آنچه در مرزهای ایران با شماری از همسایگانش، از جمله عراق، میگذرد، شکل تازهای از تنشهای منطقهای را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که چگونه منابع زیرزمینی یک کشور بزرگ و تاریخی، به دلیل ضعف و انزوای حاصل از سیاستهای فاجعهآمیز رهبرانش، از سوی همسایگان آن به تاراج میرود، بیآنکه گلولهای رد و بدل شود و تجاوزی، به مفهوم حقوق بینالمللی، اتفاق افتاده باشد.
«مهاجرت» نفت ایران به عراق
جزییات مربوط به اشغال و سپس تخلیه احتمالی یک چاه نفتی در منطقه «فکه» عراق از سوی مرزداران ایرانی هنوز روشن نیست، ولی از مجموع گزارشها چنین بر میآید که این رویداد اتفاق افتاده، هر چند مسئولان دو کشور بر سر جلوگیری از تبدیل آن به یک تنش تازه در روابط تهران و بغداد به توافق رسیدهاند. گویا یکی از پیامدهای این توافق تشکیل یک کمیسیون برای حل اختلافها است.
این کمیسیون، اگر تشکیل شود، بیش از همه به میدانهای نفتی مشترک میان دو کشور خواهد پرداخت، به ویژه از آن رو که تحول رویدادها بهرهبرداری از این میدانها را به موضوعی بسیار حساس در روابط آنها بدل خواهد کرد.
در پی مزایدههای یازدهم و دوازدهم دسامبر در بغداد، که طی آنها عراق مجوزهای بهرهبرداری از هفت میدان نفتی خود را به شرکتهای بینالمللی واگذار کرد، جایگاه این کشور در معاملات نفتی بینالمللی رو به اوجگیری میرود.
سی ان پی سی چینی، که پیش از این نقش فعالی را در میدانهای رومیله و الاحداد، به دست آورده بود، این بار در رأس یک کنسورسیوم تازه موقعیت خود را در عراق تثبیت کرد. شرکت روسی لوک اویل، و نیز گاز پروم، دیگر غول نفتی روسیه، بهرهبرداری از منابع مهمی را به دست آوردند. بهرهبرداری از میدان افسانهای مجنون به کنسرسیومی مرکب از شل انگلیسی هلندی و پتروناس مالزیایی واگذار شد.
با واگذاری این میدانها، و چشمانداز جذب سرمایهگذاریهای بیشتر در حدود ۵۰ میدان نفتی دیگر، که هنوز به مزایده واگذار نشدهاند، عراقیها امیدوارند تا سال ۲۰۱۶ میلادی، شش سال دیگر، با تولید ۱۲ میلیون بشکه نفت در روز، به نخستین تولیدکننده طلای سیاه در جهان بدل شود.
بسیار بعید به نظر میرسد که این هدف در فاصلهای چنین کوتاه تأمین شود، ولی اوجگیری عراق در صحنه جهانی نفت حتمی به نظر میرسد، البته اگر تحول شرایط درونی (کاهش تروریسم، انتخابات آتی مجلس قانونگذاری، توافق میان کردها و شیعیان و سنیها بر سر بهرهبرداری منابع...) راه را برای رستاخیز صنعت نفت این کشور هموار سازند.
به هر حال دروازههای عراق بر انبوه سرمایههای نفتی خارجی باز شده، حال آنکه ایران در عرصه سرمایهگذاریهای نفتی بیش از بیش در انزوا فرو میرود و خطر افزایش این انزوا در آینده نزدیک، کم نیست.
پارهای از سرمایهگذاریهای خارجی در عراق طبعاً در میدانهایی انجام میگیرد که میان دو کشور مشترکند. اگر در بخشی از یک میدان نفتی و گازی، با انجام سرمایهگذاریهای لازم، بهرهبرداری افزایش یابد و بخش دیگر آن، در خاک همسایه، توسعه نیافته باقی بماند، گاز یا نفت طبعاً از بخش توسعه نیافته به بخش مورد بهرهبرداری منتقل میشود.
پنج میدان نفتی مشترک در طول مرزهای خشکی دو کشور قرار گرفتهاند:
• میدان نفتی «آزادگان» در ۱۲۰ کیلومتری غرب اهواز، که به احتمال قوی یکی از غنیترین مخازن جهان است؛
• میدان نفتی «یادآوران»، در جنوب میدان «آزادگان»، با حجم ۱۷ میلیارد ذخیره آن (همتراز کل ذخایر نفتی الجزایر)؛
• میدان «نفت شهر» در ۱۰۰ کیلومتری شمال غربی ایلام که در دوران جنگ هشت ساله زیان فراوان دید؛
• میدان نفتی «دهلران» در ۱۲۰ کیلومتری غرب دزفول؛
• میدان «پایدار غرب» که نفت آن از نوع سنگین است.
با اوجگیری سرمایهگذاریهای خارجی در عراق، امکان آنکه این کشور در بهرهبرداری از میدانهای مشترک سهم عمده را از آن خود سازد، به گونهای چشمگیر بالا گرفته است.
محمدهادی نژادحسینیان، معاون پیشین وزارت نفت جمهوری اسلامی در امور بینالمللی، هشدار میدهد که اگر مسئولان جمهوری اسلامی اقدامات سریع و مبتکرانهای را به اجرا نگذارند، طی سه سال آینده مهاجرت نفت از ایران به عراق در میدانهای مشترک دو کشور آغاز خواهد شد و «هر سال میلیاردها دلار نفت ایران توسط عراقیها استحصال شده و درآمد حاصل از آن به خزانه آن کشور واریز میشود».
برای جلوگیری از این زیان بزرگ ایران چه میتواند بکند؟ نه تجاوزی به خاک ایران از سوی عراق انجام گرفته و نه تونلی از زیر زمین، برای ربودن نفت ایران، حفر شده است.
صدام حسین رهبر پیشین عراق تصور میکرد که برای دستیابی به قدرت و ثروت باید به کشورهای همسایه بتازد و اموال و ذخایر زیر زمینی انها را به تاراج ببرد. رهبران امروزی بغداد در درک مفاهیم روابط بینالمللی، به سطحی بسیار بالاتر از دیکتاتور بعثی رسیدهاند و میدانند که یکی از مؤثرترین راهها برای افزایش ثروت ملی، جذب سرمایه و تکنولوژی است.
آیا عراق که در بهرهبرداری از منابع مشترک نفتی با به کار گرفتن غولهای بینالمللی موفقتر عمل میکند، شایسته سرزنش است، یا رهبران جمهوری اسلامی که ایران را به یکی از مطرودترین کشورهای دنیا بدل کرده، و با محروم کردن آن از سرمایه و تکنولوژی، بخش بزرگی از ذخایر نفت و گازش را به تاراج کشورهای همسایه سپردهاند.
«خیمه عربی» بر نفت و گاز خلیج فارس
در دیگر میدانهای نفتی و گازی مشترک با سایر کشورهای عرب منطقه، تاراج منابع زیر زمینی ایران یا به گونهای گسترده از سالها پیش آغاز شده و یا امکانات بالفعل آن، با توجه به ضعفهای بزرگ جمهوری اسلامی، کاملاً فراهم است.
سخن بر سر میدان افسانهای پارس جنوبی است، که بزرگترین میدان گازی جهان است، و نیز میدانهای فروزان، آرش، سلمان، هنگام، اسفندیار، فرزام و نصرت که میان ایران و کشورهای عرب خلیج فارس (قطر، عربستان سعودی، کویت، عمان و امارات) مشترکند.
در بهرهبرداری از پارس جنوبی (که در قطر «نورت دوم» یا گنبد شمالی نامیده میشود)، ایران ۷۴ میلیون نفری قافیه را به قطر ۸۰۰ هزار نفری باخته است. بسیج دهها میلیارد دلار سرمایه از سوی قطریها برای برداشت گاز از این میدان، و ناکامی ایران در تحقق بسیاری از فازهای پارس جنوبی، آه و ناله زیادی را در ستونهای روزنامههای تهران بر انگیخته است.
با مشارکت «اگزون موبیل»، غول آمریکایی در عرصه انرژی، قطر در مقام بزرگترین تولیدکننده ال ان جی (گاز طبیعی مایع شده) جای اندونزی را گرفته است.
نکته مهم آنکه صاحب منصبان جمهوری اسلامی این تاراج را میپذیرند، بیآنکه از ریشهها و مسئولان آن سخن بگویند. سیفالله جشنساز، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران میگوید اگر خلیج فارس با یک خط فرضی به دو نیمه مساوی تقسیم شود، با فرض برابر بودن میدانهای نفتی و گازی، کشورهای عرب خلیج فارس 9 برابر ایران از منابع هیدروکربوری این خلیج استفاده میکنند.
نقل قول از مدیرعامل شرکت ملی نفت جمهوری اسلامی در گزارشی از خبرگزاری «مهر» زیر عنوان «خیمه عربی بر خلیج فارس» انتشار یافته است. گناه گسترده شدن این «خیمه» بر قلب تپنده اقتصاد انرژی به گردن کیست؟
ایران، به دلیل انزوای خود در عرصه بینالمللی، فرصتهای بزرگ تاریخی را به همسایگان خود باخته است.
چند سال پیش، ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود میتوانست به گذرگاه اصلی نفت و گاز حوزه دریای خزر به بازارهای جهانی بدل شود، و با دستیابی به این هدف از امکانات بزرگ ژئوپولیتیک و درآمدهای چشمگیر ناشی از آن استفاده کند. این فرصت از دست رفت و ایران «جنگ شاهلولهها» را به ترکیه باخت.
در عرصههای مهم دیگری، از جمله دستیابی به بازار گاز اروپا، ایران به بازیچه روسیه بدل شده، از اروپا باز مانده و به بازارهای دست دوم امید بسته است.
ناکامی در بهرهبرداری از میدانهای نفت و گاز مشترک با کشورهای عرب، ضربه بزرگ دیگری است که بر منافع ملی ایران وارد میآید.
در مقایسه با شکستهای بزرگ نظامی ایران در قرن نوزدهم، که به قراردادهای گلستان و ترکمانچای منجر شدند، تلخی این ناکامیها اگر بیشتر نباشد، به احتمال فراوان کمتر نیست.
«مهاجرت» نفت ایران به عراق
جزییات مربوط به اشغال و سپس تخلیه احتمالی یک چاه نفتی در منطقه «فکه» عراق از سوی مرزداران ایرانی هنوز روشن نیست، ولی از مجموع گزارشها چنین بر میآید که این رویداد اتفاق افتاده، هر چند مسئولان دو کشور بر سر جلوگیری از تبدیل آن به یک تنش تازه در روابط تهران و بغداد به توافق رسیدهاند. گویا یکی از پیامدهای این توافق تشکیل یک کمیسیون برای حل اختلافها است.
این کمیسیون، اگر تشکیل شود، بیش از همه به میدانهای نفتی مشترک میان دو کشور خواهد پرداخت، به ویژه از آن رو که تحول رویدادها بهرهبرداری از این میدانها را به موضوعی بسیار حساس در روابط آنها بدل خواهد کرد.
در پی مزایدههای یازدهم و دوازدهم دسامبر در بغداد، که طی آنها عراق مجوزهای بهرهبرداری از هفت میدان نفتی خود را به شرکتهای بینالمللی واگذار کرد، جایگاه این کشور در معاملات نفتی بینالمللی رو به اوجگیری میرود.
سی ان پی سی چینی، که پیش از این نقش فعالی را در میدانهای رومیله و الاحداد، به دست آورده بود، این بار در رأس یک کنسورسیوم تازه موقعیت خود را در عراق تثبیت کرد. شرکت روسی لوک اویل، و نیز گاز پروم، دیگر غول نفتی روسیه، بهرهبرداری از منابع مهمی را به دست آوردند. بهرهبرداری از میدان افسانهای مجنون به کنسرسیومی مرکب از شل انگلیسی هلندی و پتروناس مالزیایی واگذار شد.
با واگذاری این میدانها، و چشمانداز جذب سرمایهگذاریهای بیشتر در حدود ۵۰ میدان نفتی دیگر، که هنوز به مزایده واگذار نشدهاند، عراقیها امیدوارند تا سال ۲۰۱۶ میلادی، شش سال دیگر، با تولید ۱۲ میلیون بشکه نفت در روز، به نخستین تولیدکننده طلای سیاه در جهان بدل شود.
بسیار بعید به نظر میرسد که این هدف در فاصلهای چنین کوتاه تأمین شود، ولی اوجگیری عراق در صحنه جهانی نفت حتمی به نظر میرسد، البته اگر تحول شرایط درونی (کاهش تروریسم، انتخابات آتی مجلس قانونگذاری، توافق میان کردها و شیعیان و سنیها بر سر بهرهبرداری منابع...) راه را برای رستاخیز صنعت نفت این کشور هموار سازند.
به هر حال دروازههای عراق بر انبوه سرمایههای نفتی خارجی باز شده، حال آنکه ایران در عرصه سرمایهگذاریهای نفتی بیش از بیش در انزوا فرو میرود و خطر افزایش این انزوا در آینده نزدیک، کم نیست.
پارهای از سرمایهگذاریهای خارجی در عراق طبعاً در میدانهایی انجام میگیرد که میان دو کشور مشترکند. اگر در بخشی از یک میدان نفتی و گازی، با انجام سرمایهگذاریهای لازم، بهرهبرداری افزایش یابد و بخش دیگر آن، در خاک همسایه، توسعه نیافته باقی بماند، گاز یا نفت طبعاً از بخش توسعه نیافته به بخش مورد بهرهبرداری منتقل میشود.
پنج میدان نفتی مشترک در طول مرزهای خشکی دو کشور قرار گرفتهاند:
• میدان نفتی «آزادگان» در ۱۲۰ کیلومتری غرب اهواز، که به احتمال قوی یکی از غنیترین مخازن جهان است؛
• میدان نفتی «یادآوران»، در جنوب میدان «آزادگان»، با حجم ۱۷ میلیارد ذخیره آن (همتراز کل ذخایر نفتی الجزایر)؛
• میدان «نفت شهر» در ۱۰۰ کیلومتری شمال غربی ایلام که در دوران جنگ هشت ساله زیان فراوان دید؛
• میدان نفتی «دهلران» در ۱۲۰ کیلومتری غرب دزفول؛
• میدان «پایدار غرب» که نفت آن از نوع سنگین است.
با اوجگیری سرمایهگذاریهای خارجی در عراق، امکان آنکه این کشور در بهرهبرداری از میدانهای مشترک سهم عمده را از آن خود سازد، به گونهای چشمگیر بالا گرفته است.
محمدهادی نژادحسینیان، معاون پیشین وزارت نفت جمهوری اسلامی در امور بینالمللی، هشدار میدهد که اگر مسئولان جمهوری اسلامی اقدامات سریع و مبتکرانهای را به اجرا نگذارند، طی سه سال آینده مهاجرت نفت از ایران به عراق در میدانهای مشترک دو کشور آغاز خواهد شد و «هر سال میلیاردها دلار نفت ایران توسط عراقیها استحصال شده و درآمد حاصل از آن به خزانه آن کشور واریز میشود».
برای جلوگیری از این زیان بزرگ ایران چه میتواند بکند؟ نه تجاوزی به خاک ایران از سوی عراق انجام گرفته و نه تونلی از زیر زمین، برای ربودن نفت ایران، حفر شده است.
صدام حسین رهبر پیشین عراق تصور میکرد که برای دستیابی به قدرت و ثروت باید به کشورهای همسایه بتازد و اموال و ذخایر زیر زمینی انها را به تاراج ببرد. رهبران امروزی بغداد در درک مفاهیم روابط بینالمللی، به سطحی بسیار بالاتر از دیکتاتور بعثی رسیدهاند و میدانند که یکی از مؤثرترین راهها برای افزایش ثروت ملی، جذب سرمایه و تکنولوژی است.
آیا عراق که در بهرهبرداری از منابع مشترک نفتی با به کار گرفتن غولهای بینالمللی موفقتر عمل میکند، شایسته سرزنش است، یا رهبران جمهوری اسلامی که ایران را به یکی از مطرودترین کشورهای دنیا بدل کرده، و با محروم کردن آن از سرمایه و تکنولوژی، بخش بزرگی از ذخایر نفت و گازش را به تاراج کشورهای همسایه سپردهاند.
«خیمه عربی» بر نفت و گاز خلیج فارس
در دیگر میدانهای نفتی و گازی مشترک با سایر کشورهای عرب منطقه، تاراج منابع زیر زمینی ایران یا به گونهای گسترده از سالها پیش آغاز شده و یا امکانات بالفعل آن، با توجه به ضعفهای بزرگ جمهوری اسلامی، کاملاً فراهم است.
سخن بر سر میدان افسانهای پارس جنوبی است، که بزرگترین میدان گازی جهان است، و نیز میدانهای فروزان، آرش، سلمان، هنگام، اسفندیار، فرزام و نصرت که میان ایران و کشورهای عرب خلیج فارس (قطر، عربستان سعودی، کویت، عمان و امارات) مشترکند.
در بهرهبرداری از پارس جنوبی (که در قطر «نورت دوم» یا گنبد شمالی نامیده میشود)، ایران ۷۴ میلیون نفری قافیه را به قطر ۸۰۰ هزار نفری باخته است. بسیج دهها میلیارد دلار سرمایه از سوی قطریها برای برداشت گاز از این میدان، و ناکامی ایران در تحقق بسیاری از فازهای پارس جنوبی، آه و ناله زیادی را در ستونهای روزنامههای تهران بر انگیخته است.
با مشارکت «اگزون موبیل»، غول آمریکایی در عرصه انرژی، قطر در مقام بزرگترین تولیدکننده ال ان جی (گاز طبیعی مایع شده) جای اندونزی را گرفته است.
نکته مهم آنکه صاحب منصبان جمهوری اسلامی این تاراج را میپذیرند، بیآنکه از ریشهها و مسئولان آن سخن بگویند. سیفالله جشنساز، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران میگوید اگر خلیج فارس با یک خط فرضی به دو نیمه مساوی تقسیم شود، با فرض برابر بودن میدانهای نفتی و گازی، کشورهای عرب خلیج فارس 9 برابر ایران از منابع هیدروکربوری این خلیج استفاده میکنند.
نقل قول از مدیرعامل شرکت ملی نفت جمهوری اسلامی در گزارشی از خبرگزاری «مهر» زیر عنوان «خیمه عربی بر خلیج فارس» انتشار یافته است. گناه گسترده شدن این «خیمه» بر قلب تپنده اقتصاد انرژی به گردن کیست؟
ایران، به دلیل انزوای خود در عرصه بینالمللی، فرصتهای بزرگ تاریخی را به همسایگان خود باخته است.
چند سال پیش، ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود میتوانست به گذرگاه اصلی نفت و گاز حوزه دریای خزر به بازارهای جهانی بدل شود، و با دستیابی به این هدف از امکانات بزرگ ژئوپولیتیک و درآمدهای چشمگیر ناشی از آن استفاده کند. این فرصت از دست رفت و ایران «جنگ شاهلولهها» را به ترکیه باخت.
در عرصههای مهم دیگری، از جمله دستیابی به بازار گاز اروپا، ایران به بازیچه روسیه بدل شده، از اروپا باز مانده و به بازارهای دست دوم امید بسته است.
ناکامی در بهرهبرداری از میدانهای نفت و گاز مشترک با کشورهای عرب، ضربه بزرگ دیگری است که بر منافع ملی ایران وارد میآید.
در مقایسه با شکستهای بزرگ نظامی ایران در قرن نوزدهم، که به قراردادهای گلستان و ترکمانچای منجر شدند، تلخی این ناکامیها اگر بیشتر نباشد، به احتمال فراوان کمتر نیست.