در پی بازداشت گسترده افراد در ارتباط با اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران و انتشار اعترافات برخی از آنان، نگرانی مجامع حقوق بشری را در مورد تحت شکنجه بودن آنها برای گرفتن اعتراف افزایش داده است.
پخش يا انتشار اعترافات افراد بازداشت شده، سابقهای طولانی در تاريخ جمهوری اسلامی ايران و حتی پیش از آن در دوران پهلوی دارد.
پيش از اين نيز بسياری از چهرههای مدنی و سیاسی، به گفته خود، از سوی بازجوها تحت فشارهای شدید برای اعتراف کردن قرار گرفته اند.
برخی از این افراد، تن به اعتراف نداده اند؛ و برخی دیگر، به گفته خود «زیر فشار و شکنجه و تهدید»، به اتهاماتی از قبيل تلاش برای ايجاد انقلابهای نرم، ارتباط با کشورهای خارجی، و امثال آن اعتراف کردهاند؛ اعترافاتی که در بسياری موارد، پس از آزادی فرد از زندان، و يا خروج از ايران، پس گرفته شده است
هوشنگ اسدی، نویسنده و روزنامهنگار مقیم پاریس که در اوایل دهه ۶۰ به علت فعالیت سیاسی در زندان به سر میبرد، درباره تجربه شخصی خود، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
رادیو فردا: آقای اسدی، تحت چه شرایطی در زندان دهه ۶۰ اعتراف کردید؟
هوشنگ اسدی: اين ماجرا از ابتدای جمهوری اسلامی آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. اگر يادمان باشد اولين کسی را که به تلويزيون آوردند و با او مصاحبه کردند آيتالله شريعتمداری بود، هر چند که او را شکنجه نکردند، اما همان اوايل انقلاب گفتند که ايشان می خواسته کودتا کند.
به اين ترتيب اين پروژه ادامه يافت و در دهه ۶۰ به اوج خود رسيد. در دهه ۶۰ تصميم داشتند تمام گروههای فعال سياسی را از بين ببرند، بنابراين همه را دستگير کردند و به بهانه کودتا سران آنها را کشتند و نيروها را متلاشی کردند.
تجربه شخصی من اين است که اول شما را در يک سلول انفرادی میاندازند و بازجوها معمولاً يک سناريو دارند و شمای زندانی را وادار میکنند به اين سناريو اعتراف کنيد.
مرا صبح بازداشت کردند و از شب چک و لگد، ضربات شلاق و آويختن به سقف شروع شد. شما را خيس از حمام بيرون میآورند و شلاق میزنند و خيلی چيزهای ديگر که در کتابم نوشتهام و به زودی منتشر میشود.
حتی کار به اينجا رسيد که بازجو مرا مجبور کرد مدفوعم را بخورم. بعد از سه ماه شکنجههای وحشتناک که هنوز آثار آن روی بدنم وجود دارد، مجبور شدم اعتراف کنم که هم جاسوس انگليس هستم و هم میخواستم کودتا کنم.
دوستانی که با من دستگير شدند، همگی اين روند را طی کردند و به اتهام همين اعترافات تعدادی از آنها را اعدام کردند و بقيه را به مدت طولانی در زندان نگه داشتند. من شش سال زندانی بودم تا آزاد شدم.
دقيقاً به شما القا میکردند که چه جملههايی را بگوييد؟
بله، اول بازجو از شما میخواهد که تمام اطلاعات خود را بگويی، چون هر کسی اطلاعاتی داشته و با کسانی ارتباط دارد. بعد می گويند که بقيه اطلاعاتت را بگو که منظور همان سناريويی است که در ذهن بازجو وجود دارد و آرام آرام به شما تفهيم ميکنند که اين سناريو را بگوييد و شما میگوييد و مینويسد و آنها اين را در تلويزيون تکرار میکنند و در واقع همين سناريو را اعتراف شما محسوب میکنند و در دادگاه شما را محاکمه میکنند.
ما در دادگاه هر چه به حاکم شرع میگفتيم اين اعترافات را زير شکنجه از ما گرفتهاند و همه آنها دروغ است، میخنديد و میگفت خوب خودتان نوشتهايد و لابد انجام دادهايد که نوشتهايد.
آن زمان هدف اصلی آنها از اعترافگيریها، به دست آوردن يک جور مدرک برای دادگاهی کردن و صدور حکم برای افراد بود؟
بله، در دهه ۶۰ هدف اصلی از اعترافگيری از بين بردن گروههای سياسی بود و به اين ترتيب تمام گروههای سياسی را نابود کردند.
شما فکر میکنيد اکنون هدف آنها از اعترافگيری چيست؟
هدف همان هدف است. اکنون سران گروههای سياسی داخل نظام از جمله سران مجاهدين انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت و ملی-مذهبیها را بازداشت کردهاند و میخواهند اين افراد را به تلويزيون بياورند تا آنها اعتراف کنند که با آمريکا رابطه داشتيم و پول گرفتيم که کودتا کنيم و به اين ترتيب عدهای را اعدام کنند يا نکنند، اين گروهها را هم منحل کنند تا ديگر هيچ تشکل سياسی باقی نماند که مردم را متشکل کند.
در دهه ۶۰ وقتی اين اعترافات تلويزيونی پخش میشد روی مردم تأثيری داشت؟
بله، آن زمان تا حدودی تأثير داشت. آيتالله خمينی هنوز زنده بود و جامعه هنوز تحت تأثير او بود و شرايط فرق میکرد و اين اعترافات تا حدودی تأثير داشت. بايد بگويم ريشه اين پروژه از دوران استالين در شوروی نشئت گرفته است که بعد در آرژانتين و شيلی تکرار شد و اکنون هم در ايران با کمک نيروهای امنيتی روسيه اين پروژه عملی میشود.
البته اکنون اين پروژهها آن قدر نخنما و کهنه شده که اکثريت مردم آن را قبول نخواهند کرد و به آن میخندند و میدانند اين اعترافات زير شکنجه به دست آمده و ارزش حقوقی، شرعی و قانونی ندارد.
فکر میکنيد اين جريانات تا کی ادامه خواهد داشت؟
همان طور که سازمان مجاهيدن انقلاب اسلامی اعلام کرد، يک کودتای تمام عيار انجام شده است. اين کودتا بايد به هدف خود برسد و اينها تا زمانی که بتوانند بازداشتشدهها را زير شکنجه به اعتراف وادار کنند، اين فشار را ادامه میدهند. مگر اينکه فشارهای بينالمللی و داخلی باعث شود اينها عقبنشينی کنند.
اما تجربه نشان میدهد که رژيم با تمام نيرو حرکت خواهد کرد تا حداقل از چند چهره سرشناس اعتراف بگيرد و آنها را به تلويزيون بياورد تا به هدف خود برسد.
پخش يا انتشار اعترافات افراد بازداشت شده، سابقهای طولانی در تاريخ جمهوری اسلامی ايران و حتی پیش از آن در دوران پهلوی دارد.
پيش از اين نيز بسياری از چهرههای مدنی و سیاسی، به گفته خود، از سوی بازجوها تحت فشارهای شدید برای اعتراف کردن قرار گرفته اند.
برخی از این افراد، تن به اعتراف نداده اند؛ و برخی دیگر، به گفته خود «زیر فشار و شکنجه و تهدید»، به اتهاماتی از قبيل تلاش برای ايجاد انقلابهای نرم، ارتباط با کشورهای خارجی، و امثال آن اعتراف کردهاند؛ اعترافاتی که در بسياری موارد، پس از آزادی فرد از زندان، و يا خروج از ايران، پس گرفته شده است
هوشنگ اسدی، نویسنده و روزنامهنگار مقیم پاریس که در اوایل دهه ۶۰ به علت فعالیت سیاسی در زندان به سر میبرد، درباره تجربه شخصی خود، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
رادیو فردا: آقای اسدی، تحت چه شرایطی در زندان دهه ۶۰ اعتراف کردید؟
هوشنگ اسدی: اين ماجرا از ابتدای جمهوری اسلامی آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. اگر يادمان باشد اولين کسی را که به تلويزيون آوردند و با او مصاحبه کردند آيتالله شريعتمداری بود، هر چند که او را شکنجه نکردند، اما همان اوايل انقلاب گفتند که ايشان می خواسته کودتا کند.
به اين ترتيب اين پروژه ادامه يافت و در دهه ۶۰ به اوج خود رسيد. در دهه ۶۰ تصميم داشتند تمام گروههای فعال سياسی را از بين ببرند، بنابراين همه را دستگير کردند و به بهانه کودتا سران آنها را کشتند و نيروها را متلاشی کردند.
تجربه شخصی من اين است که اول شما را در يک سلول انفرادی میاندازند و بازجوها معمولاً يک سناريو دارند و شمای زندانی را وادار میکنند به اين سناريو اعتراف کنيد.
مرا صبح بازداشت کردند و از شب چک و لگد، ضربات شلاق و آويختن به سقف شروع شد. شما را خيس از حمام بيرون میآورند و شلاق میزنند و خيلی چيزهای ديگر که در کتابم نوشتهام و به زودی منتشر میشود.
حتی کار به اينجا رسيد که بازجو مرا مجبور کرد مدفوعم را بخورم. بعد از سه ماه شکنجههای وحشتناک که هنوز آثار آن روی بدنم وجود دارد، مجبور شدم اعتراف کنم که هم جاسوس انگليس هستم و هم میخواستم کودتا کنم.
دوستانی که با من دستگير شدند، همگی اين روند را طی کردند و به اتهام همين اعترافات تعدادی از آنها را اعدام کردند و بقيه را به مدت طولانی در زندان نگه داشتند. من شش سال زندانی بودم تا آزاد شدم.
دقيقاً به شما القا میکردند که چه جملههايی را بگوييد؟
بله، اول بازجو از شما میخواهد که تمام اطلاعات خود را بگويی، چون هر کسی اطلاعاتی داشته و با کسانی ارتباط دارد. بعد می گويند که بقيه اطلاعاتت را بگو که منظور همان سناريويی است که در ذهن بازجو وجود دارد و آرام آرام به شما تفهيم ميکنند که اين سناريو را بگوييد و شما میگوييد و مینويسد و آنها اين را در تلويزيون تکرار میکنند و در واقع همين سناريو را اعتراف شما محسوب میکنند و در دادگاه شما را محاکمه میکنند.
ما در دادگاه هر چه به حاکم شرع میگفتيم اين اعترافات را زير شکنجه از ما گرفتهاند و همه آنها دروغ است، میخنديد و میگفت خوب خودتان نوشتهايد و لابد انجام دادهايد که نوشتهايد.
آن زمان هدف اصلی آنها از اعترافگيریها، به دست آوردن يک جور مدرک برای دادگاهی کردن و صدور حکم برای افراد بود؟
بله، در دهه ۶۰ هدف اصلی از اعترافگيری از بين بردن گروههای سياسی بود و به اين ترتيب تمام گروههای سياسی را نابود کردند.
شما فکر میکنيد اکنون هدف آنها از اعترافگيری چيست؟
هدف همان هدف است. اکنون سران گروههای سياسی داخل نظام از جمله سران مجاهدين انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت و ملی-مذهبیها را بازداشت کردهاند و میخواهند اين افراد را به تلويزيون بياورند تا آنها اعتراف کنند که با آمريکا رابطه داشتيم و پول گرفتيم که کودتا کنيم و به اين ترتيب عدهای را اعدام کنند يا نکنند، اين گروهها را هم منحل کنند تا ديگر هيچ تشکل سياسی باقی نماند که مردم را متشکل کند.
در دهه ۶۰ وقتی اين اعترافات تلويزيونی پخش میشد روی مردم تأثيری داشت؟
بله، آن زمان تا حدودی تأثير داشت. آيتالله خمينی هنوز زنده بود و جامعه هنوز تحت تأثير او بود و شرايط فرق میکرد و اين اعترافات تا حدودی تأثير داشت. بايد بگويم ريشه اين پروژه از دوران استالين در شوروی نشئت گرفته است که بعد در آرژانتين و شيلی تکرار شد و اکنون هم در ايران با کمک نيروهای امنيتی روسيه اين پروژه عملی میشود.
البته اکنون اين پروژهها آن قدر نخنما و کهنه شده که اکثريت مردم آن را قبول نخواهند کرد و به آن میخندند و میدانند اين اعترافات زير شکنجه به دست آمده و ارزش حقوقی، شرعی و قانونی ندارد.
فکر میکنيد اين جريانات تا کی ادامه خواهد داشت؟
همان طور که سازمان مجاهيدن انقلاب اسلامی اعلام کرد، يک کودتای تمام عيار انجام شده است. اين کودتا بايد به هدف خود برسد و اينها تا زمانی که بتوانند بازداشتشدهها را زير شکنجه به اعتراف وادار کنند، اين فشار را ادامه میدهند. مگر اينکه فشارهای بينالمللی و داخلی باعث شود اينها عقبنشينی کنند.
اما تجربه نشان میدهد که رژيم با تمام نيرو حرکت خواهد کرد تا حداقل از چند چهره سرشناس اعتراف بگيرد و آنها را به تلويزيون بياورد تا به هدف خود برسد.