لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ تهران ۱۶:۰۵

دستاوردها و ناکامی‌های دیپلماتیک «دولت مطیع» ابراهیم رئيسی


پخش خبر مرگ ابراهیم رئیسی از اخبار شامگاهی در یک مرکز خرید در پکن
پخش خبر مرگ ابراهیم رئیسی از اخبار شامگاهی در یک مرکز خرید در پکن

حدود سه سال قبل که ابراهیم رئيسی در یکی از غیررقابتی‌ترین انتخابات‌های تاریخ جمهوری اسلامی به پیروزی رسید، یکی از اصلی‌ترین چالش‌های پیش‌ روی دولتش مسئلۀ احیای برجام و بازگشت به توافق هسته‌ای بود؛ توافقی که پیشتر در دولت حسن روحانی تا آستانۀ زنده شدن پیش رفته بود اما، به‌گفتۀ روحانی، مخالفت‌ها در درون حکومت مانع آن شده بود.

علاوه بر برجام و مذاکرات بی‌فرجام وزارت خارجه در این باره، علمکرد دولت ابراهیم رئيسی در سیاست خارجی طی سه سال چگونه بود و چه دستاوردها و ناکامی‌هایی در عرصه دیپلماسی از این دولت رقم خورد؟

در این گزارش مهم‌ترین رخداد‌های سیاست خارجی در دوران دولت ناتمام ابراهیم رئيسی و وزیر خارجه‌اش حسین امیرعبداللهیان را مرور می‌کنیم.

برجامِ بی‌فرجام

اصلی‌ترین پروندۀ پیش‌ روی دولت سیزدهم جمهوری اسلامی موضوع احیای توافق هسته‌ای ایران با قدرت‌های جهانی بود؛ اتفاقی که زمینۀ آن پس از روی کار آمدن دولت جو بایدن در آمریکا و ابراز تمایل واشینگتن برای بازگشت به برجام کلید خورد و مذاکرات مفصلی هم در دوران وزارت خارجه محمدجواد ظریف در دولت پیشین میان طرفین شکل گرفته بود.

با این حال ابراهیم رئيسی در دوران تبلیغات انتخاباتی، شعار خود را در سیاست خارجی «گره نزدن معیشت مردم به تحریم‌ها» عنوان کرد و مدعی شد بدون تأکید بر مسئلۀ مذاکرات هسته‌ای تلاش می‌کند اقتصاد ایران را بهبود ببخشد.

شاید از همین رویکرد می‌شد تشخیص داد که مسئله احیای برجام در اولویت‌های سیاست خارجی دولت رئيسی نبود.

با وجود این‌که علی باقری کنی، معاون وقت وزارت امور خارجه، مسئول پیگیری این پرونده شد و مذاکرات فراوانی در وین، دوحه، تهران، مسقط و دیگر نقاط دنیا میان او و دیپلمات‌های اروپایی به صورت مستقیم و با واسطه با نمایندگان آمریکا صورت گرفت، اما در نهایت و پس از تمام این ادوار گفت‌وگوها، عمر دولت رئيسی در حالی به پایان رسید که پروندۀ هسته‌ای ایران نسبت به تابستان ۱۴۰۰ یک قدم هم پیشرفت نکرد؛ نه تنها تحریم‌های بین‌المللی کنار نرفته‌اند که سیاست‌های جمهوری اسلامی در این مدت محدودیت‌های جهانی بیشتری را به ایران تحمیل کرده‌اند.

تعلیق با ایالات متحده

در دوران ریاست‌جمهوری ابراهیم رئيسی طبیعتاً روابطی میان ایران و آمریکا به صورت رسمی وجود نداشت اما در چند مقطع زمانی اتفاقاتی میان طرفین رخ داد که از دریچۀ گفت‌وگوهای غیررسمی انجام شد. آزادسازی پول‌های بلوکه‌شدۀ ایران در کره جنوبی در تابستان سال گذشته یکی از آن‌ها بود که پس از چندین سال مناقشه بالأخره عملی شد.

همچنین در همان دوره در چندین نوبت گزارش‌هایی در مورد توافق نانوشته میان ایران و ایالات متحده برای کاهش تنش‌های میان طرفین منتشر شده بود؛ تفاهمی که بندهایی چون تبادل زندانی میان دو طرف، سهل‌گیری ایالات متحده بر روند اجرای تحریم‌های نفتی ایران، محدود بودن میزان پیشرفت در برنامۀ هسته‌ای ایران و تعهد تهران مبنی بر عدم حملۀ نیروهای نیابتی وابسته به جمهوری اسلامی علیه اهداف آمریکایی در منطقه داشت.

همچنین در جریان جنگ غزه نیز تبادل پیام‌های مکرری میان طرفین صورت گرفت که با هدف کنترل تنش‌ها و تبدیل نشدن آن به یک جنگ تمام‌عیار در منطقه شکل گرفته بود.

آشتی با عربستان سعودی

آشتی با عربستان سعودی احتمالاً بزرگ‌ترین دستاورد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سه سال اخیر بوده است؛ اتفاقی که هرچند مسئولیت پیگیری آن نه با وزارت خارجه و دولت ابراهیم رئيسی که با شورای عالی امنیت ملی و علی شمخانی بود.

حمیدرضا عزیزی، پژوهشگر بنیاد علم و سیاست آلمان، در این خصوص به رادیو فردا چنین می‌گوید:

«هرچند مقام‌های دولت رئيسی تلاش می‌کنند مسئلۀ توافق با عربستان را به حساب خودشان بزنند اما واقعیت این است که آن اتفاق تصمیم حاکمیت بود و اتفاقاً در دولت حسن روحانی هم تلاش‌هایی برای این منظور صورت گرفت و همین افراد نزدیک به دولت سیزدهم، با مانع‌تراشی، اجازۀ عملی‌شدن چنین اتفاقی را ندادند.»

علاوه بر عربستان، ایران بعد از آن توافق با ریاض، از حجم تنش‌های خود با کشورهای دیگر عربی نیز کاست و در رویکردی که به نظر می‌رسد با هدف کم‌تر کردن تهدیدهای برآمده از سوی ایران و یا گروه‌های نیابتی آن از سوی پایتخت‌های عربی اتخاذ شد، مناسبات طرفین در محوری کمتر خصمانه دنبال شد.

با این اوصاف از آشتی تا ایجاد اعتماد و حسن رابطه مسیری طولانی است و به‌گفتۀ برخی ناظران رسیدن به مناسبات عادی و حسنه، به‌خصوص با سیاست‌های نامتوازن داخلی و خارجی جمهوری اسلامی، همچنان با دشواری‌های بسیار روبه‌رو است.

پیوستن به بریکس و شانگهای

از دیگر اتفاقات شاخص دوران ریاست‌جمهوری ابراهیم رئيسی، پیوستن ایران به پیمان شانگهای و گروه بریکس است. هر دو اتفاق در راستای گرایش بیشتر جمهوری اسلامی به شرق رخ داد و تهران خود را بیش از همیشه در قالب نظم تعریف‌شده از سوی کشورهای جنوب اقتصادی و از آن مهم‌تر چین قرار داد.

حمیدرضا عزیزی در این باره به رادیوفردا چنین می‌گوید:

«در سال‌های دولت رئيسی، شرق گرایی و سیاست نگاه به شرق به عنوان یک استراتژی در سیاست خارچی ایران تثبیت شد. باید توجه داشت که سیاست "نگاه به شرق" سالیان سال در ادبیات مقام‌های جمهوری اسلامی شنیده می‌شد و نخستین بار هم در دولت هاشمی رفسنجانی در این خصوص صحبت شد و در دولت حسن روحانی هم حتی پس از خروج دونالد ترامپ از برجام در دو سال آخر این مسئله به شکل جدی دنبال شد، اما تفاوت جدی در دولت ابراهیم رئیسی این بود که سیاست نگاه به شرق به‌عنوان یک جایگزین قطعی و نهایی برای روابط با غرب در نظر گرفته شد، درحالی‌که در دوره‌های قبلی به عنوان مکمل و موازنه‌بخش رابطه با غرب نگاه می‌شد که البته هیچ‌وقت در دوران جمهوری اسلامی در وضعیت مساعدی نبوده است.»

نزدیک‌ شدن بیشتر به روسیه و حمایت از ماشین جنگی پوتین

از دیگر رخدادهای قابل‌توجه در سیاست خارجی و همچنین دفاعی جمهوری اسلامی در سال‌های ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی مشارکت ایران در تأمین تسلیحات برای ارتش روسیه بود، به‌ویژه پهپادهایی که در حملات روسیه به شهرهای اوکراین مورد استفاده قرار می‌گرفت. همچنین در این مدت رئيسی در دو زمستان به روسیه سفر کرد و در مسکو با ولادیمیر پوتین ملاقات داشت.

حمایت‌های نظامی تهران از روسیه تبعات گسترده‌ای برای ایران به همراه داشت و تحریم‌های تازه‌ای از سوی ایالات متحده و کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی وضع شد.

هرچند مقام‌های دولت در بیان مدعی بودند که مشارکتی در جنگ روسیه و اوکراین ندارند اما کی‌یف بارها قطعاتی از لاشه‌های پهپادهای شاهد سرنگون‌شدۀ ایران در حملات روسیه به شهرهای اوکراین را منتشر کرده بود.

سقوط آزاد در روابط با غرب

حتی پیش از روی کار آمدن ابراهیم رئيسی هم می‌شد پیش‌بینی کرد که مناسبات ایران با کشورهای غربی و به‌ویژه اروپا با چالش‌ روبه‌رو خواهد بود، اما سطح و میزان تنش‌ها در این سال‌ها بین تهران و پایتخت‌های اروپایی در سیری صعودی به شکل کم‌سابقه‌ای افزایش یافت.

در ماه‌های ابتدایی کشورهای اروپایی بر لزوم پیگیری گفت‌وگوها با تهران بر سر برنامۀ هسته‌ای و احیای توافق سال ۲۰۱۵ تأکید داشتند و همین مسئله موجب شد مذاکرات مختلفی میان هیئت‌های ایرانی و اروپایی در شهرهای مختلف در اروپا، ایران و حتی منطقه شکل گیرد؛ اما به‌مرور آن نشست‌ها به محاق فراموشی سپرده شد و تحولات داخلی در ایران و رویکردهای جمهوری اسلامی سبب شد اختلافات میان طرفین شدت یابد.

حمایت ایران از روسیه در جنگ با اوکراین و همچنین اعتراضات سراسری مردم در جریان جنبش «زن زندگی آزادی» از جمله مهم‌ترین نقاط عطفی بودند که به زاویه گرفتن بیشتر ایران و کشورهای اروپایی با یکدیگر انجامید و تحریم‌های جدیدی از سوی اتحادیه اروپا علیه ایران وضع شد.

در طول سه سال اخیر، ابراهیم رئیسی حتی یک بار هم به یک کشور اروپایی سفر نکرد و این‌ را هم می‌توان به‌عنوان شاخص دیگری از کیفیت روابط خارجی جمهوری اسلامی و غرب در سال‌های اخیر در نظر گرفت.

تنها یک قدم تا جنگ تمام‌عیار با اسرائيل

از مهم‌ترین خطرات و چالش‌ها برای ایران در سال‌های اخیر، می‌توان به سیاست‌های جمهوری اسلامی در خصوص اسرائيل اشاره کرد؛ روندی که باعث شد دو طرف تنها یک گام دیگر تا به راه انداختن جنگ تمام‌عیار در منطقه فاصله داشته باشند.

بعد از حملۀ منتسب به اسرائيل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، ایران در اقدامی بی‌سابقه تصمیم گرفت حملات موشکی و پهپادی گسترده‌ای را به‌صورت مستقیم به خاک اسرائيل انجام دهد؛ عملیاتی که البته به مدد سامانۀ دفاع موشکی این کشور و همچنین کمک‌های ایالات متحده و دیگر متحدان اسرائيل بدون تلفات و خسارات قابل توجه به پایان رسید.

با این حال، در روزهای قبل و پس از آن حمله، بسیاری در منطقه و جهان نگران بودند نخستین درگیری مستقیم نظامی ایران و اسرائيل به یک جنگ تمام‌عیار در منطقه تبدیل شود.

سیاست خارجی حکومت خامنه‌ای یا دولت رئيسی؟

بعد از افشای فایل صوتی جواد ظریف که در گفت‌وگو با سعید لیلاز از به حاشیه رانده شدن وزارت خارجه گفته بود، علی خامنه‌ای در یک سخنرانی عمومی تأکید کرد که وزارت خارجه تنها یک نهاد مجری در سیاست خارجی است و به باور او نه تنها در ایران که در سایر نقاط جهان هم دیپلماسی از سوی نهادهای بالادستی تعیین تکلیف می‌شود.

هرچند در همان دولت روحانی هم بسیاری بر این باور بودند که مجموعۀ کابینه و به‌ویژه وزارت امور خارجه اختیارات محدودی دارد و نهادهای زیر نظر علی خامنه‌ای که به صورت موازی حتی گاهی فراتر از دستگاه دیپلماسی مسئولیت پیگیری پرونده‌های خارجی را برعهده می‌گیرند، اما به حاشیه رفتن وزارت امور خارجه در دولت ابراهیم رئيسی به سطح بی‌سابقه‌ای رسید.

در اصلی‌ترین پرونده‌های منطقه‌ای و فراتر از آن شخصیت‌هایی که یا مستقیماً از سوی رهبر جمهوری اسلامی منصوب شده‌اند و یا از زیرمجموعه‌های نهادهای زیر نظر خامنه‌ای هستند، در این سال‌ها موضوعات عرصۀ دیپلماسی را پیگیری و اجرا کرده‌اند. ضمن این‌که دستگاه‌های موازی بیشتری در این سال‌ها با نظر مجلس شورای اسلامی از هماهنگی امور خارجی خود با وزارت امور خارجه معاف شده‌اند.

حمیدرضا عزیزی در خصوص رویکرد کلی سیاست خارجی در دولت ابراهیم رئیسی چنین می‌گوید:

«به نظر من باید تفکیک قائل شد بین سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دوران ابراهیم رئيسی با سیاست خارجی دولت ابراهیم رئيسی. چیزی که در سه سال اخیر شاهدش بودیم، حالت نخست بود؛ به این دلیل که ابتکاراتی که مثلاً در این دوره به ثمر رسید و یا تلاش‌هایی که بی‌نتیجه بود، همه ناشی از رویکردها، جهت‌گیری‌ها و استراتژی‌های کلی سیستم جمهوری اسلامی بوده تا این‌که نتیجۀ یک رویکرد خاص در دولت رئيسی بوده باشد. به عبارت دقیق‌تر، به باور من برخلاف آن‌چه مقام‌های دولت تحت عنوان سیاست نزدیکی با همسایگان و امثال این‌ها از آن یاد می‌کنند، باید پذیرفت که دولت رئيسی نه تنها در سیاست خارجی منطقه‌ای که به صورت کلان‌تر حتی در کل سیاست خارجی فاقد استراتژی بود.»

با وجود به حاشیه راندن بیشتر وزارت خارجه و دستگاه دیپلماسی در سال‌های اخیر، همان‌طور که ابراهیم رئيسی هم بارها در صحبت‌های خود بر لزوم پیروی از رهبر جمهوری اسلامی تأکید داشت، دولت او هم علاقه و منافعی در تلاش برای احیای این جایگاه نداشت.

رئیسی ترجیح می‌داد دولتش به‌عنوان یک دولت مطیع و کم‌دردسر به کار خود ادامه دهد تا احیاناً در پایان عمر ریاست‌جمهوری‌اش به سرنوشتی مشابه رؤسای جمهور پیشین ایران دچار نشود و حتی فراتر از آن شاید بتواند بر صندلی رهبری هم تکیه بزند؛ هرچند او در نهایت حتی به پایان خط دورۀ نخست هم نرسید چه رسد به این‌که بعدها از او به عنوان یک رئيس‌جمهور سرکش در برابر علی خامنه‌ای یاد نکنند.

XS
SM
MD
LG