سفر حسن روحانی به سوئیس و اتریش با این امید همراه بود که مناسبات اقتصادی با این دو کشور تا حدودی فشار تحریمهای آمریکا را خنثی کند. به خصوص سابقه دور و دراز مناسبات تهران و وین این امید را چندان ناموجه نمیکرد، ولی شرایط هم در درون اتریش و هم در عرصه بینالمللی متفاوتتر از آن است که به سود موفقیت سفر روحانی باشد.
اتریش (امپراطوری هابسبورگ) از زمان صفوی و شکلگیری شکاف میان ایران و عثمانی کم وبیش در کنار ایران بوده. شاه اسماعیل صفوی در چالش ایدئولوژیک و سیاسی خود با عثمانیها در سیمای امپراطوری هابسبورگ متحدی ولو غیراستراتژیک را یافته بود.
در زمینه فرهنگی و اقتصادی و علمی نیز سابقه مناسبات ایران و اتریش نسبتاً دراز است. ترجمه حافظ که گوته را به وجد آورد و دیوان شرقی- غربیاش را نوشت هم کار یک اتریشی است که گرچه هیچگاه پایش به ایران نرسید اما بر زبان فارسی تسلط داشت.
تئودور کوچی، گیاهشناس اتریشی هم اولین خارجی بود که در وسط قرن نوزدهم خود را به قله دماوند رساند.
اتریشیها در دوره امیرکبیر از استادان سرشناس دارالفنون بودند. تأسیسات و امکانات توپخانه ایران را هم اتریشیها ساختند. تلگراف را هم آنها وارد ایران کردند و اولین اقدامات نقشهبرداری در ایران و به خصوص تهیه اولین نقشه از تهران و حومه هم کار اتریشیهاست. سنگ بنای پزشکی نوین در ایران هم به اتریشیها برمیگردد.
در دهههای آخر قرن نوزدهم یک مهندس اتریشی به نام آلبرت ژوزف گاشتایگر به سبب خدماتی که در زمینه ساخت راه و جادههای جدید در ایران کرد به عنوان اولین اروپایی از دربار لقب «خان» گرفت. «واگنر خان» هم نام متخصصی شد که تأسیسات توپخانهای را ساخت و روبهراه کرد.
اولین و دومین رؤسای تأسیسات پست ایران هم اتریشی بودند و تا مدتها تمبر ایران در چاپخانههای اتریش چاپ میشد.
در جریان جنگ جهانی اول ایرانیها دلباخته آلمان و اتریش شدند که به ناکامی کشید.
با فروپاشی امپراتوری هابسبورگ و تأسیس اتریش بر ویرانههای آن در سالهای پس از جنگ جهانی اول، دوباره رابطه فشرده شد و تشکیل بانک ملی ایران تا حدود زیادی به نام اتریشیها رقم خورد. یک اتریشی هم از اولین رؤسای این بانک بود. در برخی شعبههای شهرستانها هم اتریشیها مسئول بودند.
در دهههای قبل از جنگ جهانی دوم که بیکاری در اتریش در اوج بود شمار زیادی از نیروهای متخصص اتریشی به ایران دوران رضاشاه رفتند و به خصوص در تحقیقات زمینشناسی و جغرافیای کشور نقشی عمده بازی کردند.
در دوران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ هم رابطه با اتریش در اوج بود. شاه سری در اتریش داشت و معالجات خود را هم اغلب در اتریش انجام میداد.
حزب محبوب تهران که هوادار اسرائیل شد
انقلاب کمی در مناسبات دو کشور وقفه ایجاد کرد. ولی بعداً به ملجا و ایستگاه مهمی برای جمهوری اسلامی در غرب بدل شد. ترور قاسملو و همراهانش در سال ۱۳۶۹هم در اتریش انجام شد، بی آنکه بر مناسبات دو کشور تأثیر زیادی بگذارد. دو سال بعد از این ترور کورت والدهایم، رئیسجمهور اتریش اولین رئیسجمهور یک کشور غربی بود که برای دیداری رسمی به تهران رفت. هشت سال بعد جانشین والدهایم اولین رهبر اتحادیه اروپا شد که به سفر ایران رفت
در سطوح پایینتر حتی یورگ هایدر، رهبر حزب راست افراطی موسوم به آزادی هم در ایران با استقبال روبهرو بود. رئیس مجلس ایران در سال ۱۳۸۳ که حالا در حصر است، در زمان دیدار با هایدر ابایی نکرده بود که بگوید علت بدگویی از هایدر در غرب به سبب رکگویی و صراحت اوست.
به لحاظ همکاریها و تبادلات نظامی و حتی دریافت برخی از انواع سلاح و ... هم در سالهای دوره خاتمی میان دو کشور مناسبات خوبی برقرار بود و حتی شمخانی، وزیر وقت دفاع به اتریش دعوت شد که به دوران احمدینژاد خورد و رها شد. ولی سال ۲۰۱۲ وزیر سابق دفاع اتریش به تهران رفت که البته سفری لزوماً شخصی نبود.
القصه اتریش چه در شکل و شمایل امپراطوریاش و چه زمانی که کشوری کوچک شده در مناسباتش با ایران با انواع و اقسام حکومتها کار کرده و کمتر هم حاضر شده که حکومتهای ما را برنجاند.
در این کادر و چارچوب هم هانس فیشر، رئیسجمهور قبلی اتریش را میتوان دید که دو سال پیش در تهران بود و دستان خود را در دستان رفسنجانی گذاشته بود، هم تصویر دستی که شاه در دستان فرانس یوناس و برنو کرایسکی (رهبران راست و چپ اتریش) نهاده در آن درج است، هم کارنامه مناسبات سالم فرهنگی و علمی و اقتصادی و نیز یاری اتریشیها به پیشرفت ایران را شامل میشود و هم لکههای ناشی از نزدیکیهای نژادپرستانه دو کشور در جریان جنگ اول و دوم و نیز عدم تمایل جدی به شفافسازی در مورد پرونده ترور ۱۳۶۹.
شرایط اما این روزها که حسن روحانی در اتریش است تا حدود زیادی فرق کرده است.
یورگ هایدر، رئیس حزب راست افراطی موسوم به آزادی که در ایران با استقبال روبهرو بود، بعدها در تصادف اتوموبیل کشته شد. حالا جانشینان او در حزب آزادی در ائتلاف حاکم شریکند، با این تفاوت که بر خلاف هایدر از مواضع ضدیهودی یا ستایش هیتلر دور شدهاند. حالا یهودیستیزی حزب هایدر جای خود را به مقابله با اسلام سیاسی داده که قسماً مقابله با کل اسلام را منظور میکند و القای این ترس که اروپا میرود که هویت خود را به اسلام واگذارد. تحرکات مبتنی بر اسلامگرایی افراطی و ترورهای آن هم بستری مناسب در بخشی از جامعه برای برای این تبلیغات و ایدهها فراهم کرده.
در چارچوب تغییر نگاه به اسرائیل و چرخش از یهودیستیزی کریستیان اشتراخه، رهبر حزب آزادی در نامهای که در خرداد سال گذشته به مناسبت «وحدت دوباره اورشلیم» (اشغال شرق اورشلیم از سوی اسرائیل در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷) به نتانیاهو نوشت، این را کلاً غیرقابل فهم خواند که چرا سفارت اتریش در اورشلیم نیست. او اسرائیل را محق شمرد که در هر کجا که خواست بتواند ساخت و ساز کند.
در همین راستا، وزیر خارجه که اتریش که منصوب این حزب است، برای نشاندادن حسن نیت حزب به اسرائیل سفیر اتریش در تلآویو را مأموریت داد تا در افتتاح سفارت آمریکا در بیتالمقدس که با تصمیم جنجالبرانگیز ترامپ رقم خورد، شرکت کند. بحث در درون دولت اتریش برای تأسی به تصمیم دولت آمریکا هم ادامه دارد، چنانکه در جمهوری چک و مجارستان و ... و جاهای دیگری که راستهای پوپولیست در قدرتند.
حرف روحانی، مخالفت اتریش سوئیس و استقبال سردار سلیمانی
در چنین شرایطی است که کورتس، صدراعظم اتریش ساعاتی قبل از دیدار امروز با حسن روحانی لازم دیده است که با نتانیاهو گفتوگو کند و او را آرام سازد که اتریش، روابط گرمی با جمهوری اسلامی ایران برقرار نخواهد کرد و در مقام رئیس دورهای اتحادیه اروپا هم چنین چیزی را توصیه را نخواهد کرد.
سخن نسبتا غیرمتعارف روحانی که در قلب اروپا دوباره اصطلاح «رژیم نامشروع صهیونیستی» را بر زبان آورد، و هلهله و کف سردار سلیمانی برای او هم عملاً پاس به نتانیاهو بود تا در سخنرانی روز چهارشنبهاش اتریش و سوئیس را به مماشات با ایران متهم کند. او البته فرصت را مساعد دید که به ماجرای پرابهام طراحی سوءقصد به تجمع مجاهدین هم دستگیری یک دیپلمات ایران در اتریش را در پی داشته هم اشاره کند.
منتهی شرطی که از دو هفته پیش ایران با اتریش در میان گذاشته بود که روحانی در کنفرانسهای مشترک مطبوعاتی در سوئیس و اتریش از سوی خبرنگاران نباید مورد سؤال قرار گیرد، تصادفاً به کمک آمد که موضوع دستگیری پرابهام یادشده چندان در وین پررنگ نشود، چنان که اروپاییها هم در شرایطی که برجام زیر فشار است، نمیخواهند پررنگ شود. ولی اتریش با تهدید آندرو پیک، مسئول امور ایران در وزارت خارجه آمریکا هم روبهروست که چند روز قبل از سفر روحانی در رأس هیئتی بزرگ در اتریش بود تا به شرکتهای این کشور یادآور شود که میان آمریکا و ایران باید یکی را انتخاب کنند، و او ابراز اطمینان کرده بود این شرکتها آمریکا را انتخاب خواهند کرد.
و اگر این پیشبینی او درست باشد، یعنی که موفقیت روحانی در این سفر با علامت سؤالی بزرگ روبهرو بوده است. این واقعیت شاید یک بار دیگر روشن سازد که اروپا نمیتواند بدون تغییری معین در سیاست منطقهای ایران سفت و محکم در کنار آن بایستد، واقعیتی که شاید روز جمعه در جریان ارائه بسته پیشنهادی اروپا برای ماندن در برجام هم بارز شود و این بسته تناسبی با خواستهای ایران نداشته باشد.