لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۲:۳۷

بهرام بيضايی؛ هنر از جنس ديگر


بهرام بيضايی، يکی از برجسته ترين کارگردانان سينما و تئاتر ايران است. او در سال ۱۳۱۷ در تهران و در خانواده ای مذهبی که در کار تعزيه بودند، به دنيا آمد و از جوانی دلبسته تعزيه و تئاتر ايران شد و فعاليت های هنری خود را آغاز کرد.

بهرام بيضايی که بيش از پنج دهه در حوزه ادبيات نمايشی ايران تاثيرگذار بوده است، در سينمای ايران نيز کارنامه ای درخشان دارد.


او در دهه چهل، علاوه بر ساخت فيلم های کوتاه و انتشار چند نمايشنامه و نقد در حوزه تئاتر و سينما، پژوهش ها و تحقيقات خود را در زمينه تئانر ايران، چين و ژاپن منتشر کرد که هنوز اين کتاب ها از مهم ترين منابع در حوزه تئاتر ايران به حساب می آيند.


بهرام بيضايی با ساخت اولين فيلم بلندش با نام رگبار در سال ۵۱ توانست جايگاه ويژه ای در سينمای هنری و روشنفکری ايران پيدا کند. او با ساخت فيلم های بعدی خود در دهه پنجاه نظير غريبه و مه، کلاغ و چريکه تارا توانست به خاطر نگاه متفاوتش به سينما، سينمايی را بنيانگذاری کند که بعدها سينمای بيضايی نام گرفت.


پاسخ بيضايی به پرسش های شما


بهرام بيضايی و محمود دولت آبادی

در گفت و گويی که با بهرام بيضايی داشتم، تعدادی از سوالاتی را که شنوندگان راديو فردا و دوستداران بهرام بيضايی مطرح کرده بودند، با او در ميان گذاشتم:


علی از تهران: چه تفاوت هايی بين فيلم هايی که شما در دهه پنجاه ساختيد يعنی قبل از انقلاب و فيلم هايی که در دهه شصت و هفتاد يعنی بعد از انقلاب ساختيد، وجود دارد؟


بهرام بيضايی: هر کدام معرف زمانی هستند که ساخته شده اند. من از لحاظ کيفيت نمی توانم قضاوت کنم برای اينکه من منتقد خودم که نيستم، ولی در حقيقت نقش زمان است که در همه آنها ديده می شود. نهايتا آنها موضوعاتی هستند که هرکدام در زمان خود برای من ضرورت داشتند. من کوشش خودم را کردم، ولی متاسفانه ما خيلی فضای موافق نداريم برای اينکه بيشترين کوشش به بهترين نتيجه هم برسد.»

اگر شما کارهای من را ديده و دنبال کرده باشند ترجيح داشت که من اين سوال را می کردم و شما جواب می داديد که کارهای من چه تفاوت هايی کرده اند؛ چون من نمی بيينم خودم را و کارهايی را که می سازم به يک معنا مخاطبشان و يا منتقدشان نيستم.»


الهام از اصفهان: از بعد از فيلم سگ کشی در سال ۷۹ همچنان در انتظار کار جديدی ازشما هستيم. آيا از سال ۷۹ به بعد فيلم نامه ای را به پايان برده ايد که خيال ساختش را داشته باشيد و آيا می توانيد نويد ساخت فيلم جديد خود را بدهيد؟


بيضايی: من چندين فيلمنامه را به پايان برده ام و برای اجازه هم فرستاده ام. بعضی از آنها حتی روی کاغذ اجازه هم گرفته، ولی در عمل به مشکلاتی خورده است. می دانيد که اينجا وقتی مجوز هم داريد مطمئن نيستيد که می توانيد آن فيلم را بسازيد برای اينکه بعضی وقت ها مجوزهای کتبی وجود دارد، ولی توصيه های شفاهی ممکن است بشود به اين ور و ان ور که آن فيلم ساخته نشود و اين اتفاق برای من افتاد.

برای يک سناريو به اسم اتفاق خودش نمی افتد، اين اتفاق افتاد. اين کار مجوز هم گرفت چاپ هم شد، ولی عملا امکان ساخت پيدا نکرد. يا فيلمنامه ای که از اول اجازه چاپ هم نگرفت به نام ماهی و همين طور چند کاری که بعد از آن خواستم بکنم از جمله گفت و گو با آب، باد، خاک، آتش که اصلا امکان عملی برای آن پيش نيامد و نشد که مطرح و ساخته شود. مجوز نگرفت با اينکه خيلی هم علاقه مند بودم که بسازمش و همين طور در اول امسال کاری را تمام کردم به نام لبه پرتگاه که مجوز گرفته و با اينکه مجوز هم گرفته گاهی می گويند آره، گاهی می گويند نه؛ ولی الان جايی هستيم که گفته اند آره و ما داريم دوباره شروع می کنيم که راه بيندازيمش.


من نمی دانم چرا اين قدر ما بايد رنج ببريم؟ چرا بايد اين قدر ارشاد بشويم؟ چرا اين قدر بايد تحقير بشويم؟ نه يک نمايش درست نه يک صدای درست؛ هيچی درست نيست و آخر سر آدم فکر می کند که خدای من، من چرا در اين حرفه هستم و چرا من ول نمی کنم؟
بهرام بيضايی

امسال البته يک فيلم هشت دقيقه ای هم ساخته ام به نام قالی سخن گو که شايد بعد از شش سال واقعا جوابگوی شش سال کار نکردن نباشد و می شود در واقع يک سال ونيمی يک دقيقه و حتما کافی نيست، ولی توصيه می کنم اگر پيدايش کرديد آن را ببيند.


يلدا از تهران: چقدر فيلم های ساخته نشده و نمايش های اجرا نشده و فيلمنامه و نمايشنامه های منتشر نشده داريد و چقدر سانسور در عدم ارائه آثار شما نقش داشته است؟


بهرام بيضايی: حقيقتا من آمادگی ندارم که آمار بدهم. اگر می دانستم مراجعه می کردم يکی يکی می شمردم و می گفتم که چرا هر کدام از اينها در زمان خودشان اجرا نشده اند و اگر چيزی در زمان خودش اجرا نشود، نمی دانم چرا ديگر هيچ وقت اجرا نمی شود برای اينکه سينمای ما اين قدر هم ظرفيت ندارد که حتی همان تعداد نشده را کمک کند و يا سرمايه گذاری کند که ساخته شود برای اغلب آنها متاسفم که چرا ساخته نشده اند.


و اما اينکه سانسور چه نقشی دارد. ببييند سانسور ما يک شکل نيست. مميزی ما يک بخش رسمی دارد همانی که اعلام می کند که مجوز می دهد يا نمی دهد, اين يک بخش رسمی است. بخش ديگر اين است که ممکن است مجوز يک چيزی را بدهد، ولی پرده مناسب و زمان مناسب و امکانات برای نمايش ندهد. الان کلی از فيلم های قبل از انقلاب عملا توقيف است، ولی از نظر آنها اين نيست. آنها به ما می گويند به ما ارايه نشده است.

الان می گويند بعضی از کارها در اولويت ما نيست. نمی گويند نه و می گويند الان شما يک کار ديگر بياريد که چه طور باشد و فرق نمی کند که چه طورتر باشد و بعضی از اينها اين قدر طول می کشد که آدم خودش بفهمد که به اجازه نمی رسد و حتی بعضی وقت ها اصلا آدم را صدا می کنند و حتی يک بار می خواستند به من مشاور بدهند که به من کمک کند که سناريو مقبول و منطقی بشود که من البته رد کردم و فريادم به عرش رسيد.


و بعضی وقت ها شروع می کنند به نصايحی که اين شخصيت ها را عوض کنيد و اين را چه طور کنيد و ... که اينها همه دوستانه است، ولی در حقيقت شکلی از سانسور است که خودت بگويی نه. حتی فيلمنامه ای هم که دوست داری به جای می رسی که وقتی به روی پرده می رود از آن بيزاری از همه چيزش از اين همه دوندگی برای يک کار خيلی ساده.


من نمی دانم چرا اين قدر ما بايد رنج ببريم؟ چرا بايد اين قدر ارشاد بشويم؟ چرا اين قدر بايد تحقير بشويم؟ نه يک نمايش درست نه يک صدای درست؛ هيچی درست نيست و آخر سر آدم فکر می کند که خدای من، من چرا در اين حرفه هستم و چرا من ول نمی کنم؟ اين است که راستش گذشته از اينکه بخواهم از کارهای ساخته نشده ام آمار بگيرم و هی تاسفی بر تاسف های گذشته ام اضافه کنم و واقعا چه فايده از اين تاسف ها؟


شهناز از اراک: من آرزوی همکاری با شما را دارم و می خواهم بدانم معيارتان برای انتخاب يک بازيگر چيست؟ آيا قبل از انتخاب تست می گيريد و يا در زمان شکل گيری يک شخصيت در زمان نوشتن می دانيد سراغ کدام هنرپيشه معروف خواهيد رفت و آيا امکان دارد که از يک بازيگر آماتور برای شخصيت های اصلی فيلمتان استفاده کنيد؟

بهرام بيضايی: وقتی من می نويسم واقعا به بازيگری و اينکه کی اين نقش را بازی می کند فکر نمی کنم. من سعی می کنم بيشترين امکان هايی را که در يک شخصيت هست در بياورم و در واقع بنويسم و فکر نمی کنم که اين شخص يا آن شخص اين نقش را بازی می کند برای اينکه آن وقت مجبورم به محدوديت های بازيگرهم فکر کنم.


من هميشه اميدوارم يک بازيگرانی ناگهان پيدا بشوند که وسعت کارشان و گستره استعدادشان ما را برانگيزد که چيزهای وسيع تر و بزرگ تر بنويسيم.


بهرام بيضايی با اينکه نسبت به کسانی که با او کار سينما را شروع کرده است، فيلم های خيلی کمتری ساخته است، ولی با همين تعداد کم فيلم، فيلم هايش جهانی دارند که آيينه زمان خودشان هستند. ضمن اينکه دغدغه های هميشگی او مثل هويت گمشده ما و مساله زن و ... در تمام کارهايش ديده می شود و علاوه بر اينها جادوی خاصی در کارهای او وجود دارد که آدمی را رها نمی کند.
زاون قوکاسيان

متاسفانه اينجا همه چيز خيلی محدود است. حتی ما کم کم به قهقرا هم می رويم چون هر تعريفی که به اينجا می آيد يک چيزی را کسر می کند؛ نمی دانم چرا؟

اينجا دورانی که نابازيگران باب شده بود، اين طور شده بود که ما همين طورهی نقش را کم می کنيم، کم می کنيم و کوچک می کنيم تا يک نقش به اندازه يک نابازيگر بشود؛ چون او يک بعد را بييشتر نمی تواند بازی کند و آن بعد هم همان خودش است. متاسفانه بازيگران ما هم به همين دليل رشدی را که بايد پيدا نمی کنند و بازی آنها خيلی ابعاد وسيعی پيدا نمی کند، در حالی که به نظر من امکانش را دارند.


من وقتی می نويسم واقعا به بازيگر فکر نمی کنم، ولی بعد تست می گيرم. برای خاطر خودم که ببيينم اين بازيگر در اين لحظه چه شکلی دارد، چه صدايی دارد و چقدر امکان تغيير دارد و چقدر گستره بازيگريش به من امکان می دهد و تنها دليلش همين است.

راستش بعضی وقت ها هيچ بازيگری را برای نقش هايی که دارم پيدا نمی کنم و مجبور ميشوم آخر سر مصالحه کنم و بعضی وقت ها يکی می آيد که گاهی کمتر از انتظار من است و گاهی بيشتر از انتظار من.

اين حرفه هم آماتور يا غير آماتور ندارد. يا يک کسی می تواند جلو دوربين برود يا نمی تواند. هر کس بتواند می رود جلو دوربين.

آخرين سوال: کتاب ريشه يابی درخت کهن ، کتابی است که گويا هم اکنون مشغول آن هستيد. اين کتاب در چه وضعيتی است؟


بهرام بيضايی: اين کتاب پارسال قرار بود منتشر بشود که متاسفانه برای اجازه دادن اين قدر معطل کردند که تازه شش ماه قبل مجوزش آمد و من در اين فاصله کتاب را نگاه کردم و دارم کارهای بيشتری را روی آن انجام می دهم.


برای اين کتاب الان ۴۸ ساعت متمرکز را می خواهم که تمام بشود. اين کتاب در اصل راجع به قصه هزار و يک شب است ولی موقعی که من روی آن کار می کردم، در يک مرحله مجبور شدم کتاب هايی را که راجع به هزار و يک شب نوشته شده مرور کنم که عملا اين يک جوابی به آنها هم هست. کتاب قاعدتا بايد ارديبهشت ماه در نمايشگاه کتاب منتشر شود.


بيضايی از نگاه ديگران


مژده شمسايی، بازيگر و همسر بهرام بيضايی که تجربه همکاری با او را در دو فيلم مسافران و سگ کشی نيزداشته است در گفت و گو با راديو فردا از او سخن می گويد.


خانم شمسايی به بخشی از گفته های بهرام بيضايی در يک مصاحبه اشاره می کند و می گويد:« می خواهم بخشی از گفته های بيضايی در مصاحبه ای را برايتان نقل کنم که گزيده ای از انديشه ها و دغدغه های فرهنگی او در آن بيان شده است انديشه ای که در طول سال ها علی رغم تمام مشکلات باعث شده که بيضايی لحظه ای از تفکر و جست وجو باز نماند و تقريبا همه آثار او از پژوهش ها تا نمايشنامه ها و فيلمنامه حاصل اين انديشه است.»


بيضايی می گويد:« فرهنگ ما نيازمند بازانديشی است در همه باورهايش، تاريخش، سوابقش و آنچه مانع رشد و باعث ايستايی و توقفش شده است. همه ما ناچاريم درباره همه چيز از نو بينديشم و همه چيز را از نو با تعقل و ادراک امروزی ارزيابی کنيم و تعريف های گذشته را بسنجيم واز صافی خرد و آزمون بگذرانيم و در قالب يک دانش، بينش و خرد امروزی سامان دهی کنيم. بدون اين بازنگری هر نوع بازسازی در جامعه سطحی و رونوشتی بدون عمق از کشورهای ديگر خواهد بود.»


مجله فرهنگی و هنری پنج دری هر هفته یکشنبه ها در مجله شامگاهی رادیو فردا مهمان شما خواهد بود. این مجله که سعی دارد صدای اهالی فرهنگ و هنر ایران باشد، هر هفته گفت و گویی دارد با یکی از هنرمندان ایرانی.
در برنامه هفته آینده « پنج دری»، بهزاد فراهانی، گلشیفته و شقایق فراهانی، خانواده بازیگر، میهمان این برنامه خواهند بود و به پرسش های شنوندگان رادیو پاسخ می دهد.
شما هم اگر مایلید پرسش های خود را با آنها در میان بگذارید می توانید سوالات خود را به ای میل culture@radiofarda.com ارسال کنید و یا تا آخر این هفته با شماره تلفن زیر تماس بگیرید:
0042-02 2112 4113

بهرام بيضايی در همين مصاحبه ادامه می دهد:« ما اينجا قرن ها خلع تفکر بوديم. ملتی بوديم که قرار نبود خودمان فکر کنيم و قرار بود توسط هر نوع استبدادی که بالای سرمان بود، سنتی يا نظامی، داخلی يا خارجی، برايمان فکر کرده شود اما دوران معاصر به هر حال رسيده است به اينکه هر بشر طبيعی قادر است به وصول به درک شخصی از جهان و سزاوار پيشرفت و گسترش دادن امکانات خودش و می تواند با درايت شخصی و آگاهی از همه گنجينه تفکر بشری جهان خودش را کشف و تصحيح کند. اين اتفاق بزرگی است که نبايد آن را دست کم گرفت. به همه ما هنگام تولد يک هديه خدادادی داده شده و آن خرد است. بعضی ها در طول زندگی از اين نعمت استفاده نمی کنند و آن را محبوس می کنند و يا به ديگران واگذار می کنند، بعضی ها هم آن را به کار می اندازند و پرورش می دهند.تا زمانی که ما خودمان را خلع خرد شده بشناسيم و تصميم گرفتن راجع به حقوق انسانی خودمان را به ديگران بسپاريم، طبيعی است که بخشی بزرگی از اين وديعه را در خودمان نفی، تباه و نابود می کنيم.»

زاون قوکاسيان، منقتد سرشناس سينمايی ايران نيز در گفت و گويی با راديو فردا درباره بهرام بيضايی گفت:« بهرام بيضايی بدون شک بزرگ ترين کارگردان سينمای ايران است. من اولين بار که فيلم رگبار بيضايی را ديدم، سينمای او مرا جذب کرد.»


او افزود:« در کل، بهرام بيضايی با اينکه نسبت به کسانی که با او کار سينما را شروع کرده است، فيلم های خيلی کمتری ساخته است، ولی با همين تعداد کم فيلم، فيلم هايش جهانی دارند که آيينه زمان خودشان هستند. ضمن اينکه دغدغه های هميشگی او مثل هويت گمشده ما و مساله زن و ... در تمام کارهايش ديده می شود و علاوه بر اينها جادوی خاصی در کارهای او وجود دارد که آدمی را رها نمی کند.»


در کارنامه هنری بلند بالا و برجسته بهرام بيضايی، علاوه بر ده ها نمايشنامه، فيلمنامه، فيلم، تئاتر و پژوهش و جوايز ملی، جوايز بين المللی متعددی نيز ثبت شده است.


از جمله جوايز معتبر بين المللی که او تا کنون دريافت کرده است می توان به جايزه بهترين فيلم کوتاه از جشنواره شيکاگو، جايزه مدال نقره از جشنواره جهانی فيلم مسکو، جايزه آرشيو سلطنتی فيلم بلژيک و جايزه مدال اوبر ويليه فرانسه اشاره کرد.


XS
SM
MD
LG