جملهٔ معروف «دلار الان یا الان؟» مربوط به اوایل دهه ۹۰ است که فقط تحریم بود. حالا با شرایط تحریم و آمادهباش جنگ، تنها قیمت «دلار آتی» حساب میشود که معلوم نیست.
با دلار آتی، خط فقر آغوش بازتری برای شهروندان ایرانی گشوده است، همچنانکه مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرده یکسومِ ایرانیان توان تأمین نیازهای اساسی خود را ندارند. به عبارت دیگر، حدود ۳۰ میلیون نفر در کشور در شرایط فقر کامل زندگی میکنند.
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، نرخ فقر در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال قبل از آن ۰.۴ درصد افزایش یافته و مهمتر آنکه نرخ ۳۰درصدی فقر تثیبت شده است؛ یعنی درصد جمعیتی که زیر خط فقر زندگی میکنند، قرار است ثابت بماند و دستکم در کوتاهمدت تغییری در شرایط زندگیشان رخ ندهد.
در این گزارش اسامی شهروندانی که با رادیوفردا گفتوگو کردهاند، بهصورت مستعار آمده است. اولین جملهٔ تمام مصاحبهشوندهها در مورد تغییرات زندگیشان در سالهای اخیر، حذف سفر، رستوران و سینما و مواردی است که حالا اجباراً «اضافات زندگی» نام گرفتهاند.
پدران تحت فشارند
هانیه امسال کلاس نهم است و یکی از رشتههای هنری را انتخاب کرده. از اولین درخواستهای مدرسه، تهیه دوربین و لپتاپی با کارت گرافیکی مناسب برای فتوشاپ بوده است.
او میگوید به دلیل قیمت بالایی که این دو قلم داشته - حداقل۱۰۰ میلیون تومان- بسیاری از همکلاسیهایش از جمله خود او دوربینهای دستدوم و لپتاپهایی با مدلهای پایین را قسطی خریدهاند.
«خوششانس بودم که خانوادهام اجازه دادند این رشته را انتخاب کنم، چون تعدادی از دوستانم به دلیل هزینهها، علیرغم علاقه و استعداد، مجبور به انتخاب رشتهٔ دیگری شدهاند.»
تعدادی از همکلاسیهایش به جای خرید، دوربینها را اجاره کردهاند تا در هزینهها صرفهجویی کنند.
او میگوید: «دوستانم از این که پدرانشان مجبورند تحت فشار هزینههایشان را تأمین کنند، دچار عذاب وجداناند». هانیه میگوید خیلی از دانشآموزان از شرکت در اردوهایی که قرار به پرداخت هزینه باشد، خودداری میکنند. با لحنی میان کودکی و نوجوانی میگوید: «باباها، طفلیها خیلی زیر فشارند».
حاشیه جنوبی و ارزان تهران
در جادهٔ خاوران در جنوب شرقی تهران، شهرکی قرار دارد به نام شهرک کاروان. آقا مسعود ۲۰ سال است که در دو اتاق تودرتو در این شهرک مستأجر است. هر سال صاحبخانه پول پیش خانه را پنج میلیون یا ۱۰ میلیون تومان افزایش میداد و امسال یکباره ۳۰ میلیون تومان اضافه کرده است.
خانه کمی پایینتر از سطح خیابان است و همیشه بوی نا میدهد و حتی بوی لجن جوی کنار خیابان هم به مشام میرسد. این ارزانترین جایی است که توانسته برای اجاره پیدا کند. او کارگر روزمزد است و خرج خانه را از همینراه تأمین میکند. همسرش خانهدار است و از راه خواندن نماز قضا و گرفتن روزه برای افراد متوفی، بخشی از هزینههای زندگی را تأمین میکند.
معنای زندگی برای آنها تأمین اجاره خانه است، چون یکبار صاحبخانه همه زندگیشان را به خیابان ریخته و دیگر نمیخواهند آن روز تکرار شود. بعد از اجاره خانه، یک لقمه نان برای سیر کردن خانواده ۵ نفرهشان پیدا میشود. آقا مسعود میگوید: «گوشت و مرغ اصلا نمیخریم. میوه هم واجب نیست آنچنان. فقط اجاره خانه مهم است».
حکومت مطلق دلار در ایران
سالهاست ایرانیها میگویند به ریال درآمد داریم و به دلار خرج میکنیم، اما دلار لحظهای آرام ندارد. شاهرخ شریفی رئیس اتحادیه سوپرمارکتها در تهران میگوید افزایش نرخ دلار و تأثیر آن بر قیمت مواد اولیه موجب افزایش قیمت اقلام خوراکی در دو ماه اخیر شده است. این افزایش، غیر از تورم سالانه است. به گفته او در بازار فعلی هیچ قیمتی قابل «پیشبینی» نیست.
رعنا میگوید: «ما پیشبینی قیمت فردا و آینده را نمیخواهیم، همین که قیمتها سالی یک بار یا فصلی یک بار افزایش داشته باشد، راضی هستیم. اما هر مغازهای هر روز یک قیمت برای یک کالا میدهد».
قیمت دلار تعیینکنندهٔ بازار است و تحولات منطقه و جهان، قیمت دلار در بازار تهران را تعیین می کنند. حتی نتیجۀ انتخابات هم بر آن اثرگذار است. قیمت دلار روز سوم آبان بر روی عدد ۶۸ هزار و ۶۰۰ تومان ایستاد و یک رکورد تاریخی ثبت کرد.
پس از حمله ۱۳ فروردین امسال «اسرائیل» به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق و تهدیدهای تهران به پاسخگویی، ارزش ریال بیش از ۱۰ درصد کاهش یافت. این روند کاهشی همچنان ادامه دارد، چرا که منطقه در انتظار پاسخ اسرائیل به حملات موشکی ماه گذشته ایران و شروع احتمالی جنگ تمامعیار است.
به گفته شاهرخ شریفی روند گرانی تولیدات ادامه خواهد داشت و کارخانههایی که قیمتها را بالا نبردهاند هم به مرور ناچار به اینکار خواهند شد.
سوم هر ماه، پایان ماه است
خانم نسیم کارمند رسمی یکی از ادارات دولتی است و طبق عادت ۲۷ سال کارمندی، هر ماه بخشی از حقوقش را پسانداز و بخشی را هزینه زندگی روزمره و تفریحاتش میکرد. او به شدت از «ریال» عصبانی است و میگوید: «دقیقاً روز سوم آبان پایان ماه را اعلام کردم، چرا که با پرداخت قبوض و اقساط، دیگر نه پولی برای پسانداز دارم و نه توان هزینه برای چیزی دیگر».
او با تمام وجود احساس «فقیر بودن» میکند، کلمهای که برایش مشمئزکننده است و میگوید: «کدام ۳۰ درصد؟ فقط همان ۴ درصدیها زندگی میکنند و بقیه دسته جمعی همه زیر خط فقریم».
بسیاری از کارمندان و حقوقبگیران ابتدای هر ماه مجبور به پرداخت اقساط و شهریه مدرسه هستند.
آقای محسن میگوید: «شانس داشتهام که خانه و حقوق ماهانه دارم، وگرنه روزگارم سیاه بود. تا سه سال قبل هر تعطیلی سفری به شمال داشتیم. پارسال فقط برای عید و تابستان به شمال رفتیم و امسال اصلا توان خروج از تهران را نداشتیم. حتی تا همین چند ماه قبل تمام هزینههایم را مینوشتم. اما قیمتها آنقدر نوسان دارد که دیدم فقط یک جنگ اعصاب و روان است و دیگر ننوشتم».
مرکز آمار ایران در گزارشی که امسال منتشر شد، اعلام کرد که متوسط هزینه سالانه زندگی در تهران به ۳۳۰ میلیون تومان رسیده است. طبق این گزارش، با افزایش شدید قیمت اقلام خوراکی و مسکن در ۱۲ سال اخیر، بسیاری از خانوارها قدرت خرید خود را از دست دادهاند و جمعیت فقرا در ایران به شدت افزایش یافته است.
شکلگیری رسوم تازه با خط فقر جدید
طی سالهای اخیر با نوسات عجیب و ناگهانی دلار و سکه و به همراه آن اجاره مسکن، موضوعات تازهای در تهران و دیگر شهرهای بزرگ باب شد. ابتدا مستأجرانی که توان پرداخت افزایش اجاره را نداشتند، به سمت حاشیهٔ شهرها حرکت کردند.
اجاره یک اتاق به قیمتهای گزاف، خانههای اشتراکی (اجاره یک خانه توسط دو یا چند خانوار)، اتوبوسخوابی و حتی اجاره پشتبام از رسوم ناگزیر سالهای اخیر است. با انتشار اخبار هریک از این موارد، تلاش شد وقوع چنینچیزی رد شود، اما گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میدهد که سیاستهای حمایتی دولت در سالهای گذشته موفق نبوده و نتوانسته است کمکحال خانوارهای فقیر باشد و آنها در سراشیبی سقوط هستند.
نرگس و مادر و خواهرش اسم خانهشان را «شهر زنان» گذاشتهاند. خانواده بهدست چند زن اداره میشود. هر سه کار میکنند و تا دو سال قبل در غرب تهران یک واحد ۸۵ متری اجاره کرده بودند. اما سال قبل، دیگر از عهده پرداخت افزایش اجارهخانه برنمیآمدند.
میگوید: «همگی کار میکنیم و سهمی در اجاره و هزینههای خانه داریم و هر کس هزینههای شخصی خود را هم دارد. البته که هر کدام پسانداز داریم اما نه آن قدر که بتوانیم یک باره ۱۰۰ میلیون تومان تحویل صاحبخانه بدهیم. بعد از آن، شروع به گشتن بهدنبال خانهای جدید کردیم و هر روز مجبور بودیم یک محله پایینتر بیاییم تا در نهایت کارمان رسید به کرج و یکباره دیدیدم ساکن «محمدشهر» کرج شدهایم. جایی که هیچ وقت فکرش را نمیکردیم».
سویای سرخشده جای گوشت
طبق گزارش مرکز آمار ایران، قیمتها از سال ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۳ رشد چشمگیری داشتهاند. برنج از ۱۲ هزار و ۵۰۰ تومان به ۱۱۲ هزارتومان، گوشت گوسفندی از ۳۶ هزار تومان به بیش از ۵۹۰ هزار تومان و گوشت مرغ از حدود ۷ هزار تومان به بیش از ۸۳ هزار تومان رسیده است.
مهران خانۀ اجارهای داشت. وقتی نتوانست افزایش پیاپی اجاره را تحمل کند، با دو فرزندنش به زیرزمین خانۀ پدری نقل مکان کرد.
میگوید عین خیلی قدیمهاست که همه یک اتاق داشتند. او در یک زیرپلهای، یک دستگاه زیراکس دارد و روزانه چند هزار تومانی کار میکند. آخرین باری که برنج ایرانی خورده در یک مهمانی بوده، چرا که حقوق بازنشستگی مادرش هم اجازه این «ولخرجیها» را نمیدهد. برای خوردن میوه هم بچهها را میفرستند خانه مادرشان. پروتئین بچهها را با سویا تامین میکند.
میگوید: «همین که سقف دارم، بس است». آخرینباری که دنداندرد شدید داشت، ترجیح داد به جای عصبکشی و پر کردن دندانش، آن را بکشد. چون هزینه کمتری داشت.