حکومت ایران فشار فزایندهای را بر معترضان به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد، وارد کرده است و دست کم در دو هفته پس از آغاز اعتراضها بیش از یک هزار نفر از چهرهها اصلاحطلب، فعالان سیاسی و دانشجویی، روزنامهنگاران و منتقدان در ایران بازداشت شدهاند.
خشونتها علیه معترضان به نتایج انتخابات تاکنون واکنش بسیاری از احزاب و گروهها در داخل ایران و همچنین شماری از نهادهای بینالمللی را بر انگیخته است و نگرانی از شرایط کنونی و نحوه برخورد با بازداشتشدگان نکته مشترک بسیاری از بیانیههای منتشر شده در این زمینه است.
شماری از فعالان مدنی نیز که در هفتههای اخیر بازداشت نشدهاند، به نوعی دور بودن از شرایط کنونی را برگزیدهاند. این مسائل، موضوع گفتوگوی رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، با یکی از رهبران جنش دانشجویی است که ترجیح داده است در این گفتوگو نام خود را اعلام نکند.
در این گفتوگو همچنین علاوه بر مرور شرایط کنونی پس از انتخابات، در مورد آینده «جنبش سبز» ایران به بحث پرداخته شده است.
چرا بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران در حالی که امروز باید در کنار مردم حاضر شوند در این شرایط حساس کنونی هر یک محلی را برای دور بودن از اوضاع بر گزیدهاند، آیا این نوعی همراهی با دولت نیست؟
بسیاری از بحرانها فرصتهای مناسبی هستند تا حکومت با قدرت بیشتری به سرکوب جامعه مدنی بپردازد و حق ادامه حیات آن را سلب کند. حکومت ایران از نظر مقبولیت و مشروعیت هم در داخل و هم در عرصه بینالمللی و از نظر توانایی و کارآمدی دچار بحران است تنها بعدی که هنوز این حاکمیت دچار بحران نشده و به وسیله آن احساس قدرت میکند بعد استیلا و سلطه است.
آنچه در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در ایران رخ داد در این چارچوب کاملاً قابل مشاهده است، حکومتی که احساس قدرت میکند با استفاده از توان سرکوب وقدرت استیلای خود مانع از حضور نیروهایی که با آنان اختلاف نظر دارند در قدرت میشود و خود را آماده سرکوب کردن هرگونه واکنشهای احتمالی بعدی نیز کرده است و در این میان براساس فرضیه انقلاب رنگین و براندازی نرم به سرکوب جامعه مدنی و فعالان سیاسی مخالف نیز میپردازد.
نیروهای جامعه مدنی ایران در واکنشها و اعتراضات بعد از انتخابات در ایران کمترین میزان اثرگذاری را داشتند و اصولاً تمامی این واکنشها کاملاً خودجوش ومردمی برگزار میشد، نهادهای جامعه مدنی ایران به صورت تشکیلاتی حتی کمتر تمایلی برای حمایت از این واکنشها از خود نشان دادند، اعضای آنها اگر در این تجمعات و واکنشها حضور مییافتند تنها به صورت فردی و به صفت شخصیت حقیقی خود بود ولی در صورت دستگیر شدن، برخورد حکومت با نفرات دستگیرشده به مانند نفرات عادی حاضر در این تجمعات نیست و برای اثبات بخشی از فرضیه خود (عوامل انقلاب رنگین خط گرفته از کشور های بیگانه) با آنان برخورد میکند، از این رو بود که بسیاری از فعالان جامعه مدنی ترجیح میدهند تا در این موقعیت بحرانی نه تنها در عرصه حاضر نباشند بلکه حتی در محلهای سکونت خود نیز حاضر نباشند.
همیشه برای تشریح این وضعیت در ایران از یک جوک استفاده میکنند: میگویند عدهای روباهی را میبینند که سراسیمه در حال فرار است، از او میپرسند برای چه فرار میکنی؟ میگوید: چون حاکم دستور داده است تا روباههایی که سه بیضه دارند را بکشند. میگویند تو که دو بیضه داری. میگوید: آخر اول میکشند و بعد میشمارند.
دقیقاً این وضعیت فعالان ایرانی است، هر بحرانی بهانهای است تا براساس سناریویی با آنها برخورد کنند و آنها را سرکوب کنند، جرم آنان همیشه از پیش اثبات شده است.
فعالان اجتماعی و سیاسی ایران در صورتی که در این شرایط بحرانی توانایی اثرگذاری و سازماندهی مردم را داشته باشند، ترسی از حضور در تجمعات ندارند ولی مسئله آن است که اینگونه تجمعات کاملاً خود جوش است و فعالان کمتر اثرگذاری بر آن دارند.
تا جایى که شما اطلاع دارید چند دانشجو کشته و چند نفر بازداشت شدند؟
اولین چیزی که به وضوح میتوان گفت این است که شدت و میزان برخوردها آنقدر بوده که خود حکومت ناچار به ابراز رقم ۲۰ کشته به صورت رسمی شده است، چیزی که تاکنون مسبوق به سابقه نبوده است و نشان میدهد که آمار واقعی باید بسیار بیشتر از این باشد.
[در مورد بازداشتیها] آنچه اکنون ما میتوانیم بگوییم براساس حدسهایی است که از جمع کردن مجموع مشاهدات به دست میآید، زندانیان امنیتی را به طور معمول در چهار بند اوین جا میدهند. بند معروف به قرنطینه که در اختیار دادستانی تهران است ، بند ۲۰۹، بند ۲۴۰ که در اختیار وزارت اطلاعات هستند و بند ۳۲۵ که در اختیار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران قرار دارد. در مجموع بندهای امنیتی در وضعیتی کاملاً فشرده امکان اسکان نزدیک به دو هزار نفر را دارند ولی یکی از دوستان ما که به تازگی از بند قرنطینه آزاد شده است میگوید که تنها در این بند بیش از ۵۰۰ نفر نگهداری میشدند که این نشان از این دارد که حداقل دستگیرشدگان که تنها در همین چهار بند امنیتی نگهداری میشوند باید رقمی نزدیک به سه هزار نفر باشند.
آزادشدگان حمله وحشیانه به کوی دانشگاه تهران [نیز] تعداد دستگیرشدگان دانشجو از کوی دانشگاه را حدود ۲۰۰ نفر ابراز میکنند.
در حمله به کوی مهاجمین به دانشجویان به وسیله تیرهای فسفری و ساچمهای به طور مستقیم شلیک کردهاند که شاهدان از زخمی شدن حداقل ۳۰ دانشجو اطلاع میدهند. گفته میشود که این تیرها در صورت برخورد با سر و نقاط حساس بدن از فاصله نزدیک میتواند منجر به مرگ شود که ظاهراً چنین نیز شده است و تنی چند از دانشجویان نیز شهید شدهاند.
شاید هیچگاه نتوان آمار دقیقی از میزان کشتهشدگان، دستگیرشدگان و زخمیشدگان به دست آورد ولی مسلماً این میزان بسیار بیشتر از آماری است که به طور رسمی اعلام میشود.
از بازداشتشدگان چه خبرى دارید؟
در بدن تعدادی از بازداشتشدگان که آزاد شدهاند تقریباً نقطه سالمی مشاهده نمیشود و این نشان از ضرب و شتم شدید زندانیان میکند، کسانی نیز که از زندان با خانوادههای خود تماس گرفتهاند ابراز کردهاند که زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روانی قرار دارند، از بازجوییهای شبانهروزی، عدم اجازه برای استراحت، ضرب و شتم در هنگام بازجویی برای پذیرفتن مصاحبه با خبرگزاریها و دادن فیلم برای پخش و ...
هیچ نهادی نیز پاسخگوی خانوادههای آنان در مورد وضعیت آنان نیست و تمامی تلاشها در این جهت است که هم نفرات داخل زندان و هم خانوادههای آنان در بیرون از زندان از نظر روحی و روانی کاملاً خرد و تسلیم شوند.
آیا هنوز جوانها به خاطر نتایج انتخابات خشمگین هستند؟ و یا اینکه دیگه این حالت بیشتر در حال تبدیل به ناامیدی و یأس است؟
شاید بهترین عنوانی که بتواند بازگو کننده حالت انسان در این وضعیت باشد، خشم ناشی از درد و رنجی است، درد و رنجی که خود ناشی از عدم توانایی انجام کاری ثمر بخش است. این خشم و اضطراب هیچگاه فروکش نمیکند و در هر موقعیتی نیز خود را نشان خواهد داد. چون نیروی سازماندهی کنندهای برای این واکنشها وجود نداشت، حاکمیت توان سرکوب و استیلا بر این اعتراضها را پیدا کرد، در صورتی که آقایان موسوی و کروبی رهبری این جنبش و سازماندهی این جنبش را قبول میکردند و بدون رودربایستی وارد میدان میشدند هیچگاه حاکمیت امکان سرکوب این جنبش را پیدا نمیکرد و اعتراضها همچنان نیز ادامه پیدا میکرد و تا رسیدن به نتیجه متوقف نمیشد.
[در واقع] اعتراضات هنوز متوقف نشده است ولی کم کم به سردی میگراید ولی هیچگاه به صورت کامل متوقف نخواهد شد، آنچه مشخص است ناامیدی کم کم و به تدریج مسلماً به صورت گستردهای رشد خواهد کرد.
آیا فکر میکنید سرکوب شدید به پایان جنبش سبز و دمکراسىخواهى منجر خواهد شد؟ یا اینکه فعالان رو بیشتر مصمم میکند؟
۲۲ خرداد بزرگترین فرصت تاریخی بود که کاملاً یک دفعه در اختیار فعالان سیاسی ایران برای عبور از استبداد قرار گرفت ولی از همان ابتدا نیز سرکوب شدن این جنبش کاملاً مشخص بود، هرچند هنوز نمیتوان با قاطعیت صحبت از سرکوب جنبش سبز منتج از ۲۲ خرداد کرد. جنبش دموکراسی خواهی در ایران نیز با این اتفاق به وجود نیامده بود که با سرکوب این فرصت از دست برود، این جنبش در سالیان گذشته به صورت مداوم سرکوب شده است و محتملاً در سالهای آینده با شدت بیشتری سرکوب خواهد شد ولی مسلماً تا حصول نتیجه نه متوقف میشود و نه نابود خواهد شد.
از آقای موسوی و کروبی چه انتظارى دارید و فکر میکنید در حال حاضر باید چه کارهایی انجام دهند؟
آقای موسوی و آقای کروبی شاید برای توده مردم به عنوان یک رهبر جذابیتهایی داشته باشند ولی مسلماً واجد ویژگیهای یک رهبر نیستند و بخش آگاه جامعه (جامعه مدنی) به خوبی از این مسئله آگاه است. در حقیقت هنوز این فرصت تاریخی به پایان نرسیده و این آقایان و دیگران همچون آقایان خاتمی، هاشمی و کرباسچی و عبدالله نوری میتوانند با شکل دادن به یک ائتلاف بزرگ این فرصت تاریخی را از دست ندهند.
با این همه به نظر میرسد این فرصت بزرگ تاریخی از دست میرود، حداقل اگر این ائتلاف بزرگ شکل بگیرد بزرگترین نتیجهای است که از این جنبش سبز به وجود آمده است.
این ائتلاف بزرگ میتواند با لابی با قدرت حداقل بخشهایی از کیک قدرت را در اختیار بگیرد همچنین میتواند یک اپوزیسیون قدرتمند را شکل دهد که به سازماندهی تشکیلاتی و تقویت جامعه مدنی بپردازد تا در فرصت مقتضی دیگر چنین فرصت گرانبهایی بیفایده از دست نرود.
از جامعه بینالمللی چه انتظارى دارید و خواسته اصلی شما چیست؟
بهتر است قبل از جامعه بینالملل در مورد ایرانیان خارج از کشور صحبت کرد، شاید اگر ما ائتلافی از ایرانیان دموکراسیخواه خارج از کشور داشتیم در این موقعیت کمک بسیار بزرگی به جنبش در داخل کشور بود، در تمامی جنبشهای دموکراسیخواهی موفق چنین ائتلاف قدرتمندی در خارج از مرزهای آن کشور وجود دارد، ایرانیان خارج از کشور علی رغم همبستگی بسیاری که از خود نشان دادند که به حق قابل تقدیر بود ولی لازم است تا چنین ائتلاف دموکراسیخواهانهای را همسو با داخل کشور در سراسر دنیا شکل دهند، این ائتلاف یکی از بزرگترین کمکها به جنبش دموکراسیخواهی ایران خواهد بود.
این ائتلاف یک تشکیلات است که میتواند لابی قدرتمندی را به نفع منافع ملت ایران در خارج از کشور شکل دهد و در آگاهسازی و حساسسازی افکار عمومی بینالمللی مؤثر باشد و بر دولتها برای یاری به جنبش دموکراسیخواهی ایران مؤثر افتد، از جامعه بینالمللی نمیتوان انتظار داشت که کاسه داغتر از آش و یا دایه مهربانتر از مادر برای ایرانیان شود ولی شاید وارد کردن معادله حقوق بشر به داخل مذاکرات بینالمللی با ایران کمک بزرگی است که جامعه بینالمللی میتواند همسو با ائتلاف ایرانیان خارج از کشور انجام دهد.
چرا معتقدید که اتفاقی که در ایران افتاد یک کودتاست؟
مسلماً آنچه در ایران اتفاق افتاد با هیچکدام از تعریفهای کلاسیک از مفاهیم (به عنوان مثال مفهوم کودتا) قابل درک نیست. آنچه در ایران اتفاق افتاد دقیقاً باقی ماندن دولتی در حکومت برخلاف نظر و خواست اکثریت جامعه بود، جامعهای که این نظر و خواستش را برای تغییر قویاً و به صورت دموکراتیک اعلام کرده بود.
با این حال، این اتفاق نزدیکترین معنا را به تعریف کودتا دارد، کودتا علیه خواست ملت با استفاده از قدرت سرکوب و نظامیگری و مانع از به قدرت رسیدن کسانی که به معنای واقعی کلمه ملت خواستار به قدرت رسیدن آنها بودند.
آینده را چطور میبینید؟
متأسفانه جامعه ایران جامعهای است برگشتپذیر و با حافظهای کوتاه مدت. به راحتی امکانپذیر است تا تمام دستاوردها از بین برود و جامعه به تمام آنچه بر سرش آمده تن دهد. اما در مورد آینده، چند گزاره هست که پیش از این نیز خود را نشان دادهاند.
اول اینکه در کوتاه مدت سرکوب جامعه مدنی شدت بیشتری خواهد گرفت. دیگر اینکه ناامیدی و بیاعتمادی گستردهتری جامعه را فرا خواهد گرفت و نشاط در جامعه کمتر خواهد شد. همچنین مهاجرت رایجتر میشود و آسیبهای اجتماعی، از جمله خودکشی، شیوع بیشتری مییابد. و در نهایت اینکه جامعه ایران در معرض بحرانهای تشدید شونده اقتصادی- اجتماعی بسیاری قرار دارد که هیچ دولتی توانایی مقابله با آنها را ندارد و این بحرانها در چند سال آینده خود را به صورت وحشتناکی نشان خواهند داد.
با قاطعیت میتوان گفت که روزهای سختی در انتظار توده مردم و قشر آگاه جامعه است که این لزوماً، همانطور که در کره شمالی دیده میشود، منجر به اعتراضی نمیشود مگر اینکه این ائتلاف اپوزیسیون شکل بگیرد، طبقه متوسط رشد کند و از جامعه مدنی حفاظت شود تا قدرت بگیرد و بزرگ شود. در کل آینده ایران به هزاران اگر و اما بستگی دارد.
خشونتها علیه معترضان به نتایج انتخابات تاکنون واکنش بسیاری از احزاب و گروهها در داخل ایران و همچنین شماری از نهادهای بینالمللی را بر انگیخته است و نگرانی از شرایط کنونی و نحوه برخورد با بازداشتشدگان نکته مشترک بسیاری از بیانیههای منتشر شده در این زمینه است.
شماری از فعالان مدنی نیز که در هفتههای اخیر بازداشت نشدهاند، به نوعی دور بودن از شرایط کنونی را برگزیدهاند. این مسائل، موضوع گفتوگوی رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، با یکی از رهبران جنش دانشجویی است که ترجیح داده است در این گفتوگو نام خود را اعلام نکند.
در این گفتوگو همچنین علاوه بر مرور شرایط کنونی پس از انتخابات، در مورد آینده «جنبش سبز» ایران به بحث پرداخته شده است.
چرا بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران در حالی که امروز باید در کنار مردم حاضر شوند در این شرایط حساس کنونی هر یک محلی را برای دور بودن از اوضاع بر گزیدهاند، آیا این نوعی همراهی با دولت نیست؟
بسیاری از بحرانها فرصتهای مناسبی هستند تا حکومت با قدرت بیشتری به سرکوب جامعه مدنی بپردازد و حق ادامه حیات آن را سلب کند. حکومت ایران از نظر مقبولیت و مشروعیت هم در داخل و هم در عرصه بینالمللی و از نظر توانایی و کارآمدی دچار بحران است تنها بعدی که هنوز این حاکمیت دچار بحران نشده و به وسیله آن احساس قدرت میکند بعد استیلا و سلطه است.
آنچه در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در ایران رخ داد در این چارچوب کاملاً قابل مشاهده است، حکومتی که احساس قدرت میکند با استفاده از توان سرکوب وقدرت استیلای خود مانع از حضور نیروهایی که با آنان اختلاف نظر دارند در قدرت میشود و خود را آماده سرکوب کردن هرگونه واکنشهای احتمالی بعدی نیز کرده است و در این میان براساس فرضیه انقلاب رنگین و براندازی نرم به سرکوب جامعه مدنی و فعالان سیاسی مخالف نیز میپردازد.
نیروهای جامعه مدنی ایران در واکنشها و اعتراضات بعد از انتخابات در ایران کمترین میزان اثرگذاری را داشتند و اصولاً تمامی این واکنشها کاملاً خودجوش ومردمی برگزار میشد، نهادهای جامعه مدنی ایران به صورت تشکیلاتی حتی کمتر تمایلی برای حمایت از این واکنشها از خود نشان دادند، اعضای آنها اگر در این تجمعات و واکنشها حضور مییافتند تنها به صورت فردی و به صفت شخصیت حقیقی خود بود ولی در صورت دستگیر شدن، برخورد حکومت با نفرات دستگیرشده به مانند نفرات عادی حاضر در این تجمعات نیست و برای اثبات بخشی از فرضیه خود (عوامل انقلاب رنگین خط گرفته از کشور های بیگانه) با آنان برخورد میکند، از این رو بود که بسیاری از فعالان جامعه مدنی ترجیح میدهند تا در این موقعیت بحرانی نه تنها در عرصه حاضر نباشند بلکه حتی در محلهای سکونت خود نیز حاضر نباشند.
همیشه برای تشریح این وضعیت در ایران از یک جوک استفاده میکنند: میگویند عدهای روباهی را میبینند که سراسیمه در حال فرار است، از او میپرسند برای چه فرار میکنی؟ میگوید: چون حاکم دستور داده است تا روباههایی که سه بیضه دارند را بکشند. میگویند تو که دو بیضه داری. میگوید: آخر اول میکشند و بعد میشمارند.
دقیقاً این وضعیت فعالان ایرانی است، هر بحرانی بهانهای است تا براساس سناریویی با آنها برخورد کنند و آنها را سرکوب کنند، جرم آنان همیشه از پیش اثبات شده است.
فعالان اجتماعی و سیاسی ایران در صورتی که در این شرایط بحرانی توانایی اثرگذاری و سازماندهی مردم را داشته باشند، ترسی از حضور در تجمعات ندارند ولی مسئله آن است که اینگونه تجمعات کاملاً خود جوش است و فعالان کمتر اثرگذاری بر آن دارند.
تا جایى که شما اطلاع دارید چند دانشجو کشته و چند نفر بازداشت شدند؟
اولین چیزی که به وضوح میتوان گفت این است که شدت و میزان برخوردها آنقدر بوده که خود حکومت ناچار به ابراز رقم ۲۰ کشته به صورت رسمی شده است، چیزی که تاکنون مسبوق به سابقه نبوده است و نشان میدهد که آمار واقعی باید بسیار بیشتر از این باشد.
[در مورد بازداشتیها] آنچه اکنون ما میتوانیم بگوییم براساس حدسهایی است که از جمع کردن مجموع مشاهدات به دست میآید، زندانیان امنیتی را به طور معمول در چهار بند اوین جا میدهند. بند معروف به قرنطینه که در اختیار دادستانی تهران است ، بند ۲۰۹، بند ۲۴۰ که در اختیار وزارت اطلاعات هستند و بند ۳۲۵ که در اختیار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران قرار دارد. در مجموع بندهای امنیتی در وضعیتی کاملاً فشرده امکان اسکان نزدیک به دو هزار نفر را دارند ولی یکی از دوستان ما که به تازگی از بند قرنطینه آزاد شده است میگوید که تنها در این بند بیش از ۵۰۰ نفر نگهداری میشدند که این نشان از این دارد که حداقل دستگیرشدگان که تنها در همین چهار بند امنیتی نگهداری میشوند باید رقمی نزدیک به سه هزار نفر باشند.
آزادشدگان حمله وحشیانه به کوی دانشگاه تهران [نیز] تعداد دستگیرشدگان دانشجو از کوی دانشگاه را حدود ۲۰۰ نفر ابراز میکنند.
در حمله به کوی مهاجمین به دانشجویان به وسیله تیرهای فسفری و ساچمهای به طور مستقیم شلیک کردهاند که شاهدان از زخمی شدن حداقل ۳۰ دانشجو اطلاع میدهند. گفته میشود که این تیرها در صورت برخورد با سر و نقاط حساس بدن از فاصله نزدیک میتواند منجر به مرگ شود که ظاهراً چنین نیز شده است و تنی چند از دانشجویان نیز شهید شدهاند.
شاید هیچگاه نتوان آمار دقیقی از میزان کشتهشدگان، دستگیرشدگان و زخمیشدگان به دست آورد ولی مسلماً این میزان بسیار بیشتر از آماری است که به طور رسمی اعلام میشود.
از بازداشتشدگان چه خبرى دارید؟
در بدن تعدادی از بازداشتشدگان که آزاد شدهاند تقریباً نقطه سالمی مشاهده نمیشود و این نشان از ضرب و شتم شدید زندانیان میکند، کسانی نیز که از زندان با خانوادههای خود تماس گرفتهاند ابراز کردهاند که زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روانی قرار دارند، از بازجوییهای شبانهروزی، عدم اجازه برای استراحت، ضرب و شتم در هنگام بازجویی برای پذیرفتن مصاحبه با خبرگزاریها و دادن فیلم برای پخش و ...
هیچ نهادی نیز پاسخگوی خانوادههای آنان در مورد وضعیت آنان نیست و تمامی تلاشها در این جهت است که هم نفرات داخل زندان و هم خانوادههای آنان در بیرون از زندان از نظر روحی و روانی کاملاً خرد و تسلیم شوند.
آیا هنوز جوانها به خاطر نتایج انتخابات خشمگین هستند؟ و یا اینکه دیگه این حالت بیشتر در حال تبدیل به ناامیدی و یأس است؟
شاید بهترین عنوانی که بتواند بازگو کننده حالت انسان در این وضعیت باشد، خشم ناشی از درد و رنجی است، درد و رنجی که خود ناشی از عدم توانایی انجام کاری ثمر بخش است. این خشم و اضطراب هیچگاه فروکش نمیکند و در هر موقعیتی نیز خود را نشان خواهد داد. چون نیروی سازماندهی کنندهای برای این واکنشها وجود نداشت، حاکمیت توان سرکوب و استیلا بر این اعتراضها را پیدا کرد، در صورتی که آقایان موسوی و کروبی رهبری این جنبش و سازماندهی این جنبش را قبول میکردند و بدون رودربایستی وارد میدان میشدند هیچگاه حاکمیت امکان سرکوب این جنبش را پیدا نمیکرد و اعتراضها همچنان نیز ادامه پیدا میکرد و تا رسیدن به نتیجه متوقف نمیشد.
[در واقع] اعتراضات هنوز متوقف نشده است ولی کم کم به سردی میگراید ولی هیچگاه به صورت کامل متوقف نخواهد شد، آنچه مشخص است ناامیدی کم کم و به تدریج مسلماً به صورت گستردهای رشد خواهد کرد.
آیا فکر میکنید سرکوب شدید به پایان جنبش سبز و دمکراسىخواهى منجر خواهد شد؟ یا اینکه فعالان رو بیشتر مصمم میکند؟
۲۲ خرداد بزرگترین فرصت تاریخی بود که کاملاً یک دفعه در اختیار فعالان سیاسی ایران برای عبور از استبداد قرار گرفت ولی از همان ابتدا نیز سرکوب شدن این جنبش کاملاً مشخص بود، هرچند هنوز نمیتوان با قاطعیت صحبت از سرکوب جنبش سبز منتج از ۲۲ خرداد کرد. جنبش دموکراسی خواهی در ایران نیز با این اتفاق به وجود نیامده بود که با سرکوب این فرصت از دست برود، این جنبش در سالیان گذشته به صورت مداوم سرکوب شده است و محتملاً در سالهای آینده با شدت بیشتری سرکوب خواهد شد ولی مسلماً تا حصول نتیجه نه متوقف میشود و نه نابود خواهد شد.
از آقای موسوی و کروبی چه انتظارى دارید و فکر میکنید در حال حاضر باید چه کارهایی انجام دهند؟
آقای موسوی و آقای کروبی شاید برای توده مردم به عنوان یک رهبر جذابیتهایی داشته باشند ولی مسلماً واجد ویژگیهای یک رهبر نیستند و بخش آگاه جامعه (جامعه مدنی) به خوبی از این مسئله آگاه است. در حقیقت هنوز این فرصت تاریخی به پایان نرسیده و این آقایان و دیگران همچون آقایان خاتمی، هاشمی و کرباسچی و عبدالله نوری میتوانند با شکل دادن به یک ائتلاف بزرگ این فرصت تاریخی را از دست ندهند.
با این همه به نظر میرسد این فرصت بزرگ تاریخی از دست میرود، حداقل اگر این ائتلاف بزرگ شکل بگیرد بزرگترین نتیجهای است که از این جنبش سبز به وجود آمده است.
این ائتلاف بزرگ میتواند با لابی با قدرت حداقل بخشهایی از کیک قدرت را در اختیار بگیرد همچنین میتواند یک اپوزیسیون قدرتمند را شکل دهد که به سازماندهی تشکیلاتی و تقویت جامعه مدنی بپردازد تا در فرصت مقتضی دیگر چنین فرصت گرانبهایی بیفایده از دست نرود.
از جامعه بینالمللی چه انتظارى دارید و خواسته اصلی شما چیست؟
بهتر است قبل از جامعه بینالملل در مورد ایرانیان خارج از کشور صحبت کرد، شاید اگر ما ائتلافی از ایرانیان دموکراسیخواه خارج از کشور داشتیم در این موقعیت کمک بسیار بزرگی به جنبش در داخل کشور بود، در تمامی جنبشهای دموکراسیخواهی موفق چنین ائتلاف قدرتمندی در خارج از مرزهای آن کشور وجود دارد، ایرانیان خارج از کشور علی رغم همبستگی بسیاری که از خود نشان دادند که به حق قابل تقدیر بود ولی لازم است تا چنین ائتلاف دموکراسیخواهانهای را همسو با داخل کشور در سراسر دنیا شکل دهند، این ائتلاف یکی از بزرگترین کمکها به جنبش دموکراسیخواهی ایران خواهد بود.
این ائتلاف یک تشکیلات است که میتواند لابی قدرتمندی را به نفع منافع ملت ایران در خارج از کشور شکل دهد و در آگاهسازی و حساسسازی افکار عمومی بینالمللی مؤثر باشد و بر دولتها برای یاری به جنبش دموکراسیخواهی ایران مؤثر افتد، از جامعه بینالمللی نمیتوان انتظار داشت که کاسه داغتر از آش و یا دایه مهربانتر از مادر برای ایرانیان شود ولی شاید وارد کردن معادله حقوق بشر به داخل مذاکرات بینالمللی با ایران کمک بزرگی است که جامعه بینالمللی میتواند همسو با ائتلاف ایرانیان خارج از کشور انجام دهد.
چرا معتقدید که اتفاقی که در ایران افتاد یک کودتاست؟
مسلماً آنچه در ایران اتفاق افتاد با هیچکدام از تعریفهای کلاسیک از مفاهیم (به عنوان مثال مفهوم کودتا) قابل درک نیست. آنچه در ایران اتفاق افتاد دقیقاً باقی ماندن دولتی در حکومت برخلاف نظر و خواست اکثریت جامعه بود، جامعهای که این نظر و خواستش را برای تغییر قویاً و به صورت دموکراتیک اعلام کرده بود.
با این حال، این اتفاق نزدیکترین معنا را به تعریف کودتا دارد، کودتا علیه خواست ملت با استفاده از قدرت سرکوب و نظامیگری و مانع از به قدرت رسیدن کسانی که به معنای واقعی کلمه ملت خواستار به قدرت رسیدن آنها بودند.
آینده را چطور میبینید؟
متأسفانه جامعه ایران جامعهای است برگشتپذیر و با حافظهای کوتاه مدت. به راحتی امکانپذیر است تا تمام دستاوردها از بین برود و جامعه به تمام آنچه بر سرش آمده تن دهد. اما در مورد آینده، چند گزاره هست که پیش از این نیز خود را نشان دادهاند.
اول اینکه در کوتاه مدت سرکوب جامعه مدنی شدت بیشتری خواهد گرفت. دیگر اینکه ناامیدی و بیاعتمادی گستردهتری جامعه را فرا خواهد گرفت و نشاط در جامعه کمتر خواهد شد. همچنین مهاجرت رایجتر میشود و آسیبهای اجتماعی، از جمله خودکشی، شیوع بیشتری مییابد. و در نهایت اینکه جامعه ایران در معرض بحرانهای تشدید شونده اقتصادی- اجتماعی بسیاری قرار دارد که هیچ دولتی توانایی مقابله با آنها را ندارد و این بحرانها در چند سال آینده خود را به صورت وحشتناکی نشان خواهند داد.
با قاطعیت میتوان گفت که روزهای سختی در انتظار توده مردم و قشر آگاه جامعه است که این لزوماً، همانطور که در کره شمالی دیده میشود، منجر به اعتراضی نمیشود مگر اینکه این ائتلاف اپوزیسیون شکل بگیرد، طبقه متوسط رشد کند و از جامعه مدنی حفاظت شود تا قدرت بگیرد و بزرگ شود. در کل آینده ایران به هزاران اگر و اما بستگی دارد.