خمرهای سرخ یک جنبش مائویستی و ناسیونالیستی بود و در کامبوج در سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ یک دیکتاتوری توتالیتر کمونیستی تشکیل دادند. رهبر این گروه پل پوت بود که مائویست و طرفدار «جهش بزرگ به جلو» و انقلاب فرهنگی چینی بود.
خمرهای سرخ بر خلاف تحلیلهای مارکسیستی حتی بدون هیچ پیشزمینۀ تاریخی و بدون مراحل گذار، در ابتدای سازماندهی دیکتاتوری خود در سال ۱۹۷۵ نقش پول را در اقتصاد حذف کردند، همه مالکان را نابود کردند و مانند مائو مصمم بودند که فرق روستا ها و شهر ها را از بین ببرند، ولی به غیر از جنایات تاریخی به هیچ کدام از اهداف خود نرسیدند.
این جنبش تأثیر خونین محسوسی در تاریخ بشری به جا گذاشت. تاریخ ترور و سرکوب در حکومت کمونیستی کامبوج یکی از دهشتناکترین وقایع تاریخی قرن بیستم بود که در عرض سه سال و هشت ماه به وقوع پیوست. به همین دلیل این نوع حکومت را حتی چپ های اروپایی که تفکر که خود را با سیاستهای دیکتاتوریهای شرقی انطباق نداده بودند، کمونیسم عهد حجر مینامیدند.
خمرهای سرخ در آغاز حکومت خود اردوگاههای «بازپروری» ساختند که در آنجا مردم را با زور و خشونت از نو طبق ایدئولوژی مائویستی به اصطلاح خود تربیت و نوآموزی میکردند و در حقیقت شستشوی مغزی میدادند.
بعد از اینکه خمرهای سرخ پایتخت کامبوج پنومپن را در سال ۱۹۷۵ تسخیر کردند، جامعه جهانی اندک اندک پی برد که در کامبوج چه فاجعۀ تاریخی در حال به وقوع پیوستن است. سیاست خمرها بعد از رسیدن به قدرت با انتقال صدها هزار نفر از شهر به روستا آغاز شد بدون آنکه به عواقب اقتصادی آن توجه شده باشد.
ژان لویی مارگولین تاریخنویس فرانسوی مینویسد برای مثال در یکی از مناطق شمالی کامبوج ۲۱۰ هزار شهرنشین به منطقه روستایی با در حدود ۱۷۰ هزار ساکن روستایی کوچ داده شدند. دهقانان فقیر و گرسنه و ناراضی به شورش دست زدند، زیرا ذخایر غذایی به اندازۀ لازم وجود نداشت که دهقانان فقیر بتوانند خود و بیش از ۲۰۰ هزار نفر دیگر را که از شهر به آنجا اسکان داده شده بودند، سیر کنند.
به علاوه فعالان حزب کمونیست تبعیض شدید شهرنشینان را تبلیغ میکردند و آنها را «نوکران سرمایهدار امپریالیسم» مینامیدند. آنهایی که از شهر آمده بودند فقط باید در روستاها کار کنند و حتی اجازۀ تماس گرفتن آنها با دهقانان بسیار محدود بود و در مکانهای جدا اسکان داده شده بودند. مارگولین این سیاست را «آپارتاید طبقاتی» مینامد، فقرا علیه متمولین. در ابتدا روشنفکران دگراندیش و اعضای منحرف حزب کمونیست پاکسازی و در قدم بعدی اعدام انقلابی میشدند.
شاید یادآوری پدیدۀ «اعترافات علنی» سودمند باشد. مخالفان فکری حزب حاکم محاکمه نمیشدند. بدون اقامه دعوی اتهاماتی به هر فردی که افکار مستقل از حزب حاکم داشت زده میشد، آنها زیر فشار شکنجه اعترافاتی کتبی انجام میدادند، البته بدون مصاحبه تلویزیونی و متعاقباً بلافاصله اعدام انقلابی میشدند.
مورخین گوناگونی به این نتیجه رسیدهاند که قتلعام دوران پل پوت از اعدامهای افراطی و خودسرانه استالین هم خشنتر بوده است. فقط لازم بود که سه خبرچین طرفدار حزب حاکم بگویند که یک فرد «مأمور سیآیای» است تا آن فرد اعدام شود. سیآیای و ویتنام از دشمنان اصلی پل پوت محسوب میشدند.
ابعاد قتلعامی که در کامبوج به وقوع پیوست، کاملاً قابل محاسبه نیست؛ تعداد مقتولان بین ۱.۷ تا دو میلیون نفر برآورد میشود. کل مردم کشور کامبوج مانند بردههای یک دیکتاتوری شده بودند که یا از گرسنگی جان میباختند یا به عنوان دگراندیش شکنجه شده و به قتل میرسیدند. در آن موقع اینترنت و موبایل هم وجود نداشت که بشود خبرهای جنایات دولتی را بیوقفه به گوش جامعه جهانی رساند. یک سیستم پلیسی تحت کنترل نظامیان خمر سرخ جامعه را مطلقاً تحت سرکوب خود قرار داده بود.
طبق گزارش مارگولین، خمرهای سرخ در تبلیغات خود تکرار میکردند که «برای کشوری که ما میسازیم یک میلیون انقلابی کافی است. به بقیه احتیاجی نداریم. بهتر است که ۱۰ دوست را ذبح کنیم تا یک دشمن را زنده بگذاریم».
عواقب اجتماعی رژیم ترور
۴۲ درصد از اطفال کامبوج در سال ۱۹۷۹ یتیم بودند، به نسبت سه برابر پدران بیشتر از مادران اعدام شده بودند. هفت درصد از کودکان هم پدر و هم مادر خود را از دست داده بودند. سالها بعد از پایان دیکتاتوری خمرهای سرخ زخمهای اجتماعی هنوز بسیار بودند. اطمینان و امنیت خانوادگی طی سالهای متمادی از بین رفته بود و یک نسل بدون امنیت خانوادگی با افسردگی روحی و بدون احساس همبستگی با نزدیکان در کشور خود رشد کرد. هزاران نفر از کشور فرار کردند. حداقل ۱۵۰ هزار شهروند کامبوج به ایالات متحده پناه بردند.
دادرسی تاریخ
طبق یک گزارش مجله هفتگی شپیگل یک خانم وکیل آلمانی نیز در یک دادگاه بینالمللی از زنان و مردهایی دفاع میکرد که قربانی جنایات جنسی اعضای خمر سرخ شده بودند. این وکیل آلمانی به شپیگل گفته است که رژیم خمرهای سرخ با ازدواجهای اجباری مصمم بود که انقلابیون نوینی را پرورش دهد.
افسران خمر به پسران تجاوز میکردند و سینۀ زنان زندانی را با اسید میسوزاندند و آنها را مورد تجاوز جنسی قرار میدادند. آنها فکر میکردند که زندانیان فاقد صفات انسانی هستند، عزت انسانی آنها را زیر پا گذاشته و خود را به نام پل پوت و ایدئولوژی مائویستی برتر از دیگران میدانستند و به این صورت به جنایات خود مشروعیت میبخشیدند، زیرا از نکته نظر اشتباه ایدئولوژیک خود در حال مبارزه با امپریالیسم بودند.
البته انسانها در قرن بیست و یکم امکان دادخواهی از قاتلان و جنایتکاران دولتی در دادگاههای جهانی و ملی دارند. برای مثال فلوریان شتارک مینویسد که نون چهآ از رهبران حزب حاکم کمونیست که از مسئولان حکومت ترور خمرهای سرخ بود، و جانشین پل پوت و برادر شماره ۲ محسوب میشد، در یک دادگاه بینالمللی که در آن قاضیان کامبوجی هم شرکت کردند، به حبس ابد محکوم شد.
او در سال ۲۰۰۷ به زندان افتاد و در سال ۲۰۱۴ به دلیل جنایات علیه بشریت برای دفعه اول به حبس ابد محکوم شد، ولی بینش ایدئولوژیک او اجازه نمیداد که به اشتباهات خود پی ببرد. دادگاه تجدید نظر بار دیگر در سال ۲۰۱۷ او را به حبس ابد محکوم کرد و در سال ۲۰۱۸ هم به اتهام قتلعام مردم بیگناه، بار دیگر به حبس ابد محکوم شد. او در اوت سال ۲۰۱۹ در ۹۳ سالگی در زندان درگذشت.
نون چهآ از زمره کسانی بود که در قتلعام بیش از دو میلیون انسان دست داشت. یکی از همدستان دیگر او به نام کینگ گوک ایف، در سال ۲۰۱۰ محکوم به حبس ابد شده بود. او رئیس زندان بود و مسئولیت شکنجه و کشتار هزاران نفر را به دوش خود داشت و البته او نیز هیچوقت ابراز پشیمانی نکرد. خیو سامفان، هم که از رهبران حزب کمونیست کامبوج بود که به حبس ابد محکوم شد. هر دوی این افراد در دوران محکومیت همچون نون چهآ بیش از ۸۰ سال داشتند.