند اما احتمالاً فورانهای شدید آتشفشانی و کاهش دمای سیاره در اثر غبار ناشی از آنها و کمبود اکسیژن دلیل اصلی این انقراض بوده است.
این انقراض درواقع در قالب مجموعهای از رویدادهای پیاپی بروز کرد که درمجموع بیش از ۷۵ درصد کل گونههای حیات موجود در زمین آن روز را به کام نیستی کشید.
- انقراض پرمین-تریاسه
(Permian-Triassic Extinction)
برای سومین بار حدود ۲۵۲ میلیون سال پیش زمین شاهد انقراض عظیمی بود که شاید به دلیل فورانهای عظیم آتشفشانی در منطقۀ سیبری امروز رخ داده باشد؛ رویدادی که گرم شدن دمای میانگین زمین و بارانهای اسیدی و افزایش میزان اسیدی شدن آب دریاها را به همراه داشت.
این رویداد فاجعهبار برای حیات باعث شد بیش از ۹۶ درصد حیات آبی و بیش از ۷۰ درصد از حیات خشکی برای همیشه از صحنۀ گیتی محو شود.
- انقراض تریاسه-ژوراسیک
(Triassic-Jurassic Extinction)
حدود ۲۰۰ میلیون سال پیش بار دیگر انقراضی بزرگ رخ داد. این بار هم متهم اصلی فعالیتهای آتشفشانی است که باعث آزاد شدن دیاکسید کربن و گرم شدن زمین شد. تخمینها بیان میکنند که در این رویداد مرگبار بیش از نیمی از گونههای موجودات زنده برای همیشه با صحنۀ حیات روی زمین خداحافظی کردند.
اما مانند همیشه این انقراضها فرصت را برای گونههای دیگر به وجود آورد و این بار این انقراض بزرگ بود که زمینه را برای عصر حکمرانی دایناسورها فراهم آورد.
- انقراض کرتاسه-پالئوژن
(Cretaceous-Paleogene Extinction)
سرانجام حدود ۶۵ میلیون سال پیش و احتمالاً بهدلیل برخورد سیارکی بزرگ به زمین (جایی در خلیج مکزیک امروزی) حیات روی زمین بار دیگر تا آستانۀ نابودی پیش رفت. این برخورد و اثرات اقلیمی که در پی داشت، نهتنها به حکمرانی دایناسورها روی سیاره زمین پایان داد که بیش از ۷۵ درصد گونههایی را که در آن زمان روی زمین زندگی میکردند، برای همیشه از صحنۀ گیتی محو کرد.
این انقراض احتمالاً زمینه و فرصت لازم برای رشد و شکوفایی پستانداران ازجمله انسان را فراهم آورد.
و اینک انقراض ششم
حالا و بیش از ۶۵ میلیون سال از آخرین باری که زمین شاهد انقراضی عظیم بوده، دانشمندان و محققان زیستبوم هشدار میدهند که بار دیگر این سیاره وارد عصر انقراضی بزرگ شده است؛ انقراضی که این بار تفاوتی عمده با انقراضهای قبلی دارد و آن هم این است که یکی از گونههای زندۀ روی زمین عامل ایجاد این انقراض است.
تحقیقات متعددی روی میزان انقراض گونهها در هر سال صورت گرفته است. تخمینهای موجود، به دلیل اینکه ما هنوز کل گونههای موجود روی زمین را نمیشناسیم و از سوی دیگر برخی از نمونههایی که در سالها و قرنهای اخیر منقرضشدهاند، هرگز فرصت شناخته شدن توسط انسان را نداشتند، دارای بازه وسیعی است.
خوشبینانهترین آنها میگویند نرخ انقراض زمینه در دوران ما حداقل صد برابر نرخ انقراض زمینه است. تخمینهای دیگر این نرخ را تا حدود هزار برابر نرخ انقراض زمینه (در شرایط طبیعی) تخمین میزنند.
دلایل انقراض ششم
نرخ انقراض گونهها و مقایسۀ آن با نرخ انقراض زمینه فقط یکی از عواملی است که نشاندهندۀ ورود ما به عصر انقراض ششم است.
مشاهدات دیگر هم این روند را تأیید میکنند. انسان در مدت حضور خود روی زمین و بهخصوص در چندین قرن اخیر زیستگاه موجودات مختلف را نابود کرده است. این کار با جنگلزدایی، تبدیل اراضی طبیعی به چراگاهها و مزارع کشاورزی و همینطور توسعۀ شهرسازی و یکجانشینی صورت گرفته است. گونههای مختلف کمتر از انسان توانایی تطبیق با تغییرات سریع و حاد شرایط و فشار بر زیستبوم خود را دارند و به همین دلیل هم شاهد نابودی و انقراض سریع آنها هستیم.
در همین حال گرمایش زمین که بهواسطۀ آزادسازی انبوهی از گازهای گلخانهای در جو زمین در حال رخ دادن است، آلودگیهای زیستمحیطی که خاک، آب و هوا را تهدید کرده است، بهرهبرداری منابع بیش از توان زمین و همینطور معرفی گونههای زندۀ مهاجم به محیطهایی که به دلیل فقدان رقیب طبیعی بهسرعت شکوفا میشوند و در این مسیر گونههای بومی را نابود میکنند، از دیگر نشانهها و در عین حال عوامل بروز انقراض بزرگ ششم است.
حیات ادامه مییابد، اما...
شاید یکی از معروفترین نقلقولها در سینمای علمی تخیلی، جملهای باشد که دکتر مالکوم (با بازی جف گولدبلوم) در فیلم پارک ژوراسیک به زبان میآورد: «حیات همیشه راهی برای خودش پیدا میکند.»
تاریخ انقراضهای بزرگ هم همین گفته را تأیید میکند. حیات روی زمین حداقل پنج بار تا آستانۀ نابودی کامل رفته و بار دیگر با شرایط تازه خودش را تطبیق داده و شکوفا شده است و با قطعیت میتوان گفت که حیات زمین از انقراض ششم نیز جان سالم به در خواهد برد. اما این چیزی نیست که مایۀ دلخوشی ما باشد؛ حیات روی زمین با تنوع و شگفتی هنوز ناشناختهاش معادل حیات انسان نیست.
حیات بدون ما پیش میرود اما اگر انسان روند تخریب محیطزیست خود را با همین سرعت ادامه دهد، شاید بهایی که برای آن پرداخت میکند، رسیدن به آستانۀ انقراض خود باشد. حتی اگر بخواهیم خوشبینانهتر به وضعیت نگاه کنیم، حداقل میتوانیم با اطمینان بگوییم زندگی احتمالی انسان آینده بسیار با امروز متفاوت خواهد بود.
حیات و زیستبوم پدیدهای درهمتنیده و پیچیده است. ما با دستکاریهای خود در آن نظمی را به هم میزنیم که اثراتش را نمیتوانیم درک کنیم.
زمانی بود که انسان این دستکاریها را بدون دانستن عواقبش انجام میداد، اما امروزه در حالی برای ادامه این روند در تلاش است و حاضر به پرداخت هزینه برای اصلاح مسیرش نیست که بهخوبی از اثرات اقداماتش بر جهان و بر خود آگاه است.
شاید به همین دلیل باشد که برخی ناظران انسان امروز را نهتنها متهم به نابودی زمین که به عظیمترین بیاخلاقی شناختهشده در تاریخ متهم میکنند؛ انسانی که با نپذیرفتن علم و واقعیت مصداق حکایت معروف سعدی شده است:
یکی بر سرِ شاخ بُن میبرید / خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفتا گر این مرد بد میکند / نه با من که با نفس خود میکند