رادیو فردا در مورد اوضاع اخیر اقتصادی ایران و همچنین بحث کاهش نرخ واحد پول گفت وگویی کرده با فریدون خاوند و دیدگاه های این کارشناس اقتصادی درمورد تغییرات اقتصادی اخیر در ایران را جویا شده است.
محمود احمدی نژاد به محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی دستور داده بهای ارز را تنزل بدهد و یا، به عبارت دیگر، نرخ برابری ریال را بالا ببرد. با توجه به شرایط بین المللی و وضعیت خاص ایران، دستور رییس جمهوری اسلامی تا چه حد منطبق هست بر نیاز های فعلی اقتصاد ایران؟
صحبت های اخیر آقای احمدی نژاد درباره نرخ ارز، که به نوعی از طرف شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی جمهوری اسلامی تکرار شده درست نقطه مقابل آن چیزی است که در بازار جهانی ارز جریان دارد و این نشان می دهد که سیاست اقتصادی جمهوری اسلامی بیش از آن که از واقعیت ها پیروی کند، تابع دستور و فرمایش رهبران سیاسی است.
در همه دنیا، متولیان پول هایی که به حساب می آیند، از دلار و یورو گرفته تا یوآن چینی و ین ژاپنی و رآل برزیلی و روپیه هندی و لیره ترکیه و غیره، تلاش می کنند نرخ برابری ارز خود را در برابر دیگر پول ها پایین بیآورند تا صادرات کشورشان زیاد بشود و وارداتشان کم. آنها در واقع می خواهند با تضعیف پول ملی شان، در جنگ بازرگانی برنده بشوند. درست در نقطه مقابل آنها، ایران تلاش می کند به صورت مصنوعی ارزش پولش را بالا ببرد و یا، به عبارت دیگر، بهای ارز را پایین بیآورد.
چرا؟ چون مسئله ایران صادرات کالا نیست البته جز نفت که آن موضوعی است جدا گانه. مساله نظام تهران، واردات است و به همین سبب با تزریق ارز به بازار و پایین نگهداشتن مصنوعی نرخ آن، سعی می کند واردات ارزان تمام بشود تا جلوی تورم بیشتر گرفته شود. برای آقای احمدی نژاد، ظاهرا هیج اشکالی ندارد که با این سیاست تولید کنندگان داخلی یکی بعد از دیگری ورشکست بشوند و صادر کنندگان کالا های غیر نفتی هم اصولا رغبتی نداشته باشند به صدور کالا.
این موضوع چه تاثیری دارد بر زندگی روز مره مردم؟
با ورشکسته شدن واحد ها تولیدی، با مایوس شدن صادر کننده های کالا های غیر نفتی طبعا شمار بیکاران هم بیشتر میشود در مقابل موج کالا های وارداتی.
شماری از ناظران در تهران میگویند که با توجه به حذف قریب الوقوع دستکم بخشی از یارانه ها و تورم زا بودن این تصمیم، دولت مجبور است از جهش نرخ ارز جلوگیری کند تا جلوی تورم بیشتر گرفته شود. شما موافقید؟
بین این دو پدیده، یعنی هدفمند کردن یارانه ها و جلوگیری از واقعی شدن نرخ ارز، مسلما ارتباط وجود دارد. ولی پرسش مهمی که در این میان مطرح می شود، یارانه ای است که به ارز پرداخت می شود. دولت می گوید که پرداخت یارانه به کالاها بد است و باید متوقف شود. این حرف، در اصل، درست است. ولی در این صورت چرا دولت سعی می کند ارز را یارانه ای نگهدارد؟ قیمت ارز را، در حال حاضر، به صورت فرمایشی در سطح هر دلار معادل هزار و پنجاه تا هزار و صد تومان حفظ کرده اند. با این ارز فرمایشی، دولت جمهوری اسلامی عملا به کالا های وارداتی چینی و پاکستانی و ترکیه ای وغیره یارانه کلان پرداخت میکند، آنهم به بهای ورشکست کردن واحد های تولیدی ایرانی. این سیاست یک بام و دو هوا به یک معمای بزرگ تبدیل شده است.
محافل اقتصادی تهران چه واکنشی نشان داده اند به دستور رییس جمهوری در مورد کاهش نرخ دلار؟
گفته های آقای احمدی نژاد دوش آب سرد بود هم برای صادر کنندگان کالاهای غیر نفتی و هم برای محافل کارشناسی تهران که برای واقعی شدن نرخ ارز، تعریفی دارند کاملا متناقض با تعریف آقای احمدی نژاد.
محمود احمدی نژاد به محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی دستور داده بهای ارز را تنزل بدهد و یا، به عبارت دیگر، نرخ برابری ریال را بالا ببرد. با توجه به شرایط بین المللی و وضعیت خاص ایران، دستور رییس جمهوری اسلامی تا چه حد منطبق هست بر نیاز های فعلی اقتصاد ایران؟
صحبت های اخیر آقای احمدی نژاد درباره نرخ ارز، که به نوعی از طرف شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی جمهوری اسلامی تکرار شده درست نقطه مقابل آن چیزی است که در بازار جهانی ارز جریان دارد و این نشان می دهد که سیاست اقتصادی جمهوری اسلامی بیش از آن که از واقعیت ها پیروی کند، تابع دستور و فرمایش رهبران سیاسی است.
در همه دنیا، متولیان پول هایی که به حساب می آیند، از دلار و یورو گرفته تا یوآن چینی و ین ژاپنی و رآل برزیلی و روپیه هندی و لیره ترکیه و غیره، تلاش می کنند نرخ برابری ارز خود را در برابر دیگر پول ها پایین بیآورند تا صادرات کشورشان زیاد بشود و وارداتشان کم. آنها در واقع می خواهند با تضعیف پول ملی شان، در جنگ بازرگانی برنده بشوند. درست در نقطه مقابل آنها، ایران تلاش می کند به صورت مصنوعی ارزش پولش را بالا ببرد و یا، به عبارت دیگر، بهای ارز را پایین بیآورد.
چرا؟ چون مسئله ایران صادرات کالا نیست البته جز نفت که آن موضوعی است جدا گانه. مساله نظام تهران، واردات است و به همین سبب با تزریق ارز به بازار و پایین نگهداشتن مصنوعی نرخ آن، سعی می کند واردات ارزان تمام بشود تا جلوی تورم بیشتر گرفته شود. برای آقای احمدی نژاد، ظاهرا هیج اشکالی ندارد که با این سیاست تولید کنندگان داخلی یکی بعد از دیگری ورشکست بشوند و صادر کنندگان کالا های غیر نفتی هم اصولا رغبتی نداشته باشند به صدور کالا.
این موضوع چه تاثیری دارد بر زندگی روز مره مردم؟
با ورشکسته شدن واحد ها تولیدی، با مایوس شدن صادر کننده های کالا های غیر نفتی طبعا شمار بیکاران هم بیشتر میشود در مقابل موج کالا های وارداتی.
شماری از ناظران در تهران میگویند که با توجه به حذف قریب الوقوع دستکم بخشی از یارانه ها و تورم زا بودن این تصمیم، دولت مجبور است از جهش نرخ ارز جلوگیری کند تا جلوی تورم بیشتر گرفته شود. شما موافقید؟
بین این دو پدیده، یعنی هدفمند کردن یارانه ها و جلوگیری از واقعی شدن نرخ ارز، مسلما ارتباط وجود دارد. ولی پرسش مهمی که در این میان مطرح می شود، یارانه ای است که به ارز پرداخت می شود. دولت می گوید که پرداخت یارانه به کالاها بد است و باید متوقف شود. این حرف، در اصل، درست است. ولی در این صورت چرا دولت سعی می کند ارز را یارانه ای نگهدارد؟ قیمت ارز را، در حال حاضر، به صورت فرمایشی در سطح هر دلار معادل هزار و پنجاه تا هزار و صد تومان حفظ کرده اند. با این ارز فرمایشی، دولت جمهوری اسلامی عملا به کالا های وارداتی چینی و پاکستانی و ترکیه ای وغیره یارانه کلان پرداخت میکند، آنهم به بهای ورشکست کردن واحد های تولیدی ایرانی. این سیاست یک بام و دو هوا به یک معمای بزرگ تبدیل شده است.
محافل اقتصادی تهران چه واکنشی نشان داده اند به دستور رییس جمهوری در مورد کاهش نرخ دلار؟
گفته های آقای احمدی نژاد دوش آب سرد بود هم برای صادر کنندگان کالاهای غیر نفتی و هم برای محافل کارشناسی تهران که برای واقعی شدن نرخ ارز، تعریفی دارند کاملا متناقض با تعریف آقای احمدی نژاد.