طنزنوشتهای از جلال سعیدی:
در بیداری شنیدم امام جمعه قم گفته «اگر شخصی در خواب خود مقام معظم رهبری را ببیند ثواب زیارت امام رضا برای این شخص نوشته خواهد شد چرا که امام رضا نظر ویژهای به مقام معظم رهبری دارند.»
متاسفانه بعد از شنیدن این حرفها خوابم برد و در حالی که یک چهار لیتری در دست داشتم مقام معظم به خوابم آمد.
گفت:«من آمدهام وای وای!»
گفتم: «خب خدا رو شکر. مبارک باشه!»
لبخندی زد و گفت:«این هم از ثواب زیارت امام رضا. دیگه چی میخوای؟»
گفتم: «دست شما درد نکنه» و به چهار لیتری اشاره کردم. نگاه کنجکاوانهای به چهارلیتری انداخت و گفت:«تو از کی میگیری؟ من هرچی به این آندرانیک زنگ میزنیم جواب نمیده. فکر کنم گرفتنش»
گفتم:«نه این برای بنزینه. در یک اقدام سمبلیک خواستم به شما یادآوری کنم قیمت بنزین ۳ برابر شده.»
گفت: «نه بابا! عجب آدمایینا. خاک بر سرشون کنن»
گفتم: «حاج آقا گرفتی ما رو؟ خودتون گرونش کردین دیگه»
دستم را گرفت و من را با خودش کشاند. گفت: «بیا بریم تا برات تعریف کنم»
احساس خطر کردم. گفتم: «کجا بریم؟ همینجا خوبه»
گفت:«نه نه بیا بریم اون پشت میخوام بهت یه اسب آبی نشون بدم روپایی میزنه» و زد زیر خنده.
احساس خطرم بیشتر شد. پیچید توی یک اتاق. روحانی و رئیسی و علی لاریجانی توی اتاق بودند و همگی با ورود ما از جا بلند شدند و بلند سلام کردند. مقام معظم به من اشاره کرد و گفت: «بچهها ببینین چی براتون آوردم»
همه گفتند: «احسنت...احسنت»
رییسی گفت:«چقدر آشنا هستن ایشون؟ شما سال ۶۷ اعدام نشدید احیانا؟»
گفتم: «نه متاسفانه! من سال ۶۷ بچه بودم قربان.»
روحانی زد زیر خنده. لاریجانی گفت: «چه ربطی داره. اینا اول میکشتن بعد میشمردن.»
همه خندیدند. گفتم: «انشالله جمع شدید درباره قیمت بنزین تجدید نظر کنید دیگه؟» و به چهار لیتری اشاره کردم. لاریجانی گفت: «میکده است؟»
روحانی گفت: «من از وقتی که حسینمون رفته زندان فقط دو آتیشه ۹۵ درصد میزنم. خیلی خوبه!»
مقام معظم گفت:«آقایون بحمدالله وضع بنزین خوبه. مردمم حالا دو روز سر و صدا میکنن بعد عادی میشه براشون.»
لاریجانی گفت: «خدا رو شکر بابت داشتن مردمی به این نجیبی!»
روحانی زد زیر گریه و در همان حال گفت: «اصلا آدم باورش نمیشه. من هر جور حساب میکنم خیلی به مردم فشار میاد بعد از ۳ برابر کردن قیمت بنزین. ولی بازم هیچی نمیگن.»
رئیسی گفت: «من موندم با مردم به این خوبی چرا ما زودتر انقلاب نکردیم آقا؟ اگه ۱۰ سال زودتر انقلاب کرده بودیم الان هم بمب اتم داشتیم، هم نصف خاورمیانه رو گرفته بودیم.»
مقام معظم گفت: «بله! همش به خاطر اینه که من رهبر انقلاب نبودم و حضرت امام جای منو گرفته بود.» همه صلوات فرستاند. لاریجانی گفت:«با این آقای حمید نوری چه کنیم؟ تو سوئد گرفتنش و با روحیات لطیفی که داره تو زندان اذیت میشه»
مقام معظم گفت: «شاید باید همه اینایی که تو اعدامهای ۶۷ مستقیما دخیل بودن رو اعدام کنیم که این مشکلم حل بشه»
رنگ ابراهیم رئیسی پرید. مقام معظم زد زیر خنده. گفت: «شوخی کردم ابی.»
روحانی گفت: «ابی برامون یه دهن داریوش بخون حالا»
همه زدند زیر خنده. رئیسی گفت: «به نظر من بهتره به این کشور سوئد حمله کنیم»
لاریجانی گفت: «سوئد دوره بابا! به نظر من باید به بچههای خودجوش بگیم به سفارت سوئد در تهران حمله کنن کارکنانش رو گروگان بگیرن»
مقام معظم گفت: «چه فکر خوبی! منم میگم این انقلاب سوّمه تا از امام کم نیاورده باشم»
روحانی گفت: «بعدم میگیم اصلا نوری رو هم نمیخوایم یه پول تپل بدین گروگانا رو آزاد کنیم»
لاریجانی شروع کرد به بشکن زدن و گفت: «هشون میگیم: حمید نوری مال خودتون، گروگان نمیدیم بهتون»
همه شروع کردن به قر دادن. مقام معظم گفت: «آورین! آورین!»
و بعد به اذن خدا ناگهان دکور عوض شد و چند لحظه توی برنامه خندوانه بودیم. مقام معظم مجری بود و ما مهمانان برنامه. معظم گفت: «به افتخار مردم خوب ایران از جامون بلند میشیم»
همه بلند شدیم. به یک نقطه در بالای دکور اشاره کرد و گفت: «به اون بالا نگاه کنید!»
همه بالا را نگاه کردیم. گفت: «مردم عزیز ایران ما شما رو خیلی دوست داریم»
همه بلند گفتیم: «خیییییییییلی!»
بعد جستی زد و چارلیتری را از دست من گرفت. گفتم: «بنزینه»
چشمکی زد و گفت: «آره! تو بگو بنزینه ما هم میگیم بنزینه»
و بعد رو به سران قوا کرد و گفت: «آقایون خیلی کار کردیم برای امروز بسه. بریم یه کم از اوقات فراغتمون لذت ببریم.»
همگی خوشحال و خندان دور شدند و من با فریاد «خدایا من میخوام تو رو ببینم» از خواب پریدم.