محمد نوریزاد، فیلمساز و نویسنده که به دنبال نوشتن نامه به آیت الله خامنهای زندانی شد، در نامه دیگری و با طرح ۲۸ سئوال از رهبر جمهوری اسلامی «استفتا» کرده است که کدامیک از جوامع آمریکا یا ایران به ارزشهای دینی و جامعه آرمانی نزدیکتر است.
محمد نوریزاد در این نامه مفصل، بر مقوله «فرهنگ» تکیه کرده، چراکه به گفته وی انقلاب اسلامی بیش از هرچیز داعیه «فرهنگی» داشته است.
محمد نوریزاد از آیت الله خامنهای پرسیده است چرا «در سال های پس از پیروزی انقلاب، ورود به حریم خصوصی مردم توسط مأموران حکومتی، به امری رایج و بدیهی بدل شد» و حتی برای نمونه «اوباش مذهبی... تحت همراهی و حمایت نیروهای انتظامی.... در ساعت سه بعد از نیمه شب، به منزل شخصی آیت الله صانعی» حمله کرده و در خانه وی را کندند اما در آمریکا به گفته او حریم خصوصی افراد «شدیداً توسط قانون و مجریان قانون تحت محافظت است.»
این نویسنده با اشاره به آزادی مذهب در آمریکا مینویسد «دستگاه قضایی آمریکا با اقتدار» از مسلمانان دفاع کرد و به آنها اجازه داد، «با کمی فاصله از مکان برج های دوقلو» مسجد بسازند اما در ایران اسلامی «ما هرگز به اهل سنت خود، اجازه ندادهایم در تهران، مسجدی بنا کنند و بی واهمه به عبادت پردازند (و) در روز روشن، ما عبادتگاه دراویش خود را تخریب می کنیم.»
وی در «استفتای» دیگری میپرسد: «پرسش من از شما این است که آیا آمریکاییها – درخصوص موادمخدر- بافرهنگ تر از ما نیستند؟ که آنان کافرند، و ما با مغز اسلام سروکار داریم؟ و آیا حاکمیت موجود در آمریکا، دلسوزتر از حاکمان خود ما نسبت به مردم خویش نیستند؟ که در آنجا سرمایه حرف اول را می زند و در کشور ما اسلام ناب؟»
این زندانی سیاسی در ادامه مینویسد: «مردمان آمریکا بهگونهای تربیت شده اند که اغلب دروغ نمی گویند» اما «دروغگویی مردم و مسئولین» در ایران امری «بدیهی» است.
وی میافزاید: «امکان دروغگویی یک دادستان آمریکایی، تقریباً محال است. مگر در موارد نادر. در کشور ما چه؟ دادستان ما، به راحتی سر کشیدن یک جرعه آب، دروغ می نویسد، و دروغ خود را در سراسر کشور منتشر میکند. از باب نمونه، حادثه قتل زهرا کاظمی را سکته، و مرگ ناشی از سلاخی جوانانمان در کهریزک را، متأثر از بیماری مننژیت بیانیه میدهد. به گمان حضرت شما، در همین خصوص دروغگویی مسئولین، آنها، به خدا و آموزههای دینی ما نزدیک تر نیستند؟»
محمد نوریزاد سپس حق وتو در شورای امنیت را به میان کشیده که مقامهای جمهوری اسلامی و از جمله آیت الله خامنهای از آن به سختی انتقاد میکنند.
محمد نوریزاد، تقسیم گروهها و افراد به «خودی و غیرخودی» و «نظارت استصوابی» را نیز «حق وتو» دانسته که به گفته او «آمریکاییهای جهانخوار» بر خلاف جمهوری اسلامی نه درباره مردم خود که «در حق بیگانگان و سایر کشورها» اعمال میکنند.
این زندانی سیاسی در ادامه به آزادیهای مردم آمریکا در نقد حاکمان خود پرداخته و خطاب به رهبر جمهوری اسلامی مینویسد: «شخص شما، شاید تنها کسی هستید که از لذت غلیظ آزادی بیان در این سرزمین بهره مند است. برخلاف مردم آمریکا، که صغیر و کبیرشان از این لذت متنعماند.»
دخالت نظامیان در سیاست و انتخابات محور دیگر «استفتای» محمد نوریزاد از آیت الله خامنهای است. وی میپرسد: «کجا نظامیان آمریکایی، رسماً آستینها را بالا میزنند و در زیر و بالای انتخابات کشورشان دخول می کنند و با راه اندازی کارناوالهایی از لباس شخصیها و نیروهای خودسر، و البته با هماهنگی کامل با آنان، به ستادهای تبلیغاتی رقیبان انتخاباتی هجوم می برند؟»
این نویسنده با مقایسه رسانههای ایران و آمریکا، با بیان اینکه «گاه در آنجا، درج یک خبر، آن هم در یک نشریه محلی، یک قاضی صاحب نام را، یک نماینده مجلس را، یک وزیر را، و یک مسئول برجسته را به زیر کشیده و او را به چوب قانون سپرده است»، میپرسد: « انصافاً آیا خدا و پیغمبر و انسان و انسانیت، در آن نظام بیشتر رعایت میشود یا در جمهوری اسلامی ایران؟»
وی درباره آزادی عقیده در ایالات متحده و مقایسه آن با ایران چنین مینویسد: «در آمریکا اما، با همۀ جنایتهایی که او در گذشته، به ما، و به سایر کشورها روا داشته، جریان سیالی از اندیشه، در دانشگاه ها، آزادانه، در حال حرکت است، بی آنکه مزاحمتی برای کسی و جریانی پدید آورده شود. آیا آنان، که به زعم ما کافر و از خدا برگشته اند، به این آیه قرآن که: "پس به بندگان من بشارت ده، آنانی که اقوال مختلف را می شنوند و از بهترین آنها پیروی می کنند" عمل کرده و می کنند، یا ما که همۀ ادیان الهی را پس می زنیم تا درستی خود را به رخ بکشیم؟»
محمد نوریزاد میافزاید در آمریکا فیلمسازانی چون مایکل مور حتی علیه رئیس جمهوری فیلم میسازند اما یک کارگردان ایرانی نمیتواند آزادانه «دوربینش را در خیابانهای شهر حرکت بدهد، و از شعارهای هر از گاه جوانان معترض بر دیوارهای شهر، تصویر بگیرد.»
وی در ادامه امکان ایجاد دهها شبکه رادیو و تلویزیونی را در آمریکا را یادآور شده و میگوید در کنار محرومیت مردم ایران از داشتن شبکههای خصوصی «رسانههای ما و بویژه تلویزیون ما، برعکس، به غلیظترین شکل ممکن، به انتشار دروغ دست مییازند.»
محمد نوریزاد خطاب به آیت الله خامنهای میگوید: «ما که اسلامی هستیم، با ریا آمیختهایم. و آنان که به ظاهر کافرند، ریا را نمیشناسند. به فتوای حضرت شما، کدام یک از ما آیا به خدا نزدیکتریم؟»
وی در ادامه به دیگر اختلاف جامعه ایران و آمریکا پرداخته و خطاب به آیت الله خامنهای میگوید که در ایالات متحده، «لباس شخصی» وجود ندارد و «پلیس» تنها مسئول نظم اجتماع است.
محمد نوریزاد سپس پلیس ایران و آمریکا را مقایسه کرده و با اشاره به رویدادهای پس از انتخابات مینویسد: «پلیس آمریکا، هیچ گاه با سلاح گرم، معترضین خیابانی خود را از پا درنمی آورد. روال کلی جامعه آمریکا که چنین است. مگر مواردی بسیار معدود. همین پلیس، با اتومبیل خود، به سمت مردم یورش نمیبرد و کسی را زیر نمی گیرد و یا حتی مردم تظاهرکننده را- گرچه مجوز راهپیمایی نیز نداشته باشند- از بالای پل به زیر نمیاندازد.»
این نویسنده یادآور میشود که بر خلاف ایران، ایالات متحده آمریکا دارای زندانی سیاسی نیست و تاکید میکند: «آمریکاییها، زندانیهایی از جنس ما ندارند، و ما بسیار داریم.»
این نویسنده و فیلمساز تصریح میکند: «یکی از جرمهای من، نقد حضرتعالی است. دو سال از سه سال و نیم حبس من، و عدهای دیگر چون من، به همین خاطر است: نقد مشفقانه. که قضات مأمور و معزول ما، آن را به توهین ترجمه کردهاند. در آمریکا، انتقاد از بزرگان حکومتی، بدون استثناء، امری رایج و جاری است.»
محمد نوریزاد در «استفتایی» دیگر، از آیت الله خامنهای میپرسد: «استادان ما (برخلاف استان آمریکایی) اما، با کمترین تعریض به مسائل حکومتی، به عرصههای هول و هراس درمیافتند. به نظر شرعی حضرت شما، کدام یک از ما، بر مدار حق ایستادهایم؟»
وی در مقایسهای دیگر مینویسد: «تلویزیون ما، به کرّات، تجمع و تظاهرات مردم آمریکا و اسراییل و سایر کشورهای غربی را علیه سیاست های حاکمانشان نشان می دهد و به زعم خود، سستی ارکان آنان را به رخ می کشد. اما ندانسته، داستان شکوهمند آزادی را در میان آنان برمی کشد ... در کشور نازنین ما اما، تنها دستجات خودجوش، و کفن پوش، بیآنکه کسی از آنان مجوز بخواهد، اجازه راهپیمایی و اعتراض و حتی تخریب دارند.»
وی با اشاره به ماجرای «واترگیت» که در آن ریچارد نیکسون، به دلیل شنود کردن رقبایش مجبور به کنارهگیری شد این پرسش را مطرح میکند که چرا در ایران «اگر دانشجویی به رفتار مشکوک این رئیس جمهور اعتراض کند، باید او را به بند کشید؟ رئیس جمهوری که خود، آشکارا، به فهم مردم خود، و به قانون جاری کشورش توهین میکند آیا مستحق برخورد قانونی است یا منتقدینی که او را از بلاهتهای رفتاریاش بازمیدارند؟»
این فیلمساز و نویسنده خطاب به آیت الله خامنهای مینویسد که در آمریکا اگر دولتی، مانند رویدادهای پس از انتخابات به مردم آتش میگشود، سرنگون میشد در حالی که مسئولان در ایران مورد حسابرسی قرار نگرفتند.
محمد نوریزاد در ادامه مینویسد تنها در «ایران و افغانستان» است که اسلام رشد منفی دارد و در کشورهای دیگر و از جمله آمریکا اسلام رو به رشد است.
وی با اشاره به امامان جمعه که منصوب آیت الله خامنهای هستند، تصریح میکند: «به میزان سواد امامان جمعه و نمایندگان خویش بنگرید... شما با گماردن این امامان جمعه، بخش وسیعی از مخاطبین خود، و مخاطبین نماز جمعه، و مخاطبین اسلام را از کف دادهاید.»
وجود سازمان های غیر دولتی و احزاب مخالف، از دیگر فرق هایی است که به عقیده محمد نوری زاد جامعه ایران و آمریکا را از یکدیگر متمایز می کند؛ اختلافی که به گفته این نویسنده باعث می شود نظام سیاسی آمریکا خطاهای خود را اصلاح کند اما در ایران چنین نمی شود.
این زندانی سیاسی درباره دو زندان ابوغریب و گوآنتانامو و نیز بازداشتگاه کهریزک می گوید: «ما آمریکایی ها را به خاطر زندان ابوغریب و گوآنتانامو منفور می دانیم. اولاً این دو زندان برای غیرآمریکایی ها بود و در هیچ یک، مثل کهریزک، به کسی تجاوز نشد، و کسی نیز سلاخی نگردید. در آمریکا، دستگاه های امنیتی، به کشتن فعالان سیاسی دست نمی برند. در کشور ما، قتل های زنجیره ای رخ داد و هیچ مسؤل مؤثر حکومتی به زیر کشیده نشد.»
به نوشته محمد نوری زاد، دستگاه قضایی آمریکا حتی رئیس جمهوری این کشور را به محاکمه می کشد اما در ایران رئیس جمهوری «مرتب، دروغ بر دروغ می نشاند و دستگاه قضایی ما، یک "چه گفت؟" نیز بر زبان نمی آورد.»
این روزنامه نگار می نویسد در حالی که آمریکایی ها دادن تریبون به مخالفین خود را «یک زنگ تفریح می دانند» بطوریکه «صدها تریبون رسمی خود را در اختیار آقای احمدی نژاد می گذارند» در ایران حتی به گفته او، «تحمل شنودن یک ربع صحبت آقای سیدمحمد خاتمی» را ندارند.
به نوشته این روزنامه نگار، در حالی که در جامعه آمریکا به افکار عمومی بها داده می شود، در جامعه ایران از سوی رسانه ها و نهادهای دولتی «ناسزاهای سخیف» به مردم نثار می شود.
این زندانی سیاسی در پایان می نویسد: «تنها هدف و نیت از این قلمفرسایی این بود که مگر باچند مقایسه عینی و ملموس، راه تامل و بازنگری را بازبشکافیم و بر تثبیتشدههای مکرر و فرسودهی ذهنی خود نگاهی دوباره بیندازیم...حال، از دید شخص شما، آیا با توجه به این همه آوازه ای که با ماست، ما عاقبت به خیریم؟»
محمد نوریزاد در این نامه مفصل، بر مقوله «فرهنگ» تکیه کرده، چراکه به گفته وی انقلاب اسلامی بیش از هرچیز داعیه «فرهنگی» داشته است.
محمد نوریزاد از آیت الله خامنهای پرسیده است چرا «در سال های پس از پیروزی انقلاب، ورود به حریم خصوصی مردم توسط مأموران حکومتی، به امری رایج و بدیهی بدل شد» و حتی برای نمونه «اوباش مذهبی... تحت همراهی و حمایت نیروهای انتظامی.... در ساعت سه بعد از نیمه شب، به منزل شخصی آیت الله صانعی» حمله کرده و در خانه وی را کندند اما در آمریکا به گفته او حریم خصوصی افراد «شدیداً توسط قانون و مجریان قانون تحت محافظت است.»
این نویسنده با اشاره به آزادی مذهب در آمریکا مینویسد «دستگاه قضایی آمریکا با اقتدار» از مسلمانان دفاع کرد و به آنها اجازه داد، «با کمی فاصله از مکان برج های دوقلو» مسجد بسازند اما در ایران اسلامی «ما هرگز به اهل سنت خود، اجازه ندادهایم در تهران، مسجدی بنا کنند و بی واهمه به عبادت پردازند (و) در روز روشن، ما عبادتگاه دراویش خود را تخریب می کنیم.»
وی در «استفتای» دیگری میپرسد: «پرسش من از شما این است که آیا آمریکاییها – درخصوص موادمخدر- بافرهنگ تر از ما نیستند؟ که آنان کافرند، و ما با مغز اسلام سروکار داریم؟ و آیا حاکمیت موجود در آمریکا، دلسوزتر از حاکمان خود ما نسبت به مردم خویش نیستند؟ که در آنجا سرمایه حرف اول را می زند و در کشور ما اسلام ناب؟»
این زندانی سیاسی در ادامه مینویسد: «مردمان آمریکا بهگونهای تربیت شده اند که اغلب دروغ نمی گویند» اما «دروغگویی مردم و مسئولین» در ایران امری «بدیهی» است.
وی میافزاید: «امکان دروغگویی یک دادستان آمریکایی، تقریباً محال است. مگر در موارد نادر. در کشور ما چه؟ دادستان ما، به راحتی سر کشیدن یک جرعه آب، دروغ می نویسد، و دروغ خود را در سراسر کشور منتشر میکند. از باب نمونه، حادثه قتل زهرا کاظمی را سکته، و مرگ ناشی از سلاخی جوانانمان در کهریزک را، متأثر از بیماری مننژیت بیانیه میدهد. به گمان حضرت شما، در همین خصوص دروغگویی مسئولین، آنها، به خدا و آموزههای دینی ما نزدیک تر نیستند؟»
محمد نوریزاد سپس حق وتو در شورای امنیت را به میان کشیده که مقامهای جمهوری اسلامی و از جمله آیت الله خامنهای از آن به سختی انتقاد میکنند.
محمد نوریزاد، تقسیم گروهها و افراد به «خودی و غیرخودی» و «نظارت استصوابی» را نیز «حق وتو» دانسته که به گفته او «آمریکاییهای جهانخوار» بر خلاف جمهوری اسلامی نه درباره مردم خود که «در حق بیگانگان و سایر کشورها» اعمال میکنند.
این زندانی سیاسی در ادامه به آزادیهای مردم آمریکا در نقد حاکمان خود پرداخته و خطاب به رهبر جمهوری اسلامی مینویسد: «شخص شما، شاید تنها کسی هستید که از لذت غلیظ آزادی بیان در این سرزمین بهره مند است. برخلاف مردم آمریکا، که صغیر و کبیرشان از این لذت متنعماند.»
دخالت نظامیان در سیاست و انتخابات محور دیگر «استفتای» محمد نوریزاد از آیت الله خامنهای است. وی میپرسد: «کجا نظامیان آمریکایی، رسماً آستینها را بالا میزنند و در زیر و بالای انتخابات کشورشان دخول می کنند و با راه اندازی کارناوالهایی از لباس شخصیها و نیروهای خودسر، و البته با هماهنگی کامل با آنان، به ستادهای تبلیغاتی رقیبان انتخاباتی هجوم می برند؟»
این نویسنده با مقایسه رسانههای ایران و آمریکا، با بیان اینکه «گاه در آنجا، درج یک خبر، آن هم در یک نشریه محلی، یک قاضی صاحب نام را، یک نماینده مجلس را، یک وزیر را، و یک مسئول برجسته را به زیر کشیده و او را به چوب قانون سپرده است»، میپرسد: « انصافاً آیا خدا و پیغمبر و انسان و انسانیت، در آن نظام بیشتر رعایت میشود یا در جمهوری اسلامی ایران؟»
وی درباره آزادی عقیده در ایالات متحده و مقایسه آن با ایران چنین مینویسد: «در آمریکا اما، با همۀ جنایتهایی که او در گذشته، به ما، و به سایر کشورها روا داشته، جریان سیالی از اندیشه، در دانشگاه ها، آزادانه، در حال حرکت است، بی آنکه مزاحمتی برای کسی و جریانی پدید آورده شود. آیا آنان، که به زعم ما کافر و از خدا برگشته اند، به این آیه قرآن که: "پس به بندگان من بشارت ده، آنانی که اقوال مختلف را می شنوند و از بهترین آنها پیروی می کنند" عمل کرده و می کنند، یا ما که همۀ ادیان الهی را پس می زنیم تا درستی خود را به رخ بکشیم؟»
محمد نوریزاد میافزاید در آمریکا فیلمسازانی چون مایکل مور حتی علیه رئیس جمهوری فیلم میسازند اما یک کارگردان ایرانی نمیتواند آزادانه «دوربینش را در خیابانهای شهر حرکت بدهد، و از شعارهای هر از گاه جوانان معترض بر دیوارهای شهر، تصویر بگیرد.»
وی در ادامه امکان ایجاد دهها شبکه رادیو و تلویزیونی را در آمریکا را یادآور شده و میگوید در کنار محرومیت مردم ایران از داشتن شبکههای خصوصی «رسانههای ما و بویژه تلویزیون ما، برعکس، به غلیظترین شکل ممکن، به انتشار دروغ دست مییازند.»
محمد نوریزاد خطاب به آیت الله خامنهای میگوید: «ما که اسلامی هستیم، با ریا آمیختهایم. و آنان که به ظاهر کافرند، ریا را نمیشناسند. به فتوای حضرت شما، کدام یک از ما آیا به خدا نزدیکتریم؟»
وی در ادامه به دیگر اختلاف جامعه ایران و آمریکا پرداخته و خطاب به آیت الله خامنهای میگوید که در ایالات متحده، «لباس شخصی» وجود ندارد و «پلیس» تنها مسئول نظم اجتماع است.
محمد نوریزاد سپس پلیس ایران و آمریکا را مقایسه کرده و با اشاره به رویدادهای پس از انتخابات مینویسد: «پلیس آمریکا، هیچ گاه با سلاح گرم، معترضین خیابانی خود را از پا درنمی آورد. روال کلی جامعه آمریکا که چنین است. مگر مواردی بسیار معدود. همین پلیس، با اتومبیل خود، به سمت مردم یورش نمیبرد و کسی را زیر نمی گیرد و یا حتی مردم تظاهرکننده را- گرچه مجوز راهپیمایی نیز نداشته باشند- از بالای پل به زیر نمیاندازد.»
این نویسنده یادآور میشود که بر خلاف ایران، ایالات متحده آمریکا دارای زندانی سیاسی نیست و تاکید میکند: «آمریکاییها، زندانیهایی از جنس ما ندارند، و ما بسیار داریم.»
این نویسنده و فیلمساز تصریح میکند: «یکی از جرمهای من، نقد حضرتعالی است. دو سال از سه سال و نیم حبس من، و عدهای دیگر چون من، به همین خاطر است: نقد مشفقانه. که قضات مأمور و معزول ما، آن را به توهین ترجمه کردهاند. در آمریکا، انتقاد از بزرگان حکومتی، بدون استثناء، امری رایج و جاری است.»
محمد نوریزاد در «استفتایی» دیگر، از آیت الله خامنهای میپرسد: «استادان ما (برخلاف استان آمریکایی) اما، با کمترین تعریض به مسائل حکومتی، به عرصههای هول و هراس درمیافتند. به نظر شرعی حضرت شما، کدام یک از ما، بر مدار حق ایستادهایم؟»
وی در مقایسهای دیگر مینویسد: «تلویزیون ما، به کرّات، تجمع و تظاهرات مردم آمریکا و اسراییل و سایر کشورهای غربی را علیه سیاست های حاکمانشان نشان می دهد و به زعم خود، سستی ارکان آنان را به رخ می کشد. اما ندانسته، داستان شکوهمند آزادی را در میان آنان برمی کشد ... در کشور نازنین ما اما، تنها دستجات خودجوش، و کفن پوش، بیآنکه کسی از آنان مجوز بخواهد، اجازه راهپیمایی و اعتراض و حتی تخریب دارند.»
وی با اشاره به ماجرای «واترگیت» که در آن ریچارد نیکسون، به دلیل شنود کردن رقبایش مجبور به کنارهگیری شد این پرسش را مطرح میکند که چرا در ایران «اگر دانشجویی به رفتار مشکوک این رئیس جمهور اعتراض کند، باید او را به بند کشید؟ رئیس جمهوری که خود، آشکارا، به فهم مردم خود، و به قانون جاری کشورش توهین میکند آیا مستحق برخورد قانونی است یا منتقدینی که او را از بلاهتهای رفتاریاش بازمیدارند؟»
این فیلمساز و نویسنده خطاب به آیت الله خامنهای مینویسد که در آمریکا اگر دولتی، مانند رویدادهای پس از انتخابات به مردم آتش میگشود، سرنگون میشد در حالی که مسئولان در ایران مورد حسابرسی قرار نگرفتند.
محمد نوریزاد در ادامه مینویسد تنها در «ایران و افغانستان» است که اسلام رشد منفی دارد و در کشورهای دیگر و از جمله آمریکا اسلام رو به رشد است.
وی با اشاره به امامان جمعه که منصوب آیت الله خامنهای هستند، تصریح میکند: «به میزان سواد امامان جمعه و نمایندگان خویش بنگرید... شما با گماردن این امامان جمعه، بخش وسیعی از مخاطبین خود، و مخاطبین نماز جمعه، و مخاطبین اسلام را از کف دادهاید.»
وجود سازمان های غیر دولتی و احزاب مخالف، از دیگر فرق هایی است که به عقیده محمد نوری زاد جامعه ایران و آمریکا را از یکدیگر متمایز می کند؛ اختلافی که به گفته این نویسنده باعث می شود نظام سیاسی آمریکا خطاهای خود را اصلاح کند اما در ایران چنین نمی شود.
این زندانی سیاسی درباره دو زندان ابوغریب و گوآنتانامو و نیز بازداشتگاه کهریزک می گوید: «ما آمریکایی ها را به خاطر زندان ابوغریب و گوآنتانامو منفور می دانیم. اولاً این دو زندان برای غیرآمریکایی ها بود و در هیچ یک، مثل کهریزک، به کسی تجاوز نشد، و کسی نیز سلاخی نگردید. در آمریکا، دستگاه های امنیتی، به کشتن فعالان سیاسی دست نمی برند. در کشور ما، قتل های زنجیره ای رخ داد و هیچ مسؤل مؤثر حکومتی به زیر کشیده نشد.»
به نوشته محمد نوری زاد، دستگاه قضایی آمریکا حتی رئیس جمهوری این کشور را به محاکمه می کشد اما در ایران رئیس جمهوری «مرتب، دروغ بر دروغ می نشاند و دستگاه قضایی ما، یک "چه گفت؟" نیز بر زبان نمی آورد.»
این روزنامه نگار می نویسد در حالی که آمریکایی ها دادن تریبون به مخالفین خود را «یک زنگ تفریح می دانند» بطوریکه «صدها تریبون رسمی خود را در اختیار آقای احمدی نژاد می گذارند» در ایران حتی به گفته او، «تحمل شنودن یک ربع صحبت آقای سیدمحمد خاتمی» را ندارند.
به نوشته این روزنامه نگار، در حالی که در جامعه آمریکا به افکار عمومی بها داده می شود، در جامعه ایران از سوی رسانه ها و نهادهای دولتی «ناسزاهای سخیف» به مردم نثار می شود.
این زندانی سیاسی در پایان می نویسد: «تنها هدف و نیت از این قلمفرسایی این بود که مگر باچند مقایسه عینی و ملموس، راه تامل و بازنگری را بازبشکافیم و بر تثبیتشدههای مکرر و فرسودهی ذهنی خود نگاهی دوباره بیندازیم...حال، از دید شخص شما، آیا با توجه به این همه آوازه ای که با ماست، ما عاقبت به خیریم؟»