لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۵:۵۴

روابط آلمان با اسرائیل زیر سایۀ «سفیدشویی گذشته» و «مصلحت‌گرایی»


اخیراً کتابی در آلمان منتشر شده* که عنوانش را می‌توان «معصومیت؟ اسرائیل و ملزومات (منافع) ملی آلمان» یا «عفو؟ اسرائیل و ملزومات (منافع) ملی آلمان» ترجمه کرد.

کتاب در زمان انتشار به زبان انگلیسی با استقبال روبه‌رو شد و حالا ترجمۀ آلمانی آن نیز در خود این کشور بازتاب گسترده‌ای یافته که عمدتاً با استقبال از روشنگری‌های محتوای کتاب همراه است.

دانیل ماروِکی، نویسندۀ کتاب، متخصص آلمانی روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه است. این کتاب نخست در سال ۲۰۲۰ به زبان انگلیسی با نام «آلمان و اسرائیل؛ سفیدشویی و کشورسازی»** منتشر شد و حالا ترجمۀ آلمانی آن به بازار آمده است.

کتاب می‌گوید که سال ۱۹۵۳ که قرارداد غرامت‌پردازی آلمان به اسرائیل (یهودیان) امضا شد، نه آلمان گذشتۀ جنایت‌آمیز خود را به بررسی نقادانه گرفته بود و به‌طور تحقیقی و تقنینی از آن فاصله گرفته بود، سهل است که عناصری از رژیم نازی در دولت آدن آوئر مقام‌های بالا گرفته بودند، و نه اسرائیل جرم و جنایت‌های آلمان را بخشیده بود.

انگیزۀ آلمان این بود که بدون پرداخت هزینۀ اخلاقی و وارسی حقوقی و حقوق بشری جنایاتی که در جنگ جهانی دوم کرده بود، با پرداخت غرامت و کمک‌های تسلیحاتی و مالی به اسرائیل قضیه را فیصله دهد و اسرائیل هم در سال‌های اول تشکیل خود، تا دست‌کم سال ۱۹۶۷، عمدتاً با کمک‌های آلمان بود که توانست مبانی صنعتی خود را پایه‌گذاری کند و از پس دفاع از خود در برابر کشورهای عربی برآید. نقش محوری آلمان در این زمینه‌ها را از سال ۱۹۶۷ آمریکا به عهده گرفت.

ماروکی با استناد به اسناد و ارقام می‌گوید که در سال‌های اول اجرای قرارداد، کمک‌های دولت آدن آوئر به اسرائیل از دودهم درصد تولید ناخالص ملی آلمان بیشتر نبوده است؛ کمکی که البته پیوسته افزایش یافته است.

جالب این‌که آدن آوئر، صدراعظم وقت آلمان (غربی)، سال‌ها بعد (۱۹۶۶) در مصاحبه‌ای در تلویزیون آلمان در تشریح ضرورت قرارداد با اسرائیل می‌گوید که «برای بازگشت به جامعۀ بین‌الملل باید رنجی را که بر یهودیان وارد کرده‌ایم، جبران می‌کردیم تا راه بازگشت آلمان به مجموعۀ جهان متمدن هموار شود»، او ولی بعد می‌افزاید که «توجه هم داشته باشیم که قدرت یهودیان در آمریکا را دست‌کم نگیریم»؛ یعنی ازجمله «با توجه به این قدرت از مصالحه با آن‌ها گریزی نبوده است»؛ حرفی که امروزه در آلمان نوعی یهودی‌ستیزی تلقی می‌شود.

رابطۀ دیپلماتیکی که در محاق می‌ماند

در تصویب قرارداد در مجلس آلمان بخش سوسیال دمکرات‌ها یکپارچه به آن رأی دادند، ولی بخش بزرگی از نمایندگان حزب دموکرات مسیحی (حزب آدن آوئر و خانم مرکل) و نیز لیبرال‌ها به آن رأی منفی دادند، چون بیم داشتند که مناسبات با کشورهای عربی تخریب شود.

طرح جلد نسخۀ انگلیسی کتاب
طرح جلد نسخۀ انگلیسی کتاب

کتاب به این نکته هم اشاره می‌کند که الیت سیاسی آلمان عادی‌سازی مناسبات با یهودیان و کشور آن‌ها را با دو انگیزه دنبال می‌کرده است؛ یکی این‌که پذیرش آلمان غربی در مجموعه کشورهای غربی را دوباره تسهیل کند و دیگر این‌که با نزدیکی به یهودیان حضور مقام‌های هیتلری در سطوح مختلف حکومت آلمان پس از جنگ زیاد حساسیت‌برانگیز نشود، به‌خصوص که همین مقام‌ها هم به سود خود می‌دیده‌اند که آن گذشته به‌طور عام و گذشتۀ خودشان به‌طور خاص به هر شکل ممکن از توجه عمومی خارج شود.

با این همه، به‌نوشتۀ ماروکی، در مجموع برای بخش قابل اعتنایی از الیت سیاسی آلمان پس از جنگ در وجه عمده آسان نبوده است که مسئولیت جنایات رژیم هیتلری را به‌عنوان امری مربوط به کل جامعۀ آلمان به عهده بگیرد. او در جایی اشاره می‌کند که آدن آوئر حتی به لوی اِشکول، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، زنهار داده که اجازه ندارد جنایت علیه یهودیان را با جامعۀ آلمان مرتبط کند، چرا که «این جنایات به اسم مردم آلمان انجام شده است… و رنجی هم که خود آلمانی‌ها در جنگ کشیدند با رنج یهودی‌ها قابل مقایسه است».

باز جالب این‌که به‌رغم امضای قرارداد غرامت در سال ۱۹۵۳، آلمان غربی تا ۱۲ سال بعد به‌رغم اصرار اسرائیل وارد برقراری روابط دیپلماتیک با این کشور نشد. در دولت آلمان چنین کاری باعث خشم کشورهای عربی، تشدید تمایل احتمالی آن‌ها به به‌رسمیت شناختن آلمان شرقی و حتی قطع صدور نفت به آلمان تلقی می‌شده است.

دولت آلمان غربی در مذاکره با کشورهای عربی دائم تأکید داشت که امضای قرارداد غرامت با اسرائیل به‌معنای ترجیح رابطه با این کشور در قیاس با اعراب نیست و تا حد ممکن هم تلاش کرد که ارسال اسلحه به اسرائیل مخفی بماند.

یک نکتۀ قابل اعتنا در تاریخ روابط آلمان و اسرائیل موضوع تعقیب و بازداشت آدولف آیشمن است؛ مقام بلندپایۀ رژیم هیتلری و از مدیران برنامۀ نابودی یهودیان در آن رژیم. دولت آلمان غربی به‌رغم آگاهی از محل مخفی‌شدن آیشمن، تعقیب و بازداشت و محاکمۀ او را به صلاح نمی‌داند تا این‌که خود موساد سال ۱۹۶۰ رأساً عملیات ربودن او را اجرا می‌کند و بعداَ در اسرائیل به محاکمه‌اش می‌کشند.

نگرانی دولت آلمان غربی از بازداشت آیشمن ازجمله به این بیم برمی‌گشت که او به سابقۀ همکاری شماری از اعضای دولت آدن آوئر در دوران رژیم هیتلری اشاره کند.

سال ۱۹۶۵، یعنی ۲۰ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم که نهایتاً مناسبات سیاسی و دیپلماتیک بین دو کشور برقرار می‌شود، به‌نوشتۀ ماروِکی، بن یک افسر بلندپایۀ ارتش نازی را به‌عنوان سفیر به اسرائیل می‌فرستد؛ فردی که در یکی از مکاتباتش با وزارت خارجه در بن می‌گوید به تقاضای اسرائیل در موردی معین پاسخ مثبت بدهید، «وگرنه یهودی‌ها قادرند از لندن تا نیویورک سگ‌ها را رها کنند و به جان ما بیندازند»؛ تتمۀ نگاه دوران حکومت نازی به یهودیان که همچنان بر زبان سفیر جاری است.

در مجموع ماروکی می‌گوید که رابطۀ آلمان بعد از جنگ با اسرائیل را این‌گونه می‌توان توضیح داد: نزدیکی به اسرائیل، دوری آسان از گذشته (جنایات جنگ جهانی دوم).

«حتی معامله با شیطان»

از آن سو، امضای قرارداد با دولتِ برآمده از آلمان پس از جنگ و عادی‌سازی مناسبات با آن به صورتی که به‌لحاظ اخلاقی و سیاسی برای جامعۀ این کشور هزینۀ چندانی نداشته باشد، برای یهودیانی که هنوز تجربه و خاطرۀ دردناک هولوکاست در ذهن و روان‌شان خون‌چکان بود، کار آسانی نبود و نزدیک بود که دولت بن گوریون به‌دلیل مخالفت‌ها با امضای این قرارداد سقوط کند.

به‌نوشتۀ ماروکی، موافقان قرارداد نهایتاً توانستند با این استدلال بر مخالفان غلبه کنند که «تحقق ایدۀ ایجاد کشور یهود و مقابله با خطراتی که پایه‌های هنوز لرزان آن را تهدید می‌کند، ایجاب می‌کند که حتی با شیطان هم وارد معامله شویم». استدلال دیگر آن‌ها این بود که «مگر خود ایجاد کشور مستقل اسرائیل بزرگ‌ترین غلبه بر رژیم نازی و اهداف آن نیست، پس بگذارید که از هرجا شده کمک بگیریم و این ایده را محقق کنیم».

طرح جلد نسخۀ آلمانی کتاب
طرح جلد نسخۀ آلمانی کتاب

آوارگی گستردۀ فلسطینی‌ها در جریان استقلال اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و مباحث اخلاقی مربوط به این ماجرا که در عرصۀ بین‌المللی بر وجهۀ اسرائیل سایه انداخته بود نیز انگیزۀ دیگری برای دولت تل‌آویو بود که با هر کشوری، ولو آلمانِ برآمده از حکومت نازی‌ها که هنوز گسست قطعی با تاریخ خود را رقم نزده بود، مناسبات فعال برقرار کند و از حمایت آن‌ها برخوردار شود.

در شرایطی که آلمان شرقی تمام‌قد با اعراب و فلسطینی‌ها متحد بود و موضعی ضداسرائیلی داشت، ایجاد رابطه با قطب مخالف این کشور در جریان جنگ سرد و برخورداری از حمایت آن هم اهمیت کمی برای تل‌آویو نداشت.

به‌نوشتۀ ماروکی، امروز هم در اسرائیل نوع رابطه با آلمان لزوماً به این معنی تلقی نمی‌شود که با گذشته خوب برخورد کرده‌اند، بلکه به ملزومات سیاست رئال‌ پلتییکی ربط داده می‌شود که اسرائیل مجبور بوده برای بقای خود در پیش بگیرد.

در همین زمینه، نام قرارداد مشتمل بر پرداخت سه میلیارد و ۴۵۰ میلیون مارک به اسرائیل در آلمان «قرارداد آشتی یا جبران» گذاشته شد، درحالی‌که در اسرائیل قابل تصور نبود که این مبلغ را خون‌بهای شش میلیون یهودی قربانی جنایت رژیم هیتلری و مبلغی برای «جبران» آن جنایت تلقی کنند، آن هم در جامعه‌ای که یک‌سوم شهروندانش بازماندگان هولوکاست بودند.

از همین رو اسم قرارداد را در اسرائیل «جریمه‌پردازی» گذاشته‌اند؛ «جریمه‌ای» که به جای پرداخت به بازماندگان قربانیان عمدتاً به‌صورت کالاهای صنعتی به اسرائیل صادر شد تا این کشور بتواند صنایعی پیشرفته بسازد. بخشی از رونق اقتصاد آلمان در آن سال‌ها نیز به همین مبادلات صنعتی و تسلیحاتی با آلمان برمی‌گشت.

طرفه این‌که دفتری که اسرائیلی‌ها برای پیشبرد مفاد قرارداد دائر کردند، درحالی‌که مناسبات دیپلماتیکی بین دو کشور وجود نداشت، به نوعی کنسولگری اسرائیل بدل شد و مبنای رابطه‌ای اقتصادی میان دو کشور را ساخت که حالا آلمان را به بزرگ‌ترین طرف تجاری اسرائیل در اروپا بدل کرده است. ماروکی البته توسعۀ برنامۀ هسته‌ای اسرائیل و دستیابی به سلاح هسته‌ای و نیز پیروزی این کشور در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ را بدون کمک آلمان غربی قابل تصور نمی‌داند.

البته همین حالا هم به‌نوشتۀ کتاب، رابطۀ اقتصادی گسترده با آلمان و دریافت کمک‌های تسلیحاتی از این کشور، از جمله در شکل زیردریایی‌های قادر به تجهیز به سلاح اتمی، برای اسرائیل در برابر خطر جمهوری اسلامی مهم‌تر از این است که جامعۀ آلمان چقدر از گذشتۀ خود و یهودی‌ستیزی فاصله گرفته است، هرچند از زمان روی کارآمدن دولت سوسیال دموکرات ویلی برانت در سال ۱۹۶۹ حضور عناصر فعال در دوران حکومت هیتلری در دولت آلمان غربی هم به حداقل یا صفر رسید و بازخوانی نقادانۀ آن گذشته هم به‌خصوص در دو سه دهۀ اخیر با جدیتی بیشتر دنبال می‌شود.

با این همه، ماروکی یادآور می‌شود که طرح این ایده از طرف آنگلا مرکل در سال ۲۰۰۸ که «امنیت اسرائیل از ملزومات (منافع) ملی آلمان است» همچنان، بنا بر تحقیقات، ایده‌ای در سطح الیت سیاسی باقی مانده و به‌صورت امری اجتماعی و بخشی از ذهنیت عمومی درنیامده است.

کتاب گرچه در اکثر بحث‌هایی که پیش می‌برد به اسناد و مدارک متکی است، ولی به مناسبات میان دو کشور به‌لحاظ تبادلات امنیتی و اطلاعاتی وارد نمی‌شود؛ مبادلاتی که اهمیت کمی برای موجودیت اسرائیل و رفع تهدیدها علیه آن نداشته‌اند.

اطلاعات احیاناً محرمانه‌ای که اسرائیل در ارتباط با آلمان شرقی و بلوک شرق به بن می‌داده است و در تقابل دو آلمان به سود آلمان غربی نقش بازی کرده‌ نیز در کتاب کمتر مورد اشاره است؛ شاید هم که ماروکی به این اسناد اصولاً دسترسی نداشته است.

این‌که آلمان شرقی هم در آن سوی ماجرا چه تنش‌هایی با اسرائیل داشته و کم‌وکیف رابطۀ آن با اعراب و گروه‌های فلسطینی در مقابله با اسرائیل چه بوده است نیز موضوع کتاب نیست، هرچند کل این مواضع و مناسبات، چه به‌طور خاص در مورد آلمان شرقی و چه به‌طور عام در مورد بلوک شرق، نقش کوچکی در مناقشۀ خاورمیانه بازی نکرده است.

کتاب ماروکی در آلمان در شرایطی منتشر شده که میزان و کیفیت حمایت و همبستگی این کشور با اسرائیل در مقابله با اقدام گروه افراطی حماس (که آمریکا و اتحادیۀ اروپا آن را تروریستی می‌دانند) در حملۀ روز ۷ اکتبر از یک سو و نوع رویکرد اسرائیل در جنگ غزه و مرز و محدودۀ حمایت و انتقاد از این رویکرد از سوی دیگر، موضوع روز آلمان است. مباحث مطرح در کتاب و نگاهی که به سیر مناسبات آلمان با اسرائیل دارد، در درک و فهم بحث‌های اخیر هم یاری‌رسان است.

کتاب دانیل ماروکی در نسخۀ انگلیسی ۲۵۴ صفحه و به زبان آلمانی ۲۱۲ صفحه است.

* Absolution? Israel und die deutsche Staatsräson
**Germany and Israel: Whitewashing and Statebuildin

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
XS
SM
MD
LG