نگاه فریدون خاوند: سالها در گمنامی به سر برد، سپس به اوج قدرت و شوکت رسید و امروز، در ۶۰ سالگی، دوران زوال خود را، که بیبازگشت به نظر میرسد، سپری میکند.
سخن بر سر سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) است که چهاردهم سپتامبر ۱۹۶۰ میلادی به ابتکار سه کشور عرب (عربستان سعودی، عراق و کویت) و دو کشور غیر عرب (ایران و ونزوئلا) در شهر بغداد پایهگذاری شد.
هدف اعلامشده از سوی رهبران این پنج کشور صادرکننده «طلای سیاه» آن بود که با تکیه بر تفاهم و همکاری و تصمیمگیری مشترک، بر بازار جهانی این کالا تأثیر بگذارند و سهم ناچیزی را که از درآمدهای حاصل از صدور آن به دست میآوردند، افزایش دهند.
این رویداد با بیاعتنایی رسانههای پرآوازه آن روزگار و افکار عمومی بینالمللی روبهرو شد. زایش «اوپک» به صورت خبری کماهمیت، تنها چند سطری را در صفحات داخلی روزنامههای غربی به خود اختصاص داد و در محافل اقتصادی و دیپلماتیک آن روزگار واکنشی بر نیانگیخت. در یک کلام، این سازمان فرامنطقهای، مرکب از چند کشور صادرکننده مواد خام که حق خود را از شرکتهای نیرومند نفتی و قدرتهای بزرگ صنعتی مطالبه میکردند، جدی گرفته نشد و حدود ۱۳ سال کم و بیش ناشناخته ماند.
با یک رویداد بزرگ ژئوپولیتیک، «اوپک» از گمنامی به در آمد و نام آن شهره آفاق شد. ششم اکتبر ۱۹۷۳، در آغاز جنگ چهارم اعراب و اسرائیل، نیروهای نظامی مصر با یک تهاجم غافلگیرکننده از کانال سوئز گذشتند تا سرزمینهایی را که شش سال پیش به اسرائیل باخته بودند، باز پس بگیرند. ولی در پی پیروزیهای اولیه ارتش انور سادات، ورق برگشت و نیروهای اسرائیلی، با حمله متقابل خود، مصریها را عقب راندند و پیشروی به سوی قاهره را آغاز کردند.
خطر فروریزی مصر و احتمال وقوع فاجعه بزرگ دیگری برای اعراب، نخست با واکنش «سازمان کشورهای عرب صادرکننده نفت» روبهرو شد. هفدهم اکتبر ۱۹۷۳، اعضای این سازمان عربی با هدف دفاع از آرمان اعراب تصمیم گرفتند تولید خود را ماهانه پنج درصد کاهش دهند و حتی تا منع کامل صدور نفت به کشورهایی که از دیدگاه آنها حامیان اصلی اسرائیل بودند، پیش رفتند. در پی این ابتکار، «سازمان کشورهای صادرکننده نفت» (اوپک) فرصت را مغتنم شمرد و با تصمیمهایی حسابشده بهای نفت را، که پیرامون سه دلار نوسان میکرد، به حدود ۱۲ دلار افزایش داد.
چهار برابر شدن قیمت «طلای سیاه»، که «شوک» (تکانه) نفتی نام گرفت، چرخشی بود بیسابقه در تاریخ اقتصادی جهان معاصر با پیامدهایی عظیم برای جابهجایی ثروت در مقیاس بینالمللی، همراه با تأثیرهایی قابل ملاحظه بر اقتصادهای شمار زیادی از کشورهای جهان در عرصههایی چون تورم، نرخ رشد و بازرگانی بینالمللی. با همین چرخش تاریخی بود که سازمان «اوپک»، ۱۳ سال بعد از زایش آن، به یکی از بازیگران پر آوازه صحنه اقتصادی جهان بدل شد.
برای کسانی که با فضای سیاسی و اقتصادی دهههای نخست بعد از جنگ جهانی دوم آشنایی ندارند، درک درست ابعاد پیروزی «اوپک» در سال ۱۳۷۳ و پیامدهای آن کار آسانی نیست. جهان در آن روزگار از دیدگاه اقتصادی به دو بخش «شمال» (کشورهای صنعتی) و «جنوب» (کشورهای در حال توسعه یا «جهان سوم») تقسیم میشد. «جنوب» جز مواد خام چیزی برای عرضه کردن نداشت و با صدور این مواد تنها به نان بخور نمیری دست مییافت. حتی نفت، که فاخرترین ماده خام بود، در عرصه بازرگانی جهانی، و در مبادله با کالاهای صنعتی «شمال»، چندان وزنهای نداشت. جهان سومیها برای افزایش بهای مواد خام صادراتی خود تلاش میکردند، بیآنکه بتوانند به پیروزی چشمگیری دست یابند.
پیروزی سال ۱۹۷۳ «اوپک» در چهار برابر کردن بهای نفت خام، برای بخش بزرگی از کشور های «جهان سوم»، یک دستاورد درخشان در نبرد «جنوب» علیه «شمال» به شمار آمد و امیدهایی را به وجود آورد که بخش بسیار بزرگی از آنها به تحقق نپیوستند.
بعد از این نخستین پیروزی، افزایش بهای نفت همچنان ادامه یافت. در پی شروع تظاهرات و اعتصابهای ایران در سال ۱۹۷۸ و سپس استقرار جمهوری اسلامی و آغاز جنگ ایران و عراق، اقتصاد جهانی با «شوک» (تکانه) دوم نفتی روبهرو شد. این بار قیمت نفت، در فاصله سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱، ۲.۷ برابر شد و اگر آن را بر پایه ارزش کنونی اسکناس سبز آمریکا محاسبه کنیم، به بالای صد دلار رسید.
ولی تاریخ معاصر نفت علاوه بر «شوک»ها، «ضد شوک» (ضد تکانه)های زیادی را نیز به خود دیده است. «ضد شوک» به معنای فروریزی قیمت نفت است. در سال ۱۹۸۶، حدود ۱۳ سال بعد از نخستین «شوک نفتی»، عرضه جهانی نفت از تقاضا پیشی گرفت و بهای «طلای سیاه» به زیر ۱۰ دلار سقوط کرد (نزدیک به ۳۰ دلار با ارزش امروزی دلار). از آن سالها تا به امروز، توالی «شوک» و «ضد شوک» همچنان ادامه دارد و مراحل گوناگون تاریخ ۶۰ ساله «اوپک» را ترسیم میکند.
جهان سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، که شاهد زایش و بالندگی و اوجگیری «اوپک» بود، دیگر به سر آمده است. مفهوم «جهان سوم» نیز کم و بیش از ادبیات روابط بینالمللی رخت بر بسته، به این دلیل که سردمداران پیشین دنیای فقیران، از چین وهند گرفته تا برزیل و اندونزی، امروز به قدرتهای نوظهور اقتصادی بدل شدهاند.
نکته بسیار مهم آنکه «اوپک» نیز دیگر به سازمان رزمنده دهههای آخر قرن بیستم شباهت چندانی ندارد. البته اعضای این سازمان، که شمار آنها به ۱۳ کشور رسیده، همچنان بخش بزرگی از ذخایر ثابتشده نفت خام جهان را در اختیار دارند، ولی سهم آنها در تولید جهانی «طلای سیاه» از ۵۵ درصد به ۴۲ درصد کاهش یافته است.
از جمع کشورهایی که در سال ۱۹۶۰ «اوپک» را پایهگذاری کردند، ونزوئلا (بزرگترین دارنده ذخایر نفتی در جهان) زیر فشار یک بحران عظیم سیاسی و اقتصادی به یک تولیدکننده حاشیهای بدل شده و ایران هم به دلیل تحریم جایگاه خود را در بازار جهانی نفت تقریباً به طور کامل از دست داده است. شمار دیگری از اعضای «اوپک» نیز، که به معجزه «طلای سیاه» امید فراوان بسته بودند، امروز در دام مشکلات گوناگون دست و پا میزنند؛ الجزایر، لیبی، و نیجریه.
در مجموع توان تأثیرگذاری «اوپک» بر بازار جهانی نفت به گونهای چشمگیر زوال یافته، به ویژه از آن رو که تولیدکنندگان تازهای به صحنه بینالمللی انرژی راه یافتهاند. ظهور و اوجگیری نفت غیرمتعارف (شیل) در ایالات متحده آمریکا این کشور را در جایگاه نخست تولیدکنندگان نفت جهان قرار داده و به زوال قدرت «اوپک» دامن زده است.
یکی از مهمترین نشانههای این زوال آن است که این سازمان، برای تأثیرگذاری بر بازار جهانی نفت، مجبور شده است با ۱۰ کشور غیر عضو که زیر پرچم روسیه گرد آمدهاند، ائتلاف کند. ائتلاف این ۲۳ کشور، که «اوپک پلاس» یا «اوپک گسترده» نامیده میشود، عملاً جای «اوپک» را گرفته است.
و سر انجام آنچه بیش از همه «اوپک» را به حاشیه میراند، اوجگیری دلنگرانیهای زیستمحیطی و گسترش ترس از خطر گرمایش زمین به ویژه زیر تأثیر انرژیهای فسیل است. پیشروی انرژیهای پاک طبعاً به حاشیهای شدن نفت دامن میزند و بقای سازمان «اوپک» را به خطر میاندازد.