لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۵۰

مهدی سحرخیز: نگفتند پدرم کجا نگهداری می‌شود


عیسی سحرخیز؛ روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب
عیسی سحرخیز؛ روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب
دو هفته پس از بازداشت عیسی سحرخیز، روزنامه‌نگار و چهره سیاسی اصلاح‌طلب، خانواده او، از بی‌خبری از وضعیت وی ابراز نگرانی کرده‌اند.

عدم دسترسی به دارو، عدم برخورداری از حق وکیل، عدم داشتن اجازه برای تماس با خانواده، عدم اعلام اتهام، و عدم اطلاع‌رسانی درباره محل بازداشت، از جمله مواردی است که مهدی سحرخیز فرزند این روزنامه‌نگار سرشناس، که در آمریکا به سر می‌برد، در گفت‌وگو با رادیوفردا، از آنها به عنوان دلایل نگرانی اطرافیانش نام می‌برد.

رادیو فردا: آقای سحرخیز، آخرین اطلاعی که از وضعیت پدرتان دارید چیست؟

مهدی سحرخیز: آخرین خبری که از ایشان داشتم، همان دو روز پیش بود که گفتم حساسیت پیدا کردند نسبت به دارویی که بهشان داده‌اند و زیر نظر دکتر هستند.

می‌توانم بپرسم که چه دارویی مصرف می‌کنند؟

داروی خاصی مصرف نمی کنند. فشار خونشان بالاست و به داروهای مختلف حساسیت دارند. رژیم غدایی سختی را دکتر به ایشان داده که باید حتماً رعایت بشود. یک داروی بخصوصی مصرف می‌کنند که اسمش را من نمی‌دانم. آن تنها دارویی است که مشکلی برایشان ایجاد نمی‌کند.

الان قاعدتاً در زندان به این دارو دسترسی ندارند؟

با خانواده ما تماس گرفتند. یکی از دلیل‌های تماس این بود که پرسیدند چه دارویی مصرف می‌کنند. نگفتند که دارو را برایشان ببریم.

شما نمی‌دانید که احتمالاً اوین هستند یا جای دیگر؟ محل نگهداری‌شان را نمی‌دانید کجاست؟

از کسی که پرسیدند که کجا نگهشان می‌دارند، گفته که به من گفتند که فقط از شما بپرسم که چه دارویی مصرف می‌کنند. همین.

خود آقای سحرخیز مستقیماً در این مدت با شما یا هیچکدام از اعضای خانواده تماسی نداشتند؟

تا دیروز بعد از ظهر خیر.

بعد از اعلام نتایج انتخابات، دو سه هفته‌ای (اگر اشتباه نکرده باشم) مراجعه می‌کردند برای بازداشت آقای سحرخیز. خود من یکی دو بار که با ایشان صحبت کردم در آن مدت، گفتند که به دفتر کارشان رفتند، خانه رفتند، جاهای مختلف مراجعه کرده بودند برای دستگیری‌شان؟

این دفعه اول نیست. قبل از انتخابات به انتشاراتی ایشان حمله کرده بودند و یک سری از مدارک‌شان را برده بودند. من با خودشان صحبت کردم، با خواهرم صحبت کردم که خیلی ناراحت بود چون خواهر من تنها در خانه بود و نوزده سال بیشتر ندارد، که وقتی آمدند بالا، مثل اینکه در پایین خانه باز بوده و آمدند تا در خانه و شروع کردند به در زدن.

خواهرم توضیح داده که تنهاست و ما طبقه پنجم زندگی می کنیم و قاعدتاً راه فراری نیست. گفتند پدر من خانه نیست و شما تشریف ببرید وقتی تشریف آوردند خانه تماس بگیرید. که گفتند (چند بار) که ما حکم داریم که من پرسیدم که اگر می‌شود حکمتان را ببینیم. گفتند حکم برای همه است. حکم به اسم نیست. ما این حکم را برای همه استفاده می‌کنیم و گفتند اگر باز نکنید، ما در را می‌شکنیم می‌آییم تو.

آن موقع که آقای سحرخیز در خانه نبودند. نحوه بازداشت‌شان چگونه بود؟

من اطلاعی ندارم که کجا و چه ساعتی و چه روزی بازداشت شده‌اند. فقط می‌دانم بین دوم جولای و سوم جولای بوده.

پرونده را دنبال کردید؟ وکیل مدافع دارند؟

وکیلشان آقای نوروزی بودند که قبل از خودشان بازداشت شدند و زندان بودند وقتی که ایشان بازداشت شدند. پس از آن یک تیم وکالت برایشان تشکیل شده. سه نفر هستند. اسم‌ها پیشم نیست الان. اینها می‌خواستند پیگیر باشند ولی تحت هیچ شرایطی نمی‌گذارند نامه‌ای که باید پدر من امضا کند که این سه نفر وکیلشان هستند، به دست پدرم برسد.

یعنی پس مراجعه کردند به مقام‌های قضایی ولی نتوانستند وکالتنامه را به امضا برسانند؟

بله هر روز مراجعه می‌کنند و نمی‌توانند.

آقای سحرحیز، شما از وقتی که مأموران امنیتی آقای عیسی سحرخیز پدرتان را بازداشت کرده اند، چند نامه نوشتید خطاب به مسئولان کشور. می‌شود توضیح بیشتری در این باره بدهید؟

من سه نامه نوشته‌ام. یک نامه در مورد پدرم بود که آخرین نامه بود. به جز آن دو نامه دیگر به آقای احمدی‌نژاد نوشتم که در نامه اولم خطاب به ایشان نوشتم که چگونه می‌توانید چنین شخصیتی را بازداشت کنید که در آن من پدرم را معرفی کردم، گفتم که چگونه ایشان برادر شهید است و چگونه در جبهه بودند، نماینده ایران در سازمان ملل بودند، در وزارت ارشاد بودند. در خود خبرگزاری جمهوری اسلامی تا معاون خبر هم بود. ایشان حتی در هیچکدام از این تظاهرات شرکت نکردند. در مسافرت بودند، شما چه حقی دارید او را بازداشت کنید.

در نامه دومم یک سری مسائل را بازگو کردم که چطور حقایق را برعکس جلوه می‌دهید. با یک سری مثال از اتفاق‌هایی که افتاده. اینکه آقای حجاریان را به عنوان یکی از عوامل بازداشت کردند، درصورتی که آقای حجاریان حتی از خانه نمی‌تواند بیرون برود و نیاز به چند نفر دارد که مراقبش باشند.

در نامه آخرم هم خطاب به پدرم در اصل با پدرم صحبت کردم. چون از وقتی که ایشان را بازداشت کردند، همانطور که می دانید، روز پدر بوده. در روز پدر حتی نگذاشتند با ما صحبت کند. با خانواده صحبت کند. یکی از چیزهایی که در نامه آمده این است که برای کسانی که می‌گویند حکومتشان حکومت عدل الهی است، چطور در روز تولد حضرت علی نمی‌گذارند زندانیان با خانه تماس بگیرند.

چیزهای دیگری هم که بود این صحبتی بود که فاطمه ابطحی در مورد پدرش کرده بود، که (پدرشان) گفته بودند صدای الله اکبر را می‌شنوند از زندان و این برایشان قوت قلب می‌دهد. من هم از پدرم پرسیدم که آیا ایشان هم صدای الله اکبر را از زندان می‌شنوند یا نه.
XS
SM
MD
LG